کجایی که تنهایی و بی کسی با من اشنا کرده حسه غم و ببین داغ دوری از اغوش تو به زانو در اورده احساسم و همه فکر و ذهنم شدی و هنوز داره اب می شه دلم پای تو ببین قفل لبهای من وا شده من و قصه گو کرده چشمای تو خیالم و از عم دلواپسی تا رویای بوسیدنت میبرم سکوت ...