صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20

موضوع: سؤالاتى پيرامون امامت و خلافت

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض






    علماء بزرگ اهل سنت و انكار اجماع

    14 - شما براى مشروعيت خلافت ابوبكر به اجماع اهل حلّ و عقد استناد مى‏كنيد و حال آن‏كه استوانه‏هاى علمى شما منكر آن


    هستند .

    ماوردى شافعى ( متوفّاى 450 ) و ابويعلى حنبلى ( متوفّاى 458 ) كه به صراحت گفته‏اند :


    در بيعت ابوبكر ، اجماعى در كار نبوده و هر گونه سخن از اجماع ، گزاف است .


    « فقالت طائفة : لاتنعقد إلّا بجمهور أهل العقد والحلّ من كلّ بلد ، ليكون الرضا به عامّاً ، والتسليم لإمامته إجماعاً ، وهذا


    مذهب مدفوع ببيعة أبي بكر -رضي اللّه- عنه على الخلافة باختيار من حضرها ، ولم ينتظر ببيعته قدوم غائب عنها » 1.


    شما راست مى‏گوييد ، يا اين دو شخصيّت برجسته سنّى مذهب؟

    15 - شما مى‏گوييد : تمامى صاحب نظران از اصحاب ومهاجرين در انعقاد بيعت ابوبكر دخالت داشتند و حال آن‏كه مفسّر بزرگ شما


    قرطبى ( متوفّاى 671 ) با صراحت منكر آن است و مدّعى است كه خلافت ابوبكر فقط به واسطه بيعت عمر منعقد گرديد ؛


    « فإن عقدها واحد من أهل الحلّ والعقد فذلك ثابت ، ويلزم الغير فعله ، خلافاً لبعض الناس حيث قال :


    لا ينعقد إلّا بجماعة من أهل الحلّ والعقد ، ودليلنا : أنّ عمر ( رض ) عقد البيعة لأبي بكر » 2 .


    16 - راستى شما از چه اجماعى سخن مى‏گوييد كه متكلّم بزرگ شما ( اهل سنّت ) همانند امام الحرمين ( متوفّاى 478 ) استاد


    غزالى ، منكر آن است! و مى‏گويد : در تشكيل امامت ، نيازى به اجماع نيست ، همان‏گونه كه در امامت ابوبكر بدون آن‏كه اجماعى در


    ميان باشد وقبل از آن‏كه خبر امامت آن در بلاد اسلامى به گوش اصحاب برسد ، حكم‏ها امضا گرديد و بخشنامه‏ها صادر شد و در پايان


    نتيجه مى‏گيرد كه : امامت با تأييد يك نفر از اهل حلّ و عقد تشكيل مى‏گردد ؛


    « اعلموا أنّه لا يشترط في عقد الإمامة ، الإجماع ، بل تنعقد الإمامة وإن لم تجمع الأمّة على عقدها ، والدليل عليه أنّ


    الإمامة لمّا عقدت لأبي بكر ابتدر لإمضاء أحكام المسلمين ، ولم يتأن لانتشار الأخبار إلى من نأى من الصحابة في الأقطار


    ، ولم ينكر منكر . فإذا لم يشترط الإجماع في عقد الإمامة ، لم يثبت عدد معدود ولا حدّ محدود ، فالوجه الحكم بأنّ الإمامة


    تنعقد بعقد واحد من أهل الحلّ والعقد » 3 .



    17 - شما كدام اجماعى را پشتوانه خلافت مى‏دانيد كه عضدالدين ايجى ( متوفّاى 756 ) صاحب كتاب « المواقف » و از


    پايه‏گذاران كلامى اهل سنّت ، منكر آن است و به صراحت مى‏گويد : هيچ دليل عقلى و نقلى بر اعتبار اجماع در كار نيست و همين‏كه يك


    يا دو نفر از اهل حلّ و عقد اقدام به بيعت نمايند ، امامت تشكيل مى‏شود ، همان‏گونه‏اى كه امامت ابوبكر با بيعت عمر وامامت عثمان با


    بيعت عبدالرحمان پسر عوف منعقد گرديد ؛


    « وإذا ثبت حصول الإمامة بالاختيار والبيعة ، فاعلم أنّ ذلك لا يفتقر إلى الإجماع ، إذ لم يقم عليه دليل من العقل أو


    السمع ، بل الواحد والإثنان من أهل الحلّ والعقد كاف ، لعلمنا أنّ الصحابة مع صلابتهم في الدين اكتفوا بذلك ،


    كعقد عمر لأبي بكر ، وعقد عبد الرحمن بن عوف لعثمان » .
    و جالب اينجا است كه وى اضافه مى‏كند : در امامت ابوبكر ، اجتماع مردم مدينه را هم لازم نديدند تا چه رسد به اجتماع تمام امّت ؛


    « ولم يشترطوا اجتماع مَن في المدينة فضلاً عن اجتماع الأمّة .


    هذا ولم ينكر عليه أحد ، وعليه انطوت الأعصار إلى وقتنا هذا » 4 !

    و هم‏چنين ابن عربى مالكى ( متوفّاى 543 ) از ديگر شخصيّت‏هاى بزرگ شما ( اهل سنّت ) مى‏گويد : در انتخاب امام ، نياز به حضور


    تمام مردم در انتخابات نيست ، بلكه با شركت يك يا دو نفر ، انتخابات صورت مى‏گيرد ؛


    « لا يلزم في عقد البيعة للإمام أن تكون من جميع الأنام بل يكفي لعقد ذلك إثنان أو واحد » 5 !



    « فاعتبروا يا أولي الأبصار » .

    آيا شما راست مى‏گوييد يا اين شخصيّت‏هاى بزرگ علمى؟

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض








    عمر و تهديد به قتل صحابه

    18 - اگر بيعت با يك يا دو نفر از اهل حلّ و عقد وبدون مشورت ساير مسلمين صحيح است ، چرا عمر تهديد به قتل كرد و گفت :


    اگر بعد از اين ، كسى چنين كارى كند بيعت كننده و بيعت شونده كشته خواهند شد ؛


    « من بايع رجلاً عن غير مشورة من المسلمين فلا يبايع هو ولا الذي بايعه ، تغرّة أن يقتلا » 1


    و اگر اين كار خلاف شرع و حرام است و موجب مهدور الدم شدن مى‏شود ، چرا اين حكم را در جريان سقيفه جارى نكرد؟



    پاورقی :


    1. صحيح البخارى ، ج 8 ، ص 26 ، كتاب المحاربين ، باب رجم الحبلى من الزنا .

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض








    على ( ع ) ، ابوبكر و عمر را خائن مى‏داند؟


    19 - شما مى‏گوييد : حضرت على ( ع ) ابوبكر و عمر را قبول داشت و حال آن كه عمر در جمع تعداد زيادى از صحابه خطاب به على (ع)


    وعبّاس عموى پيامبر ( ص ) گفت : شما دونفر ، ابوبكر و مرا دروغگو و گنه‏كار ونيرنگ‏باز مى‏دانيد ؛


    « فلمّا توفّي رسول اللّه - صلى اللّه عليه وسلّم - قال أبو بكر : أنا وليّ رسول اللّه ، فجئتما . . .


    فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً . . . ثمّ‏توفّي أبوبكر فقلت : أنا وليّ رسول‏اللَّه - صلى اللّه عليه وسلّم - ووليّ أبي بكر ،


    فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً » 1.

    شما راست مى‏گوييد يا عمر!؟
    20 - خليفه دوم شش نفر را تعيين كرد و گفت : اين‏ها از ميان خود يك نفر را انتخاب كنند ؛ يعنى هر يك از اينها لياقت رهبرىِ امّت


    اسلامى و جانشينى پيامبر ( ص ) را دارند و اضافه كرد : اگر كسى از آن‏ها مخالفت كرد ، گردنش را بزنيد ! 2
    چگونه دستور قتل كسى را مى‏دهد كه شايستگى خلافت را دارد؟

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض










    رنجاندن فاطمه ( س ) خلاف كتاب و سنت




    21 - در صحيح بخارى و مسلم و ديگر كتب معتبر آمده است كه حضرت رسول اكرم ( ص ) فرمود :





    فاطمه پاره تن من است و هركس او را بيازارد و غضبناك كند مرا آزرده است : « فاطمة بضعة منّي فمن أغضبها أغضبني » 1



    و از طرفى در صحيح بخارى و مسلم نيز آمده است كه فاطمه ( س ) از دست ابوبكر غضبناك شد و تا آخر عمر باوى سخن نگفت :





    « فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه وسلم - فهجرت أبا بكر فلم تزل مهاجرته حتّى توفّيت » 2.



    وقرآن مى‏گويد : ( انّ الذين يؤذون اللّه ورسوله لعنهم اللّه في الدنيا والآخرة وأعدّ لهم عذاباً مهيناً ) 3 .





    در حلّ اين معضله چه پاسخى داريد؟



    سهيلى از علماى بزرگ اهل سنّت ( متوفّاى 581 ) به همين روايت استدلال نموده كه هر كس به حضرت زهرا ( س ) اهانت كند ،





    كافر خواهد شد : « استدلّ به السهيلي على أنّ من سبّها كفر لأنّه يغضبه وأنّها أفضل من الشيخين » 4.



    ابن حجر در توجيه آن گفته :





    « وتوجيهه : إنّها تغضب ممّن سبّها وقد سوّى بين غضبها وغضبه ، ومن أغضبه -صلى اللّه عليه وسلم - يكفر » 5 .



    مناوى صاحب كتاب فيض القدير از ابو نُعيم و ديلمى نقل كرده است كه حضرت رسول اكرم ( ص ) فرمود :





    « فاطمة بضعة منّي من آذاها فقد آذاني ومن آذاني فقد آذى اللّه ، فعليه لعنة اللّه مل‏ء السماء ومل‏ء الأرض » 6.





    22 - با توجّه به مطالب فوق ، آيا تا كنون نسبت به سخنان ابوبكر كه پس از خطبه حضرت زهرا ( س ) بيان كرد و بدترين اهانت و ناسزا را





    نسبت به حضرت على ( ع ) و حضرت صديقه ( س ) داد ، فكر كرده‏ايد : « إنّما هو ثعالة شهيده ذنبه ، مرب لكلّ فتنة ، هو الذي يقول :





    كرّوها جذعة بعدما هرمت ، يستعينون بالضعفه ، ويستنصرون بالنساء ، كأمّ طحال أحبّ أهلها إليها البغي »7.





    در اين عبارت ، حضرت على ( ع ) را به روباه و حضرت زهرا ( س ) را به دم آن تشبيه كرده است .



    آيا پاسخ اجر رسالت : ( قل لا أسئلكم عليه أجراً إلّا المودّة في القربي ) همين بود؟!



    آيا اين بود نتيجه آن همه سفارش و توصيه رسول گرامى ( ص ) در حقّ حضرت زهرا ( س ) ؟!



    آيا چنين كسى شايستگى خلافت پيامبرى كه مفتخر به ( إنّك لعلى خلق عظيم ) است را دارد؟



    از شما مى‏خواهيم ،سخنانى كه ميان ابن ابى الحديد سنّى و استادش نقيب،ردّ و بدل شده ملاحظه نماييد وخود به قضاوت بنشينيد !8

  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض






    مخالفت فاطمه ( س ) ، سند بطلان خلافت



    23 - در كتب معتبر از رسول اكرم ( ص ) نقل شده :


    « من مات بغير إمام مات ميتة جاهليّة »1 .


    هر كس بدون امام از دنيا برود مرده او همانند مردگان دوران جاهليت است .


    و بخارى در صحيح خود توسّط ابن عبّاس از رسول اكرم ( ص ) نقل كرده است كه فرمود :


    « ليس أحد يفارق الجماعة قيد شبر فيموت إلّا مات ميتة جاهليّة » 2 .


    هر كس از جامعه اسلامى به مقدار يك وجب دور شده و جدا شود ، مرگ او همانند مرگ جاهليت است .


    و مسلم نيز در صحيح خود به واسطه ابو هريره از رسول‏مكرّم ( ص ) آورده است كه فرمود :


    « من خرج عن الطاعة وفارق الجماعة فمات ، مات ميتة جاهليّة » 3 .


    كسى كه از فرمان حاكم سرپيچى نموده و از جامعه مسلمانان جدا شود همانند مردگان زمان جاهليت از دنيا خواهد رفت .


    حال از شما مى‏پرسيم كه تكليف حضرت صديقه طاهره ( س ) كه با ابوبكر بيعت نكرد چه مى‏شود؟


    با اين‏كه در حقّ او آيه تطهير نازل شده و صدها روايت از رسول گرامى ( ص ) در فضيلت او رسيده است ، مانند :


    « فاطمة سيّدة نساء هذه الأمّة » و يا « سيّدة نساء اهل الجنّة »


    في صحيح البخاري :


    قال رسول اللّه يا فاطمة ألا ترضين ان تكوني سيّدة نساء المؤمنين أو سيّدة نساء هذه الامّة .4 .


    آيا روايات « مات ميتة جاهليّة » قابل اعتماد نيست؟


    يا نستجير باللّه حضرت زهرا ( س ) به سخن و سنّت پيامبر عمل ننمود؟


    و يا ابوبكر را شايسته جانشينى نمى‏دانست؟

  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض








    تعيين خليفه به دست خدا



    24 - شما مى‏گوييد پيامبر اكرم ( ص ) كسى را براى پيشوايى مردم معيّن نكرد و تعيين آن را به عهده مردم نهاد در حالى كه اين نظريه


    مخالف كتاب و سنّت است .

    زيرا خداوند - تبارك وتعالى - در باره حضرت ابراهيم مى‏گويد :


    ما تو را به عنوان امام و پيشواى مردم معيّن مى‏كنيم ؛


    ( إنّي جاعلك للنّاس إماماً ) 1.


    ودر باره حضرت داوود مى‏گويد :


    ما تو را خليفه روى زمين قرار داديم پس در ميان مردم ، حاكم به‏حق باش ؛


    ( يا داود إنّا جعلناك خليفة في‏الأرض فاحكم بين الناس بالحقّ ) 2.


    حضرت موسى از خداوند مى‏خواهد كه جانشين بعد از او را معيّن نمايد ؛


    ( واجعل لى وزيراً من أهلي )3 .


    خداوند نيز در پاسخ دعاى حضرت موسى فرمود :


    ( قال قد أوتيت سؤلك يا موسى ) 4 .

    خداوند در رابطه با بنى اسرائيل نيز مى‏فرمايد :


    از ميان ملّت بنى اسرائيل ، افرادى را به عنوان رهبر و پيشوا انتخاب نموديم


    ( وجعلنا منهم أئمّة يهدون بأمرنا ) 5 .


    پس در تمامى اين آيات ، انتخاب خليفه ، به خداوند نسبت داده شده و تعيين پيشوا و حاكم فقط به دست خداوند صورت مى‏پذيرد .

    و هم‏چنين علماى بزرگ اهل‏سنّت مانند ابن هشام وابن كثير و ابن حبّان و ديگران نقل كرده‏اند :


    هنگامى كه رسول‏اكرم ( ص ) ، قبايل عرب را به سوى اسلام دعوت مى‏فرمود ، بعضى از شخصيّت‏هاى بزرگ قبايل ، مانند :


    بنى عامر بن صعصعه ، به حضرت گفتند : اگر ما تو را يارى كنيم و كار تو بالا بگيرد ، آيا رياست و جانشينى بعد از تو ، به ما خواهد رسيد؟


    « أيكون لنا الأمر من بعدك؟ »


    حضرت پاسخ داد : تعيين رهبرى به دست من نيست ؛ بلكه به دست خدا است و هر كس را كه بخواهد ، انتخاب خواهد كرد :


    « الأمر إلى اللّه يضعه حيث يشاء » .


    وى گفت : ما حاضر نيستيم خود را فداى اهداف تو كنيم ، و پس از پيروزى ، منصب رياست به افراد ديگر برسد :


    « فقالوا : أنهدف نحورنا للعرب دونك ، فإذا ظهرت كان الأمر في غيرنا؟ لاحاجة لنا في هذا من أمرك »6.

    و هم‏چنين مشابه اين قضيه با قشير بن كعب بن ربيعه اتّفاق افتاد و او نيز به رسول اكرم ( ص ) گفت :


    اگر بهره‏اى از رياست در حكومت اسلامى نصيب ما نشود ، ما حاضر نيستيم به تو ايمان بياوريم‏ . 7


    رسول گرامى ( ص ) ، در بدترين موقعيّتى كه نياز مبرم به نيرو و كمك داشت ، حاضر نشد با وعده جانشينى ، مساعدت قبايل را جذب


    نمايد .

    و هم‏چنين هوذة ، پادشاه يمامه كه به اسلام دعوت شد ، گروهى را خدمت حضرت گسيل نمود و پيام داد اگر چنانچه بهره‏اى از رياست ،

    نصيب او شود ، حاضر است اسلام بياورد و مسلمين را يارى دهد ، ولى رسول گرامى ( ص ) نپذيرفت و فرمود : حتّى اگر رياست بر يك


    قطعه زمين رها شده را بخواهد ، به وى نخواهم داد 8 .

  7. #17
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض






    قيام ناكثين و قاسطين بر ضدّ حاكم اسلامى



    25 - در صحيح بخارى و مسلم از قول رسول اكرم ( ص ) آمده است : اگر از رهبر اسلامى كار ناخوشايندى هم ديديد ، بايد تحمّل كنيد و


    صبر پيشه نماييد ، زيرا هر كس از گروه مسلمين به اندازه يك وجب هم جدا شود ، مرگ او همانند مرگ جاهليّت است :


    « من رأى من أميره شيئاً يكرهه فليصبر عليه فإنّه من فارق الجماعة شبراً فمات ، مات ميتة جاهليّة » 1 .


    و در مسند احمد بن حنبل و صحيح ترمذى آمده : يك وجب از توده مردم جدا شدن ، موجب خروج از دين اسلام است :



    « من فارق الجماعة شبرا فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه » 2 .


    با توجّه به اين روايات ، مى‏پرسيم : تكليف كسانى كه‏در برابر على بن ابى طالب ( ع ) كه بعد از قتل عثمان به عنوان حاكم رسمى جامعه


    اسلامى بود ، قيام كردند چه مى‏شود؟



    نسبت به عايشه و طلحه و زبير و . . . كه از جماعت اسلامى جدا شدند و باعث فتنه خانمان‏سوزى گرديدند وباعث نابودى هزاران


    مسلمان شدند ، چه توجيهى داريد؟


    اگرمى‏گوييد ، آن‏ها در اين خلاف بزرگ كه باعث كشته شدن هزاران مسلمان شدند ، اجتهاد كردند وخطاكردند ، به شما خواهند گفت :


    بنابر اين ، ديگر خطاكارى درعالم يافت نخواهد شد ؛ چون هركس كار خلافي مى‏كند ، قطعاً براى خود توجيه و تأويلى دارد؟


    راستى تكليف معاويه كه در برابر خليفه به حقّ قيام كرد و فتنه‏اى در ميان مسلمين ايجاد كرد كه آثار او بعد از پانزده قرن ، مشهود است ،


    چه مى‏شود؟


    و جالب اين كه حاكم نيشابورى و طبرانى و سيوطى از قول معاويه ، از رسول اكرم ( ص ) نقل كرده كه هر فردى از افراد جامعه ، از


    جماعت مسلمين يك وجب هم جدا شود داخل آتش جهنّم خواهد شد :


    « من فارق الجماعة شبراً دخل النار » 3 .


    اگر مى‏گوييد : معاويه هم به عنوان خليفه بود ، چون مردم شام با وى بيعت كرده بودند ، خواهيم گفت : مطابق روايت صحيح مسلم از


    رسول اكرم ( ص ) اگر با دو نفر به عنوان خليفه بيعت شود ، وظيفه مردم حمايت از خليفه نخستين و كشتن خليفه اخير است :


    « اذا بويع لخليفتين فاقتلوا الآخرمنهما »4 .

  8. #18
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض










    شهادت عمار ، سند بطلان معاويه

    راستى مگر مطابق روايات متواتر ، پيامبر گرامى ( ص ) نفرمود : عمّار ياسر را گروه باغى و تجاوزگر وستمكار ، خواهد كشت :


    « تقتله الفئة الباغية يدعوهم إلى اللّه ويدعونه إلى النار » 1 .

    مگر نفرمود : قاتل عمّار در ميان آتش جهنّم است؟


    « إنّ عمار قاتله وسالبه في النار » 2 .

    اين روايت به قدرى محكم و غير قابل انكار بود كه پس از شهادت عمّار عدّه‏اى از دوستان معاويه ؛ مانند عمرو بن عاص ، در حقّانيّت معاويه

    گرفتار ترديد شده واز جنگ دست كشيدند و جمعى زيادى هم به پيروى از عمرو بن عاص از صحنه جنگ با على ( ع ) كنار رفتند ؛


    « إنّ عمرو بن العاص كان وزير معوية فلما قتل عمار بن ياسر أمسك عن القتال وتابعه على ذلك خلق كثير فقال له


    معوية لِم لا تقاتل ؟ قال قتلنا هذا الرجل وقد سمعت رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه وسلم- يقول : تقتله الفئة الباغية ،


    فدلّ على أنّا نحن بغاة » 3 .

    وقتى كه معاويه موقعيّت را چنين خطرناك ديد ، به عمرو بن عاص گفت : ساكت باش ، به خدا سوگند تو همواره در ميان نجاست خود


    غوطه‏ور بودى ، مگر عمّار را ما كشتيم؟ عمّار به دست على و ياران او كشته شد ؛ چون آنها وى را از خانه‏اش بيرون كشيدند و در برابر


    شمشيرها و نيزه‏هاى ما قرار دادند .

    « فقال‏معوية : دحضت‏في‏بولك ، أونحن‏قتلناه؟ إنّماقتله علي وأصحابه جاؤا به حتّى‏ألقوه بين‏رماحنا أو قال بين سيوفنا » 4.

    حضرت امير ( ع ) وقتى كه اين توجيه ناموجّه معاويه را شنيد ، فرمود : در اين صورت بايد بگويند : حمزه وشهداى احد را حضرت رسول


    اكرم ( ص ) كشت ؛ چون حضرت بود كه آنان را از خانه هايشان بيرون كشيد :


    « لو كنت أنا قتلت عمّاراً لأنّي أخرجته لكان رسول اللّه قتل حمزة وجميع من قتل في حربه لأنه هو المخرج لهم » 5 .


    پاورقی :


    1. صحيح البخاري ، ج 3 ص 207 ، كتاب الجهاد باب مسح الغبار عن الناس في السبيل ؛ صحيح مسلم ، ج 8 ص 186 ، كتاب الفتن ، باب لا تقوم الساعة حتّى يمر الرجل بقبر الرجل ، من دون جملة « يدعوهم إلى النار . . . » ، قد صرّح بتواتره الذهبي في سير أعلام النبلاء ، ج 1 ص 421 .

    2. المستدرك ، ج 3 ص 387 ، ثمّ قال : صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه وهكذا صحّحه الذهبي في هامشه .

    3. إحقاق الحق ، ج 8 ص 448 عن نور الأبصار للشبلنجي ، ص‏90 ؛ خلاصة عبقات الأنوار : 3 / 59 ؛ نفحات الأزهار ، ج 3 ، ص 54 .

    4. مسند أحمد ، ج 4 ص 199 ، مجمع الزوائد ، ج 7 ص 242 ثمّ قال : رواه أحمد وهو ثقة ، المستدرك ، ج 2 ص 155 قائلاً : هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه بهذه السياقة .

    5. المعيار والموازنة ، ص 97 ؛ وقعة صفّين ، ص 343 ؛ صحيح شرح العقيدة الطحاويّة لحسن بن علي السقاف ، ص 642 ؛ النصائح الكافية ، ص 39 .

  9. #19
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض





    عدالت صحابه بين حقيقت و افسانه

    اين كه مى‏گوييد : تمام صحابه عادل بوده و همه آنان اهل‏بهشت هستند.وحكم بن حزم بأنّ الصحابة كلّهم من أهل الجنّة قطعاً . 1

    و راه هر گونه نقد و بررسى درباره آنان مسدود است‏ وقال ابن الأثير : كلّهم عدول لا يتطرّق إليهم الجرح . 2

    و اگر كسى بخواهد ، كار آنان را مورد كوچكترين نقد و بررسى قراردهد ، به زندقه وخروج از دين اسلام متهم خواهد شد ؛

    « قال أبوزرعه : إذا رأيت الرجل ينتقص أحداً من‏أصحاب رسول‏اللَّه - صلّى‏اللَّه‏عليه‏وسلم - فاعلم انه زنديق » .

    چون بر اين باوريد كه صحابه ، ناقلان كتاب و سنّت هستند و هر گونه نقد آنان ، در حقيقت زير سؤال بردن كتاب و سنّت است‏ ذلك أنّ

    الرسول - صلى اللّه عليه وسلم - عندنا حقّ والقرآن حقّ وانّما أدّى إلينا هذا القرآن والسنن أصحاب رسول اللَّه صلّى‏اللَّه عليه وسلم وانّما

    يريدون ان يجرحوا شهودنا ليبطلوا الكتاب والسنّة والجرح بهم أولى وهم زنادقة .3
    كار به جايى رسيده كه برخى از فقهاى شما فتوا داده‏اند كه نقد صحابه موجب ارتداد و مخالفت با اسلام است و پاسخ آن جز شمشير

    نيست ؛ 4 و يكى از مهمّ‏ترين اشكال شما بر شيعه در طول تاريخ اين بود كه آنان ، بر عملكرد برخى از صحابه معترض بوده و كار آنان را

    مخالف با كتاب و سنّت مى‏دانستند وهمين موضوع را وسيله تفسيق و تكفير آنان قرار داده‏اند .

    جا دارد در اين‏جا چند سؤال با برادران آزادانديش اهل سنّت مطرح كنيم ، به اميد آن كه مقدارى فكر خود را به كار بيندازند و ببينند كه اين

    طرز تفكّر ، تا چه حدّى با قرآن و سنّت راستين رسول گرامى ( ص ) مطابقت دارد؟

    26 - آيا اين عدالت و عصمت ، مخصوص عدّه‏اى از صحابه پيامبر اسلام ( ص ) است و يا صحابه ديگر پيامبران نيز از اين ويژگى بهره‏مند

    بودند؟

    27 - آيا اين ادعا ، پشتوانه قرآنى و روايى هم دارد ويا فقط نظريّه برخى علماى تندرو و افراطى است؟

  10. #20
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954

    پیش فرض








    گسترش نفاق ميان صحابه


    28 - در قرآن ، آيات متعدّدى ، خطر منافقان را گوشزد نموده و به مذمّت آنان پرداخته و حتّى يك سوره مستقلّ درباره آنان نازل شده و


    اعلام نموده كه بدترين جايگاه جهنّم به آنان اختصاص دارد ( إنّ المنافقين في الدرك الأسفل من النار ) 1 و به تعبير بعضى از علماى


    اهل سنّت ، نزديك به يك سوّم قرآن در باره منافقان ومذمّت و خيانت آنان مى‏باشد 2.


    آيا اين منافقان ، طيف مستقلّ و شناخته شده‏اى بودند وعضو صحابه رسول گرامى ( ص ) به شمار نمى‏آمدند ، ويا جزء صحابه بودند؟


    پاسخ شما هر چه باشد ، از آيات قرآنى اين چنين استفاده مى‏شود كه منافقان در زمان رسول اكرم ( ص ) يك گروه و باند قدرتمندى


    بودند و خطر بزرگى براى جامعه اسلامى به‏شمار مى‏آمدند ، و فعّاليّت آنان آن‏چنان حساب شده و سرّى بود كه حتّى از ديدگاه حاكم


    اسلامى نيز پوشيده مانده بود :


    ( وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَفِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ) 3.


    29 - آيا تمامى اين منافقان بعد از رحلت رسول گرامى ( ص ) همه يك‏جا مردند و از بين رفتند و نسل آنان براى هميشه در تاريخ منقرض


    گرديد و يا در ميان مردم و جزو مردم بودند؟


    پس اگر منافقان ، اين چنين با مسلمانان مخلوط شده بودند كه رسول اكرم ( ص ) نيز آنان را نمى‏شناخت ، آيا مى‏شود گفت همه صحابه


    عادل بودند؟


    30 - در صحيح مسلم آمده است كه حضرت فرموده :


    « في أصحابي إثناعشر منافقاً » 4، ميان اصحاب من ، 12 نفر از منافقين هستند و توطئه مى‏كنند ،

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •