-
مدیر بازنشسته
نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد
عالم پير دگر باره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقيقي به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد
اين تطاول كه كشيد از غم هجران بلبل
تا سراپرده ي گل نعره زنان خواهد شد
ايدل ار عشرت امروز به فردا فكني
مايه نقد بقا را كه ضمان خواهد شد
گل عزيز است غنيمت شمريدش صحبت
كه به باغ آمد از اين راه و از آن خواهد شد
-
مدیر بازنشسته
در کف ما مشعل توفیق نه!
ره به نهانخانهی تحقیق ده
اهل دل از نظم چون محفل نهند
بادهی راز از قدح دل دهند
رشحی از آن باده به جامی رسان!
رونق نظمش به نظامی رسان!
-
مدیر بازنشسته
نان دهی از بهر حق نانت دهند
جان دهی از بهر حق جانت دهند
-
مدیر بازنشسته
دستی شکافت نای به آتش کشیده را
سوزاند های های به آتش کشیده را
امشب نظاره می کنم از ساحل خودم
تبخیرآبهای به آتش کشیده را
-
مدیر بازنشسته
آزمودم عقل دوراندیش را
بعد از این دیوانه سازم خویش را
-
مدیر بازنشسته
آه سری هست اینجا بس نهان
که سوی خضری بود موسی دوان
-
مدیر بازنشسته
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
-
مدیر بازنشسته
من صورتم به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش که زیبا ببینی ام
شاعر شنیدنی است ولی میل ،میل توست
آماده ای که بشنوی ام یا ببینی ام؟
-
مدیر بازنشسته
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد درین دیر خراب آبادم
-
مدیر بازنشسته
می خواهم و می خواستمت تا نفسم بود
می سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن