خودشکل دهی با پاسخهایی سروکاردارد که درحیوانات موردنظربسیارمحتمل هستند دام غریزی هم همین طوراست .
دراوایل دهه 1950 دوتن ازدانشجویان اسکینرتصمیم گرفتند به شکل دهی رفتارحیوانات جنبه تجارتی دهند. این زن وشوهرکه برلند نامیده شدند قصد داشتند تعدادی ازحیوانات رابرای انجام دادن شیرین کاریهایی آموزش دهند که به قدری برای تماشاچیان سرگرم کننده باشد که برای دیدن آنها پول بپردازند. آنها ازطریق تقویت افتراقی تقریبهای متوالی(یعنی ازطریق شکل دهی) به یک راکون یاد دادند سکه ای رابردارد وآن را دریک قوطی حلبی بیندازد. به جوجه ای یاد دادند حلقه های لاستیکی را بکشد وبه این طریق کپسولی را آزاد کند تا دریک ناودان سربخورد وبه جایی برود که بتواند دربیرون قفس به آن نوک بزند وبه خوکی یاد دادند سکه های بزرگ چوبی را بردارد وآنها را دریک قلک بیندازد. روشهای شرطی کردن کنشگربسیارعالی عمل کردند وهمه حیوانات رفتارهای لازم را یاد گرفتند. برلندها بیش از 6000 حیوان را به طرز موفقیت آمیزی تربیت کردند(برلند وبرلند 1966). اما همه این 6000 حیوان آن گونه که تربیت شده بودند رفتارنکردند. به گفته برلندها خیلی ازآنها سرانجام شروع به بدرفتاری کردند. برای مثال خوک برای انتقال دادن سکه چوبی به قلک به طور فزاینده ای طول می داد با اینکه کاملا می دانست تقویت به انجام این کاروابسته است. درعوض زمان بیشتری را درانداختن سکه ها به هوا. هل دادن آنها با پوزه به دوروبر وزیرو رو کردن آنها درآشغالها صرف می کرد و درمجموع کاری انجام می داد که هرخوک تربیت نشده ای ممکن است انجام دهد. برلندها سعی کردند خوک را برای مدت بیشتری ازغذا محروم کنند تا شاید این وضعیت را اصلاح نمایند. اما این کاراوضاع را بدترکرد به طوری که درنهایت خوک برای انداختن سکه های چوبی به داخل قلک به قدری طول می داد که درمعرض خطرگرسنگی قریب الوقوع قرارمی گرفت .
راکون هم برای منتقل کردن سکه ها به قوطی حلبی به طورفزاینده ای طول می داد واغلب اجازه نمی داد سکه ها به داخل قوطی بیفتد درعوض آنها را درقوطی فرو می کرد. دوباره آنها را بیرون می آورد وبین پنجه هایش می مالید. وجوجه اجازه نمی داد کپسول به بیرون انداخته شود وبه قدری مشغول نوک زدن به آن می شد که به نظرمی رسید تمام کارهایی را که یاد گرفته بود فراموش کرده است .پژوهشگران اکنون ازموقعیتهای زیادی پرده برداشته اند که حیوانات ابتدا درآنها رفتاری رابه سرعت وخوب یاد می گیرد اما سرانجام به رفتارهای دیگری می پردازند که حاوی اطلاعات بسیارمهمی هستند. اینکه خوک سکه ها را درآشغالها زیرو رو می کرد راکون سکه اش را می مالید یا جوجه به کپسول نوک می زد اصلا تصادفی نبود. برلند برلند(1961) اعلام کردند:"بدیهی به نظرمی رسد که این حیوانات به دام رفتارهای غریزی افتاده اند وما دراین وضعیت شاهد چیرگی این الگوهای رفتاری برآنهایی که شرطی کرده ایم می باشیم"(ص 69)
به طورکلی دام غریزی زمانی ایجاد می شود که بین رفتارمبتنی برزیست شناختی وپاسخ آموخته شده رقابت ایجاد شده باشد. اخیرا پژوهشگران برای درمان کردن اختلالهای کاستی توجه یا ناتوانیهای یادرگیری ازروشهای مشابهی استفاده کرده اند. برای مثال درجلسه آموزش پسخوراند زیستی برای اختلال کاستی توجه کودکان مبتلا رابه دستگاه ثبت کننده امواج مغزوصل می کنند که می تواند الگوهای امواج مغزی بیانگرتوجه را ردیابی کند( یا برعکس امواجی را که بیانگرتوجه نیستند).بعدا هنگامی که این کودکان مشغول فعالیتهای کامپیوتری هستند برای فعالیت امواج مغزی مرتبط باتوجه (مخصوصا فعالیت بتا) یا برای متوقف کردن فعالیت دیگر(مثلا امواج تتا) تقویت می شوند. بعدازچند جلسه آموزش متوالی این فعالیتها به تدریج توجه طولانی تری را ایجاب می کنند. چندتن ازپژوهشگران اعلام کرده اند که استفاده ازاین روشها موفقیت نسبتا زیادی به بارآورده است(برای مثال پوپ وبوگارت 1996 لیندن. حبیب ورادوژویک 1996).
ازجمله کاربردهای عملی دیگرپسخوراند زیستی می توان به این موارد اشاره کرد: تسکین دادن سردردهای میگرنی( هرمن. بلانچارد وفلور1997) کاستن ازفشارخون وضربان قلب(بلانچارد وهمکاران 1996). کنترل کردن آسم( ماس . ریشترو دام 1996) وکنترل کردن بی اختیاری ادرار(پل . کاسیس و لارسون 1996).