نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخواستگره بگشود از گيسو و بر دلهاي ياران زد
تو باید مثل بیابون شعر انتظار بدونی
ابر تو هر چی که باشه باز هم عاشقش بمونی
نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخواستگره بگشود از گيسو و بر دلهاي ياران زد
تو باید مثل بیابون شعر انتظار بدونی
ابر تو هر چی که باشه باز هم عاشقش بمونی
ویرایش توسط bos3000 : 2010/03/21 در ساعت 23:26
:icon_pf(57):
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذر گهی ست پر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
:icon_pf(57):
در این زمانه بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را
برای این همه ناباور خیال پرست
به شب نشینی خرچنگهای مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست
رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند
به پای هرزه علفهای باغ کال پرست
هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری است
به تنگ چشمی نامردم زوال پرست
:icon_pf(57):
تا بهشت رخت ای دوست تماشا کردیم
پشت بر سبزه و باغ و گل و صحرا کردیم
:icon_pf(57):
من زنده ام به شایعه ها اعتنا نکن
در شهر کشته اند کسی را شبیه من
:icon_pf(57):
نازها زان نرگس مستانه اش باید کشید
این دل شوریده گر آن جعد و کاکل بایدش
:icon_pf(57):
شنيده ام سخني خوش كه پير كنعان گفت
فراق يار نه آن مي كند كه بتوان گفت
حديث هول قيامت كه گفت واعظ شهر
كنايتيست كه از روزگار هجران گفت
:icon_pf(57):
ترسید از درخت
شور چیدن ترس را از ریشه کند
دست آمد میوه را چید از درخت
:icon_pf(57):
ترسم اين قوم كه بر دردكشان مي خندند
در سركار خرابات كنند ايمان را
يار مردان خدا باش كه در كشتي نوح
هست خاكي كه به آبي نخرد طوفان را
:icon_pf(57):
از بیکران تو می ترسم
ای دوست موج نوازشی
از بیم زیبایی میگریزم و چه بیهوده :فضا را گرفته های یادت جهان را پر غم میکند
:icon_pf(57):