صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 30

موضوع: شاهان ساسانی

  1. #21

    پیش فرض

    نوزدهم:بلاش(ولگاش)
    بعد از برادر به تخت نشست483-487م.این شاه سوخرا حاکم سیستان را مامور کرد که با خشنواز داخل مذاکره شده قرار صلحی بدهد.حاکم مذبور برای اینکه در مذاکرات کامیاب باشد لشگری جمع کرده پس از آن در مذاکره شده خشنواز راضی گردید که اسرا و غنایمی که از سپاه فیروز برده با فیروزدخت دختر فیروز و زنهای او مسترد دارد و با ایران صلح نماید به شرط اینکه ایران مبلغی سالیانه بپردازد.دربار ایران پیشنهاد را پذیرفت483-485م.
    بعضی معتقدند که ایران در مدت دو سال این مبلغ داده می شد.بلاش پس از استرداد اسرا متوجه ارمنستان گردید و واهان سردار ارامنه از شاه در خواست کرد که آزادی مذهب عیسوی در ارمنستان اعلان شود.در ابتدا بلاش راضی نمی شد ولی در این اوان گرفتار جنگ خانگی گردید.توضیح آنکه برادر او زارن مدعی تخت سلطنت شد و واهان با تمام قوای خود به کمک شاه شتافت.
    این بود که بلاش بعد از فراغت از این جنگ واهان را پذیرفت و مذهب عیسوی در ارمنستان و گرجستان رسمی شد.پس از آن این دو مملکت باطنا با ایران همراه شدند.

  2. #22

    پیش فرض

    بیستم:قباد اول(کوات)
    قباد پسر فیروز بود.در زمان سلطنت بلاش خواست تخت را از او بستاند ولی موفق نشده فرار کرده نزد خشنواز رفت.خان هیاطله پذیرایی شایانی از از او کردو بعد از سه سال قشونی برای او تهیه نمود که با بلاش جنگ کرد.ولیکن در این احوال بلاش مرد487م. ونجبای ایران قباد را پذیرفتند.
    قباد در سن 82 سالگی در گذشت531م.گرویدن او به مزدک از راه سیاست و برای کاستن از نفوذ نجبا و روحانیون بودبعد که قباد به مقصود خود رسید به قلع آنها پرداخت.
    هیچیک از شاهان ساسانی به قدر او شهر در ایران بنا نکرد.از جمله کازرون است درفارس و گنجه در قفقازیه .ممیزی املاک برای تغییر مالیاتها و رفع تعدی و ظلم مامورین دولتی نیز در زمان او شروع شد و انوشیروان آن را انجام رسانید.
    این شاه از 487تا531م.دو دفعه سلطنت کرد.وقایع مهم زمان او چنین است:
    در ابتدا قباد به طرف خزرها متوجه شد.اینها مردمی بودند از نژاد اصفر که در سواحل غربی دریای خزر سکنی گزیده به صحرا گردی و تاخت وتاز در ممالک همجوار اشتغال داشتند و غالبا به طرف وادی رود کورا (کورش قدیم)می آمدند.قباد با آنها جنگ کرده غلبه یافت و عده زیادی از آنها کشته غنایم بیشمار برگرفت.

  3. #23

    پیش فرض

    بیست و یکم:خسرو اول انوشیروان عادل(خسرواونوشک ربان)
    طبری گوید وقتی که قباد فرار کرده نزد هیاطله رفت دختر دهقانی در نیشابور گرفت و از او خسرو متولد شد.قباد او را خیلی دوست می داشت زیرا تولد او با فوت بلاش و برطرف شدن جنگ خانگی تصادف کرد و او این تصادف را به فال نیک گرفت.
    چون قباد پسران دیگری داشت که از خسرو به تخت سلطنت نزدیکتر بودند در اواخر عمر خود بدین فکر افتادکه چنانکه امپراتور روم آرکادیوس پسر خود تئودوس را به یزدگرد اول سپرد او هم خسرو را به یوستین امپراتور روم بسپارد تا بعد از فوت او با همراهی قیصر بر تخت نشیند.با این قصد اقدامی کرد ولی امپراتور جواب رد داد.
    جهت معلوم است:ممکن بود برای روم در آتیه مواقع استفاده پیش آیدو او مجبور گردد که سیاست را فدای درست قولی خود نمایدچنانکه یزدگرد در چنین موقعی واقع شد.
    امر بدین حال بود تا قباد فوت کرد ودر سر تخت بین خسرو و کیوس و جام برادران او منازعه در گرفت.ولیکن از جهت همراهی مهبود که وزیر بود و سرعت اقدامات خسرو /اورنگ و دیهیم شاهی نصیب او گشت.
    موافق روایات ایرانی شخصی که به به انوشیروان در اصلاحات مملکتی کمکهای گرانبهایی کرده بوزرجمهر(بزرگ مهر)است.این شخص در ابتدا معلم هرمز پسر انوشیروان بود و چون شاه دانایی و لیاقت او را مشاهده کرد او را به وزارت انتخاب کرد. در باب عقل و کفایت این وزیر حکایتها گفته اند.بوزرجمهر در زمان خسرو پرویز به امر او به قتل رسید.

  4. #24

    پیش فرض

    بیست و دوم :هرمز چهارم(اهورمزد)
    هرمز بعد از پدر به تخت نشست579م.جنگهایی که با بیزانس در زمان انوشیروان شروع شده بود تعقیب شد ولی برای هیچکدام از طرفین نتیجه قطعی نبخشید زیرا هر دو طرف به داشتن دارا اهمیت زیاد می دادند.
    در588م.زمانی که قشون ایران با رومی ها در جنگ بود خبر تاخت وتاز ترک ها در حدود ایران رسید.توضیح آنکه چون خاقان ترکستان رنجیدگی مردم از هرمز و اشتغال قشون ایران را به جنگ دیدخواست از موقع استفاده کند.موقع هرمز مشکل بود.ولیکن سردار نامی ایران بهرام چوبین (رئیس خانواده مهران)با سپاهیان کم ولی زبده به طرف ترکستان شتافت و جنگ سختی با خان بزرگ نموده او را بکشت.پس از آن جنگ دیگری با ترک ها کرده پسر خان بزرگ را اسیر نمود و غنایم زیادی برگرفت.
    نوشته اند که 256 شتر برای حمل طلا و جواهراتی که به دست آمده بود لازم شد.در این جنگ خاقان ترکستان از فیلها و شیرهای جنگی به کار برده بود ولیکن از تیرهای تیر اندازان ایرانی آنها برگشته به جان قشون ترک افتادند واضطرابی که در قشون خصم روی داد سردار ایرانی استفاده کرد شکست فاحشی به ترک ها داد چنانکه قبول کردندکه سالیانه باجی به ایران بپردازند588م.
    هرمز بعد از شکست ترک ها از فتح بهرام نگران شده او را به جنگ رومی ها در لازیکار فرستاد589م.در اینجا بهرام شکست خورد ولی هرمز به جای اینکه کمک برساند از شکست او خشنود شده برای او برای تحقیر وی دوک دان و جامه زنانه فرستاد!
    سپاهیان ایران از این رفتار هرمز نسبت به سردار خود در خشم شدند و با لشگر ایران که در در بین النهرین جنگ می نمود اتفاق نموده به طرف تیسفون حرکت کردند تا انتقام از هرمز بکشند.هرمز سپاهی برای جلوگیری فرستاد آن هم به یاغیها ملحق شد و وقتی که این خبر به پایتخت رسید مردم شوریدند و او فرار کرده به دست بیستام (ویستاخم)که با او خویشی داشت افتاد و کشته شد590م.

  5. #25

    پیش فرض

    بیست و سوم:خسرو دوم معروف به خسرو پرویز(خسرو اپرویز)
    خسرو بعد از پدر به تخت نشست و نامه ای به بهرام چوبین نوشته او را به دربار خود احضار و بلندترین مقام دولتی را به او وعده کرد.بهرام جواب داد که :خسرو باید نزد او رفته عفو خود را بخواهد.
    خسرو باز در صدد استمالت بر آمد و نتیجه نگرفت.
    بالاخره قشونی برداشته به قصد او رفت و شکست خورده فرار کرد.بعد از دجله عبور کرده به سیرسزیوم که تابع بیزانس بود در آمد و رومی ها با احترام او را پذیرفته دستور از قسطنطنیه خواستند.مریس امپراتور بیزانس حاضر شد خسرو را پسر خود دانسته حمایت نماید تا به تخت ایران برگردد به شرط آنکه او در ازای چنین همراهی ارمنستان ایران را با شهر دارا به دولت بیزانس وا گذارد.
    پس از آن خسرو با قشون رومی عازم ایران گردید اما بهرام چوبین بعد از شکست خسرو وارد تیسفون شده به تخت نشسته بودولی وقتی خبر آمدن خسرو با قشون رومی شیوع یافت مقام او سست گردید.
    در سنه 591م. خسرو از دجله گذشت و در جنگی که بین رومی و آذربایجانی از یک طرف و سپاه بهرام از طرف دیگر روی داد او شکست خورده (بهرام چوبین)فرار کرد و نزد خاقان ترکستان رفت.
    خسرو بعد از این فتح به تیسفون وارد شده بر تخت نشست و بعد قشون رومی را با هدایای فراوان مرخص کرد و اشخاصی را که باعث خلع و کشته شدن پدرش شده بودند گرفت و بکشت.
    خسرو پرویز شاهی بود ضعیف النفس /خودپرست /ستمکار /شهوتران و حق ناشناس بود.سلطنت او دائما به جنگ گذشت وجنگهای او نه فقط چیزی به ایران نداد بلکه آن را با سرعت حیرت آوری به انحطاط برد.

  6. #26

    پیش فرض

    بیست و سوم:خسرو دوم معروف به خسرو پرویز(خسرو اپرویز)
    خسرو بعد از پدر به تخت نشست و نامه ای به بهرام چوبین نوشته او را به دربار خود احضار و بلندترین مقام دولتی را به او وعده کرد.بهرام جواب داد که :خسرو باید نزد او رفته عفو خود را بخواهد.
    خسرو باز در صدد استمالت بر آمد و نتیجه نگرفت.
    بالاخره قشونی برداشته به قصد او رفت و شکست خورده فرار کرد.بعد از دجله عبور کرده به سیرسزیوم که تابع بیزانس بود در آمد و رومی ها با احترام او را پذیرفته دستور از قسطنطنیه خواستند.مریس امپراتور بیزانس حاضر شد خسرو را پسر خود دانسته حمایت نماید تا به تخت ایران برگردد به شرط آنکه او در ازای چنین همراهی ارمنستان ایران را با شهر دارا به دولت بیزانس وا گذارد.
    پس از آن خسرو با قشون رومی عازم ایران گردید اما بهرام چوبین بعد از شکست خسرو وارد تیسفون شده به تخت نشسته بودولی وقتی خبر آمدن خسرو با قشون رومی شیوع یافت مقام او سست گردید.
    در سنه 591م. خسرو از دجله گذشت و در جنگی که بین رومی و آذربایجانی از یک طرف و سپاه بهرام از طرف دیگر روی داد او شکست خورده (بهرام چوبین)فرار کرد و نزد خاقان ترکستان رفت.
    خسرو بعد از این فتح به تیسفون وارد شده بر تخت نشست و بعد قشون رومی را با هدایای فراوان مرخص کرد و اشخاصی را که باعث خلع و کشته شدن پدرش شده بودند گرفت و بکشت.
    خسرو پرویز شاهی بود ضعیف النفس /خودپرست /ستمکار /شهوتران و حق ناشناس بود.سلطنت او دائما به جنگ گذشت وجنگهای او نه فقط چیزی به ایران نداد بلکه آن را با سرعت حیرت آوری به انحطاط برد.

  7. #27

    پیش فرض

    بیست و چهارم:قباد دوم (کوات)
    بعد از خلع پدر برتخت نشست اسم او شیرویه و بعد از جلوس معروف به قباد گردید.از کارهای او صلح با بیزانس است.
    ایران و روم شرقی هر دو از جنگهای متمادی فرسوده شده بودند از این جهت همین که قباد تکلیف صلح کرد هرقل پذیرفت و صلح بدین شرایط مقرر گردید:
    1-طرفین آنچه خاک از همدیگر گرفته اند مسترد دارند و اسرا را هم رد کنند.
    2-صلیب مسیح را که ایرانی ها از بیت المقدس آورده بودند پس بدهند.سترداد صلیب باعث جشنها در روم شرقی گردید629م.
    قبادپس از اینکه کار به امور داخله پرداخته عوارضی را که خسرو پرویز تحمیل کرده بود موقوف و محبوسین را رها وبه اشخاصی که از طرف پرویز اجحاف و تعدی شده بود مهربانی نمود ولی بزودی معلوم شد که این اقدامات او از نیکی فطرت نبوده بلکه می خواسته مقام خود را محکم کند زیرا دیری نگذشت که تمام برادران خود را بکشت و خود نیز از طاعونی که در ایران شیوع یافته بود در گذشت .سلطنت او دو سال و چند ماه بود.

  8. #28

    پیش فرض

    بیست و پنجم:اردشیر سوم (ارت خشتر)
    بعد از قباد پسر او اردشیر که طفل هفت ساله ای بود شاه شد.شهربراز که در زمان قباد اطاعت اوامر او را نمی کرد چنانکه آسیای صغیر و سوریه و مصر را به رومی ها مسترد نداشته بود در این موقع به خیال تصرف تخت سلطنت افتاد و برای اینکه هرقل را با خود همراه کند پذیرفت که ممالک مزبوره را به رومی ها مسترد دارد و مبلغی هم بپردازند.
    هرقل اتحاد و وصلت هایی با او نمود و بعد از آن شهر براز تخت را تصرف کردولی بیش از دو ماه نتوانست آن را نگاه دارد.توضیح آنکه خسرو پسر قباد در خراسان بر او خروج کرد و در اثر آن سربازان بهرام بر او شوریند و دیری نگذشت که به دست آنها کشته شد.
    در مدت این دو ماه دو واقعه مهم روی داد:
    1-آسیای صغیر و مصر و سوریه را تخلیه و به بیزانس رد نمودند.
    2-خزرها بر ارمنستان استیلا یافتد.629م.

  9. #29

    پیش فرض

    بیست و شش الی سی و چهارم:زمان هرج و مرج
    بعد از شهر براز خسرو سوم نوه هرمز چهارم و بعد از او جوانشیر پسر خسرو پرویز به تخت نشستند.
    پس از آنها بوراندخت دختر خسرو پرویز را به تخت نشاندند و او چون دید از انحطاط ایران و شکستهای لشگر آن نمی تواند مانع شود بعد از یک سال و پنج ماه استعفا داد.بعد گشناسب برده برادر خسرو سوم به تخت نشست و پس از آن آزرمیدخت دختر خسرو پرویز و خواهر بوراندخت چندی ملکه ایران بود و بدست رستم فرخ هرمز والی خراسان خلع شد.
    پس از آن در ظرف چها سال 12 نفر به سلطنت رسیدندپس از چندی خلع یا کشته شدند.
    از وقایع زمان این سلطنت راجع به سیاست خارجه صلح قطعی است که بوراندخت با هرقل نموده و نصیبین برای ایران بماند.

  10. #30

    پیش فرض

    سی و پنجم:یزدگرد سود(یزدکرت)
    در 632به تخت نشست.نسب او درست معلوم نیست.طبری گوید که پسر شهریار (یعنی نوه خسرو پرویز) واز مادر زنگی بود و چون کسی را از خانواده سلطنت نیافتند ناچار او را بر تخت نشاندند.
    وقتی یزدگرد به شاهی رسید تمام آثار انقراض پدیدار وبا این حال یزدگرد جوان و بی تجربه بود و کسی هم از خاندان سلطنت به واسطه کشتار قباد نبود تا وی را یاری کند.
    پایان سلسله ساسانی

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •