صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19

موضوع: زندگینامه بزرگان ادبیات جهان

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    New 1 زندگینامه بزرگان ادبیات جهان

    فدریکو گارسیا لورکا

    درخشان‌ترین چهره‌ی شعر اسپانیا و در همان حال یکی از نامدارترین شاعران جهان است. شهرتی که نه تنها از شعر پرمایه‌ی او، که از زنده‌گی ِ پُرشور و مرگ جنایت بارش نیز به همان اندازه آب می‌خورد.
    به سال ۱۸۹۹ در فونته واکه روس ــ دشت حاصلخیز غرناطه ــ در چندکیلومتری ِ شمال شرقی ِ شهر گرانادا به جهان آمد. در خانواده‌یی که پدر، روستایی ِ مرفهی بود و مادر، زنی متشخص و درس خوانده. تا چهارساله‌گی رنجور و بیمار بود، نمی‌توانست راه برود و به بازی‌های کودکانه رغبتی نشان نمی‌داد اما به شنیدن افسانه‌ها و قصه‌هایی که خدمتکاران وروستاییان می‌گفتند و ترانه‌هایی که کولیان می‌خواندند شوقی عجیبداشت. این افسانه‌ها و ترانه‌ها را عمیقاً به خاطر می‌سپرد، آن‌ها را با تخیل نیرومند خویش بازسازی می‌کرد و بعدها به گرته‌ی آن‌ها نمایش واره‌هایی می‌ساخت و در دستگاه خیمه شب بازی ِ خود که از شهر گرانادا خریده بود برای اهل خانه اجرا می‌کرد.عشق آتشین لورکا به هنر نمایش هرگز در او کاستی نپذیرفت و همین عشق سرشار بود که او را علی‌رغم عمر بسیار کوتاهش به خلق نمایشنامه‌های جاویدانی چون عروسی ِ خون، یرما، خانه‌ی برناردا آلبا و زن پتیاره‌ی پینه‌دوز رهنمون شد که باری شگفت‌انگیز از سنت‌های اسپانیا و شعر پُر توش و توان لورکا را یک جا بر دوش می‌برد.

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    پابلو نرودا
    شاعر شیلیایی ، متولد 1904 با نام اصلی نفتالی ریکاردو ریس باسوالتو در پارال شیلی . در تموکو دوران جوانی و نوجوانی را گذراند . از 1920 به بعد نام پابلو نرودا را به احترام یان نرودا شاعر چک ( 1834 -1891) برای حود برگزید . در1920اولین کتابش به نام گرگ و میسپش سپیده دم و یکسال بعد بیست شعر عاشقانه و یک ترانه نومید را منتشر کرد که برایش شهرت به ارمغان آورد . در 1945 به سنای شیلی راه یافت ذر حالیکه پیش از آن به نهضتهای مردمی اسپانیا و فرانسه پیوسته بود . در 1947 به علت سخنرانی اعتراض آمیز نسبت به رییس جمهور وفت شیلی – بیده لا – شیلی را مخفیانه ترک و به اروپا رفت . در 1952 به کشورش بازگشت و در 1971 جایزه نوبل ادبیات را به خود اختصاص داد .
    از آثار برجسته او می شود به : بیست شعر عاشقانه و یک ترانه نومید ، تلاش انسان بی پایان ؛ اقامت در خاک ، اسپانیا در قلب من ، خشم ها و محنتها ، آواز همگانی ، شعرهای ناخدا ، چکامه های بنیادین ، انگورها و باد ، صد شعر عاشقانه ، یادداشتهای ایسلا نگرا ، کتاب سوالها ، بود ها و یادبودها و دهها اثر دیگر اشاره کرد .
    بودها و یادبودها مجموعه خاطرات ادبی و سیاسی شاعر است که اتفاقا به فارسی نیز ترجمه شده است . نرودا در سال 1973 چند روز پس از کودتای پینوشه به علت سرطان خون در خانه محبوبش در ایسلا نگرا فوت کرد در حالیکه همسرش و الهه شعرهای عاشقانه اش ماتیلده اوروتیا را در کنار داشت

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    چارلز دیکنز

    چارلز دیکنز رمان نویس معروف انگلیسی در سال 1812 در لندپرت از توابع پرتسموت دیده به جهان گشود. پدرش جان دیکنز کارمند حقیر اداره کارپردازی نیروی دریایی بود و مدتی بر اثر شکایت طلبکاران به زندان افتاد.
    دیکنز به علت فقر خانواده اش تحصیلات مرتبی نداشت و مجبور شد برای تأمین زندگی خود و خانواده اش در یک کارخانه واکس سازی کار کند.
    وقتی پدرش از زندان آزاد شد، زندگی رقت بار آنان ادامه یافت و این وضع تا سال 1827 که دیکنز شاگرد دفتر اسناد رسمی گردید باقی بود. پس از مدتی به مطالعه زیاد در کتابخانه پرداخت و به آموختن شیوه کوتاه نویسی انگلیسی موفق شد و نخستین بار مخبر پارلمانی و تندنویس مجله مورنینگ هرالد شد. دیکنز کم کم به نوشتن کتاب و روزنامه پرداخت و در سال 1835 نخستین اثر خود را در دو جلد به نام «طرح بز» منتشر ساخت. سال بعد با دختری به نام «کاترین هگارت» ازدواج کرد و به انتشار کتاب های دیگری به نام «الیورتویست» و «ماجرای نیکلا نیکل بی» همت گماشت که با استقبال زیادی مواجه گردید. در بین سال های 1841-1840 مسافرتی به ایالات متحده آمریکا کرد و مشاهده بردگی و سرقت و جنایت سخت دل او را آزرد و شرح این مسافرت را در کتابی به نام «یادداشت های آمریکایی» نگاشته است. در سال 1845 سفری به ایتالیا کرد و در مراجعت روزنامه دیلی نیوز را تأسیس و منتشر ساخت آثار دیکنز بیشتر متأثر از خاطرات دوران کودکی او است، این نوشته ها به قدری ساده و روان و زنده نوشته شده است که با زندگی واقعی کاملاً تطبیق می کند و شاید از این حیث اورئالیستی ترین نویسنده قرن نوزدهم انگلستان باشد. دیکنز در نهم ژوئن 1870 چشم از جهان فرو بست و جسدش را در زیر طاق کلیسای وست مینستر به خاک سپردند.
    آثار: دیکنز فوق العاده زیاد است و از آن جمله می توان: دیوید کاپرفیلد، سرود کریسمس، داستان دو شهر، انتظارات بزرگ، ناقوس ها، مارتین چوزل ویت، خانه قانون زده، دوریت کوچک، بار نابی راج، دون عجیب و قدیمی، دوران سختی و دوست صمیمی,و آرزوهاي بزرگ ر ا نام برد.

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض



    میلان کوندرا

    یلان کوندرا در سال 1929 در برنو پا به جهان گذاشت. پدرش پیانو زن نامداری بود . در سال 1947 به حزب کمونیست چکسواکی پیوست. در سال 1950 اخراج شد،در سال 1956 باز به حزب پیوست،در سال 1970 بار دیگر از آن اخراج شد. تا اجرای سیاست«عادی سازی» پس از اشغال چکسواکی در سال 1969 ، که شغلش را از دست داد، استاد مدرسه ی فیلم پراگ بود. مقامات طی چند سال بعد از آن، زندگی را به طرز فزاینده ای برای او دشوار ساختند.در سال 1975 دانشگاه رن به او پیشنهاد استادی داد، و از آن تاریخ به بعد با همسرش«ورا» ساکن فرانسه شد.نخستین رمان او شوخی(The Joke)در سال 1967 منتشر و با اقبال همگانی روبرو شد. مجموعه داستان
    عشق های خنده دار(Laughable loves) نیز به این دوره تعلق دارد.
    طی دوره ی«عادی سازی» آثار او را در کتابفروشی ها و کتابخانه های چکسواکی ممنوع اعلام کردند.پیش از رفتن به فرانسه دو رمان دیگر مجلس تودیع(The Fare Well Party) و زندگی جای دیگر است
    (Life is elsewhere) را نوشت. بسیاری از آثار کوندرا طی سالهای دهه ی 1970 به زبانهای اروپایی ترجمه شد.کتاب خنده و فراموشی (The Book of Laughter and Forgetting) نخستین کتاب در تبعید نوشته شده ی کوندرا شاهکار او به حساب می آید. رمان سبکی تحمل ناپذیر هستی یا بار هستی (The Unbearable Lightness of Being)در 1984 در فرانسه منتشر و با استقبال روبرو شد.بقیه ی کتابهای کوندرا نیز در سالهای اخیر با اقبال زیادی بخصوص در کشورهای اروپایی و آمریکایی روبرو بوده اند و جوایز بسیاری را ربوده اند. زندگی جای دیگر است در سال 1973 جایزه«مدیسی» برای بهترین رمان خارجی را در فرانسه برد. مجلس تودیع در سال 1978 جایزه ی «موندلو» را در ایتالیا نصیب او کرد. در 1981 جایزه ی« کامون و لث آوارد» را به خاطر کتاب خنده و فراموشی به دست آورد و در سال 1982 برای مجموعه آثارش جایزه ی«اروپیا لیتراتور» را گرفت. در سال 1983 درجه ی دکتری افتخاری دانشگاه میشیگان به او اعطا گردید.از کوندرا کتاب های منعددی به فارسی ترجمه شده است.از هنر رمان،کتابی در نقد ادبی، که بگذریم برخی آثار ترجمه شده ی او به زبان فارسی عبارتند از
    -کلاه کلمنتیس
    ترجمه ی احمد میر علائی
    چاپ اول مهر 1364
    ناشر: دماوند
    178 صفحه
    آنچه در این کتاب فراهم آمده از کتابهای گوناگون کوندرا برگزیده شده است و مجموعه ای است از داستان،خاطره نگاری؛نقد ادبی،اعتراض سیاسی و....
    -بار هستی
    ترجمه ی پرویز هماینپور
    چاپ اول زمستان 1365
    نشر گفتار
    275 صفحه
    که نام حقیقی آن سبکی تحمل ناپذیر هستی است اما در ترجمه ی فارسی بار هستی نام گرفته است
    -شوخی
    ترجمه ی فروغ پوریاوری
    چاپ اول زمستان 1370
    انتشارات روشنگران
    411 صفحه
    این کتاب ترجمه ای است از (The Joke) با این تفاوت که بخش 4 از فصل پنجم به دلیل بی پروایی نویسنده در توصیف لحظه به لحظه یک دیدار به کلی حذف شده است. اما مترجم و ویراستار با بیان خلاصه ی رویداد همراه با نقل مستقیم عبارات و جملات کلیدی از متن حذف شده سعی کرده اند که شیرازه ی داستان از هم گسیخته نشود.

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض


    الکساندر دوما

    الکساندر دوما داوري دولا پاتري، معروف به الکساندر دوما Dumas - Alexander يکي از مشهورترين رمان نويس هاي فرانسه است که در سال 1803 در شهر کوچک ويلر کوترت در چهل و پنج ميلي پاريس پا به عرصه وجود نهاد. پدر او ژنرال دما فرزند يک مارکيز فرانسوي و يک مادر کنيز و سياهپوست بود. ژنرال دوما در جزيره ي سن دومينگو به دنيا آمد و در قشون ناپلئون داراي مقام شامخي بود.الکساندر دوما پس از اتمام تحصيلاتش چون داراي خطي زيبا بود ابتدا در يک دفترخانه به کار منشيگري پرداخت و سپس به عنوان منشي وارد خدمت يکي از بزرگان آن دوره گشت. جزئيات انقلاب کبير فرانسه را از دهان پدر خود شنيد و بعدها در رمان هاي خود توانست صحنه هاي مهيج و مخوف آن را با قلم سحار خويش مجسم کند. اسناد و مدارک و يادداشت هاي خصوصي نيز که در طي سنوات مختلف به دستش افتاد، او را در نوشتن رمان هاي متعددي که زمينه همه آنها تاريخ فرانسه است بسيار کمک کرد.دوما به دليل ذوق وافري که به مطالعه دارد به زودي با نويسندگان بزرگ و آثار بزرگان و کتب تاريخي ونمايش نامه هاي رمانتيک آشنا مي شود و آنها را با شوق و علاقه شگرفي مطالعه مي کند و مشغول نوشتن نمايشنامه مي شود. پس از اينکه مدتي صاحبان تئاتر او را سروده اند، بالاخره در سال 1829 هنري سوم او در تئاتر فرانسه به معرض نمايش گذاشته شد. و اين نمايشنامه نام او را بر سر زبان ها انداخت و موجب دوستي وي با ويکتور هوگو و ساير شعرا و نويسندگان گرديد.
    دوما پس از هنري سوم ، نمايشنامه آنتوني را که يک درام عشقي بود به رشته تحرير درآورد. موفقيت نمايشنامه اخير حتي موفقيت پيس اول را تحت الشعاع قرار داد و بالاخره پس از يک رشته فعاليت هاي سياسي، در سال 1844 بزرگترين و مشهورترين اثر خود را به نام سه تفنگدار منتشر ساخت و در همين سال يکي ديگر از کتاب هاي معروف خود را که کنت مونت کريستو ناميده مي شد چاپ و منتشر کرد. دوما در مدت چهل سال داستان ها و نمايشنامه ها و مقالات و اشعار متعددي منتشر ساخت که تعدادشان از دويست نيز تجاوز مي کرد ولي هيچ يک از آنها از حيث ارزش ادبي و ساير محسنات با سه تفنگدار قابل مقايسه نيست. شهرت او تقاضاي ناشران را زيادتر کرد و تا جايي که دوما نويسندگان ديگر را به کار دعوت کرد تا از روي يادداشت هاي او داستان بپردازند و او خود در آنها دستي مي برد و صحيح مي کرد و به ناشران تحويل مي داد که يکي از اين شرکاي ادبي او نويسنده ي معروف اوگوست ماکت نام دارد. استيونسن نويسنده ي نامدار انگليسي مي گويد:پس از شکسپير عزيزترين دوست من وارتانيان قهرمان داستان سه تفنگدار است... دوما نيز مانند تمام مردان بزرگ جهان از تهمت حسودان ايمن نماند و درباره ي او مي گفتند که ديگران داستان ها را مي نگارند و او فقط اسمش را پشت جلد آنها مي نويسد. اگر اين تهمت پايه و اساس محکمي داشته باشد بايد گفت که دوما به چه شهرت و محبوبيتي رسيده بود است که خوانندگان حاضر بوده اند هر اثر وي را تنها به صرف اينکه نام دوما بر پشت جلد آن منقوش بوده بخوانند، البته اين حرف را در مورد جک لندن نويسنده ي بزرگ آمريکايي هم مي زنند ولي آيا مي توان قبول کرد؟
    دوما در اوج شهرت کاخ افسانه آميزي بنا کرد و آن را مونت کريستو ناميد و خوان نعمتش را که براي دوست و بيگانه پيوسته باز بود، در آن گسترد ولي سرانجام بر اثر اسراف و تبذير و گشاده بازي هاي زياد تهي دست گرديده و طلبکارانش کاخ وي را به فروش رسانيدند.دوما در سال 1851 به بروسل رفت و در آنجا به نگارش خاطرات خويش مشغول شد، پس از آن به پاريس بازگشت و به کار روزنامه نويسي پرداخت. در سال 1858 به روسيه مسافرت کرد و اندکي پس از مراجعت، به سيسيل رفت و به دار و دسته ي يوسف گاريبالدي آزاديخواه بنام و ناجي ايتاليا پيوست و مدت چهار سال در راه هدف مقدس او با سرسختي و علاقه مبارزه کرد.دوما در سالهاي آخر عمر دچار مضيقه ي مالي و تنهايي و اشکالات خانوادگي و بيماري گرديد و سرانجام در پنجم دسامبر 1870 در سن شصت و هشت سالگي در خانه ي پسرش که بعدها يکي از نويسندگان بزرگ شد در ديپ درگذشت.

    آثار دراماتيک او که در زمان خود نيز شهرت بسيار داشت عبارتند از:
    سه تفنگدار، گردن بند خانم موتسورو، ملکه مارگو، ژوزف بالسامو، پاسداران چهل و پنج گانه، آموري، لاله سياه، تأثرات سفر، گودال جهنم، خدا وسيله ساز است، تبعيدشدگان، ابوالهول سرخ، آسکانيو، برج کج و کنت مونت کريستو,غرش توفان ؛ قبل از طوفان


  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    گوته

    گوته یک مغز متفکر جهانی است . او در عین حال که شاعری عمیق و حساس است، سیاستمداری مجرب و کارکشته و دانشمندی مبتکر و بزرگ محسوب می شود. نیروی نبوغ با تعادل تمام در کلیه استعدادهای بشری در نهاد او مخمر بوده و به تمام اشکال هنری و فکری آشنایی داشته و اگر چه اختصاصی به مکتب خاصی ندارد لیکن شاهکاری از خود به جا گذاشته است که نه تنها بر تمام ادبیات آلمان سایه انداز است بلکه چون تاجی بر تارک ادبیات اروپایی می درخشد.
    «یوهان ولفگانگ فن گوتهJohann Wolfgang Von Goethe » فیلسوف، شاعر، نویسنده و متفکر بزرگ آلمانی در ۲۸ اوت سال ۱۷۴۹ در «فرانکفورت » (۱) متولد شد و در ۲۲ مارس سال ۱۸۳۲ در «ویمار» (۲) چشم از جهان فرو بست. پدرش مشاور سلطنتی بود و می خواست پسرش یک حقوق دان با تجربه شود. گوته دوران کودکی خود را در آغوش پر مهر خانواده گذراند و تحصیلات اولیه را نزد استادان خصوصی و معلمین سرخانه به اتمام رساند. آنها زبان های یونانی ، لاتین، ایتالیایی، انگلیسی، عبری، زبان یهودیان اروپای شرقی ، موسیقی و نقشه کشی را به وی آموختند. زبان فرانسه را نیز در سال ۱۷۵۹ هنگامی که سپاهیان «لویی پانزدهم» در طی جنگ های هفت ساله، شهر فرانکفورت را اشغال کرده بودند آموخت. در سال ۱۷۶۵ بنا به اصرار پدرش برای فرا گیری علم حقوق به «لایپزیک» (۳) رفت و سه سال در آن شهر ماند و با دختر پانسیون داری در آنجا ارتباطی صمیمی و عاشقانه برقرار کرد، نخستین اشعار او از همین عشق الهام گرفته است. پس از چندی عاشق دختر استاد نقشه کشی خود شد اما این عشق عمیق تر و آرام تر بود. در شهرلایپزیگ روح پر عطش گوته خرسند نبود و او اغلب به مطالعه ادب و فلسفه می پرداخت؛ با این همه تحصیل حقوق را به پایان رسانید و مدتی هم در شیمی و کالبد شناسی و معماری کار کرد و بر تمام آنها مسلط شد. در سال ۱۷۶۸ در حالی که بیمار بود، به فرانکفورت بازگشت و به تقلید از مادرش به محافل مذهبی رفت و آمد داشت. وقتی حالش بهتر شد برای تکمیل تحصیلات حقوق خود به «استراسبورگ » (۴) رفت و در اوت ۱۷۷۱ به اخذ دانشنامه ی لیسانس توفیق یافت. در این شهر هم او دلباخته دختر وزیری شد. این ماجرای عشقی در روح حساس «گوته» سخت اثر گذاشت گرچه کار این عشق به ازدواج نکشید. در مراجعت به فرانکفورت به تشویق «هردر» حکیم و فیلسوف آلمانی که نفوذ زیادی در «گوته» پیدا کرد به نوشتن درام پرداخت که در سال ۱۷۷۴ منتشر شد و بدین ترتیب نام او در شمار بزرگان ادب جای گرفت. از این زمان به بعد فکر آفرینش بزرگترین شاهکار خود« فاوست » (۵) را پیدا کرد، از ماه مه تا سپتامبر ۱۷۷۲ اقامت در «وتزلار» و اشتغال به یک شغل قضایی در آن شهر وی را با دختر جوانی به نام «شارلوت بوف» آشنا کرد و «گوته» سخت عاشق و دلباخته او شد، ولی این دختر، زن رفیقش «کستنر» بود و به همین جهت «گوته» امیدی به این عشق نداشت لیکن محصول این عشق آفرینش یکی دیگر از شاهکارهای او به نام «ورتر» (۶) است که در سال ۱۷۷۴ انتشار یافت. در مراجعت به فرانکفورت یک سری درامهای عالی نوشت که از آن جمله «پرومته» در ۱۷۷۲، «کلاویگو» (۷) در ۱۷۷۴ و «استلا» (۸) در سال ۱۷۷۶ که به یاد دختری زیبا از اهل فرانکفورت نگارش یافته است، را می توان نام برد. نیز در این ایام قسمتی از شاهکار جاویدان خود«فاوست» را به رشته تحریر کشید. از سال ۱۷۷۵ مسیر زندگی گوته تغییر کرد. دوک بزرگ «ویمار» به نام «کارل او گوست» (۹) او را به دربار خود فرا خواند. گوته مشاور دوک شد و به امور سیاسی و اقتصادی علاقه پیدا کرد و ضمناً دنبال تحقیقات علمی و مطالعات ادبی خود را نیزگرفت. لیکن مجال او برای ادبیات و تالیف آثار کمتر بود، چه او زمانی مشاور سفارت و هنگامی نیز وزیر دربار ویمار شد. با این وصف دراین ایام گوته از مکتب رمانتیسم ورتر خود پا فراتر گذاشت و پخته تر و کامل تر شد و درام «ایفی ژنی » (۱۰) او که درسال ۱۷۷۹ در ویمار نمایش داده شد، شاهدی بر این مدعی است. سفر ایتالیا مرحله ی تازه ای درسیر افکار گوته به شمار رفت و رجعت به هنر عهد باستان، اندیشه او را سخت به خود مشغول داشت. با این وصف در آثاری که وی در این هنگام در ایتالیا نوشته است اثر فکر ایتالیایی دیده نمی شود. در سال های ۱۷۹۲ و ۱۷۹۳ گوته در جنگهای پروس با فرانسه شرکت کرد و بیست سال بعد خاطراتی راجع به این جنگ ها نوشت. آشنایی او با «شیلر» شاعر بزرگ آلمان در سال ۱۷۹۴ نور تازه ای به حیات او تاباند و گوته با همکاری شیلر در سال ۱۷۹۶ مجموعه اشعاری به نام «گزنیا» (۱۱) منتشر ساخت. سپس رمان بزرگی را که شرح حال خود اوست تألیف کرد و آن را «سال های کار آموزی ویلهم مستر» نامید. در سال ۱۷۹۷ منظومه بورژوائی به نام «هرمان و دوروته » (۱۲) منتشر ساخت و این منظومه شهرت او را به حداعلی رساند و در این سال ها است که «دوک ویمار» او را از همه القاب و عناوینش معزول کرد و گوته به مدیریت تئاتر ویمار اشتغال ورزید و ضمناً به مطالعات زمین شناسی و گیاه شناسی پرداخت و رسالاتی چند نیز در این باره به رشته تحریر در آورد. در سال ۱۸۰۵ شیلر در گذشت و گوته نیز به بیماری مهلکی دچار گشت که نزدیک بود او را از پای در آورد.این بیماری گوته را بسیار ضعیف ساخت. در سال ۱۸۰۸ نخستین قسمت «فاوست» منتشر شد. در آن سال جشنی به افتخار «ناپلئون بناپارت» امپراطور فرانسه در «ارفوست» بر پا شد که گوته در آن شرکت کرد ؛ مذاکره او با ناپلئون در آن شهر معروف است. گوته از طرف ناپلئون به دریافت نشان عقاب لژیون دونور مفتخر گردید. سالهای آخر عمر گوته به تکمیل شاهکار بزرگش فاوست گذشت و قسمت دوم این اثر بزرگ در سال ۱۸۳۳ یعنی چند روز قبل از مرگش به اتمام رسید. گوته یک مغز متفکر جهانی است . او در عین حال که شاعری عمیق و حساس است، سیاستمداری مجرب و کارکشته و دانشمندی مبتکر و بزرگ محسوب می شود. نیروی نبوغ با تعادل تمام در کلیه استعدادهای بشری در نهاد او مخمر بوده و به تمام اشکال هنری و فکری آشنایی داشته و اگر چه اختصاصی به مکتب خاصی ندارد لیکن شاهکاری از خود به جا گذاشته است که نه تنها بر تمام ادبیات آلمان سایه انداز است بلکه چون تاجی بر تارک ادبیات اروپایی می درخشد. در مقایسه او با «شکسپیر» گفته اند: «آنچه شکسپیر از درون خود الهام گرفته، گوته با ممارست و مطالعه زیاد آموخته است». گوته گر چه از الهامات شاعرانه عصر الیزابت برخوردار نبوده اما قوه تفکر بسیار وسیع و قریحه سرشارش او را به مقام معنوی بسیار والا رسانده است و این قولی است که همگی بر آنند. گوته یکی از نوابغ بزرگ دنیا است که کتاب هایی درباره «حافظ» شاعر نامی ایران نوشته است . از آثار دیگر او می توان «اگمونت » (۱۳) و «تاسو» را نام برد.

  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    ویلیام شکسپیر


    ویلیام شکسپیر (William Shakespeare) (۱۵۶۴-۱۶۱۶) بزرگترین درام نویس انگلستان در سال 1564 در استراتفورد دیده به جهان گشود.
    از زندگی او اطلاعات دقیقی در دست نیست با این وجود گفته شده که پدرش بازرگانی معروف بود و در آموزش و پرورش سه پسرش کوشش بسیار کرد.وی در 19 سالگی در زادگاه خود با دختری که هشت سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد ولی این ازدواج ثمره‌ای جز رنج و بدبختی برای شکسپیر جوان در پی نداشت و به همین دلیل ناگزیر، شهر و دیار خود را ترک گفت و رهسپار لندن گشت. زندگانی در لندن در اوایل چندان به مراد دل ویلیام جوان نبود. او که از فقر و تنگدستی رنج می‌برد به کارهای پیش‌پا افتاده‌ای چون نگهبانی از اسب‌ها در مقابل درب تاترها مشغول شد تا گذران زندگی کند.علاقه‌ی شدیدش به نمایش و تاتر باعث شد که بالاخره در سال 1585 (یا 86 میلادی) در گروه هنرپیشگان لردلستر وارد شود که اندکی بعد به دریافت نشان بازیگر مخصوص ملکه مفتخر شد.در سال 1592 در بازیگری و نمایشنامه نویسی شهرتی به دست آورد و در 1594 نام‌اش به عنوان یکی از سه بازیگر گروه لردلستر برده می‌شد.گروه لردلستر که یکی از همشهری‌های شکسپیر رهبری آنرا بر عهده داشت چند سال بعد در لندن تاتر دیگری تاسیس کرد. در این تاتر بود که شکسپیر با استفاده از نمایشنامه‌های باستانی و نمایشنامه‌های مضحک افکار عمومی را متوجه خویش کرد و موفقیت بسیار بدست آورد و ثروتی کلان به جیب زد.
    مدتی بعد به دلیل دلزدگی و خستگی از گروه کناره کشید و در 1611 از تاتر دست کشید و به شهر و دیار خود نزد خانواده‌اش بازگشت و چندی به گمنامی به سر برد.ویلیام شکسپیر در 1616 میلادی چهره در نقاب خاک کرد. پس از مرگ جسدش را بدون تشریفات در کلیسای استراتفورد به خاک سپردند ولی پس از مدتی بر سر مزارش، آرامگاهی باشکوه بنا کردند.
    شکسپیر را پدر نمایشنامه‌نویسی انگلستان به شمار می‌آوردند. وی موضوع بسیاری از نمایشنامه‌هایش را از تاریخ روم باستان و کتاب پلوتارخ برگزید و آنها را با نیروی تخیل و تصور خویش درآمیخت و به صورت تراژدی‌های زیبا در مکتب کلاسیسم نگاشت. نمایشنامه‌های او را به سه دسته‌ی تراژدی، کمدی و نمایشنامه‌های تاریخی دسته‌بندی می‌کنند. نمایشنامه‌های اخیر او ترکیبی از تراژدی و کمدی است.
    آثار مهم او عبارتند از:
    اتللو (Othello)، مکبث (Macbeth)، هملت (Hamlet)، جولیوس سزار (Julius Caesar)،‌ رومئو و جولیت (RomِDand Juliet)، تاجر ونیزی (Merchant of Venice)، شاه لیر (King Lear)، رویای شب نیمه‌ی تابستان (A Midsummer Night's Dream)، هنری ششم (Henry VI)، دو نجیب‌زاده‌ی ورونایی (Two Gentlemen of Verona)، ریچارد سوم (Richard III)، تیتوس آندرونیکوس (Titus Andronicus)، شاه جان (King John)، ریچارد دوم (Richard II)، هنری چهارم (Henry IV)، هیاهوی بسیار برای هیچ (Much Ado about Nothing)، هنری پنجم (Henry V)، تروئیلوس و کریسدا (Troilus and Cressida)، آنتونیوس و کلئوپاترا (Antony and Cleopatra)، تیمون آتنی (Timon of Athens)، پریکلس (Pericles)، کوریولانوس (Coriolanus)، قصه‌ی زمستانی (A Winter's Tale) و هنری هشتم (Henry VIII).
    اشعار غنایی شکسپیر نیز از شاهکارهای شعر انگلیسی است. از آن جمله می‌توان به منظومه‌های زیر اشاره کرد:
    ونوس و آدونیس (Venus and Adonis)، زائر پرشور (The Passionate Pilgrim

  8. #8
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    آندره ژید


    «آندره ژید» Andre Gide نویسنده ی شهیر فرانسوی در ۲۲ نوامبر سال ۱۸۶۹ در پاریس به دنیا آمد و در ۱۹ فوریه سال ۱۹۵۱ در همان جا درگذشت. پدر آندره از مردم «نرماندی» و مادرش از اهل جنوب فرانسه بود. پدر و مادر «ژید» از لحاظ اخلاق و سجایا و روحیات باهم اختلاف داشتند و چون پدر «ژید» به واسطه ی گرفتاری نمی توانست به تربیت فرزند خود بپردازد، لذا پرورش وی به عهده ی مادرش که زنی سخت گیر بود قرار گرفت. خانواده ی ژید که پیرو مذهب «پروتستان» بودند تعصب شدیدی در امور مذهبی داشتند و می خواستند که «آندره» هم تمام اعمال دینی را به جا آورده، تسلیم ایمان مذهبی گردد. ولی برخلاف تمایل خانواده، ژید از کوچکی طبع سرکشی داشت و تعلیمات مذهبی را نمی پذیرفت. در سال ۱۸۸۰ یعنی در یازده سالگی آندره ی کوچک پدر خود را از دست داد و نفوذ و قدرت مادرش نسبت به وی فزونی گرفت و مادر سخت گیر او را در فشار گذاشت که هم امور مذهبی را انجام دهد و هم در مدرسه به تحصیل بپردازد، ولی ژید از هر دو موضوع امتناع داشت و ناچار لجاجت و سخت گیری مادرش از اندازه گذشت تا جایی که وی به گریه و زاری های آندره اهمیت نمی داد. در نتیجه ی شدت فشار، آندره دچار حمله ی عصبی گردید و به رختخواب افتاد و مادرش ناگزیر شد او را برای معالجه به آسایشگاه «سناتوریوم» ببرد؛ گرچه بر اثر مداوا و آزادی عمل حال ژید بهبود یافت ولی آثار این دوران فشار و اسارت و بیماری در نوشته های وی به ظهور رسید. ژید به تحصیل بی علاقه بود و از محیط مدرسه نفرت داشت و همان اندازه که مادر و سایر افراد خانواده اش به تحصیلات آندره و تعلیمات مذهبی وی علاقه مند بودند چند برابر آن وی نسبت به هر دو موضوع بی علاقه بود تا بالاخره مادر ژید یک نفر معلم سرخانه برای تعلیم وی گماشت و بهترین و ضروری ترین کتاب تحصیلی او را انجیل قرار داد.با این حال آندره ژید از معلم خودش موسیقی آموخت و در این هنر پیشرفت بسیار کرد. او همچنین با وجود مواظبت خانواده اش چند کتاب دیگر به دست آورده در ساعات فراغت مطالعه می کرد و از این راه با نویسندگی و ادبیات آشنا شد و از همین روزنه ی کوچک دنیای بزرگ ذوق و هنر را تماشا کرد و برای تمام عمر فریفته ی آن شد و در تحت قانون فطری که هر موجود ذی روح در برابر فشار و محرومیت عکس العمل شدید نشان می دهد، آندره ژید هم مظهر عجیب این واکنش طبیعی قرار گرفت، به طوری که در تمام عمر آزادی و بی بند و باری را جانشین فشار و حرمان دوران کودکی قرار داد . وی در ۱۶ سالگی، بی اختیار عاشق دخترعموی خود «مادلین Madeleine Rondeaux» (۱۹۳۸–۱۸۶۷) گردید. نویسنده ی جوان از این احساسات و عوالم عشق و شیفتگی در آثار خویش صحبت و به نام «امانوئل» از دختر عموی خویش «مادلین» یادآوری می کند. در این موقع وی اولین کتاب خود را به نام «خاطرات و اشعار آندره والتر» منتشر کرد. این کتاب که نخستین اثر نویسنده است تقریباً نیتجه ی یک سلسله ناکامی های دوره ی جوانی است که در تعقیب و امتداد جریان حیات پر از یأس و حرمان کودکی کشانده شده است. این کتاب تحت تأثیر التهابات شدید روحی دوره ی جوانی و در محیط آرام سرزمین «آنسی Annecy» نوشته شده است.در سال ۱۸۸۹ کتاب «مسافرت اورین» را نوشت که حاوی شدیدترین و لطیف ترین احساسات و خاطرات ایام جوانی است. آندره ژید در سال ۱۸۹۳ خود را از قیود خشک تقدس رها ساخته به «تونس» و آفریقا رفت و در مدت دو سالی که در آنجا بود جز مدت یک بیماری که سل گرفت و مجبور شد در «بیسکرا» بماند، به خوش گذرانی مشغول بود . ژید در کشمکش هوی و هوس و زندگی آرام مدتی اسیر و با طبیعت خود در مجادله بود تا آن که سرانجام به پاریس بازگشت و به سال ۱۸۹۷ کتاب «مائده ها ی زمینی The Fruits of the Earth» را در مراجعت از سفر آفریقا به رشته ی تحریر درآورد.در این موقع « ژید» دوباره از زندگی در پاریس دلگیر شد و به مسافرت پرداخت و این بار رخت به سوی «الجزیره» کشید و پس از آنکه خبر فوت مادرش به وی رسید بار دیگر به فرانسه برگشت و با تجدید عوالم عشق و شیفتگی دوران جوانی با دختر عموی خود مادلین ازدواج کرد. وی کتاب «رذل» را پس از مسافرت و گردش در «الجزایر» به قلم آورد، و آن داستان کسی است که برای ابراز شخصیت خود از سنن و مقررات رهایی پیدا کرده و برای اجرای افکار و آرزوهای خود تلاش و کوشش می کند. ژید که از زندگی آرام و انزوا بیزار بود و می خواست حیات خود را در دیدن آثار و مناظر جدید و سیاحت و مطالعه بگذارند در زمانی که پنجاه و چهار سال از عمرش می گذشت یعنی به سال ۱۹۲۳ به مسافرت پرداخت و سفری به «کنگو» کرد و پس از یک سال اقامت در آنجا به پاریس بازگشت. در سال ۱۹۳۶ سفری به کشور «شوروی» کرد و پس از گشت و گذار و مطالعه در آن محیط به فرانسه مراجعت نمود. آندره ژید پس از فراغت از تحصیلات مقدماتی به مطالعه ی آثار نویسندگان و شعراء پرداخته بود. و کتب زیادی را بررسی کرده بود و با نویسندگان بزرگی مانند «مترلینگ»، «رنیه»، «مالارمه» و « پیرلوئیس» آشنایی داشت. ژید از بیست سالگی شروع به نویسندگی کرد و اگر چه آثار اولیه اش چندان مورد توجه قرار نگرفت ولی در عین حال مخالفین و موافقینی پیدا کرد و وقتی که اندک شهرتی بهم رسانید و انجمن ادبی لندن در شعبه ی ادبیات، کرسی «آناتول فرانس» را به «آندره ژید» واگذار کرد این کار توجه زاید الوصف خوانندگان و علاقه مندان به آثار ادبی را به سوی ژید و آثار وی معطوف ساخت. آندره ژید علاوه بر نشر آثار ادبی از داستان و بیوگرافی و نمایشنامه به همراهی دوستان و آشنایان خود به تأسیس مجله ی «جدید فرانسه» همت گماشت که مدت سی و سه سال از ۱۹۰۸ تا ۱۹۴۱ دوام داشت و این مجله ی ادبی خدمت بسیار بزرگی به ادبیات جهان و خاصه ادبیات فرانسه نموده است که نسل کنونی آشنایی و ارتباط خود را با آثار و شاهکارهای هنرمندان و نویسندگان معاصر اروپایی و امریکایی مرهون آن می باشد.«آندره ژید» در سال ۱۹۴۷ به دریافت جایزه ی ادبی نوبل موفق گردید. او به جهت همکاری با آلمان ها در میان هم میهنان خود و در دنیای دموکراسی بد نام گردیده و مورد غضب و کینه قرار گرفته است. از آثار دیگر او می توان «اگر دانه نمیرد»، «در تنگ»، «اودیپ »، « داستایوسکی»، «آهنگ روستائی»، «زیر زمین های واتیکان»، «مسافرت به کنگو»، «کوریدون»، «سکه سازان قلب»، «تزه»، «مکتب زنان»، «ایزابل»، «ربرت ژنویو»، «اخلاق»، «مذاکرات خیالی»، «تربیت زنان»، «دفتر سپید و سیاه»، «باطلاق ها»، «بهانه ها»، «بهانه های تازه»، «اکنون با تو»، «پرومته تزه»، «بازگشت از شوروی»، «بازگشت کودک ولگرد»، «مائده های زمینی»، «خاطراتی از اسکارواید»، «دفترهای یاداشت آندره والتر»،«مائده های تازه» و «مسافرت اورین» را نام برد.

  9. #9
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    دانته

    « دانته آلیگیری » در ۶جولای سال ۱۲۶۵ در شهر «فلورانس» که یکی از جمهوری های متعدد ایتالیایی آن زمان محسوب می شد در خانواده ی متوسطی به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۱ میلادی در سن ۵۶ سالگی در گذشت. دوران کودکی دانته در میان محیطی از آشفتگی، جنگ و ستیز و دسیسه و نیرنگ (بین حزب پاپ و حزب سلطنتی) طی شد. خانواده دانته از حزب پاپ حمایت می کرد و با پیروزی نظامی آنها ، چند ماه پس از تولد دانته ، خانواده او از نظر سیاسی پیشرفت نمود. سالها بعد دانته به خاطر وابستگی سیاسی خود رنج بسیارکشید. در توضیح اشعار او، مطالب زیادی درباره این اذیت و آزارهای نگاشته شده است.
    او تحصیلاتش را در «دارالتعلیم مذهبی برادران کهتر» شروع کرد. زندگانی دانته سرشار از تلخکامی ها و محرومیت ها بود. دانته در دانشگاه های «فلورانس» و «پالودا» به کسب علم و دانش پرداخت. وی یکی از شاگردان برجسته بود و به رشته های فلسفه و طبیعی و اخلاق توجه و علاقه ی زیاد داشت. دانته در نه سالگی دلباخته ی دختری به نام «بئاتریس» (۱) شد که نسبت خویشاوندی با دانته داشت. آشنایی آن دو در یک محفل خانوادگی آغاز شد. عشق دانته به بئاتریس روزبروز شدید می شد، این عشق سال ها ادامه یافت و دانته در ۱۹ سالگی نخستین اشعار خود را در وصف عشق آسمانی خود سرود و محبوبش بئاتریس را بسان فرشتگان و به پاکی و صفای آنها دانست و تشبیه کرد. بئاتریس با وجود آنکه از علاقه و محبت دانته نسبت به خود آگاه بود، معهذا به مرد دیگری شوهر کرد و آمال و آرزوهای دانته را بر باد داد و روح و قلبش را جریحه دار کرد. دانته حتی در لحظات پایان زندگی نیز این خاطره ی دردناک را بر زبان می آورد. اما ازدواج بئاتریس چندان دوام نیافت و او در عنفوان جوانی در سال ۱۲۹۰ در ۲۴ سالگی مرد. دانته که هنوز در آتش بی مهری و سست عهدی محبوب می سوخت و اشعاری شورانگیز در این زمینه می سرود، ناگهان با غم مرگ بئاتریس مواجه شد. او که شاعری تازه کار بود با غم و اندوه تازه اش به دامان شعر و شاعری پناه برد و شاعری شوریده و توانا گشت و اشعار بسیاری درباره ی بئاتریس زیبا سرود. وی یکسال پس از مرگ بئاتریس با زنی به نام «جما» ازدواج کرد اما این ازدواج نتوانست خاطره ی بئاتریس را از خاطر وی محو نماید. « دانته » درسی سالگی به فعالیت های سیاسی پرداخت و در چند زد و خورد قوای فلورانس با همسایگان کشور خود شرکت کرد و در سال های ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ به عضویت «شورای صد نفری» فلورانس انتخاب گردید و چهار سال بعد، یعنی در سال ۱۳۰۰، به سِـمت سفیر فلورانس به «سن جمیتانو» عزیمت نمود و چند ماهی نیز سِـمتی نظیر «ریاست دیوانعالی کشور» فلورانس را عهده دار شد. در این پست جدید خود چندین نطق آتشین و پرشور بر ضد پاپ که در سرنوشت ملت و موطن دانته دخالت می کرد، ایراد نمود. حکومت پاپ در آن سرزمین توأم با تصفیه ی خونینی بود که عده بیشماری در این راه قربانی شدند و مهمترین قربانی این تصفیه انتقامجویانه، خانواده ی دانته بود. هنوز چند ماهی از حکومت پاپ در فلورانس نگذشته بود که در ۲۷ ژانویه سال ۱۳۰۲ اولین حکم عدلیه درباره ی او در دادگاه فلورانس عنوان شد: محکومیت دانته به ظاهر «سوء استفاده از اموال دولتی» بود، ولی در باطن پاسخی از طرف پاپ به حملات دانته در سخنرانی هایش بود.
    دادگاه به طور غیابی تشکیل جلسه داد و وی را به دوسال تبعید و پرداخت جریمه ی نقدی و همچنین محرومیت ابد از حقوق مدنی محکوم کرد، مدتی نیز برای دستگیری وی جایزه ای تعیین شد. از این تاریخ دربه دری و آوارگی دانته شروع شد. دوری از خانواده، دوری از زن و چهار فرزندش، هر روز او را شکسته تر و رنجورتر می کرد، چون خانواده او حق نداشتند به هیچ وجه از «فلورانس» خارج شوند. بدین ترتیب دانته تا پایان عمر موفق به دیدار زن و فرزندانش نگردید و همچنان در آتش دوری عزیزان خود سوخت و تباه گردید. بقیه ی عمر دانته به سیر و سیاحت در کشورهای مختلف جهان سپری شد تا این که سرانجام در شب ۱۴ سپتامبر سال ۱۳۲۱ میلادی تنها و بی کس با دنیای دردناک خود وداع کرد.دانته آلیگیری طی دوران زندگی خود دست به انتشار کتاب های متعددی زد که معروفترین آنها «زندگانی نو»، «ضیافت»، «سلطنت»، «آهنگ ها» و بالاخره شاهکار او کتاب «کمدی الهی» (۲) است. این کتاب در سه بخش نگاشته شده است: دوزخ ، برزخ و بهشت که تنها اشاره ای به تثلیث مسیحیان نیست، بلکه اشاره ای است به ساختار جهان و آموزش کلاسیک آن را نباید دست کم گرفت. دوماً او ۳۴ سرود برای دوزخ و ۳۳ سرود برای برزخ و بهشت می سراید. چنانچه اولین سرود دوزخ را به عنوان مقدمه تمام کتاب فرض کنیم، بنابراین ۳۳ سرود دیگر باقی می ماند که خاص دوزخ است. در اینجا به این نکته بر می خوریم که عدد ۳۳ چه معنایی دارد؟ ظاهرا این عدد به سن عیسی مسیح در زمان مصلوب شدند اشاره دارد. نگاهی سطحی به کمدی الهی ، نشانگر تجربه ای مشابه در زندگی خود دانته نیز هست. معذلک عدد ۳۳ به درخت زندگی (کریستین کابالا) اشاره دارد. ۳۲ راه درونی به سوی درخت وجود دارد سپس مشاهده می شود که راه سی و سومی هم هست که به خدا می رسد. سوم: دانته در کتاب terza rima (یک الگوی وزن شعری) می نویسد: aba، bcb، cdc، و ... به این ترتیب عدد ۳ در تمام بخش های کار او حضور دارد از ساختار اساسی کار گرفته تا جزئیات.
    چهارم: ساختار درونی هر یک از سه بخش کمدی الهی است که توضیح جامع از آن در این اختصار نمی گنجد.تاریخ درستی از تحریر کتاب کمدی الهی در دست نیست؛ عده ای معتقدند که این کتاب پس از مرگ بئاتریس نوشته شده است، جمعی دیگر نیز عقیده دارند تألیف که این کتاب از سال ۱۳۱۴ تا سال ۱۳۲۱ به طول انجامیده است.
    انتشار این کتاب در شرایط قرون وسطایی آن زمان ، اعجاب انگیز بود. پس از مرگ دانته، این کتاب به تمام زبان های زنده ی دنیا ترجمه شد.
    بهترین نویسندگان و شعرا مانند«لامارتین» «ویکتورهوگو»، «ولتر» و «شاتوبریان» لب به تحسین دانته گشودند و طی مقالاتی در روزنامه ها و مجلات، او را بزرگترین شخصیت فلسفی و ادبی معرفی کردند. همچنین گروهی مأموریت یافتند برای درک لغات و اصطلاحاتی که در این کتاب به کار برده شده، تحقیق نمایند. کتاب «کمدی الهی» در شمار با ارزش ترین آثار دنیای ادب قرار دارد و نام دانته را نیز جاودانی کرده است.

  10. #10
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض

    خورخه لوئیس بورخس


    خورخه لوئیس بورخس به سال 1899 در بوئنس آیرس آرژانتین به دنیا آمد.پدر وی به وکالت اشتغال داشت و یک استاد روانشناسی نیز بود و قصد داشت نویسنده شود.به گفته بورخس غزلهای زیبایی هم میسرود ومادر وی به یک مترجم حرفهای بود.بورخس در جوانی به اروپا رفت و در سوئیس و انگلستان به تحصیل پرداخت و پس از بازگشت به آرژانتین مکتب شعری به نام ultraism را معرفی کرد و به چاپ پارهای از مجلات پیشرو کمک شایانی کرد.بعدها با وجودی که از ناراحتی چشم سخت در عذاب بود،ریاست کتابخانه ملی و استادی زبان انگلیسی دانشگاه بوئنس آیرس را برعهده گرفت.گرچه بورخس به عنوان شاعر،مقالهنویس و فیلسوف هم شناخته میشود،اما عمده شهرت وی به خاطر داستانهای کوتاهش است:
    "هرگز رمان ننوشته ام. چه بنظر من رمان برای نويسنده نيز همچون خواننده در نوبتهای پی در پی موجوديت می يابد. حال آنکه قصه را می توان به يکباره خواند. به قول پو : چيزی به نام شعر بلند وجود ندارد."علایم کاهش حدت بینایی از سال 1940 در وی آغاز شد، پدر وی هم در میانسالی نابینا شده بود.شاید بیماری گلوکوما علت بیماری وی باشد.وی را نمیشد در زمان و زبان خاصی محدود دانست:"من مطمئناً نويسنده اى خارجى نيستم. نويسندهاى هستم كه همه مجبورند نوشته هايش را بخوانند، همه مردم خواهان ملاقات با او هستند وتمام شهرها، جاى من است."

    بورخس، غير از كتاب شعر و داستان كوتاه، چند مجموعه مقالات نيز منتشر كرد. از جمله آثار او"تاريخ ابديت،هزار تو،آلف،كتابخانه شخصي، پرچم سياه، باغ كوره راهها، تفتيش عقايد" و "تحسين سايه" هستند. او در كشورهای انگليس،فرانسه و آمريكا، قبل از كشور خود مشهور شد. بورخس در سال 1961همراه ساموئل بكت، موفق به دريافت جايزه ادبی ناشران اروپايی گرديد. او از جواني به ترجمه آثار كافكا،فاكنر،آندره ژيد و ويرجينيا ولف پرداخت. بورخس هنری جيمز،كنراد، آلن پو و كافكا را معلمان ادبی،و بودا،شوپنهاور و عطار را از معلمان فلسفی خود ميدانست.
    بورخس در سال 1986 درگذشت.

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •