شخصیت کتاب ماریا می باشد نخستین بار در یازده سالگی عاشق می شود. هنگامی که پیاده مسیر خانه تا مدرسه را طی می کند؛ احساس می کند که در این مسیر تنها نیست و چشمش پسری را می بیند که در آن سوی خیابان این مسیر را با او طی می کند.ماریا احساس جدیدی را تجربه می کند. احساسی که قلبش را فشرده می کند. و برای ماریا آن ده دقیقه از روز و پیاده روی در مسیری سنگلاخ و خاکی به بهترین لحظات زندگی اش تبدیل می شود.پسر گام های سریعی دارد و ماریا مجبور می شود که سریع تر گام بردارد و این امر موجب می شود که احساس خستگی کند اما این احساس طعم شیرینی برای او دارد.