نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: ابعاد حج در قرآن

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile ابعاد حج در قرآن






    ابعاد حج در قرآن


    ناصر شكريان


    1- بعد معنوي و عرفاني حج

    عبادات كه به عنوان هدف آفرينش انسان(1) تعيين شده است اسراري دارد كه اين اسرار غير از آداب و احكام ظاهري

    عبادات مي باشد. نوعاً عبادات و فرائض الهي با اختلاف درجات فراواني كه نسبت به هم دارند, براي تقويت بعد روحاني

    و نفساني و در جهت سير و سلوك انسان وضع شده با از عوام جسماني به عوالم روحاني تكامل يابند و به مقام قرب

    الهي برسند. چنانكه مرحوم آقا ميرزا جواد ملكي تبريزي عارف بزرگ در اين زمينه فرموده است:

    "مقصود اصلي از تشريع حج و سائر عبادات, تقويت بعد روحاني انسان است و تكليف فرائض الهي از نظر خاصيت اثر گذاري

    در روح و جان انسان است و تكاليف و فرائض الهي از نظر خاصيت اثر گذاري در روح و جان انسان مختلفند. بعضي اثر تطهير

    و تخليه را دارند كه ظلمت را از فضاي روح و جان بشر دور ني كند و بعضي ديگر موجب تحليه و تزيين جان و وسيله جلب

    نورانيت مي گردد. و دسته ديگر , جامع هر دو اثر ( تخليه و تحليه ) هستند و حج از اين دست سوم است. زيرا حج يك

    معجون الهي است كه جميع امراض قلوب مثل بخل و استكبار و تنبلي و ....را مانع نورانيت قلبها هستند, علاج مي كند.(2)

    بنابراين و با توجه به مطلب فوق, حج از ميان عبادات و فرائض الهي , جامع هر نوع آثار و فوايد و اسراري است كه در عبادات

    ديگر وجود دارد.

    چنانكه مرحوم علامه طباطبائي رحمه الله در اين مورد مي فرمايد :

    وقتي كه سرگذشت ابراهيم , آن چنان كه در قرآن بيان شده را , به دقت مطالعه كنيم مي يابيم كه اين جريان يك دوره كاملي

    از سير عبوديت و بندگي خدا و به اصطلاح يك سير وسلوك معنوي است كه بنده از موطن خود تا قرب الهي را مي پيمايد و با

    پشت سر انداختن زخارف دنيا و لذائذ و آرزوهاي مادي و جاه و مقام و خلاصي از وسوسه هاي شيطاني به مقام قرب الهي

    دست مي يابد.


    اين وقايع و اعمال و نسك حج گرچه به ظاهر از هم جدا هستند , اما مطالعه دقيق آن نشانگر دقايق آداب سير طلب و حضور

    مراسم حب و عشق و اخلاص و بالاخره بيرون آمدن از مقامات دانيه و پيوستن ته مقامات عاليه است كه هر چه بيشتر در آن

    وقت شود حقائق تازه تر و نكات لطيف تر عايد انسان مي گردد.(3)

    از اين رو خداوند متعال هم براي فراهم شدن اين ير بندگي و رسيدن به مقام قرب و حضور الهي و زيارت كعبه حقيقي , به

    حضرت ابراهيم خليل الرحمن و اسماعيل ذبيح الله ماموريت دادند كه حريم خانه اش را از ه چيزي كه مانع اين سير و سلوك

    معنوي باشد, پاكسازي نمايند (4) تا زائران الهي در خانه اش صرفاً به او بينديشند و دور او طواف نمايند و از ظلمت ماسوي الله

    رهائي يابند تا بتوانند در خانه عشق همان او شوند و آماده ملاقات با يگانه معبود علم هستي گردند. چنانكه همين ماموريت

    با همين هدف در سوره حج به گونه اي روشن تر و دقيق تر بيان شده است:



    -------------- پی نوشت ----------------
    1- "ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون"ذايات:56.
    2- آقا ميرزا جواد ملكي تبريزي, المراتبات , (قم: دارالمثقف المسلم 1363), ص 197.
    3- عاامه محمد حسين طباطبايي , الميزان ,ج1,(قم: منشورات جامعه مدرسين , بي تا), ص 298.
    4- بقره: 125.



    ادامه دارد...



    _________________


    امام مهدى‏عليه السلام :
    إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِكُم.

    ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.
    بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرّحمن الرّحیم




    قرآن در اين زمينه مى‏فرمايد:

    به خاطر بياور زمانى را كه محل خانه كعبه را براى ابراهيم آماده ساختيم و به ابراهيم گفتيم كه اين خانه را كانون توحيد كن و چيزى

    را شريك من قرار مده و خانه‏ام را براى طواف‏كنندگان و قيام‏كنندگان و ركوع‏كنندگان و سجده‏گزاران پاك گردان.

    «واذا بوانا لابراهيم مكان البيت ان لا تشرك بى شيئا و طهر بيتى للطائفين و العاكفين و الركع السجود. » (5)

    با توجه به تفسير بودن (ان) براى (تبوئة) ، (6) به خوبى استفاده مى‏شود كه هدف از تبوئة ابراهيم در كنار خانه خدا، دو چيز است

    كه جامع هر دو اين است كه اين مكان مقدس مركز عبادت خدا قرار گيرد و هيچ چيز ديگر شريك خداوند قرار داده نشود.

    لذا و براى تحقق اين هدف مقدس، به ابراهيم خليل‏الرحمن دو ماموريت داده شد:

    1. "ان لا تشرك بى شيئا"

    2. "طهر بيتى للطائفين"

    - يعنى اى ابراهيم مقصود از جاى‏دادن تو در اين‏جا سكنى گزيدن نيست‏ بلكه، نه تنها خودت نبايد هيچ‏گونه شريكى براى من قرار بدهى -

    چه شرك خفى و چه شرك جلى - چه اين‏كه نكره در سياق نهى مفيد عموم است «لاتشرك بى شيئا» ; بلكه بايد ساحت قدس كعبه

    را از هرچه كه شائبه شرك مى‏رود پاكسازى نمائى تا ديگران در اين مكان فقط مرا عبادت كنند و به هيچ ديگر نينديشند.

    اين مطلب با عنايت‏به صدر آيه و تناسب كلمه و موضوع كه تطهير كعبه براى امور عبادى نظير طواف و عكوف و قيام و نماز مى‏باشد به

    خوبى فهميده مى‏شود. مؤيد اين مطلب روايتى است از امام صادق‏عليه السلام كه در تفسير آيه فرموده است.

    علاوه بر اين استعمال ضمير متكلم وحده (بى - بيتى) بيانگر اين است كه اين خانه، خانه خداست پس بايد فقط خداوند مورد پرستش

    واقع شود.

    مرحوم علامه طباطبائى در توضيح آيه مى‏فرمايد:

    مراد از آماده ساختن كعبه براى ابراهيم اين است كه آن‏جا مرجع عبادت خدا قرار داده شود تا بندگان آن‏جا را خانه عبادت قرار بدهند،

    نه اين‏كه ابراهيم آن مكان را محل سكنى و زندگى خود قرار دهد. از اين‏رو خانه را به خودش نسبت داد و فرمود «بيتى‏» تا اعلان كند

    كه اين خانه، كانون توحيد و مختص عبادت خداست و هيچ چيز نبايد شريك خداوند قرار داده شود و هدف ديگر اين بوده كه ابراهيم

    براى كسانى كه قصد خانه خدا نموده‏اند عبادتى را تشريع كند كه خالى از هرگونه شائبه شرك باشد. (7)

    آنچه كه اين عبادت خالص را فاسد مى‏كند و از اختصاصى‏بودن خدا خارج مى‏كند و در نتيجه انسان را از بندگى و عبوديت منحرف

    مى‏كند، همان شرك است كه خود داراى انواع و اقسام است كه در قرآن ظلم عظيم تلقى شده است. (8) و شايد در راستاى

    تحقق همين هدف، در موقع احرام بايد گفته شود «لا شريك لك لبيك‏» و به تعبير عارفانه امام خمينى‏قدس سرهم لبيك‏گويان براى

    حق نفى شريك همه مراتبت كنيد و از خود كه منشا بزرگ شرك است‏به سوى او جل و علا هجرت نمائيد.
    (حج دركلام و پيام امام خمينى، ص 10) و شايد نكته اين‏كه آيه «و اذن فى‏الناس بالحج‏» - بعد از آيه «طهر بيتى للطائفين‏» (9) -

    ذكر شده اين باشد كه ابراهيم اول ماموريت‏يافت تا محيط كعبه را براى عبادت خالصانه خدا از هرگونه مظاهر شرك و كفر پاكسازى

    نمايد و آن‏گاه دعوت عمومى بنمايد تا طواف و نماز و ساير اعمال حج فقط براى او انجام پذيرد.

    يعنى اگر در گوشه و كنار جهان انواع و اقسام كنگره‏ها و اجتماعات براى اهداف خاصى تشكيل مى‏گردد، هدف از كنگره جهانى

    حج‏سيرالى‏الله و حضور در مهمانسراى الهى و رسيدن به مقام قرب الهى و آزاد شدن از هرگونه وابستگى و غل و زنجيرهايى است

    كه به دور خود كشيده است، چه اين‏كه خانه خدا توصيف به عتيق شده است. (10) و طواف دور خانه عتيق بايد سبب آزادى از بند

    عبوديت غيرخدا شود چنان‏كه ذبح و قربانى هم بايد موجب رهايى انسان گردد. كه آيه ديگرى درباره قربانى مى‏فرمايد: گوشت‏ها و

    خون‏هاى قربانى به خدا نمى‏رسد، بلكه آنچه به خدا مى‏رسد تقوى و پرهيزكارى شماست. (11) يعنى هدف از اين سفر الهى، كسب

    تقوى و توشعه معنوى است چنانكه فرمود:

    (در اين سفر) زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد و توشه پرهيزكارى است. اى صاحبان عقل و خرد از امن بپرهيزيد. (12) يعنى تنها

    صاحبان عقل و خرد از اين سفر كسب تقوى مى‏كنند و با پيمودن مدارج تقوى به مقام قرب الهى مى‏رسند، چه اين‏كه اگر تقوى به خدا

    مى‏رسد «يناله التقوى منكم‏» ، نفس متقى به خدا مى‏رسد چنان‏كه استاد آيت‏الله جوادى آملى در توضيح آيه فرمود:

    از آن‏جايى كه تقوى با نفس متقى اتحاد دارد، پس نفس متقى هم به خدا مى‏رسد و ممكن نيست تقوى به خدا برسد اما متقى نرسد،

    پس گوارا باد بر حج‏گزارى كه قربانى‏اش لله باشد و غيرخدا را در آن نبيند تا تقوايش به خدا برسد و در نتيجه خودش هم به خدا برسد

    و شايد به خاطر همين تقوى ارزشمند و «موعود به‏» در نحر باشد كه روز نحر را «حج‏الاكبر» و شايد تفسير آيه «ثم ليقضوا تفثهم‏» (14)

    در روايات، به ملاقات با امام معصوم‏عليه السلام، اشاره به اين نكته باشد كه اگر زائر متقى با قربانى به خدا مى‏رسد، همچنان كه

    آلودگى‏هاى ظاهرى را از بدن دور مى‏سازيد، بايد آلودگى‏هاى روح را با ملاقات با حجت‏الله برطرف نمايد.

    چنان‏كه امام صادق‏عليه السلام در اين زمينه فرمود:

    بايد آلودگى‏هاى روح و جان را با ملاقات با امام‏عليه السلام برطرف نمايند. (15)

    امام باقرعليه السلام هم در اين‏باره فرمود:

    تكميل حج ‏به آن است كه حاجى امام را ملاقات نمايد. (16)

    احتمالا براى همين نكات بوده كه حضرت ابراهيم با طى اين منازل و مراحل حج‏به مقام والاى امامت نائل گشت.

    از جمله آيات ديگرى كه دلالت‏بر بعد معنوى و عرفانى حج دارد آيه‏اى است كه اشاره به نتيجه اعمال حج دارد:

    هنگامى كه مناسك حج‏خود را انجام داديد، پس ذكر خدا را بگوئيد; همانند يادآورى كردنتان از پدران بلكه از آن هم شديدتر و بيش‏تر. (17)

    يعنى بعد از اعمال حج و پيمودن منازل آن: بايد چنان حالت ذكرى به زائر خانه خدا دست‏بدهد كه غير خدا را فراموش نمايد، آن‏هم لااقل

    مثل آن شور و سوزى كه در افتخار و مباهات به پدران خود در جاهليت داشتند بلكه «اشد ذكرا» به شورتر و عميق‏تر و با كيفيت

    ‏بهتر و بالاتر; چه اين‏كه «اشد ذكرا» به كميت ذكر كار ندارد، بلكه مربوط به توجه قلبى است كه چه بسا يك ذكر قلبى همراه با

    سوز و گذار به مراتب بهتر و برتر و كارسازتر از يك عمر اذكار لفظى است. پس سرانجام حاجى مى‏تواند با توجه قلبى شديد به

    خدا برسد چنان‏كه نبى مكرم اسلام‏صلى الله عليه وآله در اين‏باره فرمود:

    هدف از وجوب نماز و حج و طواف و مناسك به پاداشتن ذكرالله در قلب و جان انسان است و الا
    آن نماز و حج چه ارزشى خواهد داشت. (18)


    از اين‏رو خداوند در توصيف مؤمنين فرمود:
    مؤمنان تنها كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود، دل‏هاى آن‏ها ترسان گردد. (19)
    بنابراين، يكى از مناسب‏ترين مكان براى تحقق ذكر قلبى، مراسم با شكوه حج است‏شاهدش اين است كه خداوند متعال در آيات


    مختلف متذكر همين مساله در ايام حج‏شده است. (20) بنابراين، حاجى در همه‏جا بايد سعى و تلاش نمايد تا توجه قلبى برايش


    حاصل گردد. قرآن هنگامى كه اهداف را بيان مى‏نمايد يكى از آن‏ها را «و يذكروا اسم الله‏» ذكر مى‏فرمايد: هنگامى كه برنامه هدى

    را در موارد متعدد بيان مى‏كند، تذكر مى‏دهد كه هدف از نحر و ذبح «ذكرالله‏» و «تقرب الى الله‏» است. شاهدش اين است كه در

    آيات متعدد مربوط به هدى، فقط ياد خدا را مطرح مى‏نمايد; يعنى در هنگام قربانى تمام توجه بايد به خدا و قبولى اعمال باشد و بقيه
    امور تحت‏الشعاع قرار گيرد.



    -------------- پی نوشت ----------------
    5 - حج /26
    6 - طباطبايى، پيشين، ج 14، ص 368 ; آلوسى بغدادى، روح‏المعانى، ج 17، بيروت، داراحياء التراث العربى، بى‏تا، ص 143;
    فخرالدين رازى، تفسير كبير، ج 23، ص 26
    7 - طباطبايى، پيشين، ج 14، ص 368 و 367
    8 - ان الشرك الظلم عظيم: لقمان /13
    9 - حج /26
    10 - و ليطوفوا بالبيت العتيق ثم محلها الى‏البيت العتيق. حج: /29، 33
    11 - حج /37
    12 - بقره/197
    13 - آية‏الله جوادى آملى، جرعه‏اى از بيكران زمزم، تهران، معاونت آموزش و تحقيقات بعثه مقام معظم رهبرى، 1371، ص 143
    14 - حج /29
    15 - ليقضوا تفثم لقاء الامام: عروسى حويزى، نورالثقلين، ج 3، قم، مؤسسه اسماعيليان، بى‏تا، ص 493، محمدباقر مجلسى،
    بحارالانوار، ج 4، بيروت: داراحياء التراث العربى، 1402 ق، ص 549
    16 - تمام الحج لقاء الامام، نورالثقلين، پيشين، ج 1، ص 183; مجلسى، پيشين، ج 96، ص 374; وسائل‏الشيعه، ج 14، ص 324 و 325; شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2، (بيروت: دارصعب درالتعارف، 1401 ق) ، ص 345
    17 - بقره /200
    18 - مرحوم نراقى، جامع‏السعادات، ج 2، نجف، مطبعة النجف، 1383، ص 345
    19 - انما المؤمنون الذين اذا ذكرالله و جلت قلوبهم، انفال/2
    20 - انفال /2; بقره /198، 203; حج /28 و 34 و 36
    ادامه دارد...


    _________________


    امام مهدى‏عليه السلام :
    إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِكُم.

    ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.
    بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175


  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم



    از بين آيات گذشته آيه 34 از سوره حج قابل توجه بيشتر است چونكه:

    1.علت تشريع عبادات براي هر امت يك چيز قرار داده شد و يك آن ذكر الله است تا به اين نكته توجه بدهد كه مقصود اصلي از

    مناسك، ذكر الله است. چنانكه بعضي از مفسرين گفته اند.

    از اينكه در اين آيه مبارك تشريع نسك را فقط به ذكر الهي تعليل آورده، فهميده مي شود كه مهمترين هدف از تشريع عبادت،

    ذكر الهي است. 21

    2. از دنباله آيه "فالهكم اله واحد فله اسلموا" استفاده مي شود كه از آنجائي كه معبود شما يك است، پس بايد فقط خاضع و

    تسليم او بود و ذكر او را گفت و منسوب به غير نكرد.

    3.ازتعقيب آيه فوق به آيه "و بشر المخبتين الذين اذا ذكر الله و جلت قلوبهم" 22 به دست مي آيد كه اولين صفت مخبتين همان

    توجه قلبي به خداست كه بايد در مراسم حج براي حاجي حاصل گردد.

    به علاوه، نكته ديگري كه از اين آيه (با توجه به اين كه در سياق آيات حج واقع شده) به دست مي آيد اين است كه حاجي بايد

    در ايام حج سعي كند از مخبتين به شمار آيد، آنهائي كه داراي چهار ويژگي (و جل - صبر - اقامه نماز - انفاق) هستند.

    مرحوم علامه طباطبائي (ره) در توضيح آن مي فرمايد:


    جمله "بشر المخبتين" اشاره به اين است كه هر كس در حج خودش اخلاص و حالت تسليم داشته باشد او از مخبثين است و

    مخبثين طبق اين آيه كساني هستند كه وقتي نام خدا برده مي شود دلهايشان مملو از خوف پروردگار مي گردد. و در برابر حوادث،

    صبر و شكيبائي پيش مي گيرند و بر پادارندگان نماز هستند و از آنچه كه خداوند به آنها داده انفاق ميكنند. و لذا مرحوم علامه

    مي فرمايد: انطباق اين صفات مخبثين با كسي كه حج خانه خدا را با حالت تسليم به جا مي آورد روشن است، چون كه همه اين

    صفات در حج وجود دارد. 23

    از اين رو حضرت ابراهيم بالاترين مقام را كه مقام تسليم باشد در كنار كعبه، براي خود و ذريه اش درخواست نمود:

    پروردگارا، ما را تسليم فرمان خودت قرار ده و از دودمان ما نيز امتي مسلمان قرار ده. 24

    از جمله آيات ديگري كه دلالت بر بعد معنوي و عرفاني حج دارد، آيه اي است از سوره مباركه مائده كه خداوند فرمود:

    "اي كساني كه ايمان آوريد شعائر الهي را نقض نكنيد و حريم آنها را حلال نشمريد و احترام را نگه داريد و

    قرباني هاي بي نشان و يا نشاندار را حلال نشمريد و نيز احترام كساني كه براي بدست آوردن فضل پروردگار

    و جلب رضوان او به قصد زيارت خانه خدا حركت ميكنند، نگه بداريد و براي آنها مزاحمت ايجاد نكنيد." 25

    از آنجائي كه "رضوان" در لغت به معناي رضايت كثير 26 است، پس حاجي در اين سفر مقدس بايد دنبال كسب رضايت مولي است.

    "رضوان من الله اكبر" و محل كسب چنين رضايتي، موسوم با شكوه حج است. چنانكه امام صادق (ع) در ضمن حديث مفصلي فرمود:

    حج شعبه اي از رضوان الهي است . 28

    همچنان كه حضرت ابراهيم عرض كرد:

    "پروردگارا! من بعضي از ذريه ام را در سرزمين بي آب و علف در كنار خانه اي كه حرم توست،

    ساكن ساختم تا نماز را بر پا دارند" 29

    از اين آيه هم بعد معنوي حج استفاده مي شود، چون كه كلمات غير "ذي زرع و عند بيتك الحرم و ليقيموا الصلوه" اشاره به اين

    واقعيت دارد كه غرض از اسكان، زراعت و كسب و تجارت نيست، بلكه اسكان در اين مكان فاقد هر نوع امكانات اوليه، براي تقرب

    محض الي الله و متمحض شدن در عبادت اوست.

    مرحوم علامه طباطبائي (ره) هم در وجه هجرت حضرت ابراهيم (ع) به اين سرزمين بي آب و علف فرمود:

    براي اينكه ذريه اش متمحض در عبادت خدا بشوند و شواغل دنيا دلهايشان را مشغول نسازد. 30

    از اين رو، اولين غرض و بعضي از مفسرين تنها غرضش را اقامه نماز ذكر نمود و چنانكه تكرار نداد "ربنا ليقيموا" و ذكر نماز از بين شعائر،

    براي اظهار كمال عنايت به اقامه نماز در جوار پروردگار است.

    همچنان كه از آيه "طهر بيتي للطائفين و العاكفين و الركع السجود" 31 استظهار مي شود كه عمده عبادت حاجي در كنار خانه

    خدا بايد طواف و عكوف نماز باشد.

    پس جو حج ، يك جو عبادت و بندگي و دور جستن از هر گونه تعلقات مادي است و سفر حج يك سفر الي الله است.

    بنابراين، حاجي از همان اول كه نيت حج مي كند و از خود خانه و كاشانه و هم تعلقات مادي جدا مي شود تا احرام و طواف و سعي و

    رمي و هدي كند، همه جا خدا را مي جويد و در طلب وصال او شب و روز آرام ندارد؛ اين سو و آن سو مي رود و در كوه و بيابان سرگردان

    مي شود تا در مهمانسراي الهي آيات روشن الهي را با چشم سرو و چشم جان مشاهده نمايد. "فيه آيات بينات" 32 و با سعي و

    تلاش همچون هاجر چشمه اي از معرفت باري او گشوده گردد. پس، هر كس كه قصد سفر الي الله را نموده، بايد از ابتدا از هر گونه

    اموري كه با اين سفر ضديت دارد دوري جسته و دل را فقط متوجه خدا بنمايد. چنانكه امام (ع) در اين باره فرمودند:

    به هنگامي حج دل را براي خدا مجرد ساختن، و از هر حجابي آزاد شدن و همه امور را به خدا سپردن، و در تمام حركات و سكنات بر

    او توكل كردن و خود را با آب توبه شستشو دادن و دنيا و مافيها را رها ساختن از مقدامات سفر الي الله است. 33 يعني شرط

    نخستين اين سير، بيرون آمدن از خود تعلقات مادي است و جهت تحقق عملي آن از لحظه اول احرام، بايد از انواع تعلقات مادي و

    انواع امتيازات و تفاخرات و زخارف، حتي از كفش و كلاه ها شود، تا حالت فرشته گونه پيدا كند. و فقط با دو تكه پارچه پاك و حلال با

    رمز مخصوص جواز عبور براي مهماني و ملاقات با رب الارباب بگيرد. از اين رو، لحظه جواز عبور گرفتن بسي حساس و سرنوشت ساز

    است، كه اولياء الله درم وقع گفتن لبيك رنگ عوض كرده و گريه مي نمودند كه نكند جواز عبور به آنها داده نشود.

    و چنانكه امام صادق(ع) و امام سجاد(ع) در اين لحظه به حالت غشوه افتادند. وقتي كه علت را پرسيدند، فرمودند:

    چگونه جرات كنم كه بگويم "لبيك اللهم لبيك" در حالي كه مي ترسم لبيك (خدايا آمدم) بگويم

    اما جواب آيد كه من آمدن تو را قبول ندارم. 34

    لبيك را كسي مي گويد كه احساس حضور نمايد در اطاق در بسته در حالي كه كسي نباشد، بله نمي گويند اگر لبيك گفته

    مي شود يعني در حضور او هستيم او ما را صدا زده و ما جواب مي دهيم. از اين رو، حضرت امام خميني (ره) عارف معاصر فرمود:

    مهم آن است كه حاجي بداند كجا مي رود و دعوت چه كسي را اجابت مي كند و مهمان كيست و آداب اين مهماني چيست. 35

    حاجي مي خواهد با احرام حرم امن الهي در خود به وجود آورد و منطقه وجودش را براي غير خدا ممنوعه اعلان كند:

    "من دخله كان امنا" تا براي هميشه روي غير خدا ممنوع گردد. خود ميزبان فرمود:

    كساني كه (به واسطه احرام) حج را بر خود واجب نموده اند بايد از هر گونه تمتعات جنسي و انجام گناه و گفتگوهايي بي فايده و

    جر و بحثهاي بي ارزش اجتناب كنند.37

    مسائل معنوي و عرفاني حج هرگز تمام شدند نيست، و رسيدن به مقامات عاليه در حج، وقف احدي نيست بلكه بستگي به سعي

    تلاش، همت و خلوص و سوز و گداز زائران دارد. و هر زائر خانه خدا بايد بداند كه اگر كسي در اين بعد از حج كه مهمترين ابعاد حج

    است موفق نگردد، در ابعاد ديگر هم چندان موفق نخواهد شد. چنانكه حضرت امام خميني (ره) احياءگر حج ابراهيمي، محمدي در

    اين باره فرمودند: تحصيل ابعاد ديگر حج حاصل نمي شود، مگر آنكه بعد معنوي و الهي آن جامه عمل بپوشد. 38

    بنابراين، حاجي تنها نبايد، اين بدن را از راه دور حركت داده و به ميقات و مطاف ومسعي و عرفات و مشعر ومني رساند، اما با جان

    خالي از معارف آسماني و دست تهي از بهره معني حج با چمدانهاي پر از عروسك و اسباب بازي برگردد. 39

    "فوااسفاه من خجلتي و افتضاحي".40 آن كس كه با پا به كعبه رود كعبه را طواف مي كند و آن كس كه با دل برود او را طواف

    مي كند و اگر حاجي در ايام حج به خود نپردازد و از خود بيني رها نشود و به خودسازي همت نگمارد و از احرام تا حلق و تقصير و

    طواف و خود را از آلودگي ها خلاصي نبخشد، پس كي؟ اگر قبل و بعد او فرق نكند، پس كي؟ چه آنكه حج فراموش كردن خود،

    در راه خدا و ذوب شدن من در ما است.



    -------------- پی نوشت ----------------
    21- حج: 35.
    22- علامه طباطبايي, پيشين, ج 14, ص 375
    23- بقره: 127.
    24- مائده:2.
    25- الرضوان الرضا الكثير و لما كان اعظم الرضا رضا الله تعالي خص لفظ في القرآن بما كان من الله تعالي. مرحوم راغب اصفهاني , المفردات , ( بيروت : دارالمعرفه , بي تا )
    26- توبه:72
    27- فهو شعبه من رضوانه - مجلسي , پيشين , ج 12, ص 77
    28- ابراهيم :37
    29- علامه طباطبايي , پيشين , ج 12, ص 77
    30- حج : 26
    31- آل عمران: 97
    32- مجلسي, پيشين , ج 96, ص 124
    33- محجه البيضا , ج 2, ص, 201, امراقبات, پيشين , ص 204, مجلسي, پيشين , ج 47, ص 16
    34- حج در كلام و پيام امام خميني , ص 12
    35- آل عمران: 97
    36- بقره : 197
    37- حج در كلام و پيام امام خميني, ص 10
    38- حضرت امام خميني در اين بار , فرمود حاجي بايد به جاي سغاتهاي مادي و فاني , دستاوردهاي باقي و ابدي براي دوستان سوغات آورند, همان مدرك ص 11
    39- مفاتيح الجنان, قسمتي از مناجات تائبين خمسه عشر
    40- من سوف الحج حتي يموت بعثه الله يوم القيمه يهوديان او نصرانيا 0نور الثقلين , پيشين , ج 1 , ص 374


    _________________


    امام مهدى‏عليه السلام :
    إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِكُم.

    ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.
    بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم




    2. بعد فرهنگى حج
    موسم حج علاوه بر امور معنوى، يك از مناسب‏ترين ايام براى مبادله فرهنگى و انتقال ارزش‏ها در بين مسلمين جهان است و آثار و

    بركاتى از اين راه نصيب اسلام و مسلمين مى‏گردد، و سبب رشد و شكوفائى زائران خانه خدا را فراهم مى‏نمايد. چون كه ايمان و

    بينش دينى حج‏گذار در گذرگاه‏هاى حج از ناخالصى‏ها جدا و اصلاح مى‏گردد و در نتيجه حج‏گذار به فرهنگ ناب محمدى دست پيدا

    مى‏كند، چه اين‏كه حج‏يك دوره عملى آموزش دين براى هر زائر است كه تا هر مسلمانى آن را در تمام عمر حداقل يك‏بار پياده نكند،

    به حقيقت ايمان نمى‏رسد. از اين‏رو فرموده‏اند: تارك حج در صف يهود و نصارى قرار داده مى‏شود. (41) و در مقابل، حج و عمره

    عامل مؤثر براى اصلاح ايمان و تقويت دين معرفى شده است. (42) چه اين‏كه حج مرورى بر توحيد و تاريخ حاميان آن از آدم تا ابراهيم

    و خاتم و درگيرى مدام ايمان و كفر و نفاق مى‏باشد و هر كدام از اعمال حج و امكنه مقدسه از حرم و ميقات و مكه و كعبه و سعى

    و عرفات و مشعر و منى يا انسان سخن مى‏گويند و حاجى را به انديشه وامى‏دارند و آگاهى‏هاى لازم به او منتقل مى‏شود و در

    هايت‏سبب بينش توحيدى كه ام و اساس همه مسائل است مى‏گردد. از سوى ديگر، در حج آموزش عملى فرهنگ برابرى و مساوات

    و اخوت و تعاون و طرد هرگونه تفرق و نفاق داده مى‏شود; يعنى به حاجى مى‏آموزند كه على‏رغم تفاوت‏هايشان در رنگ و پوست و نژاد

    و زبان و مقام و ثروت، همه در نزد خداوند مساوى هستند. خطبه‏هاى پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله در حجة‏الوداع شاهد روشن و واضح

    بر اين مدعاست كه فرمود:

    از نظر اسلام همه مردم با همه برابرند; عرب بر عجم و عجم بر عرب هيچ فضيلتى ندارد، مگر به ملاك تقوى. . .

    مسلمان برادر مسلمان است. (43)


    و در يك كلمه، بزرگ‏ترين و مهم‏ترين فرهنگى كه در ايام حج‏به حاجى منتقل مى‏گردد، فرهنگ توحيد خالص ابراهيمى محمدى

    ‏صلى الله عليه وآله است.

    اما آياتى كه بعد فرهنگى حج از آن استظهار مى‏شود عبارتند از: "جعل‏الله الكعبة البيت الحرام قياما للناس" خداوند كعبه را

    كه خانه محترم است وسيله‏اى براى سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده است. (44)

    "و اذن فى الناس بالحج - ليشهدوا منافع لهم" اى ابراهيم در ميان مردم اعلان عمومى براى حج‏بنما تا پياده و سوار بر مركب‏هاى

    لاغر از هر راه دور، قصد خانه خدا كنند تا شاهد منافع گوناگون خويش در اين برنامه حيات‏بخش باشند. (45) دقت در اطلاق دو كلمه

    «قيام‏» و «منافع‏» باعث رهنمون شدن به مطلب وسيع و گسترده‏اى مى‏گردد كه قوام و حيات جامعه بشرى و تامين هر نوع منافع

    انسان‏ها در گرو تحقق اين مراسم باشكوه حج است.


    چه چيزى بالاتر و مهم‏تر از فرهنگ جامعه كه قوام و حيات جامعه در گرو فرهنگ آن جامعه است. چه منافعى عزيزتر و با ارزش‏تر از

    منافع فرهنگى، عقيدتى، بلكه آن منافعى كه اولا و با لذات با اين فريضه الهى و امكنه مقدس تناسب دارد. همه ايمان و ارزش‏هاى الهى

    است. كه شاهد قوى و گوياى آن اين است كه بعد فرهنگى در جوامع روائى به عنوان يكى از مهم‏ترين علل و فلسفه‏هاى حج مطرح

    شده است. چنان‏كه امام صادق‏عليه السلام در جواب هشام بن حكم در مورد حكمت‏هاى حج فرمود: خداوند متعال به وسيله حج،

    زمينه اجتماع مردم مشرق و مغرب را فراهم كرده، براى اين‏كه همديگر را بشناسند و تفاهم كنند. . . و براى اين‏كه آثار پيامبر اكرم

    ‏صلى الله عليه وآله شناخته شود و اخبار و گفتار وى احياء گردد تا به دست فراموشى سپرده نشود. جالب اين‏كه امام‏عليه السلام

    در دنباله آن، دليل اين مطلب را هم بيان مى‏فرمايد كه اگر هر قوم و ملتى تنها از كشور و بلاد خويش سخن بگويند و تنها به مسائلى

    كه در آن است‏بينديشد، همگى هلاك مى‏گردند و كشورهايشان ويران مى‏شود و از بسيارى از منافع و سودها و اطلاعات و اخبار

    محروم مى‏شوند. اين است فلسفه و دليل كنگره جهان حج. (46) بنابراين، يكى از علل حج، شناخت و آشنايى مردم با آثار و احاديث

    رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله و زنده نگه‏داشتن و به دست فراموشى نسپردن آن‏هاست; يعنى حج در واقع مرورى بر تاريخ اسلام و پيامبر

    اسلام بلكه مرورى بر توحيد و حاميان آن از آدم تا ابراهيم و خاتم است و تابلوئى براى تمام فداكارى‏هاى قهرمان توحيد و پيامبر اكرم‏

    صلى الله عليه وآله است كه حاجى با ديدن اين صحنه‏ها و امكنه پيام مى‏گيرد.


    -------------- پی نوشت ----------------


    41 - من سوف الحج‏حتى يموت بعثه الله يوم القيمة يهوديا او نصرانيا، نورالثقلين، پيشين، ج 1، ص 374
    42 - حجوا او اعتمرا - يصلح ايمانكم، بحار، ج 96، ص 25
    43 - ابن سعبه، تحف العقول، بيروت: مؤسسة الاعلمى، 1394 ق، ص 30، ضمن خطبه حجة‏الوداع
    44 - حج /27 و 28
    45 - حج /27 و 28
    46 - وسائل‏الشيعه، پيشين، ج 11، ص 14


    _________________


    امام مهدى‏عليه السلام :
    إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِكُم.

    ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.
    بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175


  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم




    از سوى ديگر، ايام حج فرصتى است‏بسيار مناسب براى تبليغ فرهنگ اصيل اسلام، در ميان قشر وسيع و قابل توجهى از مسلمين كه از

    اطراف و اكناف عالم در اين نقطه اجتماع كرده‏اند. و اصولا از مقدمات اوليه حج تعلم بسيارى از مسائل اسلامى است كه به نوبه خود به

    علماء متعهد اسلام امكان مى‏دهد تا از استقبال مردم براى تعليم و ارشاد و نشر فرهنگ غنى اسلام استغناء نمايند.

    حج در واقع آموزشگاهى است كه هر سال داير مى‏گردد و مؤسس آن خداوند منان و اساتيد آن انبياء و ائمه معصومين و علماء متعهد

    اسلام هستند كه معارف اصيل و ناب را به كام تشنگانى كه از سراسر عالم در اين مكان گردهم آمده‏اند، مى‏ريزند. چنان‏كه سيره

    عملى انبياء عموما و پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله و ائمه كرام خصوصا بر اين منوال بود كه از اين كنگره عظيم حج در جاى جاى مواقف

    و مشاعر به نحو احسن استفاده نمايند. و شايد يكى از علل موفقيت پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله در نشر و گسترش اسلام به

    سراسر عالم اين بود كه در مدت سيزده سال اقامت در مكه با نمايندگان و سران قبائلى كه از اطراف عالم براى اداء حج‏به مكه

    مى‏آمدند، تماس برقرار نمايد و به تبليغ بپردازد كه بعضى از مورخين نمونه‏هايى از اين قبيل ذكر كرده‏اند. (47) علاوه بر اين‏ها:

    - پيام‏رسانى و تبليغ حضرت على‏عليه السلام در سرزمين منى در ضمن تلاوت آيات برائت.

    - تبليغ امام حسين‏عليه السلام در موسم حج‏براى بيان رسالت‏خود و اوضاع سياسى يزيد كه براى تحقيق اين هدف چند ماه در مكه

    توقف نمود تا حجاج از سراسر دنيا در موسم حج گردهم آيند.

    - تبليغ امام صادق‏عليه السلام در عرفات در ميان انبوه جمعيت كه با صداى بلند رو به هر طرف نموده و در هر بار سه مرتبه مى‏فرمود:

    اى مردم، رهبر شما رسول خدا بود بعد حضرت على، پس امام حسن و امام حسين و امام سجاد و امام باقر و فعلا من هستم پس

    از من سؤال كنيد. (48)

    - امام صادق‏عليه السلام در موسم حج‏خيمه‏اى برافراشته مى‏كرد و دانشمندان آن روز به حضورش شرفياب مى‏شدند و راه و روش

    تبليغات و مبارزه با مفاسد فكرى و اعتقادى را فرا مى‏گرفتند.

    و در مقابل مسلمين و علماء هم در ايام اختناق از اين فرصت استفاده كرد، در موسم حج‏شركت نموده و از محضر ائمه‏عليهم السلام

    بهره‏بردارى مى‏كردند. گواه روشن آن، مباحثات عقيدتى و فقهى ائمه‏عليهم السلام و صحابه و تابعين و علماء در موسم حج است كه

    به افتاء و تدريس و مناظره مى‏پرداختند. پيام‏هاى حضرت امام خمينى‏قدس سره به حجاج بيت‏الحرام نيز در همين راستا بوده است.

    بنابراين، ايام حج فرصت‏بسيار مناسب و استثنايى براى تبليغ و نشر فرهنگ اصيل اسلام در ميان قشر وسيع و قابل توجهى از مسلمين

    است هم تبليغ قولى است و هم عملى و هم بررسى مسائل مختلف اسلامى توسط برجسته‏ترين افراد از نظر علم و تقوى، و هم مبارزه

    با ريشه‏هاى فرهنگ ضدتوحيدى و استعمارى و هم خنثى كردن هرگونه توطئه و نقشه‏هاى شوم بر عليه اسلام ناب محمدى است.

    همچنان‏كه پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله در جريان فتح مكه و حجة‏الوداع فرهنگ جاهليت را عملا و قولا ريشه‏كن نمود.

    نكته ديگرى كه در بعد فرهنگى حج نمايان است، مسئله پيام‏رسانى است. حاجى و زائر خانه خدا، علاوه بر اين‏كه معارف اصيل اسلام و

    آيات روشن الهى را مشاهده و پيام را دريافت مى‏كند، (49) بايد اين پيام را به عنوان ره توشه حج‏با خود به همراه برده و در محيط و شهر

    و آبادى خود نشر دهند، چه اين‏كه پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله در حجة‏الوداع خطاب به مردم فرمود:

    بايد اين مطالب و معارف را حاضر و شاهد شما به غايب انتقال بدهد. (50)

    چنان‏كه امام حسين‏عليه السلام در سال 58 هجرت، دو سال قبل از مرگ معاويه، در سرزمين منى در ميان جمعيت 1000 نفرى بعد ا

    ز انتقاد از وضع موجود فرمود:

    گفتارم بشنويد و به خاطر بسپاريد، وقتى كه به محل سكونت‏خود برگشتيد

    ، پيام مرا به افرادى كه مورد اطمينان هستند ابلاغ نماييد.

    (احتجاج طبرسى، ج 2، ص 296)

    همچنان‏كه على‏بن موسى‏الرضاعليه السلام در ضمن بيان علل و فلسفه حج فرمودند:

    در حج، تفقه و آشنايى با دين و گسترش فرهنگ اهل‏بيت‏به تمام نقاط جهان نهفته است: (51)

    "مع مافيه من التفقه و نقل‏الاخبار الى كل صفغ و ناحية"

    يعنى در حج هم پيام‏گيرى است هم پيام‏رسانى و در واقع بهترين و مؤثرترين رسانه گروهى جامعه اسلامى است.

    اما نكته جالب در اين روايت اين است كه امام‏عليه السلام در بيان اين مطلب، تمسك به آيه نمودند كه خداوند متعال در آن آيه مباركه

    فرمودند:

    چرا از هر گروهى، طائفه‏اى از آنان كوچ نمى‏كنند تا در امر دين تفقه نمايند و به هنگام بازگشت‏به سوى قوم خود

    آن‏ها را انذار نمايند تا شايد (از مخالفت فرمان الهى) بترسند و خوددارى كنند. (52)

    "فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفة ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون. "

    نعمت‏بهره‏بردارى از معارف و فرهنگ ناب محمدى در مراسم حج اختصاص به مسلمين كه توفيق حضور دارند ندارد بلكه آن‏ها موظفند

    اين فرهنگ را به عنوان بهترين سوغاتى با خود برده و در منطقه خود نشر دهند و بدين‏وسيله نقش فرهنگى حج‏با توجه به تكرار آن در

    هر سال، ابعاد گسترده‏ترى پيدا مى‏كند و در نهايت عامل قوى براى تقويت دين و ضامنى جاودانه براى فرهنگ اصيل اسلام خواهد بود

    و در نتيجه فرمايش امام صادق‏عليه السلام :

    (تا كعبه برپاست دين هم استوار است) ، "لا يزال الدين فانما ما قامت‏الكعبه"،

    جايگاه خودش را پيدا خواهد كرد.

    بنابراين، يكى از اهداف و ابعاد عاليه حج،

    آشنايى بيش‏تر و عميق‏تر مردم با مسائل اسلامى و انتقال اخبار و پيام‏هاى حج‏به سراسر عالم است.

    حج آموزش چند روزه است‏براى آماده‏سازى فرد در پهنه زندگى، حج تابلويى از تمام فداكارى‏هاى قهرمان توحيد و

    پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله است كه با ديدن صحنه و امكنه تبليغ مى‏شوند، پيام مى‏گيرند، سپس به سراسر عالم نشر مى‏دهند

    حج‏يك دانشگاه و دانشسراى عالى فرهنگى است كه فرهنگ خودسازى، امنيت، عدالت اجتماعى، ايثار، مقاومت، نظم و انضباء اتحاد

    و مساوات و. . . به حاجى تعليم داده مى‏شود. در حج عملا به مسلمين مى‏آموزند كه چگونه مى‏توان از نيروهاى پراكنده، قدرت

    واحدى به وجود آورد، چنان‏كه پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله در حجة‏الوداع اين قدرت را به معرض نمايش گذاشت. حج محل زنده كردن

    آثار رسول‏الله است

    "و لتعرف آثار رسول‏الله و تعرف اخباره و يذكر و لا ينسى"

    و حج محل تعليم علوم اهل‏بيت و نشر آن به سراسر جهان

    "مع مافيه منالتفقه و فعل‏الاخبار الائمة الى كل صفغ و ناحيه"

    مى‏باشد.

    حضرت امام خمينى‏قدس سره احياگر حج ابراهيمى درباره بعد فرهنگى حج فرمودند:

    حج كانون معارف الهى است. . .

    حج‏بسان قرآن است كه همه از آن بهره‏مند مى‏گردند ولى انديشمندان و غواصان و دردآشنايان امت اسلامى اگر دل به درياى معارف

    آن بزنند و از نزديك شدن و فرو رفتن در احكام و سياست‏هاى اجتماعى آن نترسند از صدف اين درياى گوهرهاى هدايت و رشد و حكمت

    و آزادگى را بيش‏تر صيد خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سيراب خواهند گشت ولى چه بايد كرد و اين غم بزرگ را به

    كجا بايد برد كه حج‏بسان قرآن مهجور گرديده است و به همان اندازه‏اى كه آن كتاب زندگى و كمال و جمال در حجاب‏هاى خود ساخته

    ما پنهان شده است و اين گنجينه اسرار آفرينش در دل خروارها خاك كج‏فكرى‏هاى ما دفن و پنهان گرديده است. . .

    حج نيز به همان سرنوشت گرفتار گشته است; سرنوشتى كه ميليون مسلمان هر سال به مكه مى‏روند و پاى جاى پاى پيامبر و ابراهيم

    و اسماعيل و هاجر مى‏گذارند ولى هيچ كس نيست كه از خود بپرسد ابراهيم و محمدصلى الله عليه وآله كه بودند و چه كردند هدفشان

    چه بوده و از ما چه خواسته‏اند؟ (53)


    -------------- پی نوشت ----------------


    47 - السيرة، ابن هشام، ج 1، بيروت، دارالفرقان، 1357 ق، ص 422
    48 - فروع كافى، ج 4، ص 466
    49 - ليشهدوا منافع لهم - حج /28; فيه آيات بينات - آل عمران /97
    50 - آية‏الله جوادى آملى، جرعه‏اى از بيكران زمزم، پيشين، ص 157
    51 - نورالثقلين، پيشين، ج 2، ص 283
    52 - توبه /124
    53 - حج در كلام و پيام امام خمينى، ص 72، 73


    _________________


    امام مهدى‏عليه السلام :
    إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِكُم.

    ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.
    بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175


کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •