نوشته اصلی توسط *Croon* دَمــَ'ـش گ'ـــَــرمـ ... بـــاران ' را مــے'گـــویــ''ـــَــمــ بـــه شـــانـــہ امـ زد و گــُـفــــت'' : خـ'ـَـســتـ'ــہ''' شُــــدے..'؟ امــــروز را تــُــو اســـتـ''ــراحــَـت کــ'ـُـن...'' مـَــ'ن بـــه جـــ'ـایـــَ'ـت مـــ'ے ب'''ـــارَمـ..'...
نوشته اصلی توسط *Croon* یکی را دوست دارم ولی او باور ندارد !! یکی را دوست دارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم ولی نمیداند و لحظات سرد زندگیم را با گرمای عشق او میگذرانم کسی را دوست دارم که میدانم هیچ توان گفتن عشقم را به او ندارم ....... نمی توانم بگویم .... ترسم دارم از گفتن هیچگاه به او ...
نوشته اصلی توسط *Croon* ستاره گوش کن! من برای پنهان کردن تو صادقانه به همه دروغ می گویم و وقتی زیباترین لحظه سال تحویل می شود شوق چشمانم را گور می کنم من روی صفحات خالی دفترم بدون فاصله تو را می نویسم و هر روز شعرهایم را به صندوق دلتنگی ام پست می کنم خوب می دانم تا وقتی سرم به آسمان است و نگاهم به زمین از تو جز یک نگاه کهنه چیز دیگری ندارم...
نوشته اصلی توسط *Croon* گاه دلتنگ می شوم دلتنگتر از همه دلتنگی ها گوشه ای می نشینم و حسرت ها را می شمارم و باختن ها را، و صدای شکستن ها را... نمی دانم من کدام امید را ناامید کرده ام و کدام خواهش را نشنیدم و به کدام دلتنگی خندیدم که این چنین دلتنگم. دلتنگم، دلتنگ...!