-
مدیر بازنشسته
داني كه چنگ و عود چه تقرير مي كنند
پنهان خوريد باده كه تعزير مي كنند
-
مدیر بازنشسته
دستهايت ......
دستهايت تمام حسي است
که تن زخم خورده بهر دوا مي طلبد
ياري است که ياري مي دهد
چشمهايت دريايي است
که گم شدن در آن آرزو نيست
سحري است که مرا به چالش مي خواند
-
مدیر بازنشسته
دو چشمم خیره در رویت گهی چوگان گهی گویت
توی حیران توی چوگان توی دو چشم روشن تو
-
مدیر بازنشسته
وقتی طراوت باران
زیر نگاهت یخ میزند
ماهیها به دنبال آخرین حبابند
وعشق
غریب ترین واژه زمینی
جان می دهد
توی دستان خشکیده تو
تنها آخرین نفس حس پرواز دارد
خود را آماده کن برای کوچ بی انتها
تو تنها پرستوی زمستانی
-
مدیر بازنشسته
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست آبی که به خاکی نخرد طوفان را
-
مدیر بازنشسته
اگر بکوی تو باشد مرا مجال وصول
رسد بدولت وصل تو کار من باصول
-
مدیر بازنشسته
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشق بازان چنین مستحق هجرانند
-
مدیر بازنشسته
دلتنگ خواهم ماند
هميشه
نه براي با تو بودن
براي
آميزش عشق و طعم خوش ليمو
براي عاشقي هايم
براي
همه آن چيزهايي که نديدي .
-
مدیر بازنشسته
یا سبو یا خم می یا قدح باده کندیک کف خاک در این میکده ضایع نشود
-
مدیر بازنشسته
دست مزد شامدمانی صبر توست
رو که وقت امتحان بگریختی
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن