نیازی نیست اطرافمون پر از آدم باشه ... همون چند نفری که اطرافمون هستند، آدم باشند کافیه ...!!
ترجیح میدهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد
من زندگي را دوست دارم ولی از زندگي دوباره مي ترسم! دين را دوست دارم ولي از کشيش ها مي ترسم! قانون را دوست دارم ولي از پاسبانها مي ترسم! عشق را دوست دارم ولي از زنها مي ترسم! کودکان را دوست دارم ولي از آئينه مي ترسم! سلام رادوست دارم ولي از زبانم مي ترسم! من مي ترسم پس هستم اينچنين مي گذرد روز و روزگارمن! من روز را دوست دارم ولي از روزگار مي ترسم”
من در مقابل تو که پندار نیک را آورده ایی آوازها خواهم سرود. من در مقابل تو که کردار نیک را آورده ایی نمازها خواهم خواند من در مقابل تو که گفتار نیک را آورده ایی خویش را به خواب تو خواهم رساند من این رسم رمز آلود رااز رهایی نور و نیایش ناهید آموخته ام
عصرِ عشقهای اینترنتی عشق بازیهایِ اینترنتی آشنا ییهای لحظه ای دوست شدنهای لحظه ای دوست داشتنهای لحظه ای بازی بازیچه شدن شکست نفرتهایِ همیشگی عصرِ رفتنها و آمدن ها رفتنها و نیامدن ها رفتنها و با نامِ دیگری آمدن ها عصرِ فریب نیرنگ ریا عصرِ دروغ عصرِ انسانهایِ خسته از زندگی ...