-
مدیر بازنشسته
نه آن می که آمد به مذهب حرام
میی کاصل مذهب بدو شد تمام
-
-
مدیر بازنشسته
من همونم که یه روز می خواستم دریا بشم
می خواستم بزرگترین ذریای دنیا بشم
حالا یه مرداب شدم،یه اسیر نیمه جون
یه طرف میرم تو خاک،یه طرف به آسمون
-
-
مدیر بازنشسته
نازها زان نرگس مستانه اش باید کشید
این دل شوریده گر آن جعد و کاکل بایدش
-
-
مدیر بازنشسته
شاید اونجوری که باید، قدرتو من ندونستم
حرفایی بود توی قلبم،من نگفتم، نتونستم
-
-
مدیر بازنشسته
من آن خنجر به پهلویم که دردم را نمی گویم
به زیر ضربه های غم نیفتد خم به ابرویم
-
-
مدیر بازنشسته
می گفتی :بی تو هیچم با من بمون همیشه
نباشی من می میرم، گل بی گلدون نمی شه
چه اشتباهی کردم!حرفاتو باور کردم...
-
-
مدیر بازنشسته
مرا اینگونه گر خواهی،دلت را آشیانم کن
من آن نشکستنی هستم،بیا و امتحانم کن
-
-
مدیر بازنشسته
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
-
-
مدیر بازنشسته
در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست
در بند نام ماند اگر از نشان گذشت
-
-
مدیر بازنشسته
ته این راه روشن نیست منم مثل تو می دونم
نگو باید برید از عشق نه می تونی نه می تونم
نه می تونیم برگردیم نه رد شیم از تو این بن بست
منم می دونم این احساس نباید باشه اما هست !!!
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن