هر آنکسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
مدیر بازنشسته
هر آنکسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
:icon_pf(57):
مدیر بازنشسته
در دست من چو دست سبو اختيار نيست
گر آب اگر شراب مرا در گلو كنند
:icon_pf(57):
مدیر بازنشسته
در بيابان گر به شوق كعبه خواهي زد قدم
سرزنشها گر كند خار مغيلان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناك است و مقصد بس بعيد
هيچ راهي نيست كانرا را نيست غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقيب
جمله مي داند خداي حال گردان غم مخور
:icon_pf(57):
مدیر بازنشسته
رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند
آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند
:icon_pf(57):
مدیر بازنشسته
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
:icon_pf(57):
مدیر بازنشسته
تو و زیبایی و آن چشم سیاه
من و رسوایی و این بار گناه
:icon_pf(57):
مدیر بازنشسته
همان غریبه که قلک نداشت،خواهد رفت
و کودکی که عروسک نداشت،خواهد رفت
:icon_pf(57):
مدیر بازنشسته
تو و طوبي و ما و قامت يار
فكر هر كس به قدر همت اوست
:icon_pf(57):
مدیر بازنشسته
تا ولوله عشق تو در گوشم شد
عقل و خرد و هوش فراموشم شد
:icon_pf(57):
مدیر بازنشسته
دست بردار از او، خاطره بازی کافی است
فکر کن گل نفرستاده، فراموشش کن
:icon_pf(57):
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول