یک بار آدم تو زندگی دل می سپاره
این عشق همون عشقه که جانشین نداره
یک بار آدم تو زندگی دل می سپاره
این عشق همون عشقه که جانشین نداره
:icon_pf(57):
همه وقت، همه جا
من به هر حال که باشم،
به تو می اندیشم...
:icon_pf(57):
من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
:icon_pf(57):
ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه زهر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
اکنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهر فسون،نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد
:icon_pf(57):
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس تو چگونه گویی کان درد را دوا کن
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من غریب شبگرد مبتلا کن
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ماکن
:icon_pf(57):
نمیدانم که میدانی که انسان بودن و ماندن چه دشوار است
چه زجری میکشد آن کس که انسان است
و از احساس سرشار است
:icon_pf(57):
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
:icon_pf(57):
هر انكه جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
:icon_pf(57):
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
:icon_pf(57):
سیمین بری، گل پیکری، آری!
از ماه و گل زیبا تری، آری!
همچون پری افسونگری، آری!
دیوانه ی رویت منم، چه خواهی دگر از من؟!
سرگشته ی کویت منم، نداری خبر از من
:icon_pf(57):