مشاهده RSS Feed

باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا…

نیستی...

به این مطلب امتیاز بدهید
نقل قول نوشته اصلی توسط *Croon* نمایش پست ها
نیستی...

نفس می کشم نبودنت را

نیستی

هوای بوی تنت را کرده ام

می دانی

پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است

تو نیستی

آسمان بی معنیست

حتی آسمان پر ستاره

و باران

مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد

تو نیستی

و من چتر می خواهم ...

هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...

خودم را به هزار راه میزنم

به هزار کوچه

به هزار در

نکند یاد آغوشت بیفتم ...

برچسب ها: هیچ یک ویرایش برچسب ها
دسته بندی ها
دسته بندی نشده

نظرات