صفحه 1 از 19 12345678910111213141516171819 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 186

موضوع: بهترین شعرهای عاشقانه

  1. #1
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض بهترین شعرهای عاشقانه

    فکر های خرانه به خرابه ذهنم میرسد… شاید…امشب را….عزا کنم به دل آسمان یخ بسته…. داغ بگذارم به دلش..که برف نبارد دیگر……….. اه…آسمان خسته نمیشوی؟ یخ زد شمعدانی هایم … ابر ها..گورتان را گم کنید… دلم خورشید میخواهد. همه ظلمت شب را برایتان میرقصم… بگذارید شمعدانی هایم دلخوش آفتابی نیمه روشن باشند… میترسم مثه یک روز پا شوم صبح ببینم گلدانم یخ زده و تو درونش مرده ای گلدان را می اندازم دور… تن سرد مردارت را کجا دفن کنم ؟ هی ی ی کلاغ…می آیی؟ میخواهم تو را بفرستم پیش خورشید…
    ویرایش توسط !ALIPOUR! : 2013/07/27 در ساعت 17:38

  2. #2
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    تو کیستی، که من اینگونه، بی تو بی تابم؟

    شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.
    تو چیستی، که من از موج هر تبسم توبسان قایق، سرگشته روی گردابم!تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟تو را کدام خدا؟تو از کدام جهان؟تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟
    تو در کدام چمن، همره کدام نسیم؟تو از کدام سبو؟من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه !!!

  3. #3
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    کفش دوزک ها

    اگر عاشق میشدند
    حتما برایت کفش میدوختند
    پروانه ها
    اگر نمیمردند
    حتما روی انگشتت می نشستند
    باد اگر آدم بود
    کفش دوزک ها و پروانه ها را
    قتل و عام نمیکرد
    من که دوستت دارم
    حتی بدون کفش

    حتی بدون انگشت

  4. #4
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    خاصیت عشق همین است:
    از دست دادن هوشیاری .گاهی خودرا فراموش کن.چه اشکالی دارد ؟
    آدم نباید یکنواخت و ملال اور باشد.
    آدم باید همیشه از قطبی به قطب دیگر سفر کند.سفر کردن ،زندگی را غنی میسازد.
    در غیر این صورت زندگی کسالت بار میشود.



    گاهی از عشق به سوی مراقبه برو و گاهی از مراقبه به سوی عشق بیا.
    این رفت و امد ،خستگی را از تو دور میکند.
    مراقبه به معنای تنها بودن است و عشق به معنای با دیگری بودن.مراقبه به معنای آن است که تو تنها هستی وعشق به معنای آن است که دیگری نیز وجود دارد .
    مراقبه یعنی من ،من ، من.
    عشق یعنی تو ،تو ،تو.

  5. #5
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    خدایا تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم ،
    تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم ،
    تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم باز گشتم ،
    تو را گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم ،
    تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی…؟؟

  6. #6
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

    سکوت را فراموش می کردی
    تمامی ذرات وجودت، عشق را فریاد می کرد.

    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
    چشمهایم را می شستی
    و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی.

    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
    نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
    تا من بر سکوت نگاه تو
    رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم.

    ای کاش می دانستی…
    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

    هرگز قلبم را نمی شکستی
    گر چه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی است.

    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
    لحظه ای مرا نمی آزردی
    که این غریبه ی تنها، جز نگاه معصومت پنجره ای
    و جز عشقت، بهانه ای برای زیستن ندارد.

    ای کاش می دانستی…
    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

    همه چیز را فدایم می کردی
    همه آن چیز ها که یک عمر بخاطرش رنج کشیده ای
    و سال ها برایش گریسته ای.

    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
    همه آن چیز ها که در بندت کشیده رها می کردی
    غرورت را… قلبت را… حرفت را…

    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
    دوستم می داشتی
    همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد.

    کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم
    و مرا از این عذاب رها می کردی
    ای کاش تمام اینها را می دانستی . . .

  7. #7
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض


    یادم اید که به من گفت کسی٬
    “عاشقی تلخ ترین تلخ هاست”
    من به او خندیدم.

    به گمانم که دروغ٬
    به خیالم که فریب٬
    من گمان می کردم٬
    او فقط دیوانست
    و خودم هم شه عاقل هایم.
    با خودم می گفتم:
    مگر امکان دارد؟
    عاشقی تلخ گزنده باشد؟
    یا که بد طعم و زننده باشی؟
    عشق و عاشقی برای قلبم٬
    چیزی غیر از شهد شیرین باشد؟
    سال ها رفت و من امروز این جا
    می شناسم ناصح پیرم را
    ولی افسوس و صد افسوس که رفت
    ان همه شادی و خوش بختی ها
    قلب من تلخی عشقی را چشید
    و به من ثابت کرد
    “عاشقی تلخ ترین تلخ هاست”
    تا چه حدی گویاست

  8. #8
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست

    بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست
    من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز
    بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست
    غمدیده ترین عابر این خاک منم من
    جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست
    در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا
    مانند کویری که در آن قافله ای نیست
    می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس

    در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست
    شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد
    هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست

  9. #9
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    یک و یک همیشه دو نمی شود گاه باد می کند،

    چهار می شود

    گاه میل می کند به صفر

    گاه نیز می زند به کله اش…
    هوس کند می رود به آسمان،
    هزار می شود.
    یک و یک برای من…
    – من که سال هاست در ردیف آخر کلاس زندگی نشسته ام –
    جز دو خط ساده نیست؛
    جز دو خط که پا به پای هم در سفید صفحه راه می روند،
    وز این جهان خط کشی و کاغذی عبور می کنند…
    جز دو خط ساده که در انتهای دور در تقاطع زمین و آسمان؛
    روی خط نازکی به نام زندگی عاقبت به پای هم …

    پیر می شوند!
    « توی گوشتان فرو کنید! یک و یک مساوی دو است. »
    آه…
    من که حرف این حساب را سرم نمی شود

  10. #10
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    بـــوے گنــد خیـــانتـــ تمـــام شَهـــر را گرفـــتـﮧ. . .

    مــَـردهـــاے " چشـــم چــراטּ "
    زטּ هـــاے " خـــائـــטּ "

    پسـَــرهـــاے " شهــوت راטּ "
    دختـــرهـــاے " پـــول پَرَســـتــ "

    پـــس چـﮧ شــُـد آدَمـــیتـــ؟؟؟


صفحه 1 از 19 12345678910111213141516171819 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •