نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: تقواى واقعى و غير واقعى

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    Smile تقواى واقعى و غير واقعى

    تقوى معنايش (چراغ) است. چراغ اگر دروغ باشد كه ديگر چراغ نيست، حتى اگر ميليونها نفر شهادت بدهند كه اين چراغ است چراغ نخواهد شد.

    حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: (فلا يغرنك طنطنة الرجال من نفسك) يعنى حرفهاى مردم تو را گول نزد. تقوى معنايش اين است و براى اين كار بايد انسان زحمت بكشد.

    در قرآن كريم خداوند مى‏فرمايد: (يعلمون ظاهراً من الحيوة الدنيا و هم عن الآخرة هم غافلون) يعنى: ظواهر را ملاحظه مى‏كنند. چه گفتيم، چه كارى انجام داديم، آبرويمان را حفظ كرديم و نظاير آنها، اما توجه به خدا در آن نيست. همان طور كه خداوند در مورد منافقين مى‏فرمايد: (ولا يذكرون الله الا قليلاً) يعنى: خدا را جز در مواردى اندك، ذكر نمى‏كنند.

    به همين خاطر است كه تقوى، زحمت كشيدن و توسل به خدا مى‏خواهد، كه اين حالت به انسان دست بدهد، و با سر و صدا و صحبت و نظاير آن نيست، بلكه يك موضوع واقعى است كه در قلب انسان است و مربوط به ظواهر نيست.

    مثلا در مورد پهلوانى، اگر همه مردم بگويند فلان شخص پهلوان است اگر او پهلوان نباشد، با اين حرفها پهلوان نخواهد شد و حتى يك نفر را نخواهد توانست به زمين بزند.

    بر عكس، اگر كسى پهلوان باشد، حتى اگر همه مردم بگويند فلانى پهلوان نيست، در موقع كشتى‏گرفتن مى‏تواند ثابت كند كه پهلوان است.

    همچنين در مورد عالم بودن، اگر كسى عالم نباشد حتى اگر همه مردم بگويند فلان شخص عالم است، او عالم نخواهد شد، و اگر يك مسئله از او بپرسند، نمىتواند پاسخ بدهد.

    يكى از علماى كربلا، به افغانستان رفته بود. عالم افغانى كه ميزبان عالم كربلائى بود، از او پرسيد: شما از كداميك از مراجع اجازه داريد؟

    عالم كربلائى به او گفت: ما براى اجازه و نظاير آن نيامده‏ايم و طلبه‏اى بيش نيستيم. طلبه افغانى شخص زرنگى بود. از او مسائلى در مورد طهارت، نماز، روزه، زكوة، ديات، قضاء، شهادات و... پرسيد و ميهمان به همه آنها پاسخ داد.

    در موقع نماز، ميزبان مهمان را همراه خود به مسجد برد و دست او را گرفته و در محراب قرار داد و به مردم گفت كه‏اى مردم اين شخص از من اعلم است. به او اقتدا كنيد من هم به او اقتدا مى‏كنم چون مردى مجتهد است.

    هر امرى، واقعيتش مهم است نه اينكه مردم چه چيزى بگويند.

    سعدى مى‏گويد: (مشك آن است كه ببويد نه آنكه عطار بگويد) ممكن است عطار بگويد كه اين مشك نيست، اين سنگ است، شما بو مى‏كنيد و مى‏بينيد كه بوى مشك مى‏دهد و مى‏گوئيد مشك است. برعكس اگر عطار بگويد اين شى‏ء مشك است، قسم هم ممكن است بخورد و يا دو نفر شاهد هم بياورد ولى موقعى كه بو مى‏كنيد مى‏بينيد بوى مشك ندارد و مشك نيست.

    بايد كوشش كنيم كه تقواى واقعى در ما ايجاد شود، و خيلى هم كار مشكلى است و فكر نكنيد كه كار آسانى است و به صرف اينكه نمازى خوانديم و حجّى رفتيم و زيارتى كرديم، تقواى ما زياد است. هيچيك از اينها دليل نيست.

    دليل تقوى اين است كه ببينيم آيا واقعا قلب ما به خدا مربوط است يا نه؟ و واقعا از خدا مى‏ترسيم و خدا را در برابر خود مى‏دانيم يا خير؟ و فرقى نمى‏كند در كداميك از كارهايمان باشد، در فروش، خريد، رهن، نماز، روزه، مردم دارى، و اخلاق، تجارت، غير آنها.



  2. کاربر روبرو از پست مفید soheil_g سپاس کرده است .


کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •