-
معاونت سایت
نظرى به جهان هستى و واقعيت؛ ضرورت وجود خداوند
درك و شعور انسان كه با پيدايش او توأم است در نخستين گامى كه برمىدارد هستى خداى جهان و جهانيان را بر وى روشن مىسازد؛ زيرا به رغم آنان كه در هستى خود و در همه چيز اظهار شك و ترديد مىكنند و جهان هستى را خيال و پندار مىنامند. ما مىدانيم يك فرد انسان در آغاز پيدايش خود كه با درك و شعور توأم است، خود و جهان را مىيابد؛ يعنى شك ندارد كه او هست و چيزهاى ديگرى جز او هست و تا انسان، انسان است اين درك و علم در او هست و هيچگونه ترديد برنمىدارد و تغيير نمىپذيرد.
اين واقعيت و هستى كه انسان در برابر سوفسطى و شكاك اثبات مىكند ثابت است و هرگز بطلان نمىپذيرد؛ يعنى سخن سوفسطى و شكاك كه در حقيقت نفى واقعيت مىكند هرگز و هيچگاه درست نيست پس جهان هستى واقعيت ثابتى دربر دارد.
ولى هر يك از اين پديدههاى واقعيتدار كه در جهان مىبينيم دير يا زود واقعيت را از دست مىدهد و نابود مىشود و از اينجا روشن مىشود كه جهان مشهود و اجزاء آن خودشان عين واقعيت (كه بطلانپذير نيست) نيستند بلكه به واقعيتى ثابت تكيه داده با آن واقعيت، واقعيتدار مىشود و به واسطه آن داراى هستى مىگردند و تا با آن ارتباط و اتصال دارند با هستى آن هستند و همين كه از آن بريدند نابود مىشوند ما اين واقعيت ثابت بطلانناپذير را «واجب الوجود» خدا مىناميم
-
کاربر سایت
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن