نوشته اصلی توسط ABOALFAZL شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش ...
مردها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند. . . . ستاد یادآوری فرصت ها به بانوان ------------------------------------------------------------------------- شنیدین این دخترای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟ یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من! ازدواج كه قصد نمی خواد!! خواستگار می خواد كه تو نداری -------------------------------------------------------------------------
زندگی عجیبه چون… تا گریه نکنی کسی نوازشت نمیکنه تا نخوای بری کسی نمیگه بمون تا نری قدرتو کسی نمیدونه تا نمیری کسی نمی بخشتت تایادی نکنی یادت نمی کنند
به سلامتي همه اونايي كه تا اخر عمر از قلبت بيرون نميرن ولي مجبوري از زندگيت بيرونشون كني به سلامتی اون آدمایی که موقع شام تنها دارن به عشقشون فکر میکنند ، ولی اون داره تو رستوران شام رو با یه نفر دیگه میخوره..!.. به سلامتی اونی که وقتی بهش زنگ میزنی و مشغوله ، فکرت هزار جا نمیره چون بهش اعتماد داری سلامتیِ اونایی که میخوان ولی شرایطش نیست به سلامتی اون كسی كه میدونه ولی همیشه ساكت می مونه سلامتی اونایی كه درونش داره میسوزه اما ترجیح میده لبهاش و بدوزه
یکی بود یکی نبود یه پسر بود که زندگی ساده و معمولی داشت اصلا نمیدونست عشق چیه عاشق به کی میگن تا حالا هم هیچکس رو بیشتر از خودش دوست نداشته بود و هرکی رو هم که میدید داره به خاطر عشقش ...