-
مدیر بازنشسته
ياد تو ميرفت و ما عاشق و بيدل بديم
پرده برانداختي كار به اتمام رفت
ماه نتابد به روز چيست كه در خانه تافت
سرو نرويد به بام كيست كه بر بام رفت
مشعلهاي بر فروخت پرتو خورشيد عشق
خرمن خاصان بسوخت خانهگه عام رفت
-
مدیر بازنشسته
تو نگاه آخر تو آسمون خونه نشین بود
دلتو شکسته بودن،همه ی قصه همین بود
می تونستم با تو باشم مثل سایه مثل رویا
اما بیدارم و بی تو مثل تو تنهای تنها...
-
مدیر بازنشسته
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
-
مدیر بازنشسته
من از آن ابتدای آشنایی
شدم جادوی موج چشم هایت
تو رفتی و گذشتی مثل باران
و من دستی تکان دادم برایت
-
مدیر بازنشسته
تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارآیی
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت
-
مدیر بازنشسته
تو بدري و خورشيد تو را بنده شده ست
تا بنده ي تو شده ست تابنده شده ست
زانروي كه از شعاع نور رخ تو
خورشيد منير و ماه تابنده شده ست
-
مدیر بازنشسته
تکیه بر اختر شبگرد مکن کاین عیار
تاج سر کاووس ربود و کمر کیخسرو
-
مدیر بازنشسته
وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم
كه در طريقت ما كافريست رنجيدن
-
مدیر بازنشسته
نازنین!
آیا تو به من قول می دهی
که من دیگر از سادگی اشتباه نکنم؟!!
-
مدیر بازنشسته
ما سرخوشان مست دل از دست داده ايم
همراز عشق و همنفس جام باده ايم
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن