صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 33 , از مجموع 33

موضوع: عاشقانه (شعر)

  1. #31
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2013/01/19
    محل سکونت
    مشهد
    سن
    28
    نوشته ها
    1,568

    پیش فرض

    زآ كه چون برگ خزانم رخ زردی‌‌ست
    با یاد تو دم ساز دل من دم سردی‌ست
    گر رو به تو آورده‌ام از روی نیازی‌‌ست
    ور دردسری می‌دهمت از سر دردی‌ست
    از راهروان سفر عشق درین دشت
    گلگونه سرشكیست اگر راهنوردى ست
    در عرصه اندیشه من با كه توان گفت
    سرگشته چه فریادی و خونین چه نبردى ست
    غمخوار به جز درد و وفادار به جز درد
    جز درد كه دانست كه این مرد چه مردی است
    از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
    با مردم بیدرد ندانی كه چه دردی است؟
    چون جام شفق موج زند خون به دل من
    با این همه دور از تو مرا چهره زردی است مهرداد او ستا
    شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
    چندشم می شود از لک انگشت دروغ
    آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
    کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت

  2. #32
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2013/01/19
    محل سکونت
    مشهد
    سن
    28
    نوشته ها
    1,568

    پیش فرض

    به همه خاطـره هایم گره ی کور زدم
    به یکی انگ و دگر وصله ی ناجور زدم
    تو شدی منکـر ما بودن ما اینهمه سال
    همه بر خیل خوش خاطرم هاشور زدم
    ازهمان دم که پرید عطر وجودت ز تنم
    مـُـردم و بـر بدنم یکـسـره کافــور زدم
    لب من نوش دگر جز لب تو نوش نکرد
    بوسه تنها به لب خمره ی انگور زدم
    خسته از آن همه روزِ پُرِ نیرنگ و ریا
    دل بریدم ز سحر بر شب بی نور زدم
    رگ خشکیده ی من تیزی تیغی نبرید
    من به آن تیغ تـبـر تیزی ساطــور زدم
    تو تنت را به تن گرم دگر دادی و من
    تن سردم به تن یـخ زده ی گـور زدم
    چشم بر من تو ببستی و منم بر دنیا
    باز از پیش خدا چشمکت از دور زدم
    کامیار کریمی

    شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
    چندشم می شود از لک انگشت دروغ
    آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
    کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت

  3. #33

    پیش فرض

    یه مدته که نیستی دلم هواتو کرده

    اتـاقـکـــ قـلبـمـو غمت اجاره کرده

    شـباهـمش به یادت نگام به آسمونه

    کی برگردی کنارم فقط خدا میدونه

    این ساعت رودیواردیگه دیوونم کرده

    میگه دیدی که رفتش هنوزم برنگشته

    آخـه تـاکـی جـدایـی دیگـه طاقت نداره

    ایـن دلـه خـسـته ی من همیشه بدمیاره

    تموم کن این دوری رو بایه نگاه دوباره

    چشام به یاده عشقت همش داره می باره

    کاش میدونستی عشقم چقدر دله من تنگه

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •