صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 56

موضوع: تاریخ کامل ایران از دوران پارینه سنگی تا پایان مشروطه

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    New تاریخ کامل ایران از دوران پارینه سنگی تا پایان مشروطه

    تاریخ کامل ایران از دوران پارینه سنگی تا پایان مشروطه تاریخ کامل ایران از دوران پارینه سنگی تا پایان مشروطه
    -----------------------

    قـبـل از ميلاد مسيح

    به استناد دست افزارهاي سنگي ساده اي كه از انسان در مناطق شرقي و جنوب شرقي قاره آفريقا به دست آمده است، از پيدايش انسان بر روي اين كره خاكي حدود چهار ميليون سال مي گذرد. اين دوره را انسان شناسان دوران " پارينه سنگي " ناميده اند و بر حسب تغييراتي كه به مرور زمان در كاراكتر شدن اين دست افزارها پديد آمده، دوران پارينه سنگي به سه دوره قديم، مياني و جديد تقسيم شده است.

    ايران در دوره پارينه سنگي ( Lower Palaeolithic )

    بررسيهاي باستان شناسي - انسان شناسي در ايران امروزي براي شناسايي دوره پارينه سنگي، هم جديد و هم محدود است. به دليل همين دو امر، اطلاعات به دست آمده نيز بسيار ناچيز و در محدوده ظن و گمان است. ولي به نظر مي رسد كه با توجه به جغرافياي طبيعي و وضعيت اقليمي ايران، در اين سرزمين دستهاي كوچكي از انسان به صورت پراكنده قادر به زيست و تامين نيازهاي غذايي خود بوده اند. اين گروهها با جمع آوري فرآورده هاي نباتي كه در ايران به صورت خود رو قابل گرد آوري و استفاده بوده اند و همچنين با شكار حيوانات و صيد آبزيان و شايد پرندگان، غذاي مورد نياز خود را تامين مي كردند و در امر تامين غذا از ابزارهاي بسيار ساده و متناسب با تهيه نوع غذا از سنگ، چوب و استخوان حيوانات سود مي جستند. به دليل قدمت اين دوره، وسايل و ابزارهاي ساخته شده از چوب و استخوان به كلي از بين رفته است و فقط ابزارهاي سنگي را انسان شناسان با بررسيهاي باستان شناسي از قسمتهاي مختلف ايران جمع آوري كرده اند.

    چون آثار دوره پارينه سنگي قديم را كه در چند منطقه از ايران گزارش كرده اند، بر اساس يك فصل بررسي ارائه شده است، در صحت آنها هنوز نكات ابهام آميزي وجود دارد. ولي، از آنجا كه اين گزارشها در حال حاضر در نوشته هاي مربوط به اين دوره از حيات انسان در ايران، تا به دست آمدن مدارك دقيقتر، راه يافته است، ناچار به ارائه آنها به عنوان اسناد و مدارك دوره پارينه سنگي در ايران، مخصوصا" دوره قديم آن، هستيم. اين مدارك از سه منطقه ايران شناسايي شده اند كه عبارتند از:

    منطقه اي در نزديكي " بقبقو " در حدود يكصدو چهل كيلومتري مشهد در اطراف بستر خشك " كشف رود" خراسان.

    آثاري شامل چند افزار سنگي از منطقه اي واقع در آذربايجان، در مثلث بين مراغه، تبريز و ميانه، نيز به دست آمده است كه بنا به گزارش متعلق به دوره پارينه سنگي قديم است.

    ابزار سنگي به دست آمده از منطقه " لديز " سيستان كه قدمتي برابر با يكصد هزار سال قبل دارند و از نظر فن ابزار سازي، آنها را جزو نوع آشولين ( Acheulean ) يعني جديدترين ابزارهاي سنگي دوره پارينه سنگي قديم طبقه بندي كرده اند.

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    علاوه بر اين مناصق كه بايد آنها را مراكز تجمع گروهاي متعلق به دوره پارينه سنگي ميانه تصور كرد، از نقاط باستاني پراكنده در ايران از قبيل : جهرم فارس و محلي واقع در دره رود كر در نزديكي شيراز و همچنين، نزديك " تل ابليس "در كرمان و يا " غاز تمتمه " در نزديك درياچه اروميه نيز، آثار دوره موسترين شناسايي شده است. در غار " كه آرام " در گرگان نيز آثاري مشابه آثار موسترين جبال زاگرس به دست آمده است. اخيرا" نيز، نگارنده موفق به يافتن آثار دوره پارينه سنگي ميانه در حوضه مسيله واقع در نزديكي ورامين در جنوب تهران گرديده است.

    پـارينه سنگي جـديـد

    اكثر آثار به دست آمده از دوره پارينه سنگي جديد در ايران از منطقه زاگرس جمع آوري شده اند و با وجود اينكه در ادوات سنگي تنوع زيادي ديده مي شود. به نظر مي رسد كه نحوه زندگي و فن ابزارسازي از دوره پارينه سنگي ميانه به جديد، در منطقه زاگرس تدريجي بوده است.

    يكي ديگر از ويژگيهاي فرهنگي دوره پارينه سنگي جديد، تاثير ويژگيهاي فرهنگي منطقه اي و محلي در نحوه ساخت ادوات و ابزارهاي سنگي است. آثار اين دوره كه از غار " يافته " واقع در نزديكي خرم آباد لرستان به دست آمده اند، قدمتي در حدود سي پنج هزار سال دارند. يكي از ويژگيهاي صنعتي دوره پارينه سنگي جديد در ايران، ساختن ادوات سنگي بسيار كوچك است كه اصطلاحا "ريزتيغه" ناميده مي شوند. در خرم آباد، علاوه بر غار "يافته" از غارهاي " ارجنه" و " پاسنگر" نيز آثار اين دوره به دست آمده است. در غرب ايران در غار "خر" و پناهگاه سنگي " ورواسي " نزديك كرمانشاه نيز آثار دوره پارينه سنگي جديد شناسايي شده است.

    در دره هليلان در غارهاي " مارزور "، " مارگورگلان سراب " ،" دارمار" و غار " گوگل " آثاري متعلق به اواخر دوره پارينه سنگي جديد ايران شناسايي شده است. هر چند به طور دقيق آغاز و پايان اين دوره در ايران به روشني معلوم نسيت، ولي به نظر مي رسد در حدود يازده هزار سال پيش اين فرهنگ در ايران ادامه داشته تا اينكه سرانجام با شروع دوره فراپارينه سنگي اين دوره خاتمه پذيرفته است.

    فـرا پـارينه سنگي (ميانه سنگي)

    اگر چه اكثر محققين آغاز اين دوره را در منطقه زاگرس از حدود سيزده هزار سال پيش تصور كرده اند، ولي عده اي معتقدند از حدود بيست هزار سال پيش اين فرهنگ از فرهنگ دوران پارينه سنگي مشتق گرديد و تا آغاز دوران توليد غذا از طريق كشاورزي و دامداري، ادامه پيدا كرد. عده اي از باستان شناسان نيز قبلا" اين دوران را به نام ميان سنگي مورد مطالعه قرار داده بودند. به طور كلي، ادوات سنگي اين دوره كوچكتر و ظريفتر از ادوات سنگي دوران قبلي ساخته شده اند. در اين دوره انواع تيغه هاي سنگي ساخته شده و انواع مختلف مته هاي سنگي توليد مي شده است.

    از ريز تيغه هاي كوچك و ظريف مثلثي شكل براي توليد داس براي دروغلات خود رو استفاده مي شد. اين ريز تيغه ها را در كنار هم در دسته هاي چوبي، استخواني و يا شاخي قرار مي دانند و آنها را به كمك قير طبيعي، در محل شكافهاي ايجاد شده در دسته هاي محكم مي كردند.

    در حال حاضر،بقاياي نخستين اجتماعات دوره فراپاينه سنگي در حوزه بحر خزر در چند غار در نزديكي بهشهر به دست آمده است كه زمان استقرار آنان در آن غارهااز حدود دوازده هزار سال پيش آغاز گرديده است. اين غارها عبارتند از :" كمربند " ،" هاتو " و " علي تپه ". البته به نظر مي رسد غار" علي تپه " در حدود يازده هزار سال قبل متروك گرديد و غارهاي " هاتو" و " كمر بند " كمي پس از آن در حدود اواسط هزاره هفتم يا ششم قبل از ميلاد حدود نه هزار يا هشت هزار سال پيش به كلي متروك شدند.

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    به هر حال به نظر مي رسد در حدود هفت هزار سال پيش دوره فراپارينه سنگي در ايران به كلي خاتمه پيدا كرد و زندگي كشاورزي و توليد غذا، جايگزين زندگي از طريق جمع آوري و شكار و صيد گرديد.

    فرهـنگهاي فـلات مرکزي

    فرهـنگهاي شمال غربي ايران

    تپه سيلك


    تپه جنوبي " سيلك " با مساحتي بيش از دو هكتار در سه كيلومتري جنوب شرقي شهر كاشان معرف دوره هاي سوم و چهارم سيلك است. اگر چه از لحاظ فرهنگي دوره سوم سيلك ادامه دوره دوم در تپه شمالي است، اما پيشرفتهاي چشمگيري كه در امور فني نصيبصعنعتگران ساكن آن شد، اين دوره را از دوره هاي پيشين و بعدي، يعني دوره هاي دوم و چهارم به گونه اي بر جسته جدا و متمايز مي سازد.

    دوره سوم از هشت لايه استقرار تشكيل شده است. اواسط اين دوره كه همزمان با دوران شكوفايي صنعت و فن در سراسر فلات مركزي است، پيشرفتهاي شگرفي را در صنايعي همچون سفالگري و فلزكاري به نمايش مي گذارد. از زمان لايه چهارم از دوره سوم، به علت افزايش تقاضا براي سفال و گسترش مبادلات تجاري كه نياز به وسايل حمل و نقل كالا را بيشتر مي كرد، سفالگران سيلك براي توليد سفال انبوه دست به اختراع چرخ سفالگري زدند. اين زمان در حدود 4500 ق.م. بود. اما، بزرگترين رويداد در ايجاد تحولات صنعتي، تجاري، سياسي و اجتماعي در عصر باستان را كه راهگشاي پيدايش تمدنهاي بزرگ و ظهور امپراتوريها شد، كشف فلز و ذوب آن بود. اين تحول عظيم صنعتي نخستين بار و به طور تقريبا" همزمان در دو منطقه مركزي آناتولي درتپه " چايونو " و در فلات مركزي ايران در تپه " قبرستان " قزوين در حدود اواخر نيمه اول هزاره پنجم ق.م. و يكي دو قرن بعد در " تل ابليس " در استان كرمان به وقوع پيوست. در " سيلك " صنعتگران با ذوب مس و ريختن آن در قالبهاي باز، ابزارها و ادوات متعدد و گوناگون مانندتبر، چكش، كلنگ يك سر، كلنگ دو سر، تيغ خنجر، سوزن، سنجاق، اسكنه و قلم توليد كردند و آنها را جايگزين نوع مشابه سنگي يا استخواني آن نمودند.

    تپه سيلك - كاشان

    تپه قبرستان

    در حفريات تپه " قبرستان " در هشت كيلومتري شمال روستاي سگزآباد در دشت قزوين، دو كارگاه ذوب مس همراه با چندين نوع قالب باز، چند نمونه كوره مس و مقدار زيادي سنگ اكسيد مس به دست آمد.

    ساكنان تپه قبرستان در تمامي طول دوره دوم ( همزمان با لايه هاي چهارم و پنجم از دوران سوم سيلك ) در خانه هاي يك، دو و يا سه اتاقي مي زيستند. در ميان خانه ها چند كارگاه سفالگري و فلزكاري نيز شناسايي شد.اما بزرگترين اثر معماري ساختماني وسيعي است با ديوارهاي ضحيم ويك حياط مركزي و 9 اتاق كه به احتمال زياد نشان دهنده نوعي حكومت و يا نظام اداري در اواسط هزاره پنجم ق.م. در فلات مركزي ايران است.

    محوطه هاي شناخته شده ديگر اين فرهنگ عبارت اند از : تپه حصار " در سه كيلومتري شرق شهر دامغان، چشمه علي در شهر ري " ، مرتضي گرد" در حدود پنج كيلومتري جنوب چشمه علي و در سمت راست جاده ري به عباس آباد در فاصله 9 كيلومتري از تهران، " قره تپه " شهريار به فاصله حدود 20 كيلومتري جنوب غربي تهران .

    ايران در دوره نوسنگي

    آثـار دوران نوسنگي

    در پايان آخرين مرحله پارينه سنگي كه قبلاً دوران ميان سنگي خوانده ميشد و امروزه در ناميدن آن به فراپارينه سنگي توافق همگاني وجود دارد، دوران جديد آغاز شد كه با تحولاتي كه در صنايع و روش زندگي صورت گرفت، آن را دوران نوسنگي مي نامند.

    تمامي حوادث و اتفاقاتي كه به وقوع پيوست تا انسان براي ادامه حيات دست از جمع آوري غذا و شكارورزي و صيد بردارد و با توليد غذا وارد مرحله نويني از زندگي فرهنگي گردد، كه ما امروز ادامه آن را مي گذرانيم ، از همين دوران فرهنگي كه اصطلاحا" نوسنگي ناميده شده، آغاز گرديد است. اين دوران در خاورميانه و ايران زودتر از 9000 سال قبل شروع نشده است، در حالي در ساير قسمتهاي جهان گاهي چند هزار سال بعد از آن آغاز گرديد.

    در ايران حدود 9000 سال قبل، گروههايي از جوامع انساني با استقرار در يك منطقه و در نهايت يك محل ، دوره كوچ دائم از منطقه اي به منطقه اي ديگر و از محلي به محلي ديگر را پشت سر گذاشتند و دوره توليد غذا و سكونت در يك محل را آغاز كردند.

    اين دوران نسبت به ساير ادوار فرهنگي داراي چندين ويژگي است كه از جمله آنها تغييراتي است كه در شكل ظاهري برخي از ابزارهاي سنگي به وجود آمد تا عملكرد آنها را تغيير دهد و در جهت نيازهاي فني خود، آنها را به ابزارهاي كارآمدتري تبديل كند.

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    غار هاتو‚ دهانه غار دوم

    ابزارهاي سنگي به سرعت تخصصي شدند. انواع تيغه ها، خراشنده ها و رنده ها، اسكنه ها و مته ها براي كاربردهاي خاص ساخته شدند و ابزارهاي خاص متناسب با توليدات كشاورزي نيز، به آنها اضافه گرديد. اين گروه را بيشتر هاونهاي سنگي، دسته هاونها، ساينده ها و ساطورهاي سنگي براي خرد كردن ساقه حبوبات و غلات و نظاير آنها، تشكيل مي دادند.

    دوران نو سنگي در ايران را مي توان به چند دوره كوتاهتر بر اساس تحولات صنعتي ابزار سازي و يا نحوه زندگي، تقسيم كرد. آنچه رايج بوده است، تقسيم اين دوران به دو " دوره نوسنگي قبل از توليد و استفاده از سفال " ، و دوره نو سنگي توام با توليد غذا و استفاده از سفال " بوده است. اين تقسيم بندي را اگر براي منطقه محدود خاور نزديك و خاورميانه بتوان پذيرفت، با توجه به فرهنگ انسان در سطح جهان غير قابل قبول است. به عنوان مثال در ژاپن دوره نو سنگي از حدود ده هزار سال قبل شروع شده و از همان آغاز با توليد سفال كه به سفال نوع " جامون" ( jamon ) مشهور است، همراه بوده است. مردم دوره جامون علاوه بر سفال، از ظروف سنگي و همچنين تير و كمان نيز استفاده مي كردند و در محوطه هاي كوچك به سر مي بردند. اين مردم غذاي مورد نياز خود را از طريق جمع آوري و شكار صيد تامين مي كردند. نخستين توليد كنندگان غذا در حدود قرن سوم پيش ميلاد در ژاپن از طريق كشت برنج به تامين نيازهاي غذايي پرداختند كه با دوره " يايوي " ( Yayoi ) آغاز شد.براي ايران در دوران نوسنگي، يعني در دوراني كه پايان آن استقرار كامل در روستاها و آغاز شهر نشيني است، نگارنده با توجه به مطالعات انجام شده انسان شناسي و باستان شناسي تقسيم بندي زير را پيشنهاد كرده است:

    الف ) دوره جمع آوري غذا.

    ب ) دوره گرد آوري و ذخير غذا.

    ج ) دوره توليد و استقرار در روستاها.

    به موجب اين تقسيم بندي، دوران نوسنگي ايران با جمع آوري غذا و شكار صيد، كه ادامه روش زندگي در دوره فراپاينه سنگي است، ادامه پيدا كرد، ولي با اين تفاوت كه تحولات و تغييرات چشمگيري در فن ابزار سازي به وجود آمد. از ريز تيغه ها به مراتب بيشتر از دوران قبلي استفاده مي شد و ادوات سنگي تخصصي ديگري كه در دوران قبلي سابقه نداشت، ساخته و به كار گرفته شد.

    آثار اين دوره در غارها و پناهگاههاي سنگي در قسمتهاي مختلف ايران شناسايي شده اند كه آثار موجود در غارهاي " علي تپه " ، " هاتو " " و كمربند " مشخص ترين آنها هستند كه تا كنون گزارش گرديده اند.

    در دوره بعد، يعني دوره گرد آوري و ذخير غذا كه گاهي نيز با توليد نوعي سفال ساده همراه بوده است، انسان علاوه بر جمع آوري و شكار و صيد براي تامين غذاي مورد نياز فوري، قسمتي از برداشت خود را نيز به صورت ساده و ابتدايي براي مدت كوتاهي ذخيره مي كرده است تپه " گنج دره " در نزديكي هرسين كرمانشاه و " تپه سراب " در شش كيلومتري شرق كرمانشاه، نمونه هاي از اين دوره فرهنگي را ارائه مي كنند.

    در دوره بعدي كه توليد غذا آغاز شد، انسان علاوه بر توليد بخش مهمي از نيازهاي غذايي خود، موفق گشت تا با ايجاد سرپناههاي ساده در معماري نيز قابليتهاي فرهنگي خود را ظاهر سازد و با ايجاد روستاهاي كوچك موقت، در نهايت روستاهاي دائمي را پديد آمورد كه خود را مقدمه اي بر شهر نشيني محسوب مي گردد.

    در ايران تمامي مراحلي را كه انسان پيموده است تا از زندگي كوچ روي و خانه به دوش دائمي به مرحله آغاز شهر نشيني وارد گردد، مي توان با استنادات و شواهد عيني حاصل از بررسيها و حفريات انسان شناسي مورد مطالعه قرارداد. چنين مطالعه اي در ساير مناطق خاورميانه به آساني ايران امكان ندارد. با توجه به اين مهم است كه بايد خاورميانه و خاور نزديك، منطقه اي كليدي براي بررسي تحولات فرهنگي انسان تصور كرد و آن را گاهواره و مهد فرهنگ و تمدن ناميد.

    با وجود تغييراتي كه در هر دوره نسبت به دوره پيش پديد مي آمد، تمام يا جنبه هاي از نحوه فرهنگهاي پيشين باقي ماندند كه امروز با مطالعه آنها مي توان با سابقه فرهنگي برخي از گونه هاي فرهنگي انسان در خاور نزديك نيز آشنا شد. به عنوان مثال، در تپه " گوران " در دره هليلان كه در حدود 60 كيلومتري جنوب كرمانشاه واقع شده است، باستان شناسان موفق به شناسايي چگونگي بقاياي نخستين مرحله استقرار موقت در آن محل شده اند كه مي توان آن را پيشينه اي بر زندگي كوچ روي تصور كرد.

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    در ايران كه تاثير ويژگيهاي فرهنگي منطقه اي و محلي در نحوه ساخت ادوات و ابزارهاي سنگي به دليل چند گونگي وضعيت طبيعي و اقليمي از دوره پارينه سنگي جدي آغاز شده بود، در دوران نوسنگي با وضوح بيشتري قابل بررسي است. به همين دليل، در بررسي ادوار مختلف دوران سنگي در ايران، تحولات فرهنگي هر منطقه بايد به طور مستقل مورد بررسي قرار گيرد. در مطالعه حاضر، فقط به صورت بسيار فشرده به تغييراتي كه در دوران نوسنگي در مناطقي كه پژوهشهاي باستان شناسي آن مناطق بيش از ساير قسمتها صورت گرفته است، پرداخته خواهد شد. اهم اين مناطق عبارتند از : جنوب غربي ايران،غرب ايران، منطقه فلات مركزي و شمال شرقي ايران. متاسفانه، هنوز گزارش كامل حفريات و بررسيهاي باستان شناسي انجام شده در ساير مناطق ايران منتشر نگرديده و اطلاعات موجود از حدود خبر نامه هاي كوتاه ***** نمي كند. به همين سبب، ارائه نمونه هاي مشخص از تحولات و تغييرات فرهنگي ايران در دوران نوسنگي به مناطقي در جنوب غربي و غرب، فلات مركزي و شمال شرقي ايران در اين مختصر محدود مي باشد. بنابراين ، به اجمال ويژگيهاي فرهنگي اين دوران را در چندين محل باستاني فهرست وار نام مي بريم. در نقشه ها نيز، محلهاي تقريبي باستاني را كه گزارش بررسي و حفريات آنها چاپ و منتشر شده است( هر چند به صورت خبرنامه هاي كوتاه ) تعيين مي نماييم.

    فرهـنگهاي فـلات مرکزي

    فرهـنگهاي شمال غربي ايران

    تپه سيلك


    تپه جنوبي " سيلك " با مساحتي بيش از دو هكتار در سه كيلومتري جنوب شرقي شهر كاشان معرف دوره هاي سوم و چهارم سيلك است. اگر چه از لحاظ فرهنگي دوره سوم سيلك ادامه دوره دوم در تپه شمالي است، اما پيشرفتهاي چشمگيري كه در امور فني نصيبصعنعتگران ساكن آن شد، اين دوره را از دوره هاي پيشين و بعدي، يعني دوره هاي دوم و چهارم به گونه اي بر جسته جدا و متمايز مي سازد.

    دوره سوم از هشت لايه استقرار تشكيل شده است. اواسط اين دوره كه همزمان با دوران شكوفايي صنعت و فن در سراسر فلات مركزي است، پيشرفتهاي شگرفي را در صنايعي همچون سفالگري و فلزكاري به نمايش مي گذارد. از زمان لايه چهارم از دوره سوم، به علت افزايش تقاضا براي سفال و گسترش مبادلات تجاري كه نياز به وسايل حمل و نقل كالا را بيشتر مي كرد، سفالگران سيلك براي توليد سفال انبوه دست به اختراع چرخ سفالگري زدند. اين زمان در حدود 4500 ق.م. بود. اما، بزرگترين رويداد در ايجاد تحولات صنعتي، تجاري، سياسي و اجتماعي در عصر باستان را كه راهگشاي پيدايش تمدنهاي بزرگ و ظهور امپراتوريها شد، كشف فلز و ذوب آن بود. اين تحول عظيم صنعتي نخستين بار و به طور تقريبا" همزمان در دو منطقه مركزي آناتولي درتپه " چايونو " و در فلات مركزي ايران در تپه " قبرستان " قزوين در حدود اواخر نيمه اول هزاره پنجم ق.م. و يكي دو قرن بعد در " تل ابليس " در استان كرمان به وقوع پيوست. در " سيلك " صنعتگران با ذوب مس و ريختن آن در قالبهاي باز، ابزارها و ادوات متعدد و گوناگون مانندتبر، چكش، كلنگ يك سر، كلنگ دو سر، تيغ خنجر، سوزن، سنجاق، اسكنه و قلم توليد كردند و آنها را جايگزين نوع مشابه سنگي يا استخواني آن نمودند.

    تپه سيلك - كاشان

    تپه قبرستان


    در حفريات تپه " قبرستان " در هشت كيلومتري شمال روستاي سگزآباد در دشت قزوين، دو كارگاه ذوب مس همراه با چندين نوع قالب باز، چند نمونه كوره مس و مقدار زيادي سنگ اكسيد مس به دست آمد.

    ساكنان تپه قبرستان در تمامي طول دوره دوم ( همزمان با لايه هاي چهارم و پنجم از دوران سوم سيلك ) در خانه هاي يك، دو و يا سه اتاقي مي زيستند. در ميان خانه ها چند كارگاه سفالگري و فلزكاري نيز شناسايي شد.اما بزرگترين اثر معماري ساختماني وسيعي است با ديوارهاي ضحيم ويك حياط مركزي و 9 اتاق كه به احتمال زياد نشان دهنده نوعي حكومت و يا نظام اداري در اواسط هزاره پنجم ق.م. در فلات مركزي ايران است.

    محوطه هاي شناخته شده ديگر اين فرهنگ عبارت اند از : تپه حصار " در سه كيلومتري شرق شهر دامغان، چشمه علي در شهر ري " ، مرتضي گرد" در حدود پنج كيلومتري جنوب چشمه علي و در سمت راست جاده ري به عباس آباد در فاصله 9 كيلومتري از تهران، " قره تپه " شهريار به فاصله حدود 20 كيلومتري جنوب غربي تهران .

  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    فرهـنگهاي شمال غربي ايران

    فرهـنگهاي فـلات مرکزي

    يانيك تپه گوي تپه و تپه هاي سولدوز

    مدارك مربوط به ادوار پيش از تاريخ استقرار در منطقه آذربايجان در شمال غربي ايران، به طور پراكنده از چند تپه باستاني به دست آمده است. اگر چه هيچ يك از اين تپه ها در سطح وسيعي حفاري نشده است، اما آثار به دست آمده نشان مي دهد كه از اواخر دوران نوسنگي و اوايل دوران فلز، ساكنان آذربايجان به صورت جوامع روستايي زندگي مي كردند و در مقايسه با جوامع همزمان ساكن در مناطق خوزستان و فارس، در مراحل ابتدايي تري بودند.

    " يانيك تپه" در 20 كيلومتري جنوب غربي شهر تبريز واقع شده است. قديمترين لايه هاي استقرار در اين تپه، آثار متعلق به حدود اواسط هزاره چهارم ق.م. را ارئه مي كند. سفالهاي قديمي،پوششي قرمز دارند كه آنها را با نقشهاي ساده تزيين كرده اند كه خود از ويژگيهاي سنتي سفالگري منطقه درياچه اروميه است. از اين همين دوره ظروفي با تزيين نقش انسان به دست آمده است كه براي عدسي چشم از سنگ ابسيدين شفاف استفاده كرده اند. به احتمال بسيار زياد، اين نوع سنگ از معادن واقع در كوههاي سهند استخراج شده است كه به فاصله كمي در شرق اين محوطه باستاني واقع شده و نوع آن با نوع به دست آمده از " يانيك تپه " بسيار شبيه است.

    شواهد بيشتري نيز درباره عصر فلز از " گوي تپه " به دست آمده كه در 5 كيلومتري جنوب شرقي اروميه واقع شده است. در " گوي تپه " از لايه m بقاياي ديوارهاي خشتي بر روي پي سنگي مشخص شد. همچنين ، قطعاتي از ابزارهاي مسي همراه با ادواتي از سنگ ابسيدين به دست آمده است. با اين تيغه هاي سنگي مقداري تراشه و خرده سنگ نيز به دست آمده كه حكايت از وجود كارگاه در محل ميكند. بيشتر سفالهاي لايه m پوششي نخودي دارند كه با نقوش هندسي به رنگهاي سياه و قهوه اي تزيين شده اند. اين سفالها بيشتر به سفالهاي همزمان خود در آسياي صغير شباهت دارند تا به سفالهي بين النهريني. در دوره سولدوز در چند كيلومتري جنوب درياچه اروميه، در چندين تپه مانند " حسنلو" " حاجي فيروز" " دالما" " پيزدالي" آثار متعلق به ادوار گوناگون پيش از تاريخ به دست آمده است.

    آثار تپه " حاجي فيروز" معرف استقرار انسان در مرحله نو سنگي در اين منطقه است كه داراي سفالي ساده و ابتدايي بودند و با توليد از طريق كشاورزي، بخشي از نيازهاي غذايي خود را تامين مي كردند. " دالماتپه " در طول هزاره پنجم ق.م. و تپه " پيزدلي" در طول بخشي از هزاره چهارم ق.م. آباد و مسكوني بوده اند. ابعاد تپه " پيزدلي " و آثار به دست آمده از آن ، حكايتاز نوعي زندگي ساده روستايي در اين منطقه دارد. اشياي به دست آمده از اين تپه را عموما" تيغه هاي سنگ چخماق و ابسيدين و نيز، ابزارهاي استخواني تشكيل مي دادند همچنين استخوانهاي به

    دست آمده بيشتر به جانوران شكار شده مانند گوزن تعلق داشتند .

    تپه حسنلو

    تپه هاي گودين و سه گابي

    بقاياي باستاني منطقه كوهستاني غرب مركزي، در سلسله حفرياتي در تپه هاي " گودين " و " سه گابي " شناسايي شده استكه اين آثار را به دوازده دوره تقسيم كرده اند. از قديمترين آنها، يعني دوره هاي دوازدهم ( دوره شاهين آباد ) و يازدهم ( دوره كوچه ) به ترتيب در هزاره هاي ششم و پنجم، تا كنون هيچ چيزي منتشر نشده است. دوره دهم ( 4100- 4600 ق.م. ) معرف سفال " دالما " در دره " سولدوز" است. دوره نهم ( 3850 - 4100 ق.م. ) كه نخستين بار در تپه " سه گابي " شناسايي شده، به دوره سه گابي نامگذاري شده است. سفال اين دوره، از يك سو به سفال دالما و از سوي ديگر به سفال سيلك 3، لايه هاي چهارم و پنجم شباهت دارد. از دوره ششم ( 3700 - 3850 ق.م. ) به نام طاهر آباد هيچ اطلاعي انتشار نيافته و تنها گفته شده است كه معرف فرهنگ كاملا" جديدي مي باشد. كه براي نخستين بار در دره " كنگاور " مشاهده گرديده است. دوره هفتم يا دوره " حسين آباد " ( 3500 - 3700 ق.م. ) داراي سفالي است با ماده چسباننده كاه، با پوششي به رنگ اغواني گوجه برقاني با تزيين افزوده كه به دور لبه ظرف حلقه زده است. دوره ششم ( 3200 - ب 3500 ق.م. ) يا دوره " چشمه نوش " از نوع فرهنگهاي سفال نخودي با نقش قهوه اي تيره است. ارتباط نزديك و خويشاوندي ميان گودين ششم با دوره چهارم در تپه قبرستان در دشت قزوين ( همزمان با سيلك سوم لايه هاي 6و 7 ) انكار ناپذير است. دوره پنجم ( 3000 - 3200 ق.م. ) كه در واقع تداوم دوره ششم است، دوره اي مي باشد كه در طول آن بخش مهمي از قلعه بالاي تپه در اختيار تجار ايلامي مقدم قرار داشته است. دوره چهارم يا دوره يانيك ( 2450 - 2950 ق.م. ) همان گونه كه از نامش پيدا است، پس از سرازير شدن مردم فرهنگ يانيك به قسمتهاي جنوبي تر ايران به اشغال آنان در آمده است. دوره سوم يا دوره گودين ( 1300- 2400 ق.م. ) وسيعترين و پرجمعيت ترين دوره ها بوده است. اين دوره كه با دوره سوم گيان همزمان بود، سفالي به رنگ نخودي دارد كه اغلب با خطوط پهن موازي و گاهي با نقوش جانوران تزيين شده است. تعدادي از خمره هاي بزرگ كه از منطقه قبرستان به دست آمده است. براي تدفين اطفال به كار رفته بود. دوره دوم به مادها و دوره اول از آن قرون اخير اسلام است.

  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    سرزمين انشان

    آثار قديمترين استقرار شناخته شده در دره رود كر كه به دوره " موشكي" معروف شده است ( حدود 5000 ق.م. ) در شش تپه، از جمله موشكي شناسايي شده است. سفال اين دوره از نوع سفال با نقش سياه بر زمينه قرمز داغدار با ماده چسباننده كاه بوده است. از ويژگيهاي سفال موشكي سطح هاشور متقاطع است و ظروف آن اغلب زاويه اي در بدنه دارند.

    دوره دوم كه از تل " جاري " شناسايي شده و به دور جاري شهرت يافته است، سفالي با نقش قهوه اي يا سياه بر روي زمينه اي نخودي رنگ دارد و گل آن مخلوط با ماده چسباننده كاه است. بقاياي فرهنگي دوره جاري در 46 تپه ديگر مشاهده شده است كه اغلب آنها در منطقه غرب رود كر واقع شده اند. در اواخر دوره جاري، وقفه كوچك در استمرار سنت سفال منقوش پديدار گشت و نوعي سفال ساده با ماده چسباننده كاه و بدنه ضخيم، كه به سفال " باكون " bi معروف است، جاي آن را گرفت.اين سفال در 95 تپه گزارش شده است و براي آن تاريخي برابر 4500 ق.م. قائل شده اند.

    سفال ساده باكون bi در حدود آغاز هزاره چهارم يا اواخر هزاره پنجم ق.م. با سفال منقوش ديگري جايگزين شد كه به سفال منقوش باكون شهرت دارد. اين سفال در بخش سفلاي دره رود كر 139 تپه شناسايي شده است. سفال منقوش باكون در اواسط نيمه دوم هزاره چهارم ق.م. جاي خود را به نوع سفال ساده قرمز يا خاكستري داد كه ما قبلا" در شوش و بين النهرين با آن آشنا شده ايم. اين سفال در منطقه فارس به سفال " لاپويي " يا باكون av معروف است و آن، سفالي است قرمز داغدار با پوشش قرمز و ماده چسباننده پودر شن يا ماسه به نسبت درشت كه به اشكال ساده اي همچون كاسه با لبه متمايل به خارج، ساغرهاي زنگوله اي شكل و كوزه هاي كروي بدون گردن يا با گردن بسيار كوتاه ظاهر گشت.

    در اين دوره از تعداد مناطق مسكوني به نحو چشمگيري كاسته شد و شماره محوطه ها با آثار دوره " لاپويي " از 139 به 95 تقليل يافت. كاهش واقعي مناطق مسكوني در دووره بعد، يعني دوره " بانش " روي داد تا جاي كه تعداد مجموعه هاي باستاني به 25 رسيد. اما در عوض جمعيت "مليان " رو به زوال نهاد و وسعت آن به حدود 50 هكتار رسيد وبدين ترتيب نخستين شهر در رود كر تاسيس شد.

    تل مليان در بخش بيضا، در 46 كيلومتري شمال شيراز و 46 كيلومتري غرب تخت جمشيد قرار دارد كه بقاياي همان شهر باستاني انشان است. قدمت دوره بانش به حدود 3000 ق.م. سال مي رسد. پس از دوره " بانش " افزايش چشمگيري را در تعداد آباديهاي منطقه ( با 77 روستا ) در دوره كفتري (2000 ق.م. ) مشاهده مي كنيم. در دوره بعدي " شوگا - تيموران " شماره محوطه هاي مسكوني دوباره كاهش يافت و تعدا آ،ها به هفده رسيد. سرانجام ، زمان هخامنشيان فرا رسيد و دره فارس ضميمه خاك شاهنشاهي هخامنشي شد.

  8. #8
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    تل باكون

    تل باكون از دو تپه a,b در فاصله 5/2 كيلومتري جنوب تخت جمشيد در جلگه مرودشت تشكيل شده است. فاصله تپهa آثار جديدتري را ارئه كرده است و گزارش نهايي حفريات تپه b هنوز منتشر نشده است

    تپه آ از چهر لايه استقرار تشكيل شده است كه لايه اول قديمترين آنها ست. آثار معماري از لايه هاي چهار گانه را خانه هاي تشكيل مي دهد كه عموما" ازچينه ساخته شده است اما در ساختن آنها گاهي هم از خشت استفاده شده است. اتاقهاي چهار گوشه و زوايه هاي نامنظم اند. در ميان بقاياي معماري تعدادي كوره، اجاق و تنور براي پخت نان شناسايي شده است.

    در بين آثار سنگي بدست آمده از تل باكون تعدادي ابزار آلات سنگي مانند دستاس و هاون و تيغه داس و چكش سنگي مربوط به زندگي كشاورزي اوليه مشاهده مي شود. اشاي كوچكتري همچون سردوك نيز فراوان بود كه حكايت از ريسندگي و بافندگي دارد.

    كف ظروف سفالي عموما" محخروطي است كه با مهارت تمام و همراه با نقشهايي تزيين شده است. رايج ترين اين نقشها را نقوش تزييني تجريدي تشكيل مي دهند كه از طبيعت الهام گرفته شده اند و به صورت تكراري، روي ظروف را مي پوشانند. نقش مايه هاي عمده عبارتند از : انسان، پرندگان، هيولا، جانوران خزنده مانند مار7 مارمولك، لاك پشت، و نيز حيواناتي همچون ميش، بز كوهي، گراز، گوزن ، و جتنوران وحشي شاخدار و همچون ماهي كه به همراه نقوش هندسي تزيين سطح ظروف اين دوره را پوشانند.

    از نظر سبك تزيين سفال، ميان تل باكون و شوش آ در خوزستان، ارتباط تنگاتنگي به چشم مي خورد.

    تل گپ

    تل گپ در جلگه مرودشت در 12 كيلومتري جنوب شرقي باكون واقع شده است. آثار اين تپه معرف در دوره استقرار بود و از 18 لايه باستاني تشكيل شده است. لايه هاي 18 تا 13 متعلق به دوره قديمتر ، يعني دوره گپ 1 بوده و لايه هاي 12 تا 1 ( لايه 1 سطح تپه است) به دوره جديدتر گپ 2 تعلق دارد.

    ديوار خانه ها در تل گپ از چينه ساخته شدهو كف اتاقها را گاهي با قطعات سفال فرش كرده اند. ساكنان تل گپ مردماني بودند كه به كار كشاورزي نيز مي پرداختند. زيرا، در حدود هفتاد درصد استخوان جانوران به دست آمده به جانواني مانند غزال ،گراز، و آهو تعلق دارد.

    سفال گپ 2 از نظر شكل و تزيين به سفال باكون آ شباهت زيادي دارد.

    بر اساس آزمايشهاي كربن 14 تاريخ دوره گپ 1 به نيمه اول هزاره چهارم و دوره گپ 2 به نيمه دوم هزار چهارم ق.م. مي رسد.

  9. #9
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    تل ابليس

    تل ابليس در جنوب شرقي بردسير، در نزديكي روستاي فخرآباد واقع شده است. آثار سكونت انسان در اين محوطه، از شش دوره به دست آمده است كه دوره صفر، كهن ترين و دوره پنجم، جديدترين آنهاست. اهميت عمده تل ابليس در صنعت فلز كاري آن است. صنعتگران اين محوطه باستاني در دوره اول ( حدود 4100 ق.م. ) توانستنند مس را از سنگ آن جدا كند و با روش قالب گيري، فلز ذوب شده را به ابزار ها و ادوات مورد نظر مبدل سازند.

    مطالعه سفال به دست آمده از تل ابليس نشان مي دهد كه اين محل از تل باكون تا ببن النهرين در غرب، و از تپه يحيي تا دره سند و درياي عمان در شرق و جنوب، و سيلك كاشان در شمال، ارتباط فرهنگي نزديكي داشته است.

    قدمت آثار به دست آمده از تل ابليس نشان مي دهد كه نخستين ساكنان اين محل در اواسط هزاره پنجم(4500 ق.م.) به منطقه وادار شده و در هزاره اول ( 1000 ق.م. ) آنجا را ترك كرده اند.

    تپه يحيي

    تپه يحيي در 25 كيلومتري جنوب كرمان در دره صوغان واقع شده است. ارتفاع آن از سطح زمينهاي اطراف 18 متر و ميانگين قطر آن 193 متر است. تپه يحيي بقاياي شش دوره استقرار را در بر مي كيرد كه قديمترين آنها به اواخر دوره نو سنگي و جديد ترين آنها به دوره ساسانيان تعلق دارد.

    قديمترين ساكنان تپه يحيي، ديوار خانه هاي خود را كه از اتاقهاي كوچك تشكيل مي شد، از خشتهاي دست ساز بنا كرده بودند. آنان علاوه بر ابزار ها و ادوات سنگي و استخواني، از ظروف سفالي بسيار خشني نيز استفاده مي كردند كه به شكل ساغرهاي كوچك و نيز خمره هاي بزرگ براي ذخيره مواد بودند. رنگ سفال اين دوره قرمز است. به احتمال، تدفين در كف اتاقهاي مسكوني انجام مي گرفت.

    دوره بعد در افق عصر مفرغ قرار دارد دوره يحيي خوانده شده است. سفالهاي در اين دوره ظريفتر و بيشتر منقوش اند. رنگ سفال قرمز و نقوش را اشكال هندسي به رنگ سياه تشكيل مي دهند.

    همزمان با دوره چهارم ( 3500 ق.م. ) " خط " در تپه يحيي پديدار شد. در معماري اين دوره،بنا بزرگتر و وسيعتر ساخته شده است. داخل اين اتاقها 6 لوح گلي و 24 مهرگلي و تعدادي نيز مهر استوانه اي با نوشته هايي به خط ايلامي مربوط به رسيدهاي اقتصادي به دست آمد. از ميان آثار باقيمانده از دوره چهارم تعدادي ابزار و وسايل مفرغي به دست آمد كه شباهت زيادي به اشياي مشابه از " موهنجودارو" و دره سند شرق ، " ماري " در شمال و بين النهرين در غرب دارند.

    دوره چهارم در حدود سال 2200 ق.م. ادامه يافت. اما ناگهان متوقف و در عصر آهن ( حدود 1000 ق.م. ) با ديگر اقوام تازه اي به نقطه وارد و در آنجا ساكن شدند. از ويژگيهاي عصر آهن در تپه يحيي ، شباهت ميان بناها و سفالهاي اين محل با بناها و سفالهاي عصر آهن در شمال غربي ايران است.

    پس از عصر آهن، اين تپه بار ديگر در زمان هخامنشيان آباد شد و تا زمان اشكانيان و ساسانيان به حيات خود ادامه داد اما پس از آن به كلي متروك شد.

  10. #10
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    شهداد

    محوطه باستاني شهداد در حاشيه غربي دشت لوت قرار دارد و فاصله آن تا شهداد كنوني در حدود چهار كيلومتر است. بقاياي باستاني در اين محوطه، به جاي آنكه به صورت لايه هايي بر روي هم قرار گرفته باشند، در منطقه اي به وسعت تقريبي 60 كيلومتري مربع گسترده شده است. كهن ترين بقاياي فرهنگي در اين منطقه به هزاره پنجم ق.م. تعلق دارد. آثار هنري به دست آمده از شهداد به ويژه پيكره ها شباهت چشمگيري به آثار مشابه از دوران سلسله هاي قديم ، به خصوص دوران دوم در جنوب بين النهرين دارند. در نتيجه ارتباط تنگاتنگي ميان شهداد و همسايگان غربي آن تا بين النهرين را به اثبات مي رساند. به ويژه آنكه مي دانيم به احتمال فراوان اين بخش از استان كرمان مركز همان ايالت " ارت " ي باستاني بوده است.

    شهر سوخته

    شهر سوخته در 57 كيلومتري جاده زابل به زاهدان يكي از بزرگترين محوطه هاي باستاني ايران در عصر مفرغ در بخش شرقي ايران است. اين تپه در حدود 18 متر از سطح زمينهاي اطراف ارتفاع دارد و وسعت تقريبي آن 150 هكتار است. شهر سوخته از چهار بخش عمده : منطقه وسيع مركزي با 20 هكتار وسعت ، منطقه مسكوني در بخش شرقي تپه به وسعت 16 هكتار، منطقه صنعتي در بخش شمال غربي و قبرستان در بخش جنوب غربي تپه با وسعتي برابر هكتار تشكيل شده است. بقاياي باستاني شهر سوخته به زماني ميان سالهاي 2300 تا 1800 ق.م. تعلق دارد و از چهار دوره استقرار تشكيل شده است.

    شهر سوخته

    ديوارها در معماري دوره اول ( قديمترين دوره استقرار ) خشتي است. ساختمانهاي دوره دوم و سوم شباهت به بناهاي دوره اول داردند. اما از آنها وسيعتر مي باشند. از دوره چهارم شهر سوخته بقاياي يك ساختمان يا كاخ بزرگ به وسعت 650 متر مربع به دست آمد كه به احتمال در سال 1800 ق.م. سوخته و ويران شده است.

    قبرستان شهر سوخته كه به طور تصادفي در سال 1972 ميلادي توسط باستان شناسان شناسايي شد، در بخش جنوب غربي تپه واقع شده است، براي اين گورستان، حدود 20000 قبر تخمين زده اند.



    سفال شهر سوخته از نوع نخودي است كه در تمام ادوار چهار گانه استقرار متداول بوده است. سفال خاكستري، كه نوع خاكستري با نقش قرمز آن تنها در دوره اول، و سفال خاكستري با نقش سياه با تزيين چند رنگي در دوره هاي اول و دوم رايج بوده است.

    معروفترين سفال شهر سوخته ، نوع تركمني يا نوع كويته است كه بيش از چهل درصد از سفالها را تشكيل مي دهد و شبهت بسيار نزديكي به سفال به دست آمده از افغانستان وتركمنستان دارد. شكلهاي رايج ظروف سفالي را ليوانهاي ساده وكاسه هاي ساده و قمقمه تشكيل مي دهد.

    اشياي فراوان به دست آمده از شهر سوخته را ، بيشتر مهره هاي سنگي و پيكره هاي كوچك گلي به شكل حيوانات گوناگون ، و ابزارهاي ساخته شده از چوب و فلز تشكيل مي دهند. اشياي زينتي از سنگ لاجورد و فيروزه و عقيق نيز، به مقدار فراوان از شهر سوخته بدست آمده است. از مهمترين كشفيات در اين محل ، يك لوح گلي به خط " ايلامي مقدم " است.

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •