نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: :::... تأملى در واژه ثـارالله ...:::

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile :::... تأملى در واژه ثـارالله ...:::

    [SIZE=2]بسم الله الرحمن الرحیم


    « تأملى در واژه ثارالله »



    السلام عَليك يا ثاراللّه وابْنَ ثاره


    مقدمه

    امروزه بحمدالله هر كوى و برزن حسينيه دلها و كعبه جانها شده است، ترنم الهى و قدسى زيارت عاشورا از منزلها و مسجدها به گوش مى رسد و بزمهاى عاشورا وعدهگاه عاشقان پاكباخته است.
    عاشقان حسين ـ عليهالسلام ـ هر بامداد و شامگاه همچون امام غايبشان[1] اشك خون از ديدگان جارى میكنند.
    مگر نه كه او ثاراللّه است و اين گريه، گريه بر خون جارى در رگهاى دين و جوشيده از صحراى يقين نينواى حسينى ـ عليهالسلام ـ است؟!

    ثاراللّه، پرچم سربداران يالثارات الحسين ـ عليهالسلام ـ [2] از طلوع شهادت آن حضرت تا پهنه ظهور دولت يار است.

    معرفت ثاراللهىِ حسينى ـ عليهالسلام ـ بالاترين معرفت و شناخت از آن حضرت است، و اين از امتيازها و ويژگى هاى آن حضرت و پدر بزرگوارش اميرالمؤمنين ـ عليهالسلام ـ است.
    گرچه از لحاظ باطنى ائمه ـ عليهمالسلام ـ به تعبير روايات، همگى يك نور و يك حقيقتاند.


    «اَشْهَدُ اَنَّ اَرْواحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طينَتَكُمْ واحِدَةٌ.»[3]

    «شهادت میدهم كه روح شما و نور وجود شما و طينت شما معصومان ـ سلام الله عليهم ـ يكى است.»



    به تعبيرى همگى مظهر همه اسماء حسنی و صفات عُلياى الهى اند،[4] اما به خاطر شرايط زمانى خاصى كه هر يك از آنان معصومان ـ [عليهمالسلام] ـ داشتند،
    زمينه ظهور و بروز يك يا چند اسم از اسماى حسناى الهى و صفات عُلياى رحمانى، براى هر يك محقق شد. در اين بين حضرت ابا عبدالله الحسين، سيد الشهدا ـ عليهالسلام ـ
    به سبب شرايط زمانى و مكانى ويژهاى كه داشت و به اقتضاى وظيفه، زمينه ظهور صفات خاص و ممتازى در او فراهم آمد.

    مقامات و درجاتى كه پروردگار به انبيا و اوليا ـ عليهمالسلام ـ و تابعين واقعى آنها در قيامت عطا مىفرمايد، تنها به لحاظ حفظ كمالات و عنايات معنوى و فطرى الهى نيست،
    بلكه حفظ و اظهار آثارى كه در عالم عنصرى و مادى از لوازم آن كمالات است، خود نقش جداگانه اى در رسيدن به درجات عالى تر معنوى و آثار بهشتى دارد.

    اكنون با توجه به اين مقدمات مى گوييم: اگرچه هر كدام از انبيا و اوليا به اقتضاى امر الهى و نسبت به شرايط زمانى و مكانى و غيره كه داشتند، گوشه اى از فضايل و كمالات ذاتى خود را
    آشكار كرده اند، ولى گويا شرايط در زمان حضرت سيدالشهداء ـ عليهالسلام ـ به گونهاى بوده كه موقعيت بيشترى براى اظهار كمالات روحى ايشان فراهم گرديده
    و خواسته الهى نيز تأكيد بيشترى در پياده شدن آن كمالات (به حسب اقتضاى زمان) داشته و حضرتش به عنايت الهى به آن اقتضا و خواست، پاسخ مثبت داده
    و به اين ترتيب (به حسب روايات) در هر دو عالم واجد خصيصه هايى نسبت به ساير اولياى دين گرديده است.[5]

    جمله «الْوِتر الْمَوْتُور» در زيارت عاشورا بنابر يك معنى، اشاره به همين امتياز خاص آن حضرت دارد; زيرا وِتْر به معنى تك و تنهاست

    و مَوْتور به معنى كسى كه تنها و بى بديل است (وِتر ـ به كسر واو ـ بنابر لغت اهل نجد و وَتر ـ به فتح واو ـ به لغت اهل حجاز).[6]

    بنابر يك معنى، اين جمله، تأكيد جمله اول (ثاراللّه) است كه در اين صورت به معنى خون است. يكى از استادان در اين باره نوشته است:

    «جمله اَلْوِتْرُ الْمَوْتُور، اگرچه ممكن است به معنى جمله گذشته باشد، يعنى كسى كه انتقام و خونخواهى از او نشده و تنها خدا مى تواند انتقام خون او را بگيرد،

    ولى ظاهراً اَلْوِتْرُ الْمَوْتُور به معنى فرد و تنهاى بى همتا و به زبان فارسى خودمانى دُردانه است، و به خصيصه خاص سيدالشهداء ـ عليهالسلام ـ ... اشاره دارد.
    [7]

    اما از لحاظ ظاهرى و به حسب امتياز خاص صفت ثارالله فقط به حضرت سيدالشهداء و حضرت اميرالمؤمنين ـ عليهمالسلام ـ اطلاق شده است،

    آن هم در غالب زيارتنامه هاى امام حسين ـ عليهالسلام ـ كه در يازده موضع از زيارتنامه ها،
    [8]اين صفت با اندكى اختلاف [9] ذكر شده است.»



    لفظ ثارَ با مشتقاتش، حدود 70 بار در روايات آمده است.



    ادامه دارد ...

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    لغت شناسى ثاراللّه ...


    المنجد، ثَأَرَ و ثَأْر را به معنى انتقام گرفتن دانسته و لفظ ثار را ذكر نكرده است.

    طريحى در مجمع البحرين، ثَأَرَ را به معنى انتقام گرفتن معنى كرده و ثاراللّه را تصحيف ثَأْراللّه دانسته است.

    ابن اثير در نهاية; ثَأر را به معنى خونبها دانسته و لفظ ثار را ذكر نكرده است. زبيدى در تاج العروس; ثَأر و ثار را به يك معنى دانسته و نوشته است:

    ثار به معنى خون است و گفته شده به معنى انتقام خون كسى را گرفتن نيز به كار مى رود.


    علامه مجلسى ـ رحمة الله عليه ـ ثَأَرَاللّه تلفظ كرده و براى تصحيح معنى مضافى در تقدير گرفته و نوشته است:


    «ثَأَرَ اللّه به معنى خونخواهى است، ثاراللّه و ابن ثاره يعنى تو اهل ثاراللّه هستى، و كسى هستى كه خداوند انتقام خونش را از قاتلانش خواهد گرفت.»[10]


    در حالى كه به نظر مى رسد، با توجه به كاربرد اين لفظ در كتابهاى لغت و زيارتنامه ها و روايات و عدم ضرورت و خلاف اصل بودنِ تقدير گرفتن مضاف،


    همان سخن زبيدى در تاج العروس متعين بلكه صحيح است كه:
    ثَأْر و ثار، به يك معناست و هر دو به معنى خون است.


    امام صادق ـ عليهالسلام ـ در زيارتنامه حضرت ابى عبداللّه ـ عليهالسلام ـ فرمود:


    «اَنَّكَ ثارُاللّهِ فِى الاَْرْضِ مِنَ الدَّمِ الَّذِى لا يُدْرِكُ ثِرَتَهُ أَحَدٌ مِن أَهْلِ الاَْرْضِ.»[11]


    «اى سيد الشهداء ـ عليهالسلام ـ تو خونِ خدا در زمينى، همان خونى كه هيچ كس جز خداوند انتقام آن را نمى تواند بگيرد.»


    البته خونى كه اين ويژگى را دارد كه هيچ كس جز خداوند متعال آن هم به دست اوليايش نمى تواند انتقامش را بگيرد;


    چون شخص ابى عبداللّه ـ عليهالسلام ـ از آن چنان جايگاه رفيعى برخوردار است كه جز خداوند متعال و اوليايش نمى دانند.


    در زيارت عرشى عاشورا مى خوانيم:


    «أنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ.»

    «از خداوند متعال مى خواهم به من توفيق دهد، انتقام خون شما را بگيرم.»



    همان طور كه ملاحظه مى كنيد، تركيب طَلَبَ ثارِك، فقط به همين معنى كه ثار به معنى خون باشد قابل تبيين است،


    وگرنه اگر ثار به معنى ـ خونخواهى (طلب الدم) باشد، جمله اين چنين خواهد شد; طَلَبَ طَلَبَ ثارِكَ، كه در سخافت نياز به توضيحى ندارد. همين طور است،


    جمله «طَلَبَ ثارِكُمْ» يا «طَلَبَ ثارِى» كه در جمله هاى بعدى زيارت عاشورا آمده است، يا جمله:
    «اَشْهَدُ اَنَّ اللّه تَعالى الطّالِبُ بِثارِكَ»[12]

    و جملاتى شبيه اين در ساير زيارتنامه هاى آن حضرت.
    [13]

    .

    _________________

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    معنى ثاراللّه


    با توجه به آنچه در معنى لغوى ثاراللّه گفته شد، معانى مختلفى در تفسير ثاراللّه بيان شده است :


    1ـ گروهى ثاراللّه را به معنى كسى كه انتقام خونش را خداوند مى گيرد ، مى دانند [14] و ثار را مخفف ثائِر دانسته اند،

    مثل شاك مخفف شائك [15] يا ثار را مخفف ثَأْر انگاشته اند. [16]

    2ـ بعضى لفظ «أهل» در تقدير گرفته اند و گفته اند: ثاراللّه يعنى اهل ثاراللّه، اهل خونخواهى الهى كه خداوند انتقام خونش را مى گيرد. [17]

    3ـ برخى گفته اند: ثاراللّه يعنى كسى كه خودش در دوران رجعت مى آيد و انتقام خونش را مى گيرد. [18]

    4ـ گروهى ثاراللّه را به معنى خون خدا دانسته اند. [19]



    --------------------------------------------------------------------------------

    پى‏نوشت‏ها:

    [1]- امام زمان(عج) در زيارت ناحيه مقدسه مى فرمايد: فَلاََنْدُبَنَّكَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لاََبْكِيَّنَ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً.
    كنون هر صبح و شامى در عزايت
    بريزم اشك و مى نالم برايت
    به جاى اشك خون از ديده بارم
    هميشه ديدهاى خونبار دارم
    امام مهدى(عج) در عزاى امام حسين(ع)، زيارت ناحيه مقدسه، ص 30 ـ 31
    [2]- بحارالانوار، ج 44، ص 286 و ج 52، ص 308 و ج 101، ص 103.
    [3]- مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره، ص 987.
    [4]- نهج الولاية، ص 58.
    [5]- فروغ شهادت، على سعادت پرور، ص 40.
    [6]- تاج العروس، ذيل لغت وتر.
    [7]- فروغ شهادت، ص 389.
    [8]- بحارالانوار، ج 101، ص 294، 291، 260، 200، 199، 181، 180، 169، 168، 152 و 148.
    [9]- در بعضى از زيارتنامه ها اين چنين آمده است: السلام عليك يا ثاراللّه وابن ثاره ... و در بعضى ديگر، اين چنين: السلام عليك يا ثاراللّه فى الأرض ...
    و در برخى اين چنين: اشهد انك ثاراللّه فى الأرض وابن ثاره.
    [10]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
    [11]- بحارالانوار، ج 101، ص 168.
    [12]- بحارالانوار، ج 94، ص 75.
    [13]- همان، ج 101، ص 292، 290; ج 44، ص 218; ج 45، ص 343، 351.
    [14]- فروغ شهادت، بيشتر مترجمان زيارت عاشورا، ص 389.
    [15]- شرح زيارت عاشورا، آيت الله سيد احمد ميرخانى، ص 305.
    [16]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
    [17]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
    [18]- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 101، ص 151.
    [19]- تعداد اندكى از مترجمان زيارت عاشورا، آيتالله سيد احمد ميرخانى در شرح زيارت عاشورا، ص 308; زيارت در پرتو ولايت، ص 51.


    .

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •