صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 36

موضوع: آشنایی با مدیران موفق جهان

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    بيژن پاكزاد بزگترين سازنده عطر و طراح لباس جهان






    آیا تا به حال به این موضوع اندیشیده اید که انسان های فوق العاده پولدار روی زمین، برای خرید لباس، عطر و لوازم آرایشی به کدام مغازه می روند؟ منظورمان افرادی مانند “ملکه انگلیس” یا “سلطان برونئی” ‌یا “پرنس چارلز” و “بیل گیتس” و امثالهم است! به هر حال شاید تعداد پولدارهای روی زمین بسیار کمتر از انسان های عادی و متوسط باشد اما درمقابل ، قدرت خرید و توان پول خرج کردن این افراد را هم نمی توان نادیده گرفت و اگر کسی بتواند نظر این مشتریان رابه سوی خود جلب کند و سفارشات آنها را بگیرد، مسلما ثروت کلانی را به دست خواهد آورد. ثروتی که می تواند فرد را از همه ثروتمندتر سازد.
    بیژن پاکزاد ، یکی از این عرضه کنندگان گران ترین اقلام و سفارشات ، برای پولدارترین ساکنین روی زمین است . او در یک خانواده فوق العاده پولدار درتهران متولد شد. جهت تحصیل به مدرسه پولدارهای سوئیس، یعنی “Le Rosey” رفت و در آنجا با شاهزاده های بزرگ مانند “پرنس ریتر” همکلاسی شد . درحقیقت تعداد زیادی از مشتریانش را بیژن در همان مدرسه سوئیسی شناسایی و شکار کرد. او همانجا دریافت که سلیقه ی آدم های پولدار چگونه است و به چه شکلی می توان نظر آنها را برای خرید و سفارش اجناس به سوی خود جلب کرد.
    “بیژن پاکزاد”‌ اکنون درآمد سالانه اش از فروش عطرها و ادکلن های “DNA” بیش از ٣٠٠ میلیون دلار درسال است و صاحب یکی از با شکوه ترین وگران قیمت ترین فروشگاههای نیویورک است که درب این فروشگاه ، فقط به روی مشتریان خاص وبه سفارش آنها باز می شود. بیژن دارای یک هواپیمای جت مخصوصی است . آن دسته از مشتریانی که نمی توانند به فروشگاه او بیایند، او شخصا به نزد ایشان می رود و برای آنها مدل لباس ، تی شرت ، عطر و … طراحی می کند . او یک پول آفرین واقعی است و خیلی از پولدارها و توانگرهای دنیا به داشتن نام او روی عطر خود یا لباس های خویش افتخار می کنند. اجازه دهید تا با بیژن مصاحبه ای داشته باشیم :
    راز نیرومندی و جوان ماندن من در این است که هر روز چیز تازه ای یاد می گیرم. موفقیت : بیژن چه اتفاقی افتاد که تو یکباره تبدیل به یک اسطوره درجهان مد و هنر شدی؟
    بیژن : راستش را بخواهید از همان کودکی احساس می کردم فرد مشهوری می شوم . پدرم می خواست من دکتر یا وکیل شوم . رشته تحصیلی ام مهندسی بود که هیچ علاقه ای بدان نداشتم ، همه شوق من به جانب طراحی بود و با علاقه وصف ناپذیری بدان می پرداختم . از سوئیس به آمریکا رفتم و در آنجا در رشته بازاریابی به تحصیل پرداختم و همانجا این فکر در من قوت گرفت که مد اروپا را به آمریکا بکشانم.
    موفقیت : چگونه موفق شدی اعتماد این همه آدم های متفاوت را بسوی خود جلب کنی؟
    بیژن : با اهمیت دادن به تک تک مشتریانم . هدف من همیشه شناختن مشتری و توقعات اوبوده است . حتی امروز نیز با اینکه تعداد مشتریان بسیار زیاد شده است من تک تک آنها را می شناسم. به عنوان مثال لباس یک ستاره سینما باید با یک قاضی دادگاه متفاوت باشد، وقتی لباس را برای فردی طراحی می کنم باید بدانم که او درآن لباس چه خواهد کرد. در مورد من جوکی ساخته اند با این مضمون” افراد مانند وودی آلن داخل فروشگاه می شوند ومانند کری گرانت خارج می شوند”
    موفقیت : درچه سالی اولین نمایشگاه مد را برگزار کردی؟
    بیژن : در سال ١٩٧٦ با کمک مالی یکی از هموطنانم نمایشگاهی مجلل ترتیب دادم. نمایشگاه دارای میزهایی از سنگ مرمر کمیاب و لوسترهایی گران قیمت بود و افرادی مانند خوان کارلوس پادشاه اسپانیا شاه اردن و سلطان بروئنی را به خود جلب نمود.
    موفقیت : اولین برخورد کارگزاران تو پس از ورود مشتری چگونه است ؟
    بیژن : من از آنها خواسته ام قبل از هر پرسشی ابتدا از او پذیرایی بعمل آورند وسپس با او گفت وگو داشته باشند. از علایق و سوابق و اهدافش اطلاع حاصل نمایند و از این طریق بتوانند نوع لباس مورد علاقه اش را طراحی کنند، مثلا هنگامی که رونالد ریگان رییس جمهور سابق آمریکا ازمن لباس گرم خواست ، پارچه جین را با آستری ازپوست مینک برایش طراحی کردم البته گاهی هم اگر افراد قادر به حضور درفروشگاه نباشند من به همراه خیاطان خود به نزد آنان می روم.



    موفقیت : پارچه هایت را از کجا تامین می کنی ؟
    بیژن : از تولید کننده های معتبر که قبلا آزمایش شده اند . من ابتدا قبل از سفارش لباسی از پارچه مورد نظر را می پوشم تا کیفیت آن را بررسی کنم و اگر مقبول افتاد تا سه برابر هزینه اصلی را به تولید کننده پرداخت می کنم تا حقوق انحصاری آن کالا را تضمین نماید. این یکی از مشخصه های کار من است و دلیل آنهم اهمیتی است که به کیفیت کالای خود می نهم . شاید در نظر برخی این کارها زیاده روی جلوه کند.
    موفقیت : در مورد عطریات چه توفیقی به دست آورده اید؟
    بیژن : سال های زیادی طول کشید تا من عطری را درست کنم که متفاوت باشد، حتی طرح شیشه آن ٨٠٠ بار پیش نویسی شد تا اینکه مورد قبول من واقع شد من عطر زنانه نمی خواستم. مخصوصا که لباس های من همگی مردانه هستند، از همین روبا زنان بسیاری مصاحبه کردم تا بدانم چه بویی رابرای مرد می پسندند و نهایتا موفق شدم در سال ١٩٨٨ عطر مردانه بیژن را تولید کنم که جایزه اسکار نیویورک را برای بهترین عطر دریافت کنم. البته بعدها عطر زنانه هم تولید کردم وبه پاس قدردانی از زنانی که همواره حامی من بوده اند به ایشان تقدیم نمودم
    موفقیت :‌ در یک جمله بگو برای پول کارمی کنی یا عشق؟
    بیژن : البته عشق به کار; من ازاینکه تولیداتی منحصر به فرد دارم لذت می برم من به کار کردن هفت روز هفته نیاز ندارم ، اما این کار را انجام می دهم چون به کارم عشق می ورزم .
    موفقیت : بیژن ! تو برای آدم های معمولی ، محصول تولید نمی کنی؟ خریداران تو قشر خاصی از جامعه هستند که شاید تعداد آنها در کل دنیا به بیست و پنج هزار نفر هم نرسد.چرا این طبقه خاص از جامعه را به عنوان مشتریان اصلی خود انتخاب کرده ای؟
    بیژن : این مساله چندان هم درست نیست . هر چند عطرهای بیژن با لباس های بیژن گران قیمت اند، اما خیلی از انسان های معمولی هم می توانند آن را در مغازه های معتبر کشورشان خریداری کنند. من برای پولدارترین های روی زمین حساب جداگانه ای باز کرده ام ، اما این دلیل نمی شود کسانی را که خیلی پولدار نیستند در نظر نگیرم . بسیاری از بازدید کنندگان فروشگاههای زنجیره ای بیژن ، درنیویورک ودردنیاازطبقه عادی و نسبتا مرفه جامعه هستند.
    موفقیت : موفقیت فوق العاده کنونی خود را نتیجه چه می دانی؟
    بیژن:‌ نتیجه مطالعه ، تامل و شکار فرصت های طلایی تخصص و علاقه ی من در علم شیمی است و در سال ١٩٨١ موفق شدم ، جایزه ” lg Nobel” را به خاطر عرضه عطرها و ادکلن های “DNA ” به نام خودم بگیرم . من با عرضه این عطرها و ادکلن های جادویی ، ابتدا برای مردان و بعد برای زنان توانستم معنای عطر واقعی را به مردم بشناسانم و از این راه به ثروتی رویایی دست یابم . درحال حاضر درآمد سالانه من از بابت فروش عطرهای بیژن در سطح جهان ، قریب ٣٠٠ میلیون دلار است ، حال آنکه در آمد حاصل از طراحی لباس، یک دهم آن یعنی سی میلیون دلار درسال است . من به این اصل معتقدم که اگر قرار باشد ” کائنات ” ، ایده ای را به ذهن و دل یک انسان الهام کند، به سراغ انسانی می رود که آمادگی علمی و ذهنی پذیرش آن الهام را داشته باشد. من از همان دوران تحصیلی به دنبال عرضه محصولی بی رقیب و گران قیمت می گشتم و عطرها و ادکلن های ” DNA ” همان چیزی است که سال های جوانی ام را در جست وجوی آن سپری ساختم . در حال حاضر موسسه بزرگ تولید عطرهای بیژن را به نام سه فرزندم نموده ام تا آنها از همین الان که زنده ام ، مدیریت و راهبری بزرگترین و ثروتمندترین شرکت عطر سازی دنیا را بیاموزند.
    موفقیت : می گویند فروشگاهی قصر مانند داری که آن را برای پولدارترین ساکنین روی زمین آماده نموده ای تا برای ساعتی در سکوت و آرامش هز چه را می خواهند از آن جا بخرند. چه شد که به فکر ساختن این فروشگاه قصر مانند افتادی؟
    بیژن : شم اقتصادی ! من یک تاجر زاده ام و درخانواده ای بزرگ شدم که فرهنگ پول سازی و پول آفرینی درآن غالب بود. براین باورم که در رگ های من به جای خون ، رودخانه ای از طلا جاری است و تک تک سلول های وجود من ازالماس ساخته شده اند. من خودم را بسیار گرانبها می دانم و براین اعتقادم که اگر یکی از پولدارهای دنیا به نیویورک بیاید و بخواهد از فروشگاهی خرید کند، حتما باید این خرید از فروشگاه من صورت گیرد. یک سفارش چهارصد هزار دلاری ، حداقل خریدی است که من از مشتریانم انتظار دارم و مشتریان من نیز خوب می دانند چه موقع از من ، باز کردن درب فروشگاه را تقاضا کنند.فروشگاه بیژن هر چند به صورت شبانه روزی فعال است اما درب آن فقط به روی مشتریان خاصی باز می شود . دیوارهای سفید این فروشگاه هر هفته رنگ می شوند.
    موفقیت : آیا ثروت پدری درموفقیت شما تاثیری داشته است؟
    بیژن : الان که به گذشته نگاه می کنم می بینم بیشتر از ثروت پدر ، خلاقیت ، نوآوری وخود اتکایی خودم را دراین جایگاه قرارداده است .
    به هر حال ثروت پاکزادی ها را خیلیهای دیگر هم داشتند اما پسر هیچکدام از آنها بیژن نشد. اکنون من درموسساتم کارمندان ثروتمندرا استخدام نمی کنم، بلکه شباه روز در جست وجوی افراد خلاق و توانمند هستم . تجربه به من ثابت نموده است که این افراد در کمترین زمان قابل تصور، ثروت ومکنت را به دست خواهند آورد و می تواند شرایط رفتاری و ذهنی لازم ، برای برخورد با پولدارترین های روی زمین را پیدا کنند.
    موفقیت : جدیدترین ایده وخلاقانه ترین محصولی که عرضه کرده ای چیست؟
    بیژن : یک ضرب المثل فارسی به خاطر دارم که می گوید: زندگی پیچ وخم زیادی دارد . من هم یک عطر پرپیچ وخم با بهترین و الهام بخش ترین رایحه های عالم ساخته ام به نام “Bijan with a Twist” می توان آن را ” بیژن پرپیچ وخم” ترجمه کرد . طراحی شکل ظاهری شیشه عطر و از همه مهم تر بوی دل انگیز ، هیجان آور و آرام بخش این عطر که می توانم به جرات بگویم معجونی از رایحهای متضاد اما خواستنی است، باعث شده تا من ، ” بیژن پر پیچ و خم ” را از همه ی محصولاتم بیشتر دوست بدارم .
    موفقیت : برای ایرانیانی که علاقه مندند، مانند تو در دریای ثروت شنا کنند، چه پیامی داری؟
    بیژن : اول باید لیاقت وشایستگی حفظ ، نگهداری و احترام گذاشتن به ثروت را در خود ایجاد نمایید. پول و به تبع آن خریداران پولدار، وطن وملیت خاصی ندارند. ثروت باعث می شود که آنها به راحتی به امن ترین ، مطمئن ترین و آرام ترین نقطه کره زمین کوچ کنند ، بنابراین اگر به پول بی احترامی کنید، برای آن خط و نشان بکشید ، شرط وشروط برایش تعیین کنید، به پول توهین کنید و آن را در جای نامناسب و برای خرید آشغال خرج کنید، خب طبیعی است که با اینکار بی لیاقتی خود را درحفظ پول ثابت نموده اید و پول وثروت سراغ شما نمی آید! نباید هم بیاید. اصلا چرا باید ثروت سراغ کسی برود که قصد نابودی اش را دارد! کدام پدیده عالم را سراغ دارید چنین باشد که پول دومی اش باشد؟
    آدم های پولدار دوست ندارند ، همه ثروتشان را صرف کمک به دیگران کنند. خیلی از آنها مایلند با ثروتی که به دست آورده اند، اززندگی لذت ببرند. آنها می خواهند با ثروت خود بهترین ها را بخرند. بهترین احترام را دریافت کنند . با مودب ترین ، یا تمیزترین و با تیز هوش ترین انسان ها دم خورباشند، خوب طبیعی است اینجا همان جایی است که “بیژن”‌و همه آدم هایی که علاقه مندند مانند او در دریای ثزوت شنا کنند، وارد عمل شوند.
    به خاطر دارم روزی یکی از میلیونرهای آفریقایی برای خرید به قصر فروشگاهیی من در نیویورک آمد. او درفضای آرام و دلنشینی که من ، حساب شده در تمام فروشگاه ایجاد کرده ام ، قدم زد و با شوق وصف ناپذیری اجناس داخل فروشگاه رابازدید نمود. ناگهان حالش به هم خورد وروی پله ها و فرش های نفیس استفراغ کرد . خدمتکاران وکارکنان فروشگاه بلافاصله چهره در هم کشیدند و خواستند واکنش نشان دهند که با نگاهی سریع به همه آنها گفتم که حق ندارند چنین کنند. وقتی بازدید تمام شد و آن میلیونر با یک خرید ٢٠٠ هزار دلاری ازفروشگاه خارج شد ، از خدمتکاران خواستم راه پله و فرش ها را تمیز کنند. به آنها گفتم که مشتری ، وقتی وارد مغازه می شود، درحقیفت صاحب آن است ، چرا که بالقوه می تواند هر کالایی رابخرد. این حق مشتری است و باید به این حق او احترام گذاشت .
    موفقیت : آیا اززندگی لذت می برید؟
    بیژن : چرا نه ؟ اگرلذت نبرم چه کنم ١؟ زندگی من مال خودم است و دوست دارم آن را هر طوری که میخواهم احساس کنم چرا نباید چنین کنم ؟١
    موفقیت : ممکن است یک نمونه از شیوه تبلیغات خود را بیان کنی؟
    بیژن : یکی ازآخرین تبلیغات من اینطور آغاز می شود یکی بود یکی نبود ، در سرزمینی دور مرد جوانی زندگی می کرد که به کیفیت عشق می ورزید.
    موفقیت : آخرین پیام شما برای خوانندگان موفقیت در ایران چیست؟
    بیژن : درست است که کارخانجات و مغاره های من د راروپا ، امریکا ونیویورک است اما می توانید برای دیدن محصولات بیژن ، بدون هیچ محدودیتی ، مستقیما از داخل منزل، وارد فروشگاه اینترنتی بیژن شوید و آخرین محصولات بیژن را آنجا ببینید. دوست دارم با شما صحبت کنم ونظرتان را درمورد محصولات خودم بیشتر بدانم.

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    امید کردستانی، نایب‌رئیس ارشد بخش فروش و عملکرد جهانی در شرکت اینترنتی گوگل


    پیشینه

    او مدرک کارشناسی مهندسی برق خود را از دانشگاه ایالتی سن‌خوزه گرفته است. همچنین وی دارای مدرک کارشناسی‌ارشد در رشتهٔ «مدیریت بازرگانی» (MBA) از دانشگاه استنفورد است.

    زندگی حرفه‌ای

    او دارای سابقه‌ای بیش از ۱۲ سال در زمینه فناوری سطح بالا در شرکت‌های پیشروی اینترنتی مانند نت‌اسکیپ است. او همچنین نائب‌رئیس بخش توسعهٔ کسب و کار و فروش در این شرکت بود و توانست بازده مالی وب‌گاه نت‌اسکیپ را در عرض ۱۸ ماه از ۸۸ میلیون دلار در سال به بیش از ۲۰۰ میلیون دلار در سال برساند.
    او کارش را در نت‌اسکیپ در بخش فروش OEM آغاز کرد و در طی دورهٔ چهار ساله که در آن شرکت حضور داشت مسئولیت برقراری ارتباطات تجاری با شرکت‌هایی چون ای‌بِی، سیتی‌بانک، آمریکن‌آن‌لاین، آمازون، تراولاسیتی، اینتل و اکسایت را برعهده داشت.
    کردستانی پیش از آغاز کار در نت‌اسکیپ در بخش‌هایی چون بازاریابی، مدیریت محصول و توسعهٔ کسب و کار در شرکت‌هایی چون 3DO، Go و هیولت-پکارد فعالیت می‌کرده است.
    کردستانی در 8 می 2006 در مجله ی تایمز به عنوان یکی از صد نفری که دنیا ی ما را شکل داده اند نام گرفته است.

    پیوندهای بیرونی




    امید کردستانی یک ایرانی موفق در جهان، مدير ارشد بازاريابي و توسعه بين المللي گوگل
    امید، امید است
    اميدکردستانی (– کلیک کنید و در گوگل از او بخوانید)، نخستين کارمند پروفشنال - با کت و شلوار و کراوات- بود که در بهار سال ۱۹۹۹ از کمپاني NetScape به پرسنل ۱۱ نفره کارمندان گوگل پيوست و مدير ارشد بازاريابي و توسعه بين المللي گوگل شد. البته مقامات ارشد و سهامداران گوگل اينروزها نمي توانند نگراني مالي خود از عقب ماندگي گوگل از رقبايش در چين، ژاپن،کره جنوبي و روسيه را -بعد از ماجراي مايکروسافت در چين- کتمان کنند. پس کردستاني نه تنها بايد براي اين نگرانيها پاسخي بيابد بلکه بايد نگراني هاي سهامدارانش، بخاطر ورود بلندپروازانه گوگل به برخي عرصه ها از قبيل ارايه سرويس مجاني اينترنت بي سيم، print adds و آگهي هاي طبقه بندي شده classified adds را، هم خنثي کند.

    یک آغاز برای امید کردستانی در زندگی
    کردستاني که حالا 43 ساله است هميشه از خودنمايي در رسانه ها خودداري کرده و در پس پرده امپراطوري گوگل بوده: در سن 14 سالگي ، چند سال پس از فوت پدرش بخاطر سرطان، از ايران به شهر سن خوزه در ايالت کاليفرنياي امريکا مهاجرت کرد و مهندسي برق را از دانشگاه دولتي سن خوزه، و فوق ليسانس مديريت بازرگاني را از دانشگاه استانفورد امريکا، جاييکه که بنيانگذاران گوگل و ياهو درس مي خواندند، گرفت. خودش هميشه مي‌گويد که خوش‌بيني و اميدواري به آينده ، که از خصلت هاي مهاجرين است، نقش موثري در موفقيت شغلي اش داشته است

    دوازدهمين کارمند گوگل
    وقتي به گوگل آمد دوازدهمين کارمند گوگل شد. صاحبکار سابقش در NetScape ، آقاي مايک هومر، مي گويد که کار و اموزش سخت در NetScape به موفقيت کردستاني در گوگل کمک بسيار کرد. وقتي در NetScape بود توانست تنها در عرض 18 ماه فروش فصلي (سه ماهه) اين کمپاني را از 20 ميليون به 55 ميليون دلار برساند.
    استخدام کردستانی درگوگل
    مصاحبه شغلي کردستاني در گوگل براي تصدي شغل مدير فروش و توسعه، حول يک ميز پينگ پنگ در يک اتاق کنفرانس و توسط سرگي برين (يکي از دو بنيانگزار گوگل) انجام شد: ابتدا سرگي سوالاتي از اميد کرد و سپس با اعتراف به عجز و ناتواني در انجام مصاحبه با يک آدم پروفشنال (يعني اميد ) ، تمامي پرسنل ۱۱ نفره اش را که همگي مهندس بودند به ميز فراخواند و خلاصه آنها تا پنج ساعت اميد را سوال باران کردند ،و در پايان، اميد همگي را به صرف شام در رستوراني برد و در انجا بود که استخدام شد.
    در باره کردستانی شیک پوش
    کردستاني را در گوگل بخاطر طرز لباس پوشيدن رسمي (کت شلوار و کراوات ) و در آغوش گرفتن همکاران و رئیس‌هايش مي شناسند. او نيمي از ساعات کارش را در مسافرت و بيرون است يکبار هم که با خانم شريل سندبرگ (معاون فروش و خدمات آنلاين گوگل) در آلمان بودند و شريل در صندلي جلو در خواب بود وقتي چشمانش را باز کرد اميد را پشت فرمان با گوشي موبايل بر گوش و لپ تاپ بر زانو و در حال رانندگي با 150 کيلومتر در ساعت ديد. اميد به آرامي به شريل گفت دارم تلفن مهمي را جواب ميدم .
    دیپلماسی امید کردستانی
    کردستاني را در گوگل بعنوان يک ديپلمات هم مي شناسند: در فضاي استرس آلود و شتابنده چنين شرکتي تقريبا هر روزه در اتاق مديران ارشد جر و بحث هاي شديدي در مي گيرد و اميد هميشه ميانجي و قاضي است. براي امثال گوگل، وجود چنين خصلت هايي در يک کارمند ، در لحظات بحراني بسيار ارزشمند و حساس است. شعار هميشگي کردستاني: ايجاد رابطه، اعتمادسازي، انجام وعده و قول ها ، و نهايتا پولدارتر کردن سهامداران و شرکا است .
    وقتي هم کردستاني مي خواهد کسي را استخدام /يا با او همکاري کند يک نوع airport test از او مي گيرد: منظورش اينه که اگر من و اين شخص در يک فرودگاه مجبور به توقف چند ساعته بشيم من دوست دارم که هم از اين چند ساعت عمرم لذت ببرم و هم يک صحبتهاي روشنفکرانه و خوبي با هم داشته باشيم . از خودم مي پرسم که آيا اين آدم داراي يک چنين خصوصياتي هست يا نه؟
    تئوری های امید کردستانی
    کردستاني حتي وقتي که يک خانه 16 هزار فوت مربعي در منظقه atherton به قيمت تقريبا 18 ميليون دلار خريد، هم، بر ارزش زمين‌هاي آن منطقه تاثير گذاشت و نرخ ها بالا رفت . او تئوري حراج - auction theory - و تمرکز بر نيازهاي مشخص هر صاحب آگهي را - از مثلا يک لوله کش ساده تا بزرگترين اگهي دهندگان بين المللي- به گوگل تزريق کرده و اگر خيلي ها سرگي برين و لري پيج را بنيانگذاران گوگل بدانند بايد اميد کردستاني را بنيانگذار مالي-بيزينسي business founder گوگل بدانيم . بعنوان دوازدهمين کارمند گوگل شروع بکار کرد و فروش ان را از تقريبا صفر به سه ميليارد دلار رساند.
    امید کردستانی و گوگل
    در بهار سال ۱۹۹۹ که به گوگل پيوست ايده هاي زيادي در ذهن بنيانگزارنش بود اما نمي دانستند چگونه آنها را به پول تبديل کنند. زماني که در NetScape بود قراردادهاي ميليون دلاري با صاحبان آگهي مي بست
    موفقیت امیدکردستانی در گوگل
    ...کردستاني در اولين نگاه به گوگل فهميد که ترافيک زياد اين سايت مهمترين دارايي آن است . از اين ترافيک استفاده کرد و آگهي هاي تکي و کوچکي که يکي يکي با کرديت کارتهاي کوچک به گوگل پرداخت مي شدند را به ميليونها دلار رساند طوريکه امروزه 99 درصد درامد گوگل از همين آگهي ها است . بتدريج همکاران سابقش در NetScape را هم به همکاري در گوگل طلبيد. يا صاحبان آگهي هاي NetScape هم تماس گرفت و به انها گفت بياييد يک آگهي ۳-۵ هزار دلاري کوچک در گوگل بزاريد و امتحان کنيد ببينيد خوشتون مياد يا نه ... ضرري هم نداره ... آنها هم پذيرفتند و بتدريج با نتايج بسيار خوبي که از کليکهاي ميليوني کاربران گوگل گرفتند اکثرا مشتري پروپاقرص گوگل شدند .
    کردستاني امروزه، در دنياي ميليارد دلاري رقابت تبليغات تلويزيوني، نه تنها با صاحبان کوچک اگهي ، بلکه با انواع آژانس‌هاي بازاريابي/تبليغاتي که براي مشتريان خود حسابي چانه مي‌زنند هم قرارداد مي نويسد. در باره نخستين ملاقاتش با لري و سرگي، مي‌گويد که احساس کردم که اين دو آدم اعتماد به نفس، عزم و اراده و ايده هاي بلندپروازانه بسياري دارند و حتي اگر بجاي اينترنت، مي خواستند مثلا بيزينس لحاف فروشي هم باز کنند باز هم موفق ميشدند . . اينگونه بود که به تيم آنها پيوستم.

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    فرزاد ناظم مدير فني سايت ياهو


    امروزه تمامي كساني كه با دنياي اينترنتي در ارتباط هستند، نام «Yahoo» برايشان از نام برادر و خواهرشان نيز آشناتر است. در ميان تمامي سايت‌هاي ارتباطي موجود، دو سايت «Yahoo» و «Google» كه از رقباي جدي و ديرين يكديگر به شمار مي‌روند، هر روز با بكارگيري متدهاي جديد و روش‌هاي آسان براي دستيابي كاربر به اطلاعات مورد نيازشان گام ديگري جهت پيشي گرفتن از حريف و درنهايت نزديك شدن به دنياي الكترونيكي ايده‌آل برمي‌دارند.
    سايت «Yahoo» كه بنا به گفته مسوولينش امروزه بيش از 180 ميليون كاربر در سراسر دنيا دارد، در حال حاضر به عنوان يكي از بزرگترين بازارهاي اطلاعاتي و تجاري مشغول به فعاليت است. اما اين حجم بالاي فن‌آوري و ارايه خدمات هرگز بدون حضور متخصصان خردمند و زبردست ميسر نخواهد شد. متخصصاني كه از مليت‌ها و نژادهاي مختلف جهت رشد و شكوفايي دهكده جهاني دست به دست هم داده و براي پيشبرد اهداف بلند خود از هيچ تلاشي دريغ نمي‌كنند. يكي از اين متخصصين به نام سرشناس، جواني است ايراني كه شهره مهارت و ابتكار او مديران سايت‌هاي مختلف را برآن داشته تا از توانايي‌هاي بي‌نظير او به بهترين شكل استفاده نمايند.
    مهندس فرزاد ناظم، 46 ساله، دارنده مدرك مهندسي كامپيوتر از دانشگاه پلي‌تكنيك كاليفرنيا كه از ژانويه سال 2002 رسماً مديريت فني سايت ياهو را در اختيار گرفته است. مهندس ناظم از سال 1985 فعاليت حرفه‌اي خود را در «SYDIS» آغاز نمود. در اين مدت بر اثر شايستگي‌هاي فراواني كه از خود به نمايش گذاشت توانست به سرعت پله‌هاي ترقي را طي نمايد و به مدارج مديريتي دست يابد. در همين سال به كمپاني عظيم «Oracle» پيوست و در مدت ده سالي كه در اين شركت فعاليت مي‌كرد توانست سمت معاونت رسانه‌اي اين امپراطوري را از آن خود نمايد و علاوه بر آن در دو نقش مسوول تقسيمات سرور شبكه‌اي و همچنين به عنوان يكي از اعضاي مديريت كميته فروش محصولات ظاهر گردد.
    در مارس 1996 «ناظم» به ياهو پيوست و به عنوان يكي از اعضاي اصلي مهندسي شبكه اين سايت مشغول به كار شد. در كمتر از يك‌سال بنا به تشخيص مديران ياهو، ناظم به بخش فني سايت منتقل شد و در كمتر از يك‌ماه اين بار نيز توانست با تخصص خود مديريت آن بخش را برعهده گيرد. در اين سمت او مسووليت رسيدگي به كليه امور مربوط به فعاليت‌هاي سايت، ارايه خدمات و مسايل فني آن را برعهده داشت.
    به عقيده بسياري از همكاران ناظم، عامل اصلي موفقيت‌هاي او اتكا به نيروي بشري براي انجام تمامي امور است. او بر اين باور است كه اگر عده‌اي كه در يك مكان مشغول به كار هستند تمام توان خود را به كار گيرند، به طور قطع مي‌توانند به تمام اهداف خود دست يابند. به همين دليل است كه ناظم به هر بخشي و هر ارگاني وارد مي‌شود، فوراً به مدارج بالا دست مي‌يابد و به خوبي مي‌تواند سكان هدايت اعضاي تيم را در اختيار گيرد.
    چند سال بعد يعني در ژانويه سال 2002 اخبار رسمي حكايت از سمت جديد مهندس ناظم در سايت ياهو داشت. در اين تاريخ او مسووليت نهايي فني اين سايت را برعهده گرفت و فعاليت قبلي خود را گسترده‌تر ساخت. در اين سمت او با بكارگيري تيم‌هاي تخصصي قوي كه اكثراً زير نظر خود او آموزش ديده بودند، سعي دارد تا با تمام توان ياهو را به عنوان قدرت اول دنياي اينترنت به كاربران بشناساند و در اين مسير از هيچ تلاش علمي و تخصصي دريغ نمي‌نمايد.
    نكته جالب در مورد فعاليت‌هاي او در اين بخش اين است كه قصد دارد تنها با كمك تيم‌هاي تخصصي خودش و نه دخالت سرمايه‌گاران مختلف اين راه را به مقصد رساند و عقيده دارد كه دخالت ديگران كه از تخصص كافي برخوردار نيستند سبب كاهش سرعت رشد خواهد شد. اين باور او اگر چه به مذاق بسياري از حاميان مالي سايت خوشايند نبوده است اما روحيه ايراني و خستگي‌ناپذير اين مدير شايسته باعث شده تا همچنان مديران ياهو از او به طور كامل حمايت نمايند.
    باشد كه در آينده‌اي نزديك شمار بيشتري از هموطنان ايراني را در نقاط كليدي اقتصادي و علمي دنيا شاهد باشيم

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    مصاحبه با آقای امیدیار( بیل گیتس ایرانی) : بزرگترين فروشگاه اينترنتی


    در دورانى كه ديگر كمتر از معجزه اقتصاد نوين ياد مى شود، يك ايرانى مقيم آمريكا باعث شده تا هنوز هم اعتبار دستاندركاران اقتصاد نوين و آينده آن حفظ شود. طى دهه نود چنان اقتصاد نوين همه كس و همه چيز را متوجه خود ساخت كه همگان باور كردند به زودى ساختارهاى سنتى اقتصاد و صنعت تحت تاثير آن بسيار كمرنگ و كم رونق خواهند شد. رشد سرسام آور اينترنت و شركتهاى نوپاى اينترنتى حتى نوعى فرهنگ جديد را در بين مديران و فعالان اقتصادى ايجاد كرد. اين فرهنگ از پوشش و لباس گرفته تا نحوه حرف زدن و فكر كردن را تحت تاثير خود قرار مى داد. به عنوان مثال در بسيارى از شركتهاى نوين و نوپا لباس رسمى از كت و شلوار و كراوات به يك تى شرت و شلوار ساده بدل شد. مديران شركتهاى اينترنتى كه يك شبه ثروتمند شده بودند معتقد بودند بين فضاى سنتى خانه و محيط شركت نبايد مرزى گذاشت و لباس خانه و محل كار بايد تا حد ممكن نزديك به هم باشد تا بدين ترتيب مرز ميان كار و «بقيه زندگى» از ميان رفته و مرزهاى كار و اداره از ميان بروند. در دوران رياست جمهورى بيل كلينتون رشد بسيار بالا و بىسابقه بورس اين تحول را مضاعف كرد. اما اكنون خبر چندانى از آن سروصداها و جار و جنجالهاى خيرهكننده نيست. با اين حال پير اميديار بيش از هر كس ديگرى باعث مىشود تا تصور گذشته از اقتصاد نوين حفظ شود. اين مرد ايرانىالاصل با بنيان نهادن سايت حراج اينترنتى Ebay به يكى از سردمداران اقتصاد نوين بدل شده است.
    قصه از كجا شروع شد


    همانند بسيارى از داستان هاى موفقيت آميز در رشته اينترنت داستان سايت Ebay هم در يك اتاق نشيمن آغاز شد. پير اميديار كه تخصص وى در زمينه برنامه سازى رايانه اى است در اوقات فراغت خويش و در اتاق نشيمن خانه اش چند سايت اينترنتى را تحت يك مجموعه واحد و با آدرس www.ebay.com گرد آورده و اداره مى كرد. يك بار وقتى كه تعطيلات آخر هفته اش طولانى شد تصميم گرفت جايى را براى برگزارى حراج در اينترنت شكل دهد. وى اين كار را انجام داد و حاصل كارش را «حراج شبكه» ناميد. براى آنكه كارايى سايت خود را امتحان كند يك دستگاه سوراخ كن ليزرى را كه ايراد فنى هم داشت به حراج گذاشت دو هفته بعد اين دستگاه به قيمت ۱۴ دلار حراج شد. بدين ترتيب اولين كالا در اين سايت حراج شد و رسماً سايت مذكور آغاز به كار كرد. اين اتفاق در سال ۱۹۹۵ روى داد و از آن به بعد چنان رشدى در Ebay پديد آمد كه وضعيت فعلى آن با شرايط سال ۱۹۹۵ اصلاً قابل مقايسه نيست. سايت مذكور پس از شكل گيرى در سال ۱۹۹۵ تا مدتى با همان نام «حراج شبكه» فعاليت مى كرد. پس از مدتى اميديار نامش را تغيير داد و آن را Ebay ناميد. ايده تشكيل اين سايت به گفته خود اميديار خيلى ساده و البته ايده آليستى بود: «از طريق اينترنت مى توان بازارى كامل و جامع ايجاد كرد كه در آن وضعيت عرضه و تقاضا براى همگان شفاف و روشن باشد.» اخيراً مصاحبه اى از اميديار چاپ شده كه وى طى آن با يادآورى آن دوران مى گويد: «مى خواستم چيزى متفاوت انجام داده باشم تا هر فرد خود به تنهايى بتواند هم توليدكننده و هم مصرف كننده باشد.» به تازگى هم يك نويسنده آمريكايى به نام آدام كوهن كتابى را با نام يى بى ( Ebay من» منتشر ساخته كه در آن به رموز موفقيت اميديار و سايتش پرداخته است. به اعتقاد كوهن، اميديار خيلى زود دريافت كه ايده ساده اش يعنى همان چيزى كه چند سطر بالاتر از آن ياد كرديم مى تواند بسيار موفقيت آميز باشد و ثروت كلانى را نصيب وى سازد. او ابتدا كارش را براى تفريح و سپرى كردن اوقات فراغت انجام مى داد اما همين سرگرمى بدل به شركتى با رشد فوق العاده بالا شد. دو سال بعد از آنكه اولين حراج در سال ۱۹۹۵ صورت گرفت شركت به حدى رشد كرده بود كه روزانه بيش از يك ميليون نفر از سايت Ebay بازديد مى كردند.

    بزرگترين فروشگاه دنيا
    رشد اين شركت اينترنتى و سايت آن به حدى بالا است كه امروز ديگر هيچ فروشگاهى را چه در ميان سايت هاى حراج اينترنتى و چه در ميان ليست بزرگترين فروشگاه ها و سوپرماركت هاى جهان نمى توان با آن مقايسه كرد. هيچ فروشگاهى را نمى توان در دنيا پيدا كرد كه ميزان خريد و فروش كالا در آن به اندازه اين سايت اينترنتى باشد. امروز به طور متوسط روزانه
    ۱۲ ميليون عدد كالا در سايت Ebay به فروش مى رود. تعداد مشتريان ثبت شده Ebay هم ۱۴۴ ميليون نفر است. به عبارت ديگر ۱۴۴ ميليون نفر از مردم كره زمين مشتريان رسمى و دائم آن محسوب مى شوند. يكى از بهترين سال هاى اميديار و سايتش سال ۱۹۹۷ بود كه در آن سال بالاترين رشد اين فروشگاه اينترنتى به دست آمد. در آن سال همچنين اولين مديران شركت منصوب شدند. اميديار در همين سال هم تصميم گرفت كه براى تداوم رشد شركتش مديران با تجربه را وارد Ebay كرده و خود نقش مشاور و «رئيس در سايه» را بر عهده گيرد. او در تاسيس شركت يك شريك زيرك هم داشت: جف اسكول. اسكول نيز اين ديدگاه اميديار را قبول داشت كه اگرچه ايده وى بسيار خوب بوده اما آنها خود به تنهايى نمى توانند در اقتصاد پررقابت امروز هر كارى را انجام دهند. اين دو مديرى را به رياست شركت خويش برگزيدند كه هنوز هم رياست Ebay را بر عهده دارد. وى كه مگ ويتمن نام دارد اندكى پس از آغاز رياست خود، توانست در سال ۱۹۹۸ Ebay را با موفقيت وارد بورس سازد. حضور موفق Ebay در بورس ثروت بنيانگذار آن يعنى اميديار را چند برابر كرد. در آن زمان ديگر ايده ساده مرد جوان موجب پديد آمدن بزرگترين فروشگاه و مركز حراج دنيا شده بود. آدام كوهن كه براى نوشتن كتاب خود اجازه يافته بود تمامى سوراخ ها و گوشه هاى ناديده شركت را مورد بررسى قرار دهد، در كتاب خود مصاحبه هاى متعددى با اميديار و تعداد زيادى از پرسنل شركت انجام داده و حتى نظرات سرمايه گذاران را هم جويا شده است. وى در پايان تمامى اين اقدامات نتيجه مى گيرد كه در ميان شركت هاى بزرگ دنيا، نهاد اداره كننده سايت Ebay يكى از كم تنش ترين هاى آنهاست. او يكى از دلايل اين امر را نوع نگاه و رفتار مديريتى اميديار مى داند. وى خود نيز طى مدت تحقيقات خويش به يكى از شيفتگان و طرفداران سرسخت اميديار و سايت وى بدل شده است. لذا تقريباً تمام كتابش كه بيش از ۳۰۰ صفحه است صرف تعريف و تمجيد از مرد جوان شده است.

    مشابهت با بيل گيتس
    بسيارى معتقدند آن كارى كه اميديار انجام مى دهد نمونه مشابهى است با عملكرد غول نرم افزارسازى دنيا يعنى بيل گيتس و شركت وى - مايكروسافت. هر دوى اينها در عالم رايانه سير مى كنند و هر دو نيز انحصارگرند. گيتس در رشته نرم افزارسازى قدرت بلامنازع دنياست و از اين جايگاه نيز به هر وسيله اى كه شده دفاع مى كند _ ولو با شيوه هاى نه چندان اخلاقى. مخالفان سايت
    Ebay و شخص اميديار هم مى گويند همه چيز آن پول و مسائل مادى است و آنقدر بر اين امر اصرار مى شود كه حتى حاضرند برخى موضوعات و پيش شرط هاى لازم را ناديده بگيرند. در حال حاضر مى توان گفت Ebay تنها سايت جدى حراج در اينترنت است و سايرين در مقابل آن به هيچ وجه مجالى براى فعاليت ندارند. اميديار در مقابل اين مخالفان بارها كوشيده با يك عبارت خاص و كلى جواب بدهد: «انسان اساساً موجود خوبى است. اگر به او فرصت خوب عمل كردن داده شود عموماً رفتارش نيز خوب خواهد بود.» در بسيارى از صفحات اينترنتى مرتبط با Ebay وى همين عبارت را هم به صورت يك پند اخلاقى در گوشه اى از صفحه آورده ا ست.

    زندگى خصوصى
    اميديار به رغم مشابهت در رفتار به بيل گيتس برخى ويژگى هاى جالب دارد. غالباً لباس ساده به تن دارد و در اغلب عكس هايى كه از وى به چاپ مى رسد كراوات و كت و شلوار نپوشيده است. پيراهن معمولى و كاپشن چرمى ظاهراً لباس هاى محبوبش هستند _ درست مثل مديران اقتصاد نوين. در سايت اينترنتى شخصى خويش كه در آن با مخاطبان و علاقه مندان پيغام رد و بدل مى كند، خودش را چنين معرفى كرده است: «من بيشتر عمرم فردى طرفدار تكنولوژى بوده ام. اگرچه شهرتم به واسطه ابداع Ebay است، اما سعى ام بر آن است كه دنيا را به مكانى بهتر بدل كنم.» اميديار در حال حاضر ثروتمندترين ايرانى است و در ليست ثروتمندترين ساكنان آمريكا هم مكان بيست و هفتم را به خود اختصاص داده است. البته به رغم بحث ايرانى بودن وى، تنها يكى از والدينش ايرانى است و خودش هم در پاريس به دنيا آمده. اول خرداد او سى و هفتمين سال تولدش را جشن گرفت. در سال ۱۹۶۷ يعنى زمانى كه خانواده اش در پاريس زندگى مى كردند، به دنيا آمد. پس از آن پدرش براى تحصيل در رشته فيزيك عازم مريلند آمريكا شد تا در دانشگاه جان هاپكينز رشته محبوبش را دنبال كند. پير اميديار كه به همراه پدر و مادرش به آمريكا رفته بود طى دوران دبيرستان عاشق رايانه شد. بالاخره هم توانست در سال ۱۹۸۸ در رشته رايانه از دانشگاه «تافتس» فارغ التحصيل شود. پس از فارغ التحصيلى در شركت اپل ( Apple ) _ سازنده رايانه _ مشغول به كار شد. طى همين دوران با خانمى به نام پاملا آشنا شد و مدتى بعد هم با وى ازدواج كرد. جالب است بدانيد كه خانم پاملا نيز فاميل خود را به اميديار تغيير داده است. اين زوج همانند بيل گيتس و همسرش اعلام كرده اند كه قصد دارند طى سال هاى آينده بخش عمده ثروت خود را خرج كنند. آنها گفته اند كه تا بيست سال آينده به جز يك درصد از ثروتشان بقيه آن را خرج مى كنند. اميديار چندان علاقه اى به موضوعات سياسى ندارد و معمولاً در مورد ايران نيز اظهارنظر چندانى نمى كند. او چند سال قبل بخشى از ثروت خود را در سايت گوگل كه بزرگترين موتور جست وجوى دنياست سرمايه گذارى كرد. چند ماه قبل ورود موفق گوگل به بورس باعث شد تا از اين رهگذر نيز مبلغ كلان ديگرى نصيبش شده و باز هم بر ثروتش افزوده شود. مى گويند كسى تاكنون چهره او را بدون ريش نديده است.

    http://www.karafariny.com/intdetails.asp?vid=19

    مصاحبه با پیر امیدیار Pierre Omidyar ؛ثروتمندترین ایرانی و موسس ايراني eBay
    پير اميديار فقط 28 سالش بود که در چند روز تعطيلي آخر هفته، بکوب نشست پشت رايانه و برنامه چيزي را نوشت که بعدها به يکي از معروف‌ترين سايت‌هاي اينترنتي تبديل شد. سايت حراجي eBay. اين سايت 4 سپتامبر 1995با نام بيمزه ""Web Auction"" (وب حراجي ) کار خودش را شروع کرد؛ ولي پس از مدتي نامش به eBay تغيير پيدا کرد؛ البته اول مي‌خواستند بگذارند Echo Bay که نام شرکت مشاوره‌اي اميديار بود؛ ولي نشاني سايت echobay.com موجود نبود و نشستند کلي فکر کردند و Echo Bay را eBay کردند. پس از مدتي، کار سايت اين‌قدر گرفت که تنها بعد از 3 سال اميديار و بقيه برو بچه‌هايش را ميلياردر کرد. eBay هنوز هم با موفقيت به پول پاروکني در دنياي اينترنت ادامه مي‌دهد. يک نکته هم شايد شما را به خواندن حرف‌هاي او بيشتر ترغيب کند. اگر تا به حال نمي‌دانستيد و از روي نام خانوادگي‌اش هم حدس نزديد. از اين به بعد بدانيد که اين آدم سرشناس، در اصل ايراني و از پدر و مادري ايراني در شهر پاريس به دنيا آمده است. بقيه سرگذشت پيراميديار را از زبان خودش بخوانيد.




    کجا بدنيا آمدي؟
    من در فرانسه شهر پاريس به دنيا آمدم. تا 6 سالگي آنجا زندگي مي‌کردم. در همان سال‌ها به مدرسه 2زبانه‌اي مي‌رفتم و انگليسي را آنجا ياد گرفتم. 6 ساله بودم که به امريکا رفتيم به واشنگتن دي.سي. براي تحصيل در کالج به کاليفرنيا رفتم. طولاني‌ترين زماني که من در يک جا ماندگار شدم، همين دوران کالجم بود که 4 سال طول کشيد: چون خانواده ما هر دو سه سال جايشان را عوض مي‌کردند.





    دوران کودکيت چطوري بود؟
    من واقعاً به وسايل الکترونيک علاقه داشتم، به دستگاه‌هاي الکترونيک کوچک مانند ماشين حساب. اين وسايل مرا هميشه مجذوب خودشان مي‌کردند و هميشه مايل بودم که آنها را بشکنم و قطعاتشان را جدا کنم و بکوشم که آنها را دوباره سرهم کنم و تعميرشان کنم، کاري که البته هيچ‌وقت نتوانستم انجام بدهم!


    دانش‌آموز خوبي بودي؟
    نه، دانش‌آموز خوبي نبودم. از آنهايي بودم که اصلاً درس نمي‌خوانند.



    گفتي به وسايل الکترونيک علاقه داشتي، علاقه‌ات را به رايانه کي کشف کردي؟
    من هميشه سرگرم وسايل الکترونيکي بودم و فکر کنم اولين بار که رايانه ديدم، سوم دبستان بودم. از آن رايانه‌هاي اوليه بود، يک Radio Shack TRS-80 به 4کيلو بايت حافظه. فکر کنم يک حافظه اضافي 4 يا 8 کيلو بايت هم داشت که اندازه يک ميز بود! من برنامه‌نويسي با يبسيک را با همين رايانه ياد گرفتم به‌طور معمول از کلاس‌هاي ورزش مي‌زدم و يواشکي ميرفتم به اتاق رايانه و با آن بازي مي‌کردم.


    گويا، اولين کار برنامه‌نويسي حرفه‌اي‌ات در دبيرستان اتفاق افتاد. آن موقع در ذهنت بود که علم رايانه: Computer Science (رشته تحصيلي اميديار در دانشگاه) همان چيزي است که تو مي‌خواهي؟




    من هميشه دوست داشتم با رايانه مشغول بشوم. نوع شغل انتخابي من اين بود که مي‌خواستم يک مهندس رايانه باشم. دلم ميخواست نرم‌افزار و سخت‌افزار را کشف کنم و آنها را با هم ترکيب کنم تا درباره رايانه‌ها چيزي ياد بگيرم. وقتي در دانشگاه Tufts به کالج رفتم، قبول کردند به مدرسه مهندسي بروم تا دوره مهندسي برق و رايانه را بگذرانم. من همان ترم اول يا شايد هم ترم دوم سريع فهميدم که دوره مهندسي کمي برايم سخت است. مثلاً براي دانشجوهاي مهندسي لازم بود که به‌طور حتم درس شيمي را بگذرانند: ولي من هيچ علاقه‌اي به شيمي نداشتم. من خودم را کشتم تا از شيمي سر در بياورم و براي امتحان حسابي درس خواندم؛ ولي نتيجه‌اش تقريباً هيچ بود. يادم هست که براي ميان ترم اين‌قدر زياد درس خواندم که تا پيش از آن براي هيچ درسي اين کار را نکرده بودم؛ اما نمره‌ام از 100، 30 شد. آنجا بود که به خودم گفتم: ميداني، اين کاري که تو داري ميکني خيلي مضحک است. براي همين از کالج مهندسي بيرون آمدم و رشته علم رايانه را دنبال کردم.

    از دوران کالج چه چيزهاي ديگري برايت مانده است؟
    وقتي در کالج بودم، خودم ياد گرفتم که چطور براي رايانه‌هاي مکينتاش برنامه‌نويسي کنم؛ البته کاملاً خودم ياد نگرفتم. يک کلاس برنامه‌نويسيC به اسم «ساختار داده‌ها» داشتيم که آنجا ياد گرفتم چطوربه زبان C برنامه بنويسم. يک پروفسور خيلي فوق‌العاده داشتيم که از بهترين استادانم بود. من از اين قابليت (نوشتن برنامه به زبان C) استفاده کردم تا خودم ياد بگيرم چطور ميشود براي رايانه‌هاي مکينتاش برنامه نوشت. هر چيزي درباره آن ياد ميگرفتم، خيلي هيجان‌انگيز بود. کار حرفه‌اي‌ام را هم پس از کالج شروع کردم؛ البته. در عمل يک سال پيش از فارغ‌التحصيلي، يک کار تابستاني در شرکت نرم‌افزاري در کاليفرنيا پيدا کردم که براي شرکت مکينتاش کار مي‌کرد.




    آن لحظه که اين کار را گرفتي، حواست بود که زندگي‌ات به چه سمتي ميرود؟
    نه، هرگز. من فقط داشتم چيزي را که از آن لذت مي‌بردم، دنبال مي‌کردم. منظورم اين است که حسم را دنبال مي‌کردم. قابليت نوشتن نرم‌افزارهايي که فايده‌اي داشته باشند يا روي آدم‌هايي که از آنها استفاده مي‌کنند، تأثير بگذارند، به من انگيزه مي‌داد و من را به جلو مي‌برد. براي همين من از نرم‌افزارهايي که به درد بازار مصرف مردم مي‌خورد و اين فکر که قادر باشي يک کار خوب انجام بدهي، انگيزه مي‌گرفتم. مانند بيشتر برنامه‌نويس‌ها ابن به خاطر علاقه و اشتياق شديد بود تا چيز ديگر. براي همين مانند خيلي‌هاي ديگر که اين حرف را زده‌اند، کاري که من مي‌کردم واقعاً کار نبود، مانند اين بود که دارم تفريح مي‌کنم.



    احساسي که از آن ميگويي، احساس چه چيزي بود؟
    پيچيده است. من اشتياق و علاقه شديدي دارم براي حل مسائلي که فکر مي‌کنم مي‌توانم آنها را با راه جديدي حل کنم. منظورم اين است که انجام يک کار جديد به ما آدم‌ها حس غرور مي‌دهد. براي من مسائلي جذاب بود که به نظرم مي‌رسيد بسادگي قابل حل است. منظورم مسائل مشکل نيست. از آن مساله‌ها که فيزيک‌‌دان‌ها دنبال حل آن هستند. منظورم مسائل ساده‌اي است که هيچ کس خودش را براي حل آنها به دردسر نمي‌اندازد، چون فکر مي‌کنند حلشان غيرممکن است. ايده eBay هم اين‌جوري بود. فکر من فقط کمک به آدم‌هايي بود که مي‌خواستند با همديگر در اينترنت دادو ستد کنند. مردم فکر مي‌کردند اين کار غيرممکن است. آنها مي‌گفتند آخر چطور ميتوانند از طريق اينترنت به همديگر اعتماد کنند؟ (حواستان باشد داريم از سال 1995 حرف ميزنيم.) چطور مي‌توانند همديگر را بشناسند؟ ولي من فکر مي‌کردم تصورات مردم احمقانه است، چون آدم‌ها اساساً خوب و درستکار هستند. اين فکر خيلي مرا تحريک کرد. هي، من بايد اين کار را سريع انجام بدهم. من بايد به مردم نشان بدهم که فکرشان درست نيست. بايد بروم جلو تا ببينم چه مي‌شود.


    يعني همان‌طور که جاهاي ديگر خوانده‌‌ايم، ايده اصلي eBay اتفاقي به ذهنت رسيد؟
    موفقيت تجاري eBay بله، به‌طور کامل اتفاقي بود؛ ولي داستان تولد اين ايده را رسانه‌ها بال و پر دادند و در آن زياده‌گويي کردند.



    منظورت همان داستان آب‌نبات با مارکPez است؟ (مدت‌ها اين داستان بر سر زبان‌ها افتاده بود که اميديار، eBay را به خاطر کمک به نامزدش راه انداخته است. آخر همسر اميديار علاقه زيادي به جمع کردن انواع مختلف آب‌نبات‌هاي Pez دارد. مي‌گفتند اميديار اين سايت را راه انداخت تا همسرش (نامزدش در آن زمان) با استفاده از اينترنت راحت بتواند بقيه کلکسيونرهاي Pez را پيدا کند و با آنها معامله کند.)




    بله. همسرم (که در آن زمان نامزد بوديم) هر وقت اين داستان را مي‌‌شنود چشمانش گشاد مي‌شود و مي‌گويد: به آنها بگو من مشاور کارهاي مديريتي هستم. به آنها بگو من در بيولوژي مولکولي تخصص دارم. من فقط کلکسيونر آب‌نبات‌هاي Pez نيستم. اين قضيه آب‌نبات‌ها در الهام اين ايده به من نقش داشت؛ ولي با صراحت مي‌گويم نقشش خيلي کم بود. براي من اين کار يک تجربه بود. همان‌طور که گفتم من مي‌خواستم يک بازار کارآمد بسازم که تک تک آدم‌ها بتوانند از شرکت در آن سود ببرند. به خودم گفتم: اينترنت و وب براي اين فکر نقص ندارد. اين تجربه را ابتدا به عنوان سرگرمي شروع کردم و کار روزانه‌ام را هم داشتم. در 6 ماه سودي نصيب ما ميشد که هزينه‌هايمان را جواب مي‌داد طي 9 ماه به سودي رسيديم که بيشتر از حقوق شغل روزانه‌ام بود. اينجا بود که فهميديم با يک تجارت درست و حسابي طرف هستيم و بايد کاري برايش بکنيم و کار اصلي از آن زمان شروع شد.


    زندگی نامه پیر امیدیار Pierre Omidyar ثروتمندترین ایرانی اصل و صاحب بزرگترین حراجی آنلاین جهان
    پیر امیدیار Pierre Omidyar ثروتمندترین ایرانی اصل و صاحب بزرگترین حراجی آنلاین جهان یعنی http://www.ebay.com است پیر امیدیار در ۲۱ ژوئن ۱۹۶۷ از پدری ایرانی و مادری فرانسوی در پاریس بدنیا آمد. ۶ ساله بود که با خانواده اش به مریلند آمریکا رفت و در ۱۴ سالگی با نوشتن دومین برنامه رایانه‌ای برای کتابخانه مدرسه پا به دنیای بیتها گذاشت. پیر امیدیار رئیس و موسس سایت ای‌بی (e-bay) اولین و معروفترین وب‌گاه مخصوص حراج و خرید و فروش اینترنتی که تا آخر سال ۱۹۹۸ ۱/۲ میلیون عضو ۷۵۰ میلیون دلار حجم معاملات و حدود ۸ میلیون دلار سود به هم زده بود. حالا بعد از گذشت ۸ سال شرکت بزرگی شده است با بیش از ۶۰۰۰ کارمند ۴۶ میلیون مشتری ثبت شده و ۴۴۱ میلیون دلار سود خالص در سال ۲۰۰۵. اکنون(تا سال ۲۰۰۳) او دومین ثروتمند زیر چهل سال و بیست و نهمین ثروتمند دنیا با ثروتی بالغ بر ۷ میلیارد دلار است وی را ثروتمندترین ایرانی اصل در جهان عنوان داده اند.

    این عکس کوچک شده است برای مشاهده ی سایز اصلی کلیک کنید



  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    Professor Seyyed Mehdi Alvani

    • PhD in Management, South California University
    • Professor of Allameh Tabatabaee
    • National Hall of Fame (Management Field)
    • Consultant in various corporations
    • Researcher in various Research Institutes
    • Author of books & articles on management
    • Contribution in many international and Iranian seminars and conferences

    پرفسور سيد مهدي الواني


    دكتراي مديريت از دانشگاه كاليفورنياي جنوبي، استاد دانشگاه علامه‌طباطبايي از چهره هاي ماندگار كشور در رشته مديريت، مشاور و پژوهشگر در شمار قابل توجهي از سازمان‌ها و مؤسسات پژوهشي كشور و مؤلف و مترجم كتب متعددي در حوزه‌هاي مديريت و زمينه‌هاي وابسته مي‌باشد. از ايشان مقالات بسياري در كنفرانس‌ها، سمينارها و نشريات علمي و پژوهشي داخلي و بين‌المللي منتشر گرديده است


    دکتر سعید خرقانی


    دکتر سعید خرقانی دکترای عمران از دانشگاه اکول سانترال پاریس، رئیس موسسه تحقیقات و آموزش مدیریت و سمت های اجرایی و پژوهشی درسازمان ها و موسسات گوناگون از جمله عضو شوراي تحقيقات و فناوري وزارت علوم و نماينده وزير نيرو در هيات امناي موسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي، ایشان همچنین کتب و مقالات متعددی در حوزه های مدیریت و مهندسی عمران تألیف و به چاپ رسانده اند

    دريافت رزومه کامل
    Dr. Saeed Jafari Moghadam

    • PhD in HR Management: Tarbiat Modarres University
    • Member of Faculty: University of Tehran
    • Publisher & Editor-in-Chief: Iran KM Magazine
    • KM Topics Lecturer in Management Research & Training Institute from 1998
    Author of:

    • Case Studies in Experiences of Managers in Water & Power Industries
    • Experience Documentation: A KM Approach
    Course Designer:

    • Experience Documentation in Project Managemnet
    • Experience Documentation: Case Studies
    Translation of:

    • Stress Management
    • Learning Organizations
    Complete Resume

    دکتر سعيد جعفري مقدم
    دكتر سعيد جعفري مقدم دانش آموخته دكتري مديريت منابع انساني از دانشگاه تربيت مدرس، عضو هيات علمي دانشگاه تهران و صاحب امتياز؛ مدير مسئول و سردبير ماهنامه مديريت دانش سازماني مي باشند. ايشان فعاليت خود در زمينه مديريت دانش را از سال 1377 با تمركز بر مستندسازي تجربيات مديران در موسسه تحقيقات و آموزش مديريت (وابسته به وزارت نيرو) آغاز نمودند و اين همكاري همچنان ادامه دارد. در اين ايام اقداماتي چون مستندسازي تجربيات مديران وزارت نيرو در قالب مطالعات موردي در كنار مطالعات نظري در زمينه مستندسازي تجارب مديران و مديريت دانش سازماني؛ به دستاوردهاي ارزشمندي منتهي گرديد كه اغلب آنها براي نخستين بار در كشور در معرض آزمون قرار مي گرفت

    از جمله اين دستاوردها مي توان به موارد زير اشاره نمود

    • تاليف كتاب «مطالعات موردي، تجربيات مديران در صنعت آب و برق» با همكاري دكتر محمدعلي بابايي
    • تاليف كتاب «مستندسازي تجربيات مديران از ديدگاه مديريت دانش»
    • طراحي درس مستندسازي تجربيات مديران در مديريت پروژه
    • برگزاري سمينار مستندسازي تجربيات مديران در قالب مطالعات موردي
    • اجراي پروژه هاي بازخواني، ثبت و مستندسازي تجارب مديران از ديدگاه مديريت دانش
    • ترجمه کتاب «مديريت استرس و مديريت مدرسه محور»
    دريافت رزومه کامل



    Kourosh Hamidi
    His professional Career started at Iran Trade Yellow Pages as a marketing officer. Later on he was manager of Special Issues in Iran News Daily newspaper & the marketing manager of Iran Today monthly magazine; meanwhile he started his study of journalism in Studies & Researches Center of Mass Media besides his BA in Economics.
    In his movement from marketing sector towards consumer services, Hamidi worked as the international marketing manager in Linex Company in UAE, then he acted as the manager of Public Relations & Marketing in Sadegh Negar IT Co until 2000.
    He established Borna Marketing Communications Institute in 2000 and was its managing director since 2004, (still owner). He has been Managing Director of Iran Oil, Gas & Petrochemicals Info Institute since 2004.
    His book “Secrets of Advertising” has been the reference for MA entrance exam of Advertising in Iranian Universities & articles about Iranian brands & advertising in specialty publications.
    He has been the organizer of “Iran Upstream Congress”, “Iranian Pipe & Pipeline Conference”, “Oil & Petroleum Rotating Equipment”, etc.

    کوروش حميدي

    کوروش حميدي پس از اتمام تحصيلات در رشته اقتصاد بازرگاني، از سال 1372 درYellow Pages Iran آغاز به فعالبت نمود. سپس در روزنامه Iran News مدير ويژه نامه ها و در ماهنامه Iran Today بعنوان مدير بازرگاني فعاليت كرده است. در همين حين وي دوره روزنامه نگاري را در مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها طي نمود.
    وي در حركت از ارائه خدمات بازاريابي تبليغاتي به سمت مصرف كنندگان اين خدمات، بعنوان مدير بازاريابي بين المللي شركت Linex در امارات متحده عربي و همچنين مدير بازاريابي شركت صادق نگار فعاليت نمود. کوروش حميدي از سال 1379 مدير مؤسسه برنا بوده و هم اكنون مدير عامل مؤسسه اطلاع رساني نفت، گاز و پتروشيمي مي باشد.
    تأليفات وي شامل كتاب رازهاي تبليغات (رفرنس آزمون کارشناسي ارشد) و مقالاتي در رابطه با برندهاي ايراني و تبليغات در نشريات تخصصي مي باشد. همچنين حميدي بازرس و مسوول کميته آموزش و انتشارات انجمن تحقيقات بازاريابي ايران مي باشد.
    حضور کوروش حميدي در رخدادهاي مختلف شامل مدير اجرائي اولين کنگره مهندسي نفت ايران، دبير اجرائي کنفرانس مديريت دانش و دبير اجرائي کنفرانس حفاري ايران مي باشد.




    Kamran Daraiy
    Born in 1974, graduated in software & designing systems in software.
    He started his professional activity since 1996 as the public relations manager & coordinator in Rahsaze Company, then as a web designer & system analyzer he joined the research deputy of the Ministry of Health & Medical Education. Among his activities are designing & preparing research deputy's website in the Ministry of Health and holding different training courses in the Ministry of Health and medical science universities.
    He joined the Nasim Iman Institute in 2000 as a executive manager in informing and equipping Iranian universities and research centers for the studying and research sources. Among his activities, then, holding different courses of introducing and teaching application of internet scientific research sources for all medical and non medical universities.
    He has worked as a consultant for preparing studies and research sources for research centers and universities. Cooperating in designing and preparing management of the site of Daneshyar science sources being used by all Iranian universities and research centers for many years.

    كامران دارائي
    متولد سال 1353 تحصيلات خود را در رشته نرم‌افزار و طراحي سيستم هاي نرم افزاري انجام داده است. او فعاليت حرفه‌اي خود را از سال 1375 در سمت مدير روابط عمومي و امورهماهنگي در شركت راه‌سازه آغاز نمود. سپس به عنوان طراح سايت و تحليلگر سيستم هاي اطلاعرساني به معاونت تحقيقات و فناوري وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي پيوست.
    ازجمله فعاليت هاي او در اين دوره مي‌توان به طراحي و آماده سازي سايت معاونت پژوهشي وزارت بهداشت و برگزاري دوره هاي مختلف آموزشي در سطح معاونت‌هاي وزارت بهداشت و دانشگاه‌هاي علوم پزشكي كشور اشاره نمود.
    وي در سال 1379 با پيوستن به موسسه نسيم ايمان در سمت مدير عمليات به فعاليت خود در امر اطلاع رساني و تجهيز دانشگاه‌ها و مراكز پژوهشي كشور به منابع تحقيقاتي و مطالعاتي ادامه داد كه ازجمله فعاليت هاي او در اين دوره مي‌توان به برگزاري دوره‌هاي مختلف معرفي و آموزش نحوه استفاده از منابع علمي تحقيقاتي اينترنتي براي كليه دانشگاه‌هاي پزشكي و غيرپزشكي كشور، مشاوره در تجهيز و تهيه منابع تحقيقاتي و مطالعاتي مراكز تحقيقاتي و دانشگاه‌هاي كشور، همكاري در طراحي و آماده سازي سايت مديرت منابع علمي دانشيار كه طي چند سال گذشته مورد استفاده كليه دانشگاه‌ها و مراكز تحقيقاتي كشور مي‌باشد، برگزاري 4 دوره همايش معرفي و آموزش منابع علمي تحقيقاتي اينترنتي درسطح كشور با همكاري شركت‌ها و ناشرين منابع علمي بين المللي همچون: انجمن شيمي آمريكا(ACS)، انجمن سلطنتي شيمي انگلستان (RSC) انجمن مهندسين مكانيك و عمران آمريكا(ASME&ASCE)، انتشارات Blackwell، Nature,Thieme شركتهاي EBSCO و OVID Technologies و همكاري با ديگر ناشرين اشاره نمود.

    وي از سال 1384 مدير بازرگاني موسسه اطلاع رساني نفت، گاز و پتروشيمي بوده و مسئوليت برنامه ريزي و اجراي اولين کنگره مهندسي نفت ايران را در خردادماه سال 1385 بر عهده داشته است . وي هم اکنون مسئول برنامه ريزي و اجراي اولين کنفرانس لوله و صنايع وابسته و کنفرانس حفاري ايران را نيز بر عهده دارد.

  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    به شکست اعتقاد ندارم








    گفت‌وگوی روزنامه همشهری با بهروز فروتن؛ مدیر عامل صنایع غذایی بهروز و قهرمان قهرمانان صنایع کشور در سال 84.
    شهرزاد عبدیه:
    موفقیت، همه‌اش موفقیت اقتصادی نیست؛ این را خود بهروز فروتن هم قبول دارد و لابد به همین خاطر است که وقتی از او می‌خواهم به خودش نمره بدهد، می‌گوید: «14 از 20».
    او ادامه می‌دهد که «معنای موفقیت، وسیع‌تر از موفقیت اقتصادی است... و پول فقط یک وسیله است برای رسیدن به هدف. پول، خودش هدف نیست». با این وجود، او لااقل در حوزه اقتصادی، فرد موفقی به حساب می‌آید؛ مدیر عامل صنایع غذایی بهروز و قهرمان قهرمانان صنایع کشور در سال 84.
    با او از فراز و نشیب‌های زندگی‌اش حرف زدیم و راهی که تا رسیدن به این نقطه طی کرده. می‌دانید چرا؟ چون به قول آنتونی رابینز، راحت‌ترين راه براي موفق شدن در هر زمينه‌اي اين است كه حرف‌ها و تجربيات آدم‌هاي موفق را در همان زمينه بشنويم و تا آنجا كه مي‌توانيم، از آنها الگوبرداری كنيم. به نظر شما این راه خوبی نیست؟
    • شما چند سالتان است، آقای فروتن؟

    من دو تا سن دارم. شما کدامش را می‌پرسید؟
    • هر دو تایش را. حالا چی هستند این دو تا سن‌؟

    یکی سن شناسنامه‌اي‌ام که حدود 60 سال است، یکی هم آن سن واقعی‌ام، یعنی آن سنی که خودم باورش می‌کنم.
    • که چند سال است؟

    حدود 52 سال. من هنوز با همان شور و هیجانِ 52 سالگی‌ام کار می‌کنم، زندگی می‌کنم و از کار و زندگی‌ام لذت می‌برم.
    • از 52 سالگی آمدید توی بازار کار؟

    نه، از کودکی آمدم. من تقریبا تمام زندگی‌ام را کار کرده‌‌ام. پدرم آدم دوراندیشی بود و از همان بچگی، هر تابستان مرا می‌فرستاد پیش یکی از کاسب‌‌های محل برای شاگردی. آنها هم هر روز، غروب به غروب، از همان پولی که پدرم مخفیانه به‌شان می‌داد، به‌ من دستمزد می‌دادند. این‌طوری، جوهر کار و عشق به کار در من ریشه کرد و زندگی‌ام با کار عجین شد.

    • بعد از آن دورانِ شاگردی، چه‌ کار کردید؟

    خب، من داشتم درسم را هم می‌خواندم. بلافاصله بعد از اتمام تحصیلاتم در رشته مدیریت دانشگاه تهران به تدریس و مدیریت در مدرسه مشغول شدم.
    • چه جالب! پس سابقه معلمی هم دارید. چرا همان تدریس را ادامه ندادید؟

    به خاطر مشغله‌های زندگی‌ام مجبور شدم در کنار تدریس، کارهای پیمانکاری هم قبول کنم. کار و زندگی‌ام داشت نسبتا خوب پیش می‌رفت، اما همان‌ دوران به خاطر اعتماد نابه‌جایم به یک نفر، به مشکلات مالی شدیدی برخوردم؛ آن‌قدر شدید که تقریبا تمام دارایی‌ام را از دست دادم و مجبور شدم از صفر شروع کنم.
    • و آن‌وقت چه کار کردید؟

    کم‌هزینه‌ترین کاری که می‌توانستم انجام بدهم و در واقع، تنها کاری که آن‌ موقع از دستم برمی‌آمد، این بود که بروم سراغ تولید فرآورده‌های غذایی در زیرزمین منزل استیجاری‌ام.
    • واقعا! شما اجاره‌نشین هم بوده‌اید؟

    بله. البته آن منزل مال خودم بود اما مجبور شدم برای پرداخت تعهدهایم آن را بفروشم‌. بعدش هم همان‌جا را از خریدار، اجاره کردم. یعنی شدم مستأجر خانه خودم.
    • داشتید از کارتان می‌گفتید...

    من آن دوران، هر روز حوالی ساعت 3 ـ 5/2 صبح با یک ژیان مهاری که با مشقت آن را خریده بودم‌، برای تهیه مواد اولیه می‌رفتم میدان. در طول روز، همسرم رُب و ترشی و مربا و غذاهایی مثل کشک بادمجان و این‌جور چیز‌ها درست می‌کرد و من با همان ژیان مهاری، آن غذاها را می‌بردم جلوی درِ فروشگاه‌ها و مغازه‌ها برای فروش.


    • سخت‌ نبود؟

    چرا، خیلی سخت بود؛ مخصوصا که برخوردهای زیادی هم توی آن کار پیش می‌آمد.
    • از همان موقع، به فکر تأسیس کارخانه افتادید؟

    نه، قبل‌تر از آن هم به فکرش بودم. من فکر می‌کنم هر موفقیتی به دنبال یک رؤیای دست‌یافتنی به دست می‌آید. من همیشه در زندگی‌ام آرزوهایی داشته‌ام و همیشه هم برنامه‌های زیادی برای رسیدن به آن آرزوها در ذهنم بوده.
    در صنعت، شما را آدم موفقی می‌دانند. شما هم خودتان را آدم موفقی می‌دانید یا نه؟
    راستش من اعتقاد دارم که موفقیت کاملا نسبی است.
    • یعنی اگر بخواهید به موفقیت خودتان نمره بدهید، چند می‌دهید؟

    14 از 20.
    • چرا؟

    چون معنای موفقیت، وسیع‌تر از موفقیت اقتصادی است. من هیچ وقت، هدف اصلی‌ام در زندگی، پول نبوده. به نظر من، احترام اجتماعی و خودشناسیِ درون، خیلی مهم‌تر از مادیات است. پول برای من یک وسیله است برای رسیدن به هدف. پول، خودش هدف نیست.
    • تعریفتان از موفقیت چیست؟ موفقیت را در چه می‌دانید؟

    ارضای درون. بعضی‌ها با هنر ارضا می‌شوند، بعضی‌ها با پول و بعضی‌ها با علم. این‌ بستگی دارد به درون آدم‌ها. آدم هیچ‌وقت نمی‌تواند در این جور چیزها به خودش دروغ بگوید؛ حتی اگر تظاهر کند. موفقیت یک حس درونی است.
    • شما به موفقیت خودتان نمره 14 دادید. حالا فکر می‌کنید چطور می‌شود 20 گرفت؟

    اصلا نمی‌شود 02 گرفت. به نظرم، می‌شود به 20 نزدیک شد ولی نمی‌شود دقیقا 02 گرفت.
    • چرا؟

    چون آدم‌ها پویا هستند و بعد از رسیدن به هر هدفی، یک مقصد بالاتر برای خودشان در نظر می‌گیرند. یعنی همیشه بین خودشان و نمره 20 یک فاصله ذهنی دارند. فکر می‌کنم این ذاتِ حرکت است.
    • فکر می‌کنید کلید موفقیت‌تان چه بوده؟

    پشتکار و باور. من هر از گاهی در زندگی‌ام درجا زده‌ام و به خاطر شرایطم نتوانسته‌ام گامی به جلو بردارم، اما مهم، برایم این بوده که هیچ‌وقت متوقف نشوم. درجا زدم اما نایستادم. سعی کردم و صبر کردم تا به مرور راهم هموارتر شد و توانستم گامی به جلو بردارم.
    • لابه‌لای حرف‌هایتان گفتید که یک بار در زندگی‌تان شکستِ بدی خوردید و مجبور شدید از صفر شروع کنید. اگر موافق باشید، از همان دوران حرف بزنیم.

    نه، من نگفتم شکست خوردم. من اصلا به شکست اعتقاد ندارم. شکست، لفظ درستی نیست. بهتر است به جای آن، بگوییم کسب تجربه جدید.
    • بسیار خب؛ بعد از کسب آن تجربه جدید، چه‌ کار کردید؟

    می‌دانید، من هیچ‌وقت به خاطر دارایی‌‌های مادی‌ام احساس فخر و غرور نکردم و همین نگاه در طول زندگی‌ام باعث ‌شد که هیچ‌وقت با از دست دادن دارایی‌هایم مستأصل نشوم. سرمایه مادی‌ آدم در طول زندگی‌اش ممکن است بارها و بارها از دست برود، اما تجربیات آدم و سرمایه‌های معنوی‌‌اش باقی می‌ماند و از همان سرمایه‌ها هم می‌شود برای هر شروع مجددی استفاده ‌کرد.
    • با چنین نگاهی، آدم هیچ‌وقت ناامید نمی‌شود. یعنی شما هیچ‌وقت ناامید نشد‌ه‌اید؟

    نه، هیچ‌وقت دلیلی برای ناامیدی نداشته‌ام، اما بعضی مواقع دچار تردید شده‌‌ام.
    • و آن‌ مواقع چه‌ کار کردید؟

    به ندای دلم گوش کردم.
    • این هم روشی است. اما فکر نمی‌کنید احتمال خطایش زیاد باشد؟

    چرا. من هم ممکن است دچار اشتباه شده باشم، اما حتما از انتخابم راضی بوده‌ام، حتی اگر ضرر کرده باشم. در هر صورت، انسان جایزالخطاست.
    • باز هم از این‌جور شروع‌هاي مجدد داشته‌اید؟

    بله، زیاد. مثلا یکی دو سال بعد از همان شروع کارم در منزل توانستم با کمی پس‌انداز و قرض و قوله و فروش زیور‌آلات همسرم، و حتی فروش حلقه ازدواجمان، بالاخره یک کارگاه اجاره کنم. اما درست همان روزی که قرار بود بعد از مدت‌ها دوندگی بروم پروانه بهداری و سازمان صنایع را بگیرم، تلفنی به‌ من اطلاع دادند که کارگاهم آتش گرفته و از بدشانسی، وقتی به آتش‌نشانی خبر دادند و مأموران آتش‌نشانی به محل حادثه رسیدند، متوجه شدند که تانکرهای آبشان خالی است و این‌طوری، تمام کارگاه و وسایل کارگاهم در آتش ‌سوخت و از بین رفت.
    • واقعا بد آوريد!

    تازه این پایان ماجرا نبود، چون بعضی‌ها به خاطر همین آتش‌سوزی به من تهمت زدند که تو برای پول گرفتن از بیمه، عمدا کارگاهت را آتش زده‌ای. این در حالی بود که اصلا کارگاه من، بیمه نبود.
    به هر حال، این حادثه خیلی اذیتم کرد، اما چاره‌ای نبود و باید دوباره شروع می‌کردم. نباید کارگران حتی یک روز بیکار می‌ماندند. آن روز، من دوباره با خودم عهد کردم که موفق شوم.
    • و چه کار کردید؟

    رفتم آهن‌آلاتِ باقی‌مانده از آتش‌سوزی را با قیمت پایین فروختم و زیرسقف کوچکی که از همان کارگاه باقی مانده بود، شروع کردم به کارِ بسته‌بندی لباس نوزاد و داروهای گیاهی و...
    • گفتید که یک بار هم به یک نفر اعتماد کردید و او ازتان سوءاستفاده کرد و تمام دارایی‌تان از دست رفت...

    بله، ولی من خودم مقصر بودم و هیچ‌کس در آن اشتباه من، سهیم نبود. نباید بیش از حد اعتماد می‌کردم. این اشتباه بود و حالا که اشتباه کرده بودم، خودم باید تاوانش را می‌دادم و تاوانش را هم با کار و تلاشِ بیشتر و بیشتر دادم.
    • تا حالا شده به مشکلی برخورد کنید که هیچ‌جوری نتوانید آن را حل‌ کنید؟

    بله.
    • مثلا؟

    مثلا هنوز نتوانسته‌ام با خودم کنار بیایم که نیاز به کمی استراحت هم دارم.
    • چرا؟

    چون احساس می‌کنم با استراحتم ممکن است کاری متوقف شود و من باید با کارم برای رسیدن به اهدافم وسیله فراهم کنم و از همه مهم‌تر اینکه من عاشق کارم هستم و از کار کردن، لذت می‌برم.
    • حرف آخر؟

    نباید جوان‌ترها و بچه‌ها را از کار و زندگی ترساند. بزرگ‌ترها باید بگذارند آنها بیایند داخل اجتماع و با تمام وجود، تلخی‌ها و شیرینی‌های زندگی اجتماعی را بچشند. فقط این‌طوری می‌شود راه مبارزه با مشکلات را یاد گرفت.
    وقتی دخترانم کوچک‌تر بودند و می‌خواستند بروند مدرسه، من خودم خیلی از مواقع، آنها را به جای ماشین با اتوبوس می‌بردم مدرسه تا آنها این چهرة زندگی را فراموش نکنند. به آنها کارهای سخت می‌سپردم و ازشان کار می‌کشیدم تا با زندگی واقعی آشنا شوند. به هر حال، معتقدم که این بهترین راه است برای اینکه آنها راه مبارزه با مشکلات را یاد بگیرند.
    از غذای روزگار
    اسم مک‌دونالد در دنیای غذا و محصولات غذایی و فست‌فود - اگر سرشناس‌ترین اسم نباشد - لااقل یکی از سرشناس‌ترین‌هاست. اما می‌دانید همین مک‌دونالد از کجا شروع به کار کرد؟ برادران مک‌دونالد (دیک و مک) کارشان را در سال1940با یک باربکیو شروع کردند.
    آنها بعد از 8 سال، وقتی دیدند بیشتر سودشان از فروش همبرگر است، رستورانشان را مدتی بستند و وقتي مجددا آن را افتتاح کردند، منوی‌شان کوتاه و ساده شده بود: همبرگر، سیب‌زمینی سرخ‌کرده، چند نوع شیک(Shake)، قهوه و کوکاکولا که البته همه از قبل آماده و بسته‌بندی شده بودند. دیگر لازم نبود که فروشندگان، منتظر سفارش مشتریان بمانند. قیمت هر همبرگر 15 سنت بود که می‌شد نصف قیمت جاهای دیگر.
    در سال 1961 یکی از کسانی که در کار تهیه انواع شیک بود، امتیاز مک‌دونالد را خرید و ایده‌های خود را در آن بسط داد و آنجا را متحول کرد. نام این شخص «ری کراک» بود و این جمله هم متعلق به اوست: «برای درک زیبایی موجود در گوجه فرنگی داخل یک همبرگر به نوع خاصی از شعور نیاز است»!
    بعد از مک‌دونالد، فست‌فودهای زنجیره‌ای زیادی ظهور کردند که البته خاستگاه اکثر آنان ایالات متحده بود. رستوران‌های زنجیره‌ای فست‌فود، خصوصا مک‌دونالد و کنتاکی، در اکثر کشورهای جهان، نماد جهانی‌سازی و سلطه آمریکا به حساب می‌آیند و در بیشتر اعتراضات مردمی مورد حمله قرار می‌‌گیرند؛ به طوری که در سال2005 اهالی کراچی در پی اعتراض به سیاست‌های تفرقه‌افکنانه آمریکا در پاکستان، به شعبه اصلی رستوران مرغ سوخاری کنتاکی حمله کردند و آن را از بین بردند!
    راهِ طی‌‌شده
    محمد کیاسالار: آنتونی رابینز می‌گوید راحت‌ترين راه براي موفق شدن در هر زمينه‌اي، اين است كه از حرف‌ها و تجربيات آدم‌هاي موفق در همان زمينه، استفاده كنيم.
    برایان تریسی، همین کار را کرد و شد برایان تریسی. او را اگرچه در کشور ما بیشتر با «قورباغه‌ات را قورت بده» می‌‌شناسند اما اسم و رسمش در دنياي موفقيت، بزرگ‌تر از این حرف‌هاست؛ يك مؤلف، مربي و سخنران حرفه‌اي در زمينه موفقيت، مدير شركت بين‌المللي برايان تريسي واقع در سولاتابيچ كاليفرنيا و مشاور بيش از 500 شركت معتبر بين‌المللي. برایان تریسی که اتفاقا هفته گذشته برای چند سخنرانی آمده بود ایران، در زندگينامه‌اش مي‌نویسد:
    «هميشه در مدرسه شاگرد ضعيفي بودم و آخرش هم مجبور شدم ترك تحصيل كنم. دوران نوجواني‌ام عمدتا به كارگري گذشت؛ كار در آشپزخانه يك رستوران، حفر چاه، كارگري در كارخانه و حمل و نقل بسته‌هاي كاه در مزارع و دامداري‌ها. 25ساله‌ بودم كه شروع كردم به فروشندگي. از اين خانه به آن خانه مي‌رفتم و با سود مختصري كه از خريد و فروش لوازم منزل به دست مي‌آوردم، روزگارم مي‌گذشت. يك روز اين سؤال در ذهنم جرقه زد كه چرا خيلي‌ها توي همين حرفه موفق‌‌اند اما من موفق نيستم؟»
    برايان تريسي خودش اعتقاد دارد كه زندگي‌اش را همين جرقه، زير و رو كرد؛«اين سؤال، باعث شد من دست به كاري بزنم كه مسير زندگي‌ام را عوض كند. رفتم سراغ فروشندگان موفق و از آنها سؤال كردم كه رمز موفقيتشان چيست. آنها هر كدامشان حرف‌هايي زدند و بخشي از تجربياتشان را به من منتقل كردند. من فقط از همان حرف‌ها و تجربيات استفاده كردم تا به اينجا رسيدم.
    به همين سادگي! 2 سال به همين ترتيب كار كردم. توانايي و مهارتم در فروشندگي، زياد و زيادتر شد تا اينكه توانستم مديرفروش شوم. در كار مديريت فروش هم دقيقا از همان شيوه استفاده كردم؛ رفتم سراغ كساني كه در مديريت فروش، عملكرد موفقي داشتند؛ توصيه‌هايشان را شنيدم و به كار بستم.
    احساس مي‌كردم كشف بزرگي كرده‌ام كه مي‌تواند زندگي‌ام را متحول كند. موفقيت براي من يك قانون ساده داشت: فقط ياد مي‌گرفتم كه افراد موفق براي پيشرفتشان دست به چه كارهايي زده‌اند،‌ آن‌وقت من هم مي‌رفتم و دقيقا همان كارها را انجام مي‌دادم».
    اما بزرگ‌ترين فايده اين كشف براي برايان تريسي اين بود كه نگاه او به موفقيت و آدم‌هاي موفق عوض شده بود؛ «خب، من به خاطر تجربيات ناموفقي كه در دوران نوجواني داشتم،‌ هميشه احساس ضعف و ناتواني مي‌كردم. هميشه خيال مي‌كردم كساني كه از من موفق‌ترند، واقعا از من برتر و بهترند. اما كم‌كم فهميدم كه اين طرز فكر ايراد دارد.
    آنها موفق‌تر بودند چون كارهايشان را به روش بهتري انجام مي‌دادند اما من هم مي‌توانستم (و توانستم) هرچه آنها انجام مي‌دهند، انجام بدهم و اين براي من مثل يك مكاشفه بود». و هنوز يك سال از عملكرد او در زمينه مديريت فروش نگذشته بود كه تبديل شد به يك فروشنده تراز اول. يك سال بعد، مدير عامل شركت شد و توانست با 95 نماينده فروش در 6كشور همكاري كند.
    سال‌ها به همين ترتيب گذشت و او توانست شركت‌هاي متعددي را تأسيس و راه‌اندازي كند؛ از يك دانشگاه معتبر در رشته مديريت بازرگاني فارغ‌التحصيل شود؛ به زبان‌هاي فرانسه و اسپانيايي و آلماني تسلط پيدا كند و به عنوان سخنران، مربي و مشاور با بيش از 500 شركت بين‌المللي همكاري داشته باشد.
    برايان تريسي خودش مي‌گويد كه در طول اين سال‌ها يك حقيقت براي او كاملا روشن شده: «كليد دستيابي به يك موفقيت بزرگ، اين است كه آدم بتواند ذهنش را تمام و كمال روي مهم‌ترين كار يا هدفي كه در زندگي‌اش دارد متمركز كند، آن را درست انجام بدهد و تا آن را به پايان نرسانده، دست از كار و كوشش برندارد».
    مطالعه کردن و درس گرفتن از راه‌ها و بیراهه‌های طی‌شده، یکی از قوانین اساسی موفقیت است. موفق باشيد!

  7. #17
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    احد عظیم زاده
    از كودكي به فرش اشتغال داشت. در 7 سالگي پدرش را از دست داد و مسئوليت اداره زندگي را به عهده گرفت. پس از چند سالي كه در بافت فرش فعاليت داشت، مقداري پول جمع آوري كرد و براي اولين بار دو فرش كوچك را خريد و در مكان ديگر با سودي اندك فروخت.
    بعد از مدتي و ادامه خريد و فروش فرش، به چند كشور خارجي سفر كرد و پس از شناسايي بازار و نوع تقاضا، وارد حوزه صادرات فرش شد. از تبريز به تهران مراجعت نمود و با نوآوري در توليد و صادرات فرشهاي دست بافت، گرايش خود را از توليد مستقيم فرش به تولید، تجارت و صادرات فرش تغيير داد. وی در حال حاضر به كشورهاي نظير ژاپن، آلمان، عربستان و ... فرش صادر مي كند. مهمترين مركز فعاليتش در كشورهاي خارجي، كشور ژاپن است.

  8. #18
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    دکتر رضاییان بعنوان چهره ماندگار

    اسلام براي علم آن قدر اجر قائل است كه شايد ديگر مسالك آن قدر قائل نباشند. در اسلام دانش بزرگترين چيز است لكن نه دانش آن طوري كه ما را به تباهي بكشد، نه دانشمندان آن طوري كه ملّت ما را به آغوش غرب يا شرق ببرد. اسلام كوشش دارد كه علم را در مغزهاي مستقل، در مغزهايي كه به طرف شرق و غرب نيستند، در مغزهايي كه به اسلام فكر ميكنند بار بياورد و اين استقلال است كه ميتواند كشور ما را مستقل كند.
    امام خمینی(ره)

    ریاست محترم دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق(ع)

    به عنوان چهره برگزیده همایش چهره های ماندگار در سال ۱۳۸۵

    بیوگرافی ایشان

    نام:علی

    نام خانوادگی

    رضائیان

    رشته تحصیلی:

    مدیریت رفتاری

    زندگینامه:

    دکتر علی رضائیان در سال 52 در رشته مترجمی زبان از مدرسه عالی ارتباطات اجتماعی تهران مدرک لیسانس و در سالهای 55 و 56 در رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه پیرداین امریکا و در رشته مدیریت رفتاری(بهبود مدیریت) از داانشگاه بین المللی ایالات متحده مدرک دکترای خود را دریافت کرد. ایشان از سالهای گذشته تاکنون به تدریس دروس مختلف مدیریت در دانشگاه ها اشتغال دارد. وی طرحهای تحقیقاتی متعددی را در مراکز مختلف پژوهشی، از جمله ریاست جمهوری، دانشگاه تهران و شورای انقلاب فرهنگی اجرا نموده است.

    دکتر رضاییان مقالات متعددی در مجلات معتبر و سمینارهای داخلی و خارجی به چاپ رسانده است. علاوه بر این موسسات و رشته ای جدید و تحصیلات تکمیلی را راه اندازی نموده که از میان آنها می توان به دوره دکترای مدیریت برای اولین بار در دانشگاه تهران، مرکز تحقیقات و و مطالعات مدیریت در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات مدیریت اسلامی و دوره دکترای حسابداری در دانشگاه تربیت مدرس اشاره کرد.

    وی همچنین سردبیری، مدیر مسئولی و عضویت در هیات تحریریه چند مجله علمی را بر عهده دارد.

    ایشان طی سالهای مختلف ریاست گروه مدیریت در دانشگاه های کشور و همچنین ریاست دانشکده ها و مراکز مختلف آموزشی و پژوهشی و تحقیقاتی را بر عهده داشته و در حال حاضر مسوول گروه مدیریت سازمان (سمت) عضو شورای تحصیلات تکمیلی دانشکده علوم اداری دانشگاه شهید بهشتی، عضو کمیته مدیریت شورای عالی برنامه ریزی وزارت علوم، و همچنین رئیس دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) است.تاکنون حدود 29 تقدیر نامه از مراکز مختلف علمی - فرهنگی به ایشان اعطا گردیده است.

    شركت فعال در انتشار مجلات علمي :

    دانش مديريت

    مجله حسابداري

    كمال مديريت

    نشريه علوم تربيتي

    مجله علوم انساني

    مجله مدرس دانشگاه

    تربيت مدرس

  9. #19
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    Robert Kuok [سلطان شكر ]


    ثروتمندترين مرد كشور مالزي كه در حال حاضر در هنگ كنگ اقامت دارد با سرمايه اي معادل 5 ميليارد دلار در ليست ثروتمندترين هاي سال 2005 جهان قرار گرفته است. اگر چه قرار گرفتن نام او را در اين ليست بايد به انباشت دارايي هايش نسبت داد اما شهرت او در كشورهاي مالزي و حتي كشورهاي اطراف تنها به سبب مال و ثروتش نيست. دو ويژگي بارز اين پيرمرد 82 ساله كه از دوران جواني همراه او بوده است سبب برتري او از ديگران در اذهان عمومي شده است. ويژگي اول او نحوه زندگي و تعاملات اجتماعي اش مي باشد. او حتي در اين روزهاي پيري و كهنسالي همچون يك نجيب زاده با رعايت تمامي اصول و نرم هاي اجتماعي در مقابل ديدگان عموم ظاهر مي شود. كساني كه ساليان سال همراه او بوده اند هرگز لحظه اي را به ياد نمي آورند كه او برخوردي خارج از چارچوب قرار دادي خود به نمايش گذاشته باشد.
    ويژگي دوم خنده رويي و خوش برخوردي اوست. اين مساله چنان دربين كساني كه با او آشنايي دارند به وضوح به نظر مي رسد كه آنها به طنز علت شيريني برخورد او را در سروكار داشتنش با شكر و تجارت آن مي دانند. نكته جالب اينجاست كه حتي در هنگام عقد قرار دادهاي مهم تجاري اين خنده رويي و خوش برخوردي بارها و بارها سبب كوتاه آمدن رقبا و طرفين قرار داد شده و پيروزي نهايي او را سبب گشته است. رفتار شيرين او با اطرافيان موجب شده تا مديران جواني كه هم اكنون تحت تعاليم آموزه هاي او مشغول فراگيري فنون تجارت هستند،با فراغ خاطر و بي هيچ دغدغه تمامي رمزو رازهاي موفقيت در كسب و كار را از او جويا شوند و در سمت هاي آتي خود به كار برند.
    اما در تمامي اين مدت عليرغم داشتن اين صفات نيكو «kuok» همواره به عنوان مرد شماره يك امپراطوري اش فرمان مي راند و بر تمامي امور نظارت دارد مبادا كه لحظه اي اهدافش از ديدگان كارمندانش دور بماند و آنها به بيراهه روند.
    «Robert kuok Hock-Nien» در سال 1923 در «Johor Bahru» مالزي به دنيا آمد. پدرش يك دلال خريد و فروش مسكن بود كه تقريبا سرمايه نسبتا خوبي از اين حرفه به دست آورده بود .
    «Robert»پس از فارغ التحصيلي از دانشكده «Raffles » در سنگاپور به نزد پدر برگشت تا همراه او به خريد و فروش زمين و مسكن مشغول گردد. د رسال 1949 ، «Robert» شركت خود را تحت عنوان «kuok brothers Sdn Bhd» به ثبت رساند و اندكي بعد تصميم گرفت شركت را وارد معاملات شكر نمايد. در سال 1957 كه مالزي خود را از چنگال استعمار انگلستان در آورد و به استقلال رسيد«kuok» فرصت را غنيمت شمرد و تجارت خود را در سراسر اين كشور گسترانيد و در فاصله زماني بسيار اندك تقريبا تمام تجارت شكر را از آن خود نمود . در دهه 1970 ، «kuok» كه درصد مهمي از تجارت شكر در سراسر دنيا را از آن خود كرده بود از سوي بازرگانان به لقب « سلطان شكر » خوانده شد و پس از آن به سرعت به سراغ تجارت ديگري در كنار شكر رفت تا مبادا از جريان بازار و نوسانات آن به ناگاه متضرر نگردد.
    صنعت آرد اولين صنعتي بود كه بعد از شكر به سراغش رفت. با نصب بزرگترين آسياب آرد در مالزي به راحتي كنترل اين محصول را در اختيار گرفت و به سرعت روانه بازارهاي خارجي شد. چندي بعد به ساخت هتل هاي مختلف در مالزي روي آورد و پس از آن بانكي بنا كرد. اوضاع قرار دادهاي تجاري او به شكلي شده بود كه به سبب هوش بالا و همچنين روابط دولتي كه به دست آورده بود، به هر حرفه اي رو مي كرد ، در يك چشم بر هم زدن تبديل به طلا مي شد و سودهاي فراواني به سوي او سرازير مي نمود. ديگر كسي نمي توانست او را تنها سلطان شكر بنامد، حضور او در بازار آرد، نفت و گاز ، هتل سازي ، حمل و نقل و زمين و مسكن نيز تقريبا در نقش يك سلطان تمام عيار بود.
    تقريبا فراي از شركت ها و دفاتر و هتل هاي فراواني كه در مالزي دارد، «kuok » در كشورهايي چون تايلند ، چين ، اندونزي ، فيجي و استراليا نيز نقش هاي مهمي در بازار اين محصولات ايفا مي نمايدو در آنها نيز شعبات بزرگ و گسترده اي دارد.
    نكته پاياني اينكه افزايش سرمايه او از 1/2 ميليارد دلار در سال 1997 به 5 ميليارد دلار در سال 2005 نشان از آن دارد كه كهولت سن هيچ تاثير نامطلوبي در روند روبه رشد بازرگاني او نداشته و نخواهد داشت.

  10. #20
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    مایكل فررو [كارآفريني از راه صبحانه!!]


    خیلی از پدر و مادرها از اینكه فرزندانشان علاقه‌ای به خوردن صبحانه ندارند، گله‌مند هستند و خیلی‌های دیگر نیز اصلاً وقت خوردن صبحانه و درست كردن چای و خرید نان تازه و این قبیل كارها را ندارند. شاید بهتر است بگویم حوصله این كارها را ندارند. اما اگر كمی تغییر در خوراك صبحانه به‌وجود آید و به قول معروف برای بچه‌ها میز صبحانه را جذاب‌تر كنیم، مسلماً خواهید دید اشتیاق كودكان به خوردن صبحانه بیشتر می‌شود.
    پزشكان مهمترین وعده غذایی روز را صبحانه می‌دانند و حتی افراد چاق را به خوردن صبحان تشویق می‌كنند. اروپاییان كه در صنعت غذاسازی از ما جلوتر هستند دایماً در حال معرفی خوراكی‌های جدید هستند و ما همچنان نان و پنیر و كره را برسر میز صبحانه می گذاریم. هر چند هیچ ایرادی در نان و پنیر و ... نیست ولی بهتر است برای خوراندن آن به بعضی از فرزندانتان سفره صبحانه را جذاب‌تر كنید. این مشكل نه قفط در بین ما كه در بین غربی‌ها هم مشهود بوده است. به همین خاطر در دهه 1940 یك شركت اروپایی، محصول جدیدی به نام «نوتلا» (Nuttella) به كسانی كه علاقه‌ای به خوردن صبحانه به‌طور سنتی نداشتند، معرفی كرد. تا به امروز تقریباً سه نسل از اروپاییان با خوردن «نوتلا» بزرگ شده‌اند. «نوتلا» را «پیترو فررو» كه یك كلوچه‌ساز و شیرینی‌پز بود در شركت «فررو» تهیه كرد.
    در آن زمان براثر جنگ جهانی دوم، كاكائو كمیاب بود و به همین دلیل «فررو» كاكائو را با فندق برشته شده، روغن كاكائو و روغن گیاهی مخلوط كرد تا یك خوراكی جدید به صرفه برای مالیدن روی نان به نام «پاستا جون دوجا» تهیه كند. در فوریه 1946، میلادی 660 پوند از این محصول فروخته شد. «فررو» برای اینكه بتواند جوابگوی این همه تقاضا باشد، با كشاورزان محلی صحبت كرد تا بیشتر به تولید فندق بپردازند. در سال 1946 «فررو» محصول «سوپر كرم جون دوجا» را تهیه كرد كه ارزان‌تر بود.
    این خوراكی آن قدر مورد استقبال قرار گرفت كه سوپر ماركت‌های ایتالیا سرویس جدیدی را برای مشتریان خود به نام آغشتن راه انداختند.
    كودكان ایتالیایی می‌توانستند با یك تكه نان به این سوپر ماركت‌ها بروند. و سراغ این سرویس را بگیرند و سپس خدمه سوپر ماركت با یك چاقو نان بچه‌ها را شكلاتی می‌كردند.
    در سال 1964،‌این خوراكی به «نوتلا» تغییر نام داد و بازاریابی برای آن در خارج از ایتالیا آغاز شد. امروزه «نوتلا» پرطرفدارترین غذای خامه مانند در اروپا به شمار می‌رود.
    در آلمان «نوتلا» پرطرفدارترین غذای صبحانه است. در ایتالیا و فرانسه نیز «نوتلا» پس از بازگشت از مدرسه در بین دانش‌آموزان محبوب است. «میچل فررو» متولد 1927 و یكی از میلیاردرهای جهان اكنون مالك شركت فررو، است.
    «میچل فررو» ایتالیایی در سال 2002 شكلات سازی Ferrero SPA، یكی از بزرگترین شكلات‌سازی‌های اروپا را با فروش 4 میلیارددلار در اختیار خود گرفته است. از مارك‌های معروف این شركت Ferrero Rocher، Nuttella و همچنین Kinder Eggs یا همان تخم‌مرغ شانسی را می‌توان نام برد. تخم‌مرغ شانسی‌های «فررو» در سال 1974 روانه بازار شد. تخم‌مرغ شانسی‌ها شكلاتی هستند و داخل آنها اسباب‌بازی مخصوص كودكان قرار دارد كه معمولاً جنبه كلكسیونی برای بچه‌ها دارد و همین باعث می‌شود كه مدام به خرید آنها علاقه پیدا كنند. هر چند طعم خوشمزه آنها را نیز نباید فراموش كرد. البته اسباب‌بازی‌های داخل تخم‌مرغ شانسی‌ها به خاطر داشتن قطعات ریز برای كودكان زیر سه سال اصلاً مناسب نیست. اسباب‌بازی موجود در «Kinder Eggs» ساخت یك شركت كوچك در تورین ایتالیا به نام «Produzioni Editoriali Aprile» است كه موسس آن دو برادر هستند. در آمریكا فروش «Kinder Eggs» در صورتی كه داخل آن اسباب‌بازی باشد از سوی دولت آمریكا به خاطر مسایل ایمنی ممنوع شده است. درعوض در این تخم‌مرغ‌های شكلاتی، شكلات قرار دارد. خیلی از بزرگسالان اروپایی نیز به جمع‌آوری اسباب‌بازی داخل تخم‌مرغ‌ها علاقه دارند و حتی بازاری نیز برای آن تهیه شده است. مخصوصاً در آلمان چنین بازاری طرفداران زیادی دارد.
    «نوتلا» 15 درصد چربی، 9 درصد آهن و 4 درصد كلسیم دارد.

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •