دل نوشته دل دریا

دریا ، دریا ، با من بیا
آرام در آغوشم جا گیر
احساسم کن با موج هایت
صدایم کن با نسیمت
با غروبت مستم کن دریا
یادت است ،آن روز دلگیر غروب
با دلی آزرده خاطر،با تمام وجود
اشکهایم را به تو دادم به امانت
و تو ای هستی من
چه عاشقانه مهمانم کردی تا به قیامت
هر روز از ان ساحل سنگی گذری کردم
به امیدی که باز گردانی اشکهای بی جوابم
حال تو بگو
تو بگو دریا ،با آن دل آبی نازت
اشکهای این دل من بی رحمند
یا تو با آن موج گرانت ،دریا
دل نوشته دل دریا