پيش از ظهور اسلام بين بني هاشم و بني اميه بر سر ریاست خانه كعبه اختلاف بود مخصوصاً بعد از ظلم‌هاي معاويه و يزيد نسبت به علي بن ابيطالب(ع) و اولاد او، دامنۀ اين اختلافات توسعه بيشتري پيدا كرد تا جائيكه به انقراض حكومت بني اميه منجر شد، البته سقوط بني اميه دلايل ديگري نیز داشت، از جمله تعیين جانشينان متعدد كه موجب اختلاف و دشمني در خاندان اموي گرديد، اختلاف و تعصبات قبيله‌اي ميان تيره‌ها و طوايف مختلف عرب شمالي و جنوبي كه زمينه مناسبي براي فعاليت عباسيان فراهم كرد، جانبداري متعصبانه امويان از عنصر عربي و تحقير اقوام ديگر نظير ايرانيان و نهضتهاي سياسي و مذهبي كه با امويان مخالفت مي‌كردند موجبات ضعف دولت اموي را فراهم كرد.
نسب عباسيان، به عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف عموي پيغمبر مي‌رسيد، يكي از مهمترين مراكز اتكاء بني هاشم ايران بود، زيرا ايرانيان‌ به چند دليل دشمن آشتي ناپذير بني اميه بودند، از جمله تجاوز و تعدي بني اميه و عمال آنان و سياست غلط آنها مبتني بر سروري عرب و تحقير ملل تابعه بويژه ايرانيان، به همين جهت عباسيان بزودي دريافتند كه از نارضايتي مردم ايران چگونه استفاده كنند و ديگر اينكه هرج و مرج ممالك اسلامي به عباسيان اين فرصت را داد كه در نواحي ايران مخصوصاً خراسان دعوت خود را آغاز كنند.[1]
تكيه گاه عباسيان علاوه بر ايرانيان فرقه‌هاي مختلف شيعه بود كه در آن زمان مشتمل بر عباسيان، علويان، زيديه و پيروان محمد بن حنيفه بود كه بعد از درگذشت وي پسرش ابوهاشم جانشين او شد و بعد از مرگ ابوهاشم پيروانش با محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بيعت كردند و به نام شيعه آل عباس مشهور شدند كه شعار آنان بيرق و لباس سياه بود.
محمد بن علي دهكده كوچكي به نام حميمه را مركز فعاليت خويش قرار داد و از همين محل دعاتي را به خراسان و ماوراء النهر فرستاد و بعد از درگذشت وي پسرش ابراهيم جانشين او شد.
ابتدا، دعوت سري بود و امور دعوت بوسيلۀ مجمعي صورت گرفت كه داراي 12 نقيب و شورائي مركب از 72 نفر بود، زمانيكه ابراهيم امام به خراسان توجه كرد در آنجا بزرگان زيادي به او گرويدند از جمله بازرگان معروف، بكير بن ماهان كه در سال 105 هـ ق در كوفه با عباسيان بيعت كرد، در سال 126 هـ ق كه بكير بن ماهان به زندان افتاد با ابومسلم آشنا شد و بكير بعد از آزادي از زندان ابومسلم را به ابراهيم معرفي كرد.
ابراهيم، ابومسلم را جهت انتشار دعوت به خراسان فرستاد كه در اين زمان نصر بن سيار در خراسان حكومت مي‌كرد و در آن جا بين دو طايفه بزرگ اعراب مضري و يماني اختلاف افتاده بود كه پيروان بني عباس فرصت را مغتنم شمردند و مردم را با شعار «الرضا من آل رسول يا الرضا من آل محمد» دعوت مي‌نمودند و ابومسلم توانست مرو را تصرف كند و در سال 129 هـ. ق در روستاي سفيدنج مرو دعوت خود را آشكار كرد، به گفته طبري، اهالي دهكده‌هاي مرو دعوت را پذيرفته و به تدريج پيش ابومسلم مي‌آمدند، مقارن اين ايام ابراهيم به فرمان مروان بن محمد آخرين خليفه اموي در شام كشته شد.
بعد از قتل او طرفداران وی برادرش عبدالله سفاح را به جانشيني برگزيدند، به اين ترتيب اولين حاكم عباسي به طور رسمي كار خويش را آغاز كرد و عباسيان از اين به بعد تا بيش از 500 سال حكومت را بدست گرفتند و ما بدليل گستردگي و طول حكومت و حاكمان زياد عباسيان به بعضي از آنها كه اتفاقات مهمي در زمانشان رخ داده اشاره مي كنيم كه به 2 دوره تقسيم مي‌شود، دورۀ تسلط ايرانيان كه خلفاي عباسي با اقتدار و قدرت زياد حكومت مي‌كنند و دورۀ تسلط تركان كه حكومت عباسي رو به ضعف و انحلال مي‌رود.[2]

مهمترين حاكمان دوره عباسي:
اولين آن "ابوالعباس سفاح" مي‌باشد، وي در آغاز كار خطبه‌اي ايراد كرد و در آن به وعده و وعيد ياران و دشمنان پرداخت و خود را خونريزي بي باك وسفاح معرفي كرد كه مي‌خواهد انتقام خونهايي را كه امويان از هاشميان ريخته‌اند بگيرد.[3]
استوار شدن قدرت عباسيان در دورۀ سفاح انجام گرفت كه موفق شد بر تمام قلمرو امويان به جز اندلس مسلط شود، سفاح عموي خويش عبدالله بن علي را مأمور جنگ با مروان، آخرين خليفه اموي كرد، دو گروه در كنار رود زاب درگير شدند و سرانجام مروان كشته شد.
بعد از سفاح برادرش "ابوجعفر منصور" به خلافت رسيد كه شورش‌هايي بر ضد او صورت گرفت از جمله شورش عبدالله بن علي (عموي سفاح) كه انتظار داشت بعد از مرگ سفاح به خلافت برسد و شورشهاي غلاة (سنباد)، شورش اسحاق ترك و راونديان كه به دنبال قتل ابومسلم به دست منصور شكل گرفت و نیز مي توان از شورش خوارج نام برد كه توانسته بودند موفقيت‌هاي چشمگيري در سيستان، خراسان، و شمال آفريقا به دست آورند.
منصور شهرهاي جديد بغداد، رصافه و دافقه را بنياد كرد و به خاطر اينكه در حساب كارگزاران و عاملان خراج بدقت رسيدگي مي‌كرد به همين خاطر به "دوانيقي" مشهور بود.[4]
شهادت امام جعفر صادق در سال 148 هـ. ق در زمان منصور اتفاق افتاد. "ابوعبد الله مهدي" بعد از پدر به قدرت رسيد از كار او مي‌توان به وسعت دادن مسجد الحرام، گذاشتن دستگاه برید (اطلاعات) و رونق گرفتن تجارت در بغداد اشاره كرد.
شورش‌هايي نيز در زمان او به وجود آمد، شورش يوسف البرم كه به منظور امر به معروف و نهي از منكر قيام كرد، شورش مقنع (سپيد جامگان) و شورش عبدالسلام يشكري را مي‌توان نام برد.
در زمان "هادي" چهارمين خليفه نيز با شورشهايي همراه بود از جمله مهمترين آن قيام حسين بن علي (شهيد فخ) كه علويان حجاز به پيشوايي او قيام كردند.
از اتفاقات مهم خليفه پنجم عباسي "هارون" چنين مي‌توان ياد كرد، قيام يحيي بن عبدالله، تشكيل نخستين دولت مستقل شيعي به دست ادريس بن عبدالله در مراكش، تأسيس دولت نيمه مستقل اغالبه در جزاير سيسيل و شهادت امام موسي كاظم و شورش حمزه آذرك و شورش مردم خراسان كه از جمله مهمترين رويدادهای زمان هارون بودند.
مأمون بعد از كشتن برادرش به قدرت رسيد و از اتفاقات مهم زمان او می­توان به شورش ابوالسرايا در كوفه و نصر بن شیث در جزیره و ولايتعهدي امام رضا(ع) بخاطر مشروعيت ببخشدن به حكومت خود و استقلال طاهريان اشاره کرد.
با پايان گرفتن حكومت مأمون و خارج شدن قدرت و تسلط اوضاع از دست وزيران ايراني، حكومت عباسيان نيز رو به ضعف و نابودي گذاشت و موجب تسلط تركان بر دربار شد. بعد از مأمون معتصم به قدرت رسيد كه او سياست جذب تركان را پياده كرد و با ورود تركان به دستگاه خلافت، رقابت شديدي ميان آنان و دو عنصر عرب و ايراني به وجود آمد که قيام‌هاي دوران معتصم عبارتند از: 1- قيام محمد بن قاسم 2- شورش زُط 3- شورش بابك خرم دين 4- شورش عُجيف بن عنبسه و شورش مازیار و ديگر اينكه طولونيان اولين دولت مستقل تركان را در قلمرو اسلامی تشكيل دادند و مصر را از پيكر خلافت عباسي جدا كردند.[5]
توطئه و فساد تركان باعث شد معتصم پايتخت را از بغداد به سامره كه خود آنجا را بنا نهاده بود منتقل كند و شهادت امام جواد(ع) نيز در زمان معتصم اتفاق افتاد.
در زمان متوكل دهمين خليفه عباسي بر شيعيان و معتزله سخت گيري شد و مذهب سني، مذهب رسمي دولت عباسي شد.
در زمان المستعين دوازدهمين خليفه عباسي دولت علوي در طبرستان به دست حسن بن زيد علوي تأسيس شد.
شهادت امام هادي(ع) در زمان معتز سيزدهمين خليفه عباسي صورت گرفت و شورش زنگ كه از غلامان زنگي و سياه تشكيل مي‌شد در زمان المعتمد اتفاق افتاد. تأسيس دولت صفاريان به دست يعقوب ليث در زمان المعتمد بود كه يعقوب توانست با منقرض كردن طاهريان استيلاي واقعي عباسيان بر شرق را پايان دهد و راه را براي غزنويان، سلجوقيان و سامانيان هموار كند، از ديگر حوادث دوران معتمد آغاز به كار قرمطيان شهادت امام حسن عسكري(ع) و آغاز غيبت صغري مي‌باشد.
المعتضد برادرزاده المعتمد بعد از او به خلافت رسيد اقدامات اصلاحي معتضد به منزله تجديد حيات سياسي، اقتصادي و اجتماعي عباسي بود از همين رو معتضد را سفاح دوم مي‌خواندند، دولت ساماني در زمان معتضد تأسيس شد.
در زمان الراضي با لله دولت زیاریان به دست مرداويج بنيان نهاده شد و در زمان خليفه مستكفي براي نخستين بار يكي از سلسله‌هاي اسلامي ايران به نام آل بويه توانست عراق و دارالخلافه عباسي را تحت تسلط قرار دهد.[6]

انقراض حكومت عباسي:
حكومت عباسي نزديك به 524 سال حكمراني كرد، حكومتشان با "ابوالعباس سفاح" آغاز شد و با مرگ "مستعصم" و به دست مغولان منقرض گردید و حكومت آنان به 4 دوره تقسيم مي‌شود.
دوره اول؛ از سال 132 تا 232 كه دوران نيرومندي، گسترش و شكوفايي عباسيان به حساب مي‌آمد كه با خلافت ابوالعباس سفاح آغاز و با خلافت واثق پايان مي‌پذيرد.
دوره دوم؛ دوران نفوذ تركان با خلافت متوكل آغاز و در خلال حكومت مستكفي پايان مي‌يابد و سالهاي 232 تا 334 هـ ق را در برمي‌گيرد.
دوره سوم، دوران نفوذ آل بويه مي‌باشد كه در زمان خلافت قائم پايان مي‌پذيرد و شامل سالهاي 334 تا 447 هـ ق مي‌باشد.
دوره چهارم؛ از سالهاي 447 تا 656 هـ. ق که دوره نفوذ سلجوقيان ترك است، از خلافت قائم آغاز و با مرگ مستعصم پايان مي‌پذيرد، ويژگي اين دوره انتقال قدرت واقعي به سلاجقه ترك مي‌باشد.[7]
همانطور كه گفته شد با ورود تركان به دستگاه خلافت تزلزل اين نهاد آغاز و باعث تحولي عظيم در نظام اداري و سياسي دستگاه خلافت به معني نابساماني و فساد شد، پس از آنكه خلفاي عباسي براي تأمين مخارج و پرداختن به عيش و نوش و خوشگذراني با مشكل روبرو شدند مجبور گشتند براي تأمين اين مخارج به اميران ترك خود باج دهند و مناصب دولت را به آنان بفروشند و از آن پس اميران ترك جز اندوختن ثروت و چپاول مردم كار ديگري نمي‌كردند و در پي آن قدرت خلفاي عباسي محدود مي‌شد تمام اين اقدامات و بي لياقتي و بي كفايتي خلفا دست به دست هم داد تا در زمان مستعصم هولاكوخان مغول به نزديك بغداد بيايد و بعد از تصرف بغداد در سال 656 و كشته شدن مستعصم براي هميشه دولت عباسيان منقرض شود.[8]