نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: ندیدی چشم غمگین و تر من(شعرعاشقانه

  1. #1
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088
    سپاس ها
    4,171
    سپاس شده 8,090 در 2,412 پست
    نوشته های وبلاگ
    360

    پیش فرض ندیدی چشم غمگین و تر من(شعرعاشقانه


    ندیدی چشم غمگین و تر من
    تو رفتی و نشد این باور من
    به پایت می نشینم تا بیفتد
    دوباره سایه ی تو بر سر من
    .
    .
    ارباب شده ، گرفته یک برده دلم
    عمریست کشیده دور من نرده دلم
    چندیست که فکر میکنم حتی عشق
    چیزیست که از خودش در آورده دلم
    .
    .
    یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
    حالا که دری هست مرا بال و پری نیست
    حالا که مقدر شده آرام بگیرم
    سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
    بگذار که درها همگی بسته بمانند
    وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست
    .
    .
    نداند کسى جز من و روز و شب
    که بر من چه روز و چه شبها گذشت
    چه حاصل ز دیروز و امروز من ؟
    که این هر دو در فکر فردا گذشت
    .
    .
    تو گفتی با منی ؛ من تار و تو پود
    ولی در با تو بودن دل نیاسود
    دلم ، بغضم ، غرورم را شکستی
    ببینم ! این کجایش عاشقی بود ؟
    .
    .
    دلگیرم از تمام خودم ، از زمان ، زمین
    از تو همیشه مثل خودم با دلم عجین
    این روزهای بی غزل این روزهای تلخ
    می خواستم کنار تو باشم فقط همین !
    .
    .
    لبریز غزل بیا همی آهسته
    چون آیه بخوان مرا کمی آهسته
    آهسته مرا رها بکن از سر عشق
    تا در تو رها شوم دمی آهسته
    .
    .
    وای بر من تو همانی که امیدم بودی ؟
    تو همان چشم سیه دلبر افسونگر من ؟
    هرچه کوشم مگر این حادثه باور نکنم
    میدود یاد خطاهای تو در باور من
    .
    .
    ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﻼﻃﻢ ﺩﺍﺭﺩ
    ﺑﺎ ﺧﯿﺰﺵ ﻣﻮﺟﻬﺎ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ
    ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻮﺭ ﺍﺳﺖ
    ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﭼﮑﺎﺭ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭﺩ

  2. کاربر روبرو از پست مفید !ALIPOUR! سپاس کرده است .


کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •