خانواده آریایی از ابتدا تا امروز




اقوام آریایی هنگام مهاجرت به فلات ایران متشكل از تیره هایی بودند كه پس از چندی قبیله را شكل دادند. این روند، سلسله مراتبی هرمی‌شكل بوجود آورد كه هسته اولیه آن را خانواده تشكیل می‌داد. در خانواده ابتدایی پدر نقش بسیار مهمی ‌داشت. او سرپرست یعنی خانه سالار خوانده می‌شد و از اقتدار بی حد وحصری برخوردار بود. وظایف او شامل اجرای مراسم مذهبی، حفظ امنیت خانواده، حفظ اصالت خون وقضاوت بود. از پیوستن چند خانواده متشكل از پدران، مادران، فرزندان، خواهران، برادران، عروسان، دامادان، عموزادگان، عمه زادگان، خاله زادگان، دایی زادگان وخویشاوندان، خانواده‌های گسترده و هم خون به وجود می‌آمد كه در ملكی موروثی و غیر قابل تقسیم تحت نظر رئیس واحد، پیرامون اجاقی واحد و با برگزاری آئینی واحد زندگی را سپری می‌كردند. دراین روند آنها سعی داشتند مشخصات تیره راحفظ نمایند. هر چند منابع، تصویر واضحی از سیمای اولیه خانواده به پژوهشگران ارائه نمی‌دهند، اما با یاری اندك نوشته ها می‌توان روند كلی خانواده را ترسیم نمود.


خانواده از تیره كه در اوستا زنتو ( zantav) خوانده می‌شد سرچشمه می‌گرفت و در دمانهدیااکو در دوره مادها - می‌زیست. بااین تفاوت كه سرای شاهی به لحاظ اندازه از خانه خانواده گسترده تر بود. خانه (vis) خوانده می‌شد و صاحب آن ویس پتیش (vispatis) نام داشت. اوستا اشاراتی به این گونه خانواده دارد كه از چراگاه مشترك استفاده می‌كردند.
damana خانه / تحت سرپرستی پدر زندگی می‌كرد. در اعصار بعد نقش پدر به فرمانروا انتقال داده شد كه درسرای شاهی - شاید از سلطنت


خانواده گسترده تا عصر هخامنشی تداوم داشت و تا زمانی كه ثروت آنان عبارت اززمین وگله بود، میراث خانواده تقسیم پذیر نبود. اما به محض پیدایش پول و مال منقول، ثروت فردی برثروت جمعی غلبه یافت و هرچند كل میراث تقسیم نشد، اما تقسیم بخش نقدی آن از طرف گروه هم خون پذیرفته شد. باتقسیم بخشی ازمیراث، خانواده بزرگ به چند خانواده كوچك تقسیم شد و این سیر حركت برای جامعه ایرانی اجتناب ناپذیر بود.

اوستا زنتو را قسمتی ازگروه بزرگ تر دهیو (d ahyav) می‌داند كه تمام ویژگی های تیره را دارا بود. كتیبه های هخامنشی نیز دهیو را ولایت دانسته اند كه دهیوپت‌ها آن را اداره می‌كردند. در روند تدریجی شكل گیری نهادهای مورد نظر قدرت از رؤسای ساده تیره به رؤسای دهیو انتقال یافت تاآنكه نظام پادشاهی شكل گرفت. خانواده گسترده اعضای بسیاری داشت كه رئیس آن بر همه اعضاء مسلط بود. حق قضاوت و سرپرستی نظامی ‌ ومذهبی براقتدار بی حد و حصر رئیس می‌افزود و شكل هرمی‌ خانواده بافوت پدر به تناسب تعداد بچه ها به قسمت های همانند تقسیم گردیده و ادامه داشت. اعضاء برای حفظ ثروت واصالت خون از ازدواج های درون گروهی پیروی می‌كردند.

خانواده آریایی تا دوران ساسانی با تحولاتی روبرو شد، زیرا درعصر ساسانی خانواده متشكل از پدر، مادر و فرزندان بود و پدر دیگر اقتدار گذشته را نداشت. با كاهش قدرت مرد در خانواده، زن بیش از پیش، هم پای مرد یا شوهر خود گردید و كذگ بانو گ یعنی بانوی خانه خوانده شد. با گسترش آئین زردشت، خانه سالار (پدر) دیگر مجری اعمال مذهبی نبود. زیرا بخشی از وظایف او به رهبران مذهبی انتقال یافت و انحصار اجرای اعمال مذهبی از دست او خارج گردید. این تحول با توسعه جامعه و پیدایش تقسیم كار در دوران كهن، عوام را از روحانیون – دستوران - جدا ساخت ونقش مذهبی پدر روزبه روز به سود دستگاه مذهبی رنگ باخت. بدین ترتیب قدرت پدر با ازدست دادن یكایك وظایف كاهش یافت. شاید این روند عملكرد هرمزد دوم درعصر ساسانی بود كه همسر خود را شریك تاج و تخت پادشاهی اعلام نمود.
این عمل درزمان شاپور دوم /310م. به هنگام تاجگذاری شاهنشاه ساسانی نیز تكرار شد و حتی تصویر همسر بهرام دوم دركنار پادشاه با تاجی بر سر برروی سكه ها نیز تأییدی بر این اقدام بود. پیروزی ایرانیان درجنگ های عصر ساسانی به خصوص دوران خسرو اول درروند اقتصادی تغییراتی ایجاد نمود و با رشد شهرسازی برای خانواده های ایرانی امكان مهاجرت فراهم شد. مهاجرین در شهرها گرد هم جمع شدند و سازمان هایی را به وجود آوردند كه به تدریج موجب كاهش نقش اقتصادی خانواده های گسترده گردید. خانواده هایی كه وابسته به زمین و روستا بودند تغییر شكل دادند. خانواده های جدید شهرنشین روند دیگری رادر سیر تكاملی خود پیش گرفتند. دراین جریان قدرت زن دركنار همسر خود به كمال رسید.
تشكیل خانواده درایران كهن اهمیتی مذهبی داشت. زیرا ایرانیان ازدواج را مشاركت نیك، توسعه آفرینش، مساعدت با كار خدا و به بار آوردن موجودات اهورایی می‌دانستند و ترویج آن را تبلیغ می‌نمودند. هر شهروندی لازم بود تشكیل خانواده دهد لذا ازدواج یك طریقه وسنت اهورایی بود. هرچند كه این باور در دوران مزدك دستخوش تغییر گردید. اما به لحاظ اهمیت اجتماعی گردانندگان جامعه ازاعضای خود می‌خواستند كه تشكیل خانواده دهند و تخلف از این رسم در عصر ساسانی جرم محسوب می‌شد. ازدواج اصول اخلاقی و دوری گزیدن از مفاسد به حساب می‌آمد. افراد متاهل یگانه كسانی بودند كه از حقوق شهروندی برخوردار می‌شدند و مرد زمانی قادر بود شغل و مقامی‌ را تصاحب نماید كه خانه سالار خوانده شود.

برای آنكه بتوان شهروند شد، باید زن گرفت و اجاق خانواده را پی نهاد. برای دستیابی به زندگی عمومی‌ نیز باید تشكیل خانواده داد. ایرانیان با این روش به بزرگداشت نیاكان خود می‌پرداختند. سن ازدواج در مكان های مختلف متفاوت بود، اما به طور عموم در فاصله 15 تا 20 سالگی ازدواج عملی می‌شد. سن ازدواج برای پسران پس از سدره پوشی و كمربند مقدس به كمر بستن آغاز می‌شد، درجامعه بسته ساسانی ازدواج های درون گروهی به شدت توسط حكومت تبلیغ می‌گردید.

تنسر
در نامه خود به گشنسب شاه از وصایای اردشیر می‌نویسد كه“ من باز داشتم از آنكه هیچ مردم زاده زن عامه خواهد، تا نسب محصور ماند”
از این رو در زمان ساسانیان جوان باید همسر خود را درمیان خانواده های هم پیشه و هم حرفه خود می‌جست. گه گاه در سیر حوادث و رویدادهای تاریخی عصر ساسانی به شاهزادگانی برمی‌خوریم كه با دختری جدا از طبقه خود ازدواج كرده اند. شاهزاده با این كار تنها از حق خود برمیراث پدری محروم می‌شد. توصیه های بسیاری توسط موبدان به جوانان شده است كه همیشه زن پرهیز كار و شرمگین را دوست بدارید و جز با چنین زنانی ازدواج نكنید. این گونه اندرزها در سیر تاریخ ایران به كرات اززبان بزرگان بیان شده است. در عصر ساسانی آذرباد سپندان از صفاتی برای زن در آئین زردشت سخن می‌گوید كه برحسب طبقه شوهر متفاوت بود. یعنی در حالی كه در طبقه روحانیون زنان باید روش ریسیدن و بافتن و دوختن كمربند و سدره مقدس را می‌دانستند، زنان طبقه دیگر باید مهارت های دیگری را می‌آموختند. زنان حق داشتند درانتخاب همسر خود اظهار نظر نمایند. انتخاب بیژن از سوی منیژه در شاهنامه و یا رودابه شاهدخت هاماوران شاهدی براین مدعا است. هرچند وقایع دنیای حماسی به نظر دور از واقع می‌آید، اما از باورها وكمال مطلوب رسوم جامعه ایرانی حكایت دارد كه به وفور در شاهنامه به چشم می‌خورد. اگر چه باید توجه داشت كه آزادی انتخاب در میان تمامی‌ طبقات اجتماعی متداول نبود و اكثر جوانان به حسن انتخاب والدین خود اعتماد می‌كردند. مراسم ازدواج سلسله رسوم پایداری داشت كه هزاران سال است دراین مرز وبوم سابقه و قدمت دارد. در خانواده كهن، زن اگر با به كار انداختن مهر خود به صورت سرمایه درآمدی به دست می‌آورد، حق اداره سرمایه ویا املاك خود را داشت و شوهر هیچگونه حقی نسبت به مال همسرش نداشت، مگر زمانی كه زن به این كار رضایت می‌داد. دراین صورت آنها با یكدیگر همویندش (hamvindish) می‌شدند.

در منابع از اراضی واگذاری یا مشروط – اقطاعات - زنان یاد می‌شود، چنانكه انوشیروان یزد را به اقطاع دخترش مهرنگار واگذار كرد. مهرنگار مهرجرد را با دو نماد عصر ساسانی یعنی قلعه و آتشخانه ساخت. سپس باغستان و بساتین در آنجا و میبد به وجود آورد كه نشانگر واگذاری اراضی به زنان بود و یا از سرمایه زنان به صورت اراضی وقفی برای شادی روان وقف كننده سخن به میان آمده است.
آذرمیدخت دختر خسرو پرویز در دیه گرومان(قرطمان) نزدیك اصفهان آتشكده ای را وقف نمود. هرگاه زنی مایملك خودرا دربنای آتشكده ای صرف می‌كرد، تولیت آن به فرزندش و نه به شوهرش می‌رسید. زنان می‌توانستند سرپرست مال وقف شوند. تنسر در قرن سوم میلادی می‌نویسد كه پس از سقوط داریوش سوم و از میان رفتن قوانین، زنان می‌خواستند كه به شوهران‌شان فرمان دهند و در خانه ها، سرچشمه های راستین اقتدار شوند (زنان بر شوهران فرمانروا شوند).

اردشیر
اقتدار شوهر را در خانواده ایرانی از نو زنده كرد. دراین روند مرد درخانواده زن را گرامی ‌می‌داشت و دربسیاری از منابع به تربیت دختر قبل از ازدواج پرداخته شده است. زیرا مادر وظیفه داشت به دختر همه گونه هنر خانه داری بیاموزد به طور مثال اگر دختر روستایی بود به كارهای مزرعه می‌رسید و اگر در خانه دستوران (d astvaran) و افراد روحانی پرورش می‌یافت، روش دوختن كمربند مقدس را فرا می‌گرفت. با این همه با هنر و ادب بیگانه نبودند.

در داستانی از کتاب مادیكان آمده است: كه دادوری كه دربرابر مساله ای پیچیده به فكر فرو رفته بود و در جواب مانده بود ناگهان جواب را از زبان بانویی كه در میان مردم نشسته بود شنید و فروتنانه از این بانوی دانشمند در قبال مرجع و ماخذ دانشمندانه اش سپاسگزاری كرد.
در عصرساسانی زنان سعی داشتند بیشتر از علم و دانش بهره برند. تصاویر طاق بستان
تحول خانواده ایرانی بسیار بطئی بود، زیرا عوامل مختلفی چون موقعیت جغرافیایی ایران زمین از جمله وجود منابع آبی پراكنده و قلیل، رونق و رشد شهر نشینی را در فلات ایران دشوار می‌نمود. شرایط جغرافیایی و كمبود آب موجب شد كه ایرانیان بیشتر روستا نشین شوند. عامل جغرافیایی و پراكندگی موجب انزوای خانواده و در نهایت طول عمر طولانی گروه خانواده گسترده گردید. تهاجمات مكرر نیز موجب تاخیر تحول درسیر تدریجی خانواده به سوی دوره های بعدی شد. مذهب زردشت نیز كه بر حفظ تیره و دودمان پای می‌فشرد با خانواده ایرانی نتوانست همانند جهان بیرون و همسایگان خود تا اواخر قرن پنجم دستخوش تحول شود. اما از عصر خسرو اول با پیروزی های ایرانیان در جنگ با همسایگان و كسب ثروت واصلاحات شاهنشاه ساسانی، نهاد خانواده در زمینه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تغییر یافت، زیرا اقتصاد پولی موجب سرعت جریان ثروت شد، درنتیجه رشد تجارت با مبادله افكار سرعتی دیگر یافت. سیاست شهرسازی پادشاهان ساسانی نیز نوعی زندگی عمومی‌ را به وجود آورد و مفاهیم كهن جامعه رادستخوش تغییر كرد. احتمالاً بزرگ ترین تغییر و تحول در بنیان خانواده گسترده، هم خون و پدر سالار رخ داد و خانواده به شكل امروزین خود نزدیك تر شد.
اثری ساسانی است كه حكایت از شركت زنان در هنر وموسیقی ویا در فن شكار دارد و سیر تدریجی قدرت ومنزلت زنان را نشان می‌دهد، به خصوص كه زنان در روند چرخ های اقتصادی نیز مؤثر بوده‌اند. نخ ریسی، پارچه بافی و پوست كنی قوزه های پنبه به كار گرانی بردبار و صبور نیازمند بود كه اغلب از طبقه زنان بودند. ریسیدن الیاف با چرخ به دست زنان عملی می‌شد. پشم ریسی و قالی بافی نیز توسط زنان صورت می‌گرفت. با این روند، زن در خانواده های روستایی و شهری نقش اساسی در اقتصاد ملی ایفاء می‌كرد. منابع از نقش گروه خانواده نیز در زمان ساسانیان به عنوان مركز اصلی تولید خبر می‌دهند.