« اندرزنامه »
* آية الله العظمي مكارم شيرازي *
مسير پرفراز و نشيب سير و سلوك و طريق پر پيچ و خم حركت الى اللّه، گرچه در هر منزلى، جلوه اى دارد و مناظر و مشاهد دل
انگيزى را (با شهود و حضورهاى انس انگيز و معرفت ها و يقين هاى بهجت بخش در عالم بيدارى (و يا لااقلّ در قالب رؤياهاى صادقه)
در چشم انداز مؤمن سالك قرار مى دهد، ليكن آن جلوات و اين مناظر وقتى به اوج خود مى رسد كه سالك خداجى به منازل
كهنسالى رسيده، پير راه شود و در سنين پختگى قرار گيرد زيرا:
اوّلاً: در اين منازل بيشترين رنج را در مسير پرفراز و نشيب لقاءاللّه به مضمون (يا ايّها الإنسان انك كادح الى ربّك كدحاً فملاقيه) (ت-1)
و در دفاع از حرم رب، و حراست از دين او، متحمّل شده، و طبيعى است كه حظّ او از لقاى رب نيز بيشتر باشد و بهره زيادترى از
تماشاى جمال محبوب نصيبش گردد.
ثانياً: ظرفيت و وسعت وجودى كه او در اين سنين پيدا كرده، بالاتر و بيشتر از ظرفيت و وسعتى است كه در دوران قبل داشته، و
طبيعى است كه بر اساس «هركه بامش بيش، برفش بيشتر» نزولات بيشترى از آسمان ملكوت، شامل سرزمين وجودش شود.
ثالثاً: او در اين دوران پختگى، كوله بارى از تجربه است، تجربه بىوفايى ها، و ناجوانمردى هاى اهل دنيا، تجربه شكست هاى سازنده
و بيدارگر، تجربه سراب ها (كسراب بقيعة يحسبه الظمآن ماءً) (ت-2) و غرورها (ما الحياة الدّنيا الاّ متاع الغرور) (ت-3) و جلوه هاى
توخالى دنيا از دور (كلّ شىء من الدنيا سماعه اعظم من عيانه...) (ت-4) تجربه اى كه با تمام ذرات وجودش آن را چشيده و در زندگى
خويش يا ديگران، لمس كرده است و روشن است كه لازمه قهرى و طبيعى چنين تجربياتى، انقطاع از همه اين سراب ها و زرق و برق
هاى فانى، و بريدن از همه وابستگى ها و تعلّقات دنيوى، و دل بستن و دل دادن به آن يار باقى و فناناپذير است (كلّ شىء هالك الا وجهه).
بديهى است كه عوامل سه گانه فوق (و بعضى عوامل ديگر) به صداقت رؤياها و حقّانيّت حضورها و شهودها و ابتهاج يقين ها و
معرفت هاى سالك رنگ ديگرى دهد و قوّت و اعتبار، و غلظت و شدّت ديگرى به آن مى بخشد و شكّى نيست كه لااقل دو چيز
مى تواند «تجلّيگاه» خوبى براى اين تكامل و پختگى و صفا و شفّافيّت پايانى باشد كه يكى از آنها پندها و اندرزهاست.
آن «كدح» و رنج فراوانى كه مؤمن سالك، در مسير احياء دين خدا و مكتب اهل البيت، متحمّل شده و آن ظرفيت وجودى وسيع تر و
انقطاع شديدترى كه براى او حاصل گشته، شعور و حكمت و حقّانيّتى را در پى دارد كه صرفنظر از انعكاسى كه به طور عام در بيان و
قلم مؤمن سالك پيدا مى كند (به گونه اى كه هم نثرش برخوردار از سوز و پيام مى شود و هم نظمش مالامال از معرفت و حكمت
مى گردد كه توضيحش در بخش بعد خواهد آمد) به نحو خاص در پند و اندرز او جلوه اى ويژه مى يابد و نفوذ و تأثير نصيحت او را مضاعف
مى سازد; چراكه ديگر، اندرزهاى او در اين مرحله از عمر، از دل برمى خيزد و از سر صدق و صداقت، و درد و سوز است، لذا دست
انداز و تكلّف ندارد و از تصنّعات لفظى و عبارت پردازى هاى بى فصاحت و بى بلاغتى كه جان خواننده يا شنونده براى فهميدن آن به
لب مى آيد به دور است.
اكنون پس از اين مقدّمه كوتاه، اگر خواستى اين حقيقت را باور كنى و چون نگارنده اين سطور، با سيلاب اشكت، روح خسته ات را
صيقل دهى و جان تشنه ات را با كوثرِ زلالِ پيرِ راه رفته اى، سيراب سازى، پاى اندرزِ استادِ ما بنشين و به بند بند و سطر سطرِ آن
گوش جان بسپار! و با خواندن «اندرزنامه» او «در مسير قرب خدا» قرار گير و با رعايت «تقواى الهى» از تعلّق «مقامات مادّى كه كم
ارزش تر از آن است كه فكر مى كنيم» بيرون آى! و از «نقش تجربه ها» غافل مباش و به «جبران خطاها» روى آور و بدان كه «هر روز
گام تازه اى بايد برداشت» و با «ستيز با وسوسه ها» سكينه و آرامش را در آغوش گير! و «در جستجوى گمشده اصلى باش!» و با از
بين بردن خودخواهى، خودبرتربينى و خود محورى «حجاب اعظم» را از چشم جان خود كنار بزن! و بالاخره با روى آوردن به «زمزمه دلباختگان»ى
چون اولياء اللّه، فقر و وابستگى كامل خود به ذات مقدّس احديّت را ابرازنما! و با نفى شرك و ريا «آخرين مانع راه» را از ميان بردار.
منبع : برگرفته از كتاب : نيم قرن خدمت به مكتب اهلبيت(ع)
(زندگى نامه آيت اللّه العظمى مكارم شيرازى)
نوشته حجت الاسلام و المسلمين قدسى