((*مشاعره*))

[bos3000]

من روح سرگردان این دنیای بیروحم
خواب پریشانی که "نفرین" است ؛تعبیرم
من شوره زارم ،یک بیابان نفرتم ، یاسم
خاک کویرم، تشنه ام ... اما نمک گیرم

[bos3000]

من چه گویم یک رگم هوشیار نیست

شرح آن یاری که او را یار نیست

[bos3000]

توی فکرهای تو
راه می‌روم تا صبح
می‌ترسم
تو را از باران بگيرند
خيابان
تنها بماند
و باران
از رودخانه‌ها
دست تکان دهد!
و من تشنه باشم

[bos3000]

منزل حاقظ کنون بارگه کبریاست

دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد

[bos3000]

دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد

ز هر در میدهم پندش ولیکن بر نمیگیرد

[bos3000]

دوش رفتم به در ميكده خواب آلوده ............ خرقه تر دامن سجاده شراب آلوده
آمد افسوس كنان مغبچه باده فروش .......... گفت بيدار شو اي ره رو خواب آلوده

[bos3000]

هنوز فرصت داشت..
برای بودن،
سرودن
و جوانی را پر افشاندن.
امّا…
دریغ فرصت قامت‌شکسته هستی،
دریغ حجرت پرنده بشارت شادی
دریغ فاصله‌های بی عشق،
یعنی بی‌توی، إی دوست،
دریغی هنوز…

[bos3000]

ز عشقت گـرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم

وز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو بس ما را

[bos3000]

اینروزها با سرنوشتم سخت درگیرم
غمگینم از دست خودم از دست تقدیرم

اینروزها بدجور دلتنگ کسی هستم
بغضم ،غمم ، از زندگی ،از مرگ دلگیرم
شاید که جبر زندگی بوده است هیوا جان
باور بکن اینروزها بی جرم و تقصیرم
بود و نبودم مشکلی را حل نخواهد کرد
"اینکه چرا از زندگی از بودنم سیرم؟؟"

[bos3000]

مژده ای دل که مسیحا نفسی میاید

که ز انفاس خوشش بوی کسی میاید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش

زده ام فالی و فریاد رسی میاید

یار را گر سر پرسیدن بیمار غم است

گو بران خوش که هنوزش نفسی میاید

خبر بلبل این باغ مپرسید که من

ناله ای میشنوم کز قفسی میاید

هیچ کس نیست که در کوی تواش کاری نیست

هر کس اینجا به امید و هوسی میاید