صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20

موضوع: نبردهای مشهور جهان

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نبرد رمضان (جنگ اکتبر)



    <b>و جنگ آغاز شد
    و جنگ آغاز شد

    انور سادات ترديد هايش را كنار گذاشت. حافظ اسد بدش نمى آمد كه جولان را از اسرائيل باز پس گيرد. رهبران اعراب گرد هم جمع شدند تا افسانه شكست ناپذيرى اسرائيل را باطل كنند. سربازان مصرى به كانال سوئز حمله كردند. شليك توپخانه هاى سورى جولان را لرزاند و شاه حسين به غرب رود اردن چشم دوخت. جنگ آغاز شد.در روز ششم اكتبر سال ،۱۹۷۳ ارتش مصر جنگى را عليه اسرائيل آغاز كرد كه گرچه با موفقيت كامل به پايان نرسيد، اما تاثيرات شگرفى بر ساختار هاى سياسى، اقتصادى، امنيتى و حتى مذهبى دولت و كشور اسرائيل برجا نهاد.جنگ چهارم اعراب و اسرائيل به جنگ «يوم كيپور» شهرت يافت.يوم كيپور دهمين روز از سال يهودى، روز دهم تشرين، روزى مقدس براى يهوديان است. آنها در اين روز به كفاره گناهانى كه در خلال سال گذشته مرتكب شده اند به عبادت مى پردازند، روزه مى گيرند و توبه مى كنند.
    ريشه ها
    در جنگ ژوئن سال ۱۹۶۷ كشور هاى عرب درمدت ۶ روز از اسرائيل شكست خوردند.ناوگان هوايى مصر در ساعات اوليه جنگ و پيش از آنكه حتى يك هواپيماى نظامى از فرودگاه برخيزد، نابود شد.اسرائيل توانست در نوزدهمين سال تولدش بر سراسر سرزمين فلسطين تسلط يابد. صحراى سينا كه با خليج و كانال سوئز از سرزمين اصلى مصر جدا شده است، و همچنين بلندى هاى استراتژيك جولان در سوريه از ديگر نقاطى بودند كه سربازان اسرائيلى توانستند خاك آنها را در زير چكمه هاى خود ببينند.شكست اعراب و از دست دادن نقاط استراتژيك سرزمين فلسطين- غرب رود اردن و باريكه غزه _ و اشغال بخشى از دو كشور عربى توسط اسرائيل آنچنان براى اعراب تحقير آميز بود كه هيچ گاه نتوانستند خاطره تلخ آن را به فراموشى بسپارند.اين چنين بود كه حس انتقام و بازپس گيرى سرزمين هاى از دست رفته در بين اعراب تحريك شد و آنان تصميم گرفتند كه هر چه سريع تر به اين سرشكستگى تاريخى پايان دهند. اما بازسازى لشگر شكست خورده و روحيه از دست رفته سربازان مدت ها زمان لازم داشت.جمال عبدالناصر رئيس جمهور مصر و بزرگ ترين رهبر آن روز دنياى عرب، در ۲۸ سپتامبر سال ۱۹۷۰ بر اثر سكته قلبى درگذشت و معاون اولش محمد انورسادات به جاى او نشست. حالا همگان از سادات انتظار داشتند كارى را كه عبدالناصر موفق به انجامش نشد او به انجام برساند.




    جنگ اكتبر يكى از شگفتى هاى بزرگ نظامى تاريخ است. جنگى كه در آن بطلان شكست ناپذيرى ارتش اسرائيل ثابت شد. اعراب دراين نبرد آنچه كه از ابتكار و قدرت نظامى در چنته داشتند را وارد كارزار «مرگ و زندگى» كردند.
    هنوز با گذشت ۳ دهه از اين جنگ، تاكتيكهاى بكارگرفته شده توسط مصريها براى گذر از كانال سوئز و ورود به صحراى سينا تعجب آور و بسيار جسورانه به نظر مى رسد. پس از آنكه ارتش اسرائيل در ژوئن ۱۹۶۷ ظرف ۶ روز توان نظامى اعراب را درهم كوبيد و نوار غزه، صحراى سينا، ارتفاعات جولان، بيت المقدس و غرب اردن را اشغال كرد، اعراب مصمم شدند تا به هرطريقى كه شده انتقام شكست خود را بگيرند. خوددارى اسرائيل از عقب نشينى سبب شد تا در سپتامبر ۱۹۷۳ حافظ اسد و انورسادات به اين نتيجه برسند كه جنگ تنها راه عقب راندن م***** است. در تمام طول ماه سپتامبر حداقل ۵ رهبر ديگر عرب نيز در جريان اين عمليات بزرگ قرار گرفتند. فيصل پادشاه عربستان، شاه حسين، معمر قذافى، ياسر عرفات و شاه حسن مراكشى. شكست سال ۱۹۶۷ اعتبار اعراب را در جهان از بين برده بود و لازم بود بويژه براى ملت بزرگ مصر كه اين شكست جبران شود.
    اعراب تمام تلاش خود را براى مخفى كردن اين عمليات بزرگ به كار بردند و بايد اذعان كرد كه در اين كار موفق بودند. (على رغم ارتباطات گسترده آنها با غرب )




    انور سادات ترديد هايش را كنار گذاشت. حافظ اسد بدش نمى آمد كه جولان را از اسرائيل باز پس گيرد. رهبران اعراب گرد هم جمع شدند تا افسانه شكست ناپذيرى اسرائيل را باطل كنند. سربازان مصرى به كانال سوئز حمله كردند. شليك توپخانه هاى سورى جولان را لرزاند و شاه حسين به غرب رود اردن چشم دوخت. جنگ آغاز شد.در روز ششم اكتبر سال ،۱۹۷۳ ارتش مصر جنگى را عليه اسرائيل آغاز كرد كه گرچه با موفقيت كامل به پايان نرسيد، اما تاثيرات شگرفى بر ساختار هاى سياسى، اقتصادى، امنيتى و حتى مذهبى دولت و كشور اسرائيل برجا نهاد.جنگ چهارم اعراب و اسرائيل به جنگ «يوم كيپور» شهرت يافت.يوم كيپور دهمين روز از سال يهودى، روز دهم تشرين، روزى مقدس براى يهوديان است. آنها در اين روز به كفاره گناهانى كه در خلال سال گذشته مرتكب شده اند به عبادت مى پردازند، روزه مى گيرند و توبه مى كنند.
    ريشه ها
    در جنگ ژوئن سال ۱۹۶۷ كشور هاى عرب درمدت ۶ روز از اسرائيل شكست خوردند.ناوگان هوايى مصر در ساعات اوليه جنگ و پيش از آنكه حتى يك هواپيماى نظامى از فرودگاه برخيزد، نابود شد.اسرائيل توانست در نوزدهمين سال تولدش بر سراسر سرزمين فلسطين تسلط يابد. صحراى سينا كه با خليج و كانال سوئز از سرزمين اصلى مصر جدا شده است، و همچنين بلندى هاى استراتژيك جولان در سوريه از ديگر نقاطى بودند كه سربازان اسرائيلى توانستند خاك آنها را در زير چكمه هاى خود ببينند.شكست اعراب و از دست دادن نقاط استراتژيك سرزمين فلسطين- غرب رود اردن و باريكه غزه _ و اشغال بخشى از دو كشور عربى توسط اسرائيل آنچنان براى اعراب تحقير آميز بود كه هيچ گاه نتوانستند خاطره تلخ آن را به فراموشى بسپارند.اين چنين بود كه حس انتقام و بازپس گيرى سرزمين هاى از دست رفته در بين اعراب تحريك شد و آنان تصميم گرفتند كه هر چه سريع تر به اين سرشكستگى تاريخى پايان دهند. اما بازسازى لشگر شكست خورده و روحيه از دست رفته سربازان مدت ها زمان لازم داشت.جمال عبدالناصر رئيس جمهور مصر و بزرگ ترين رهبر آن روز دنياى عرب، در ۲۸ سپتامبر سال ۱۹۷۰ بر اثر سكته قلبى درگذشت و معاون اولش محمد انورسادات به جاى او نشست. حالا همگان از سادات انتظار داشتند كارى را كه عبدالناصر موفق به انجامش نشد او به انجام برساند.




    جنگ اكتبر يكى از شگفتى هاى بزرگ نظامى تاريخ است. جنگى كه در آن بطلان شكست ناپذيرى ارتش اسرائيل ثابت شد. اعراب دراين نبرد آنچه كه از ابتكار و قدرت نظامى در چنته داشتند را وارد كارزار «مرگ و زندگى» كردند.
    هنوز با گذشت ۳ دهه از اين جنگ، تاكتيكهاى بكارگرفته شده توسط مصريها براى گذر از كانال سوئز و ورود به صحراى سينا تعجب آور و بسيار جسورانه به نظر مى رسد. پس از آنكه ارتش اسرائيل در ژوئن ۱۹۶۷ ظرف ۶ روز توان نظامى اعراب را درهم كوبيد و نوار غزه، صحراى سينا، ارتفاعات جولان، بيت المقدس و غرب اردن را اشغال كرد، اعراب مصمم شدند تا به هرطريقى كه شده انتقام شكست خود را بگيرند. خوددارى اسرائيل از عقب نشينى سبب شد تا در سپتامبر ۱۹۷۳ حافظ اسد و انورسادات به اين نتيجه برسند كه جنگ تنها راه عقب راندن م***** است. در تمام طول ماه سپتامبر حداقل ۵ رهبر ديگر عرب نيز در جريان اين عمليات بزرگ قرار گرفتند. فيصل پادشاه عربستان، شاه حسين، معمر قذافى، ياسر عرفات و شاه حسن مراكشى. شكست سال ۱۹۶۷ اعتبار اعراب را در جهان از بين برده بود و لازم بود بويژه براى ملت بزرگ مصر كه اين شكست جبران شود.
    اعراب تمام تلاش خود را براى مخفى كردن اين عمليات بزرگ به كار بردند و بايد اذعان كرد كه در اين كار موفق بودند. (على رغم ارتباطات گسترده آنها با غرب )

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    مردى به نام شاذلى
    ژنرال سعيدالدين شاذلى را شايد بتوان طراح اصلى عبور از كانال سوئز دانست. اسرائيل پس از رسيدن به اهداف دلخواه خود در ،۱۹۶۷ صحراى سينا را مبدل به دژى تسخيرناپذير كرد. بارلو مهندس يهودى در طى ۳ سال خط دفاعى در كانال سوئز و صحراى سينا ايجاد كرد كه معروف به «ديوار دفاعى بارلو» شد. فكر عبور از اين خط دفاعى (در حالى كه ورزيده ترين نيروهاى جهان نيز مدافع آن بودند ) به مخيله هيچ ژنرالى نمى گنجيد. اما ژنرال مصرى براى عبور از اين خط نقشه بزرگى داشت.
    سعيد الدين شاذلى كه در ۱۹۷۲ از طرف انورسادات به عنوان مأمور اصلى تجديد ساختار ارتش مصر انتخاب شد (وى در ۱۹۷۳ به رياست ستاد ارتش مصر منصوب شد) شاذلى دوره هاى ويژه رنجرى را ديده و در ۱۹۶۷ در قالب يك گروه هوابرد كماندويى در پشت خطوط اسرائيل پياده شده بود و پس از زدن ضربات متعدد به دشمن در اثر فقدان پشتيبانى ساير قوا مجبور شد در حالى كه تمام نيروهاى رسته اش از بين رفته بودند با پاى پياده عرض صحراى سينا را طى كند و با شنا از عرض سوئز بگذرد وى از همه جهات يك نابغه نظامى بود. او برخلاف ساير ژنرالها با سربازان غذا مى خورد و به مانند يك نظامى واقعى تنها به مأموريت مى انديشيد. شاذلى علاوه بر اين ، تجربه عملى از نبردهاى كنگو و يمن داشت و در اواخر دهه ۶۰ در رسته تفنگداران آمريكايى كارآموزى كرده بود. آدميرال گورچكوف فرمانده معروف ستاد شوروى در دوران جنگ سرد روزى به عبدالناصر گفته بود كه اين افسر جوان (شاذلى) نبوغ كامل يك فرمانده كاردان را دارد. سادات در مارس ۱۹۷۳ به شاذلى گفته بود كه ارتش را براى نبرد «مرگ و زندگى » آماده كند چرا كه راههاى ديپلماتيك همه به بن بست رسيده است. از اين تاريخ به بعد بود كه شاذلى طراحى هاى خود را آغاز كرد. او احتياج به حداقل يك گردان نيروى كماندويى از جان گذشته داشت كه در موج اول حمله شركت كنند و با تسخير سرپل هاى مناسب در شرق سوئز راه را براى ورود عمده قوا فراهم كنند. سپس بايد راهى را براى ورود تانكهاى سنگين مصرى (با گذر از كانال ) فراهم مى كرد. سپس بايد با سرعت هرچه تمام تر از دفاع چندلايه بارلو مى گذشت و تازه آنگاه رودرروى ارتش اسرائيل مستقر در صحراى سينا قرار مى گرفت.
    مسأله مهم بعدى حمله نيروى هوايى اسرائيل بود. موج توفنده اى كه مهار آن به نظر غيرممكن مى آمد در صورتى كه اين نيرو برجاى مى ماند امكان نداشت كه تانكهاى مصرى بتوانند عرض صحراى سينا را رد كنند. بنابراين او تنها بايد به موشكهاى سام روسى اعتماد مى كرد.
    ۶ اكتبر
    اسرائيل هرگز باور نمى كرد كشورهايى كه ۶ سال قبل زير ضربات او «له» شده اند جسارت حمله مجدد را به خود بدهند اما در ارتش اسرائيل نيز ۲ نابغه بزرگ نظامى بودند كه از اواخر سپتامبر مى دانستند توفان در راه است. ژنرال موشه دايان طراح حملات جنگ ۶ روزه ( و وزير دفاع گلداماير نخست وزير وقت اسرائيل) و دوم ژنرال زرهى آريل شارون. ناله هاى اين دو نفر در باره نقل و انتقالات مصر در جبهه غرب به جايى نرسيد اما آنها نيز طرحهاى خود را داشتند. شارون باعلامت گذارى صحراى سينا خود را براى روزى آماده كرد كه صحرا به تصرف مصريها درآيد و دايان نيز نيروى هوايى را كاملاً آماده نگه داشت تا هيچ هواپيمايى بر روى زمين غافلگير نشود حال آنكه برنامه مصريها و سوريه چيز ديگرى بود.
    عيد يوم كيپور
    يوم كيپور روز بزرگ مذهبى اسرائيل است. در اين زمان ارتش اسرائيل تقريباً در حالت انفعال كامل بود. (حتى راديو تل آويو نيز در حالت سكوت بود).
    ژنرال مصرى چنين روزى را براى حمله انتخاب كرد و قبل از شروع عمليات به فرماندهانش گفت كه در طلوع آفتاب روز ۶ ژوئن نيز اسرائيلى ها ما را در بى خبرى كامل غافلگير كردند و حالا نوبت ماست. با شروع دستور حمله ، صدها غواص با لباس قورباغه اى از عرض كانال گذشته و ضمن خنثى سازى مينها باديناميت بخشى از ديوار بارلو را منفجر كردند. بلافاصله كماندوهاى زمينى وارد عمل شده و سربازان غافلگير شده اسرائيلى را از سر راه برداشتند. ظرف ۶ ساعت ۲۵ دژ از ۳۳ دژ مستحكم بارلو سقوط كرد. قبل از آنكه اسرائيل بتواند نيروهاى ذخيره خود را به ميدان بفرستد شاذلى با ايجاد ۸ پل بزرگ در شب هزاران سرباز و صدها تانك را در شرق سوئز پياده كرد.
    دايان كه نيروى هوايى را كاملاً آماده نگاه داشته بود با فرستادن فانتومهاى جديد و ميراژها سعى كرد تا ۶۰هزار سرباز مصرى را در روى همان خط از بين ببرد. با توجه به نزديكى بيش از اندازه نيروهاى مصرى به يكديگر از نظر دايان ۱۰۰ هواپيما براى كوبيدن آنها كافى بود.


    موشك سام
    موشك سام در ويتنام قدرت خود را نشان داده بود اما خلبانان اسرائيلى نه خلبان آمريكايى را قبول داشتند و نه تاكتيك آنها را و گمان نمى بردند گرفتار تور دفاع ضد هوايى مصر شوند اما شاذلى با به كارگيرى دقيق سايت هاى سام (البته با كمك هزاران مستشار روس) چنان ضربه اى در روز اول جنگ به نيروى هوايى اسرائيل زد كه دايان را از ادامه فشار به نيروى هوايى منصرف كرد. گفته مى شود ۱۱ هواپيماى اسرائيلى در ساعت اول جنگ از بين رفتند.
    در بقاياى دژ بارلو ۸ هزار مدافع اسرائيلى با تمام قوا مى جنگيدند اما كماندوهاى مصرى براى جنگهاى تن به تن و سرنيزه آموزش ديده و مدافعان را تار و مار كردند.
    فرماندهان اسرائيلى مرتب تقاضاى رسيدن پشتيبانى هوايى را كرده و هشدار مى دادند سقوط خطوط اوليه اسرائيل نزديك است در نتيجه نيروى هوايى اسرائيل مجدداً با تغيير تاكتيك به ميدان اعزام شدند هواپيماهاى اسكاى هاوك اسرائيل نيز به سرنوشت فانتومها دچار شده و تا روز بعد حداقل ۳۰ فروند از آنها سقوط كرد.
    نصب ۵۰ سايت موشكى سام ۳ و سام ۶ سبب شد تا در روز سوم نبرد ديگر نيروى هوايى اسرائيل وارد عمل نشود و مصريها تعداد نفرات و تانكهاى خود را به ۷۰ هزار نفر و ۶۰۰ تانك برسانند.
    اولين اشتباه مصريها
    در جنگ ۱۹۷۳ نيز مانند اكثر جنگهاى برق آسا، تكليف جنگ در همان ۷۲ ساعت اول مشخص شده بود. ژنرال شاذلى مى دانست كه جبهه اصلى نبرد غرب صحراى سينا و خط بارلو است. جبهه هاى اردن وجولان (در جنوب سوريه) همه جبهه هاى فرعى بودند. بنابراين او به اين معتقد بود كه مصر بايد از اين فرصت طلايى استفاده كرده و خود را به جنوب اسرائيل برساند تا دست بالا را در جنگ داشته باشد. اما در قاهره سادات اصلاً چنين خيالى نداشت. او معتقد بود كه بايد قواى مصرى با نفوذ به عمق ۲۰ كيلومترى صحراى سينا موضع پدافندى اتخاذ كنند. درخواستهاى مكرر ژنرال مصرى براى اجازه فتح ۳ گذرگاه قفقفه، قيدى و متيلا كه شاه كليد فتح كل صحرا بودند مورد بى توجهى قاهره قرار گرفت و ۳ هزار كماندوى مصرى در روز ۸ اكتبر به جاى تصرف مناطق استراتژيك مذكور دستور استراحت گرفتند.
    بنابراين اكنون زمان ضد حمله اسرائيل بود. در ۹ اكتبر ۲ واحد زرهى اسرائيل حمله به مصريها را آغاز كردند اما تلفات سنگين آنها سبب ناموفق ماندن عمليات شد. اسرائيلى ها در روزهاى بعد نيز در چند نوبت حملات زرهى عظيمى را عليه مصريها سامان دادند. كسى گمان نمى كرد واحدهاى زرهى مصرى از اين نبردها جان به در ببرند چرا كه اسرائيل در اين نبردها از تانكهاى ام ۶۰ و ام ۴۸ آمريكايى بهره مى برد كه جديدترين محصولات زرهى آمريكا بودند. اما موشك هاى آر.پى.جى و ساگر روسى جهنمى واقعى را براى تانكهاى مذكور ايجاد كردند. در مجموع ظرف يك هفته اول جنگ اسرائيل يك سوم تانكهاى خود را از دست داد حال آنكه مصريها در همين زمان تعداد تانكهاى خود در صحرا را به ۱۲۵۰ دستگاه رسانده بودند.
    در ۱۴ اكتبر بزرگترين جنگ تانكها در تاريخ (پس از نبرد كورسك در جبهه شوروى ۱۹۴۳) در قبل از گذرگاه متيلا بين ۲۵۰۰ تانك و زرهپوش از طرفين آغاز شد. در ۱۴ اكتبر وقتى بالاخره قاهره با درخواست شاذلى براى عبور از گذرگاه هاى استراتژيك متيلا و قفقفه موافقت كرد ۸۰۰ تانك و ۷۰ هزار نيروى مصرى خود را در برابر ۶۰۰ تانك و ۱۵۰ هزار سرباز اسرائيلى ديدند. ژنرال آريل شارون در گذرگاه صعب العبور مذكور منتظر اين اشتباه مصريها بود. در حقيقت مصر ۶ روز حياتى را از دست داده بود و اكنون قواى مصر در منطقه دست پايين را داشت. ظرف چند ساعت ۱۰۰۰ تانك از طرفين به نسبت يك به ۳ به نفع اسرائيل در آتش سوختند و مصريها دريافتند آنها نيز ديگر اگر بخواهند قادر به پيشروى نيستند.

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نتیجه جنگ <b>
    طرح شارون




    آريل شارون (نخست وزير سابق اسرائيل) مردى بسيار افراطى و قاتل هزاران عرب فلسطينى، لبنانى و مصرى محسوب مى شود اما هيچكدام از اين موارد سبب نخواهد شد تا نقش بزرگ او در عمليات ۱۹۷۳ ناديده گرفته شود. در ۱۵ اكتبر زمانى كه جنگ در جبهه سينا به بن بست رسيد وى در ستاد ارتش اسرائيل با بيرون آوردن نقشه اى علامت گذارى شده اعلام كرد كه مى تواند تنها با ۴ تيپ از بين ۲ سپاه مصرى بگذرد و با عبور از كانال سوئز در جهت عكس ميدان جنگ، خود را به شمال مصر برساند و با تهديد اسكندريه، قاهره را مجبور به قبول آتش بس كند.
    دايان و ساير فرماندهان اسرائيلى كه در آن زمان در اثر از بين رفتن ۴۵ درصد توان زرهى و ۱۰۰ هواپيما و هزاران نفر از بهترين سربازان اسرائيلى اميدى به حمله متقابل با روشهاى كلاسيك نداشتند ناچاراً با حركت شارون كه نوعى حمله ناپلئونى و در حد خودكشى بود موافقت كردند. امروز كه جنگ اكتبر را مرور مى كنيم درمى يابيم جنگ مذكور نبرد بين ۲ ژنرال بلندپايه مصرى و اسرائيلى (شاذلى و شارون) بود اما متأسفانه مصريها به ژنرال خود اجازه ريسك ندادند حال آنكه سرفرماندهى اسرائيل در آن شرايط سخت اختيار ۱۲ هزار سرباز را به شارون براى «طرحى شبيه به خودكشى» داد.
    در ساعت ۵ صبح ۱۵ اكتبر سربازان شارون در اختفاى كامل سوار بر تانكهاى روسى به غنيمت گرفته شده از جنگ قبلى شده و حتى در ارتباطات راديويى خود به زبان عربى صحبت كردند و با عبور از سوئز طى ۴۰ ساعت با از بين بردن دهها پايگاه موشكى مصرى از آتش مؤثر فانتومها نيز استفاده كردند. در ۱۸ اكتبر ناگهان مردم مصر متوجه شدند اسرائيلى ها در مصر هستند! حملات متعدد ميگ هاى مصرى نيز براى در هم كوبيدن سرپل هاى اسرائيل در غرب سوئز بى فايده بود و آنها دسته دسته مقهور فانتوم هاى اسرائيل مى شدند چرا كه ديگر از پشتيبانى موشك هاى سام اثرى نبود.
    در ۲۲ اكتبر تعداد نيروهاى اسرائيل در شمال مصر به ۲۰ هزار سرباز و ۵۰۰ تانك و نفربر زرهى رسيد اين در حالى بود كه عمده قواى مصر در صحرا مشغول بودند. در روز ۲۳ اكتبر اسرائيلى ها با كنترل به محور سوئز - قاهره به ۱۰۱ كيلومترى پايتخت مصر رسيدند.
    در حالى كه مصرى ها آتش بس را قبول كرده بودند در اسرائيل گوش شنوايى نبود . بنابراين در ۲۴ اكتبر مصر خود را براى فرا خواندن لشگرهاى جديد آماده كرد. اين در حالى بود كه آمريكا و شوروى ديگر موافق ادامه جنگ نبودند.

    جبهه جولان
    اگرچه همه جنگ اكتبر را به خاطر نبردهاى صحراى سينا مهم مى دانند اما در جبهه شمال اسرائيل در منطقه جولان نيز جنگ هاى مهمى بين طرفين درگرفت.
    اعراب كه مى دانستند در اتحاد سوريه - مصر طرف ضعيف سوريه است، نيروهاى به استعداد ۲ تا ۳ لشگر (عراقى، مراكشى، سعودى، كويتى و فلسطينى) را به سوريه اعزام كردند وبا تقويت ۶۰ هزار نيروى سورى با ۹۳۰ تانك مواضع اسرائيل را در جولان (كه از ۱۹۶۷ اشغال شده بود) مورد حمله قرار دادند. نيروهاى سورى در روزهاى اول جنگ با عبور از ميادين مين، ۲۳ كيلومتر داخل خطوط دشمن نفوذ كرده و به پشت دروازه شهر «ال عال» در شمال اردن رسيدند. ۱۵ هزار نيروى اسرائيلى در اين عمليات از هم پاشيدند و امواج حملات هوايى اسرائيل نيز در برابر موشك هاى سام متحمل ۳۵ فروند تلفات شدند. اسرائيلى ها كه در اين جبهه جايى براى عقب نشينى نداشتند چرا كه با اولين عقب نشينى شمال اسرائيل به دست اعراب مى افتاد بلافاصله تمام قواى خود را معطوف به جبهه شمال كردند و حتى ماشين هاى مردم را مصادره كرده و با آنها به انتقال نيرو پرداختند. سربازان اسرائيلى تن به خونين ترين نبردها در جبهه مذكور زده و با وارد كردن صدها تانك نيروهاى پيشروى سورى را در هم كوبيدند. همزمان هواپيماهاى اسرائيل اقدام به بمباران شهرها و مراكز اقتصادى سوريه كردند تا روحيه مردم اين كشور را براى ادامه جنگ بشكنند. سوريه كه نيروى ذخيره چندانى براى ورود به منطقه نداشت در برابر حملات متعدد اسرائيل مجبور به توقف شد و در ۱۸ اكتبر در قنيطره طى يك نبرد ۱۴ ساعته با از دست دادن ۵۰۰ تانك ابتكار عمل را از دست داد.
    اين مسأله درست همزمان بود با توقف ارتش مصر و مى توان دريافت كه اگر سادات احمقانه دستور توقف را به سادگى در جبهه غرب نداده بود سوريه و اعراب متفق در جولان به آن وضع آشفته گرفتار نمى شدند. در ضدحمله بعدى اسرائيلى ها در ۱۲ اكتبر با نفوذ به داخل سوريه دمشق را در تيررس قرار دادند اگر حمله متقابل مصرى ها در صحراى سينا نبود براى اسرائيل تسخير دمشق كار سختى نبود. در حقيقت نيروهاى عرب در جبهه جولان بسيار ضعيف ظاهر شدند و اصلاً نتوانستند به مانند مصر ضربات قابل توجهى به دشمن وارد كنند. در ۱۳ اكتبر در جبهه جولان تقريباً آرامش برقرار شد.
    آغاز ديپلماسى
    تداوم آتش بس در جبهه ها سبب فعال تر شدن نيروهاى ديپلمات شد. بويژه آنكه با آغاز تحريم نفتى غرب در ۲۱ اكتبر از جانب كشورهاى نفت خيز عرب دنيا با مشكل جديدى روبرو شده بود كه ابعاد آن فراتر از جبهه سوئز بود. با ورود كيسينجر به منطقه فشار براى وادار كردن گلداماير و سادات به قبول آتش بس دائمى افزايش يافت.
    مصرى ها يك سوم صحراى سينا را در اختيار داشتند و ضربات جبران ناپذيرى را به اسرائيل وارد كردند اما در مقابل شارون با ۲۰ هزار سرباز و صدها تانك در شرق قاهره مستقر شده بود. البته ۵ لشگر ذخيره و اصلى مصرى به سرعت به سمت او در حال حركت بودند بنابراين عنصر زمان به زيان اسرائيل بود. از آن طرف سيل كمك هاى آمريكا كمبودهاى اسرائيل را داشت جبران مى كرد. نبايد از ياد برد كه كنگره آمريكا پرداخت ۲‎/۲ ميليارد دلار كمك نظامى به اسرائيل را تصويب كرد. بنابراين آتش بس ادامه يافت.
    نتايج جنگ اكتبر
    جنگ اكتبر (يا رمضان) نبردى استثنايى بود. اين جنگ نتايج بسيار زيادى داشت از جمله آنكه مشخص شد در صورت وجود برنامه ريزى و همت، ارتش اسرائيل نيز «شكست پذير است.»
    دوم آنكه در بين كشورهاى عربى مصر اين قابليت را دارد كه اسرائيل را شكست دهد. امروز مى توان قضاوت كرد كه اگر ترس (و يا خيانت) سادات نبود اسرائيل در اكتبر ۱۹۷۳ شكست مى خورد. مردانى مانند ژنرال شاذلى تنها با ۳ گردان كوماندوى از جان گذشته به همراه چند واحد پدافند سام ستون فقرات ارتش اسرائيل را شكستند. هنگامى كه چندى بعد سادات وى را مجبور كرد تانك هايش را به ساحل غربى سوئز برگرداند اين ژنرال مصرى با چشمانى اشكبار از سادات خواست تا حداقل اين درخواست اسرائيلى ها را نپذيرد اما سادات قبلاً قول اين مسأله را به كيسينجر داده بود. اسرائيل نيز به خوبى دريافت مصر حريفى متفاوت است. بنابراين بايد حتماً از صف مبارزان ديگر خارج شود.
    بگين در ۱۹۷۷ از سادات در تل آويو به گرمى استقبال كرد و ۲ سال بعد با قبول قرارداد كمپ ديويد خروج كامل از صحرا را پذيرفت. (در كمال ناباورى)
    نكته سوم آنكه ابداعات ژنرال شاذلى و ژنرال شارون هر دو از نقطه نظر نظامى بسيار ارزشمند و بى بديل بود و يك اصل را ثابت كرد و آن اينكه ترس، دشمن واقعى رزمنده است.
    نكته چهارم ضعف عملكرد روس ها در اين ۳ هفته بود. در حالى كه آمريكا از تمام اعتبار و توان خود براى سرپا نگاه داشتن اسرائيل استفاده كرد (ايجاد پل هوايى براى كمك رسانى به اسرائيل، استفاده از هواپيماى جاسوسى اس.آر ۷۱ براى راهنمايى شارون و كمك ۲‎/۲ ميليارد دلارى تسليحاتى - به تل آويو) روس ها تنها به رفقاى عرب خود تضمين دادند كه دمشق و قاهره توسط اسرائيل تصرف نمى شود (!) در نتيجه مصر را ظرف ۷ سال كاملاً به دامن غرب غلطاندند و ظرف ۱۵ سال كاملاً بازى را در خاورميانه عربى واگذار كردند.
    آخرين جنگ گسترده اعراب و اسرائيل گرچه با موفقيت صددرصدى اعراب به پايان نرسيد، ولى بسيارى از نقاط ضعف اسرائيل را نمايان ساخت. اندكى پس از پايان جنگ يوم كيپور انورسادات رئيس جمهور وقت مصر پيمان آتش بس با اسرائيل را امضا كرد و سفرى نيز به سرزمين هاى اشغالى كرد. پيمان صلح كمپ ديويد كه توسط سادات و بگين، با نظارت كارتر، امضا شد از اثرات اين جنگ بود. پيمانى كه بر طبق آن اسرائيل تا سال ۱۹۸۲ از تمامى صحراى سينا عقب نشينى كرد و در مقابل مصر، اسرائيل را به رسميت شناخت. دو كشور براى هميشه ترك مخاصمه كردند. هرچند سادات نتوانست روزى را كه سرزمين مصر خالى از سربازان اسرائيلى باشد، ببيند. او در ششم اكتبر ،۱۹۸۱ در مراسم رژه اى كه به مناسبت پيروزى در جنگ رمضان ۱۹۷۳ ترتيب داده شده بود، به دست سروان احمد شوقى خالد اسلامبولى ترور شد و معاونش حسنى مبارك به جاى او نشست.

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نبرد دره بقاع

    <b>
    اسرائيل كه در جنگ اكتبر ۱۹۷۳ تا آستانه شكست كامل پيش رفته بود، توانست با تطميع مصر اين كشور مهم و پرجمعيت عرب را از گردونه دشمنان بى شمار خود خارج كند و اكنون نوبت سوريه بود كه با زدن ضربه اى سريع كنار گذاشته شود.
    مبارزان فلسطينى
    براى مبارزان فلسطينى نبرد هيچ گاه پايان نخواهد يافت. آنها براى دستيابى به سرزمينى براى زندگى بايد بجنگند. در سال هاى ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۲ ده ها هزار مبارز فلسطينى در جنوب لبنان، ۲۹۰ حمله عليه نيروهاى اسرائيلى مستقر در شمال فلسطين اشغالى انجام دادند. در اين زمان بود كه اسرائيل به دنبال طرحى به نام «لبنان سوزان» رفت. اهداف اين حركت كوبيدن همزمان نيروهاى فلسطينى، تصرف جنوب لبنان براى ايجاد يك ديوار حائل ۴۰ كيلومترى بين نيروهاى عرب و اسرائيل و از همه مهمتر از بين بردن نيروهاى سورى مستقر در شرق و شمال لبنان بود. خيال صهيونيست ها از جانب اعراب نيز راحت بود. عراق در منجلاب جنگ با ايران دست و پا مى زد و اعراب خليج فارس نيز تحت تأثير القائات غرب همه توجه خود را معطوف به ايران كرده بودند. مصر نيز در ماه عسل طولانى خود با اسرائيل بود و لبنان گرفتار جنگ داخلى.


    آغاز جنگ
    اسرائيلى ها در ساعت ۱۱ روز ۶ ژوئن ۱۹۸۲ با عبور از جنوب لبنان از ۳ محور غرب، مركز و شرق به مركز اين كشور حمله بردند. ۴۰ هزار سرباز اسرائيلى در قالب واحدهاى زرهى و مكانيزه بسرعت در حالى كه از پوشش هوايى برخوردار بودند در جنوب لبنان پخش شده و با كمترين مقاومت به پيشروى ادامه دادند.
    ۸ هزار رزمنده فلسطينى مستقر در منطقه كه از هيچ پشتيبانى آتش سنگينى برخوردار نبودند راه را در عقب نشينى به سوى بيروت ديدند. حال آن كه هواپيما و توپ هاى اسرائيل در پشت سر آن ها ديوارى از آتش ايجاد كرد تا با اين عمل اين نيروها را به دام بيندازد. در اين زمان نيروهاى سورى به دفاع از فلسطينيان به دام افتاده از محل استقرار خود در بلندى هاى «جزين» اقدام به گشودن آتش عليه واحدهاى اسرائيلى كردند. گويى اسرائيل فقط منتظر همين موضوع بود چون بلافاصله آريل شارون وزير دفاع اسرائيل به نيروى هوايى اسرائيل دستور داد كليه واحدهاى موشكى سوريه را كه در دره بقاع (سه راه بزرگراه دمشق - بيروت) قرار داشت، از بين ببرند.


    سایت موشکی سام 3

    سایت موشکی سام ۳

    سايت هاى موشكى سورى در دره بقاع برگ برنده سوريه در لبنان بود كه همزمان بيروت و دمشق و نيمه شمالى لبنان را پوشش مى داد و مانع پرواز آزادانه اسرائيلى ها مى شد. سرعت عمل اسرائيل در حمله اين سايت ها بى سابقه بود. آن ها در چهارمين دوره جنگ، ۱۷ سايت اصلى موشكى «سام» را ظرف يك ساعت نابود كردند.
    اين در حالى بود كه در همان زمان به دهها اسكادران هوايى سوريه دستور مقابله با هواپيماهاى مهاجم به دره بقاع داده شده بود، اما همين تأخير يك ساعته سبب شد تا آنها دره مذكور را غرق در آتش ببينند. در حقيقت اسرائيل با بهره گيرى از تجربه جنگ ۱۹۷۳ دريافته بود كه نابود كردن پايگاه هاى «سام» تنها با استفاده از خلبانان ورزيده اى كه در ارتفاع بسيار كم (۲۰ تا ۳۰ مترى زمين) پرواز كنند امكان پذير است چون رادار قادر به رديابى هواپيما نيست و موشك نيز كارايى لازم را ندارد.
    هواپيماهاى مدرن اف-۱۶ و اف ـ۱۵ در كنار هواپيماهاى فانتوم و كفير با استفاده از سيستم هاى اختلال الكترونيك و پارازيت رادارهاى «سام» را مختل كرده و با موشك هاى هدايت شونده سايت ها را يكى يكى از كار مى انداختند.



    هواپیماهای اف ۱۵ نیروی هوایی اسرائیل



    هواپیمای اف ۱۶نیروی هوایی اسرائیل در حال تیک آف

    همزمان جنگنده هاى اسرائيلى ۲۹ هواپيماى سورى از انواع ميگ ۲۱ و ميگ ۲۳ را قبل از آن كه وقت گريز بيابند، ساقط كردند (بدون آن كه خود متحمل تلفاتى شوند). از اين لحظه به بعد گويى تاريخ تكرار مى شد. نيروى هوايى اسرائيل با به كارگيرى تمام توان خود به مانند جنگ ژوئن ۱۹۶۷ به پشتيبانى هوايى از ۴۰ هزار سرباز و صدها تانك خود پرداخت.
    مقاومت شجاعانه ۸ هزار مبارز فلسطينى نيز دردى را دوا نمى كرد و حجم آتش اسرائيلى ها آن ها را در سواحل غربى لبنان بشدت تحت فشار گذاشته و آن ها از رسيدن كمك سوريه نااميد شده بودند زيرا نيروى هوايى اسرائيل پيشروى اولين واحد زرهى سوريه در دره بقاع را سد كرده بود.
    لشگر سوم زرهى سوريه نيز كه اميد اصلى مدافعان بود (و حركت خود را از شمال آغاز كرده بود) ناگهان خود را با نيروهاى ضربتى هوايى اسرائيل روبرو ديد و قبل از آن كه بتواند واكنشى نشان دهد بخش بزرگى از تانك هاى خود را از دست داد.
    موفقيت هاى نيروى هوايى اسرائيل
    سوريه در اين زمان از نيروى هوايى بزرگى برخوردار بود و فرماندهى اين كشور نمى توانست ناظر نابودى كامل نيروهايش در جنوب لبنان باشد. بنابراين سورى ها به اعزام هواپيماهاى بيشتر به منطقه ادامه دادند، اما نتيجه اين نبردها «فاجعه» بود. بين ۹ تا ۱۱ ژوئن سورى ها در نبردهاى هوايى ۵۳ هواپيماى ديگر خود (علاوه بر ۳۹ فروند قبلى) از دست دادند در حالى كه تلفات اسرائيل تنها يك هواپيما و صدمه ديدن يك اف-۱۵ بود ( كه خود را به پايگاه رساند).
    سوريه كه وضع را چنين ديد از ۱۱ ژوئن به بعد استفاده از نيروى هوايى را به حداقل رساند. نيروى هوايى اسرائيل در طول اين جنگ با اجراى ۲۰۰۰ سورتى پرواز (در برخى روزها اسرائيل ۴۰۰پرواز در روز انجام مى داد) عملاً جور نيروى زمينى خود را نيز كشيد.
    استفاده از هواپيماهاى پيشرفته مثل اف-۱۶ و اف-۱۵ و اجراى جنگ الكترونيك از دلايل اصلى پيروزى اسرائيلى ها بود. علاوه بر آن كه خلبانان اسرائيل با شناخت دقيق تكنيك سورى ها مى دانستند هواپيماهاى آنها از «زمين» دستور مى گيرند بنابراين از همان ابتدا با انهدام ارتباطات «كنترل زمينى» آنها تماس بين خلبانان مذكور و فرماندهى سوريه را مختل كردند.
    در جنگ هاى هلى كوپترى نيز اسرائيل با از دست دادن ۴ هلى كوپتر كبرا و ديفندر حدود ۱۰۰ مورد را با موشك هاى «تاو» هدف قرار داد، حال آن كه سوريه با انهدام ۷ تانك اسرائيلى ۱۲ هلى كوپتر غزال فرانسوى را از دست داد.

  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نتيجه نبرد <b>
    پايان جنگ
    عدم دخالت مؤثر ارتش كوچك لبنان، فقدان تجهيزات مبارزان كم تعداد فلسطينى و شكست شديد نيروهاى سوريه سبب شد تا نيروهاى اسرائيل با تصرف صيدا، نبطيه و جزين به حومه بيروت برسند و جنگ را ظرف ۱۷ روز به اتمام برسانند.
    نتيجه نبرد
    نبرد كوتاه مدت دره بقاع يك پيام جدى داشت. دوره جنگ هاى ساده گذشته است. جنگ ها ديگر الكترونيكى، فوق پيشرفته و سريع است. در زمانى كه خلبانان سورى به دليل سردرگمى فرماندهى خود دسته دسته جان خود را از دست مى دادند، خلبانان اسرائيلى با ۱۰ دقيقه بريفينگ اهداف خود را شناسايى و منهدم مى كردند.
    در جنگ هاى جديد هر كسى كه بتواند از «ضد الكترونيك»، سيستم هاى چف، پارازيت اندازها و اطلاعات استفاده بهترى كند پيروز ميدان است. ديگر تعداد هواپيما و تانك مهم نيست. اسرائيل و سوريه تقريباً به يك اندازه هواپيما و تانك داشتند، اما سوريه تقريباً جنگ نكرده آن را باخت.
    نكته ديگر اين كه اگر چه سوريه از آن سال به بعد به دنبال استراتژى برابرى نظامى با اسرائيل رفت و بين سال هاى ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۱ به كلى ارتش خود را دگرگون كرد. اما تصميم گرفت در هيچ شرايطى با اسرائيل نجنگد مگر آن كه از پشتيبانى جدى اعراب برخوردار شود، اين موضوع سبب عقب نشينى جدى اين كشور در سياستگذارى هاى خارجى او شد و بويژه پس از سقوط اتحاد شوروى اين كشور مبدل به يك قدرت درجه دو در نبرد بين اعراب و اسرائيل شد.
    سوم آن كه اكنون اسرائيل بسيار جسورتر شده و پى برده كه ديگر در جهان عرب قدرتى قادر به مقابله با او نيست. مصر و سوريه همواره (از ۱۹۵۶ به اين سو) پاى ثابت نبردها بودند و در غياب آن ها نه اعراب ثروتمند خليج فارس و نه كشورهاى فقير و يا كم جمعيت نظير لبنان، اردن و يمن هيچ كدام سرباز اين ميدان سخت نيستند.
    شايد اگر جنبش هاى مردمى مثل جنبش حزب الله در جنوب لبنان و انتفاضه در فلسطين نبود اسرائيل تن به ترك جنوب لبنان و نوار غزه نيز نمى داد.
    البته اهميت عراق را نيز نبايد از ياد برد. اين كشور نيز كه تنها از طريق خاك اردن با اسرائيل مرتبط است مى توانست به بهانه انهدام نيروگاه اتمى تموز خود در ۱۹۸۱اقدام تلافى جويانه عليه اسرائيل انجام دهد، اما جنگ طولانى آن كشور با ايران (۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸) از يك سو و هجوم به كويت در ۱۹۹۰ سبب شد تا اين كشور وارد جاده اى شود كه انتهاى آن نابودى ملت عراق بود.
    و نكته آخر اينكه هزاران مبارز فلسطينى مجبور شدند با كنار گذاشتن سلاح هاى خود به تونس (در ۲۵۰۰كيلومترى سرزمين مادرى شان) بروند. بنابراين اسرائيل همزمان پرونده مبارزات مسلحانه ۸ هزار چريك باتجربه فلسطين را نيز بست (اگرچه ۲ سال بعد نيز با حمله هوايى و كماندويى به شمال آفريقا پايگاه هاى اين نيروها را دوباره به آتش كشيد).

  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نبرد دونکرک

    <b>
    ارتش هیتلر با عبور از خاک بلژیک و هلند ناگهان از پشت خطوط ماژینو سردرآورد و عملاً ارتشهای فرانسه و انگلیس در شمال غرب فرانسه را غافلگیر کرد. برای آنها ماندن و جنگیدن تنها یک مفهوم داشت.«مردن». ۴۰۰هزار سرباز انگلیسی و فرانسوی از سپاههای اصلی فرانسوی جداافتاده و درمحاصره کامل بودند.

    ارتش آلمان با روحیه بسیاربالا درحال درهم کوبیدن مواضع متفقین به سرعت درحال نزدیک شدن به نیروهای شکست خورده انگلیس بود. این نیروها برای فرار از مرگ به سوی دونکرک (جایی که فاصله خاک اروپا و انگلیس درحداقل ممکن بود) عقب نشینی کردند. درحالی که دو سوم ارتش انگلیس در دونکرک درانتظار تخلیه توسط کشتیها و قایقهای محلی بود ارتش آلمان با فرمان حیرت انگیزی مواجه شد. «توقف»


    اگرچه بسیاری از تاریخ نویسان غربی ازکنار این مسأله به سادگی می گذرند اما نباید از یاد برد اگر آلمان به این نیرو که سراسیمه درحال تخلیه دونکرک بود حمله می کرد برای این «نیروی متوحش از ماشین جنگی آلمان» راهی جز تسلیم نبود. در ۴ژوئن ۱۹۴۱ هنگامی که مردم سواحل شرقی انگلیس باخبرشدند جوانانشان درغرب فرانسه گرفتار چنگال آهنین رایش شده اند با حداقل وسایل سوار قایقها (حتی قایقهای ماهیگیری کوچک) و کشتیها شده و به بندر دونکرک نزدیک شدند. آنها کمک خوبی برای نیروی دریایی انگلیس بودند. آلمانها در این چندروز حملات هوایی اندکی داشتند. اما این مردم بی دفاع رامی شد ساده تر از این از کار بازداشت. هیتلر از چنین فرجه بزرگی به انگلیس چه هدفی داشت؟ هیتلر قصدداشت با این اقدام به انگلیس بفهماند که هدفش نه انگلیس بلکه یهودیها و شوروی است. اما او رذالت انگلیسها را دست کم گرفته بود. چرچیل در آن روزها، درخاطرات خود می نویسدکه در سراسر انگلیس تنها ۲۵۰هزار نیرو مانده بود که بخش اعظم آن نیز نیروی پلیس شهری و داوطلبان بودند. اکنون فرصت به سرعت درحال گذر بود. آلمان فرصتی بی نظیر برای تصرف انگلیس داشت کشوری که هزارسال پای مهاجم را به خاک خود ندیده بود. هیتلر نه تنها از خیر این ۳۰۰هزارنیرو (که حتی فرصت جمع کردن اسلحه های فردی خود را نداشتند) گذشت بلکه به انگلیس اجازه داد با جمع و جورکردن نیروها برای همیشه خطر حمله به خاک خود را ازبین ببرد. نیروهای انگلیسی که در دونکرک ۲۵۰۰ دستگاه توپ و دهها هزار مسلسل سنگین، نفربر، تانک و خمپاره را به جا گذاشتند. با دانش و تجربه خود پایه ارتشی جدید را درانگلیس گذاشتند که اثر آن را هیتلر مغرور در نبردهای شمال آفریقا و جنوب اروپا دید.


    قوای از هم پاشیده انگلیسی ها

    ژنرال فون رون از اعضای ستاد ارتش آلمان از این واقعه چنین یادمی کند: ... شش روز پس از یورش سراسری آلمان به شمال فرانسه هنگامی که نیروهای ژنرال فون روندشتت به سوی دریا پیش می راندند هیتلر با فرمان احمقانه*ای دستور ۴۸ساعت توقف به آنها را داد... ژنرال گودریان دیگر سردار آلمانی به دستور پیشوا عمل نکرد و تانکهای خود را به سرعت به سمت غرب به حرکت درآورد اما درست در ۹مایلی دونکرک با دستور مستقیم پیشوا مجبور به توقف ۷۲ساعته شد! چرا؟ نظامیان حرفه ای آلمان این اقدام را به دلیل ضعف اطلاعات نظامی هیتلر قلمدادمی کنند. فون رون می افزاید: تا به امروز هیچکس دلیل اقدام هیتلر را نفهمیده. ظرف همین ۳روز انگلیسیها توانستند ارتشهای خود را از دونکرک نجات دهند. آنچه که بعدها به معجزه دونکرک معروف شد. واقعیت این است که هیتلر نخواست انگلستان را کاملاً منهدم کند و این امر سبب شد تا انگلوساکسونها آن را به حساب خود بگذارند و از او به عنوان پیروزی تاریخی نام ببرند. توقف در یک معبر ۶۰کیلومتری و پیشروی ۴هزارکیلومتری بزرگترین اشتباه هیتلر این بود که نبرد را درجبهه غرب به پایان نبرد و به جای آن دست به نبرد با سرسخت ترین ملت جهان زد. هیتلر به جای آنکه از عرض ۶۰کیلومتری دریای مانش بگذرد و به انگلستان غیر آماده حمله کند ترجیح داد تا دهها میلیون نفر را درجبهه شرق به کشتن دهد. در هفته های اول ماه ژوئن ۱۹۴۰ نیروهای آلمانی با روحیه بسیاربالای خود به تنگه ای رسیدند که انگلیس را از خاک اروپا جدامی کرد در لحظات بسیارحساس آن زمان تنها یک تصمیم می توانست سبب سرازیرشدن ۲۰۰لشگر آلمانی به داخل انگلیس شود. انگلیسی که به جز چند لشگر از هم پاشیده کلاً دفاع آن به پلیس شهری، نوجوانان و افراد بدون آموزش سپرده شده بود.

    ژنرالهای آلمانی از این روزها به عنوان «فرصتی که هرهزار سال یکبار دست می دهد» یادمی کنند. آنها می گویند مگر ارتش ۳۰۰هزارنفره انگلیسی در ظرف ۳روز با کمک تخته پاره، قایق و کشتی تفریحی خود را منتقل به خاک بریتانیا نکرد پس چرا ما نتوانیم «دونکرک معکوس» را ایجادکنیم؟ ترس هیتلر از نیروی دریای انگلیس بود اما این نیرو بشدت پراکنده بود و برخی ناوگان انگلیسی حداقل ۲ماه تا مانش فاصله داشتند. مضافاً آنکه لوفت وافه (نیروی هوایی آلمان) می توانست در آن معبر تنگ جهنمی از آتش را به سر کشتیهای انگلیسی بریزد. تازه این در شرایطی بود که توپخانه را فراموش کنیم وبرای زیردریایی های آلمانی که در سالهای اول جنگ به مانند کوسه های درنده ناوگان متفقین را به قعر دریا می برد جایی قائل نشویم. فون رون می گوید: هیتلر وقتی به ۶۰کیلومتر انگلیس رسید یادش آمد که نقشه ای برای این کار (تصرف انگلیس) ندارد. مسخره است اما ارتشبدهای هیتلر که نقشه حمله به یوگسلاوی را در ۸ ساعت و نقشه تصرف اروپای شمالی را در ۵روز کشیدند. چگونه نتوانستند در آن روزهای حیاتی دست به ابتکار بزنند. فون رون می گوید: هیتلر در این لحظه اگر استعداد افرادی چون سزار، ناپلئون و الکساندر (اسکندر) را داشت با یک ابتکار ارتشهای زرهی و موتوریزه آلمان را از دونکرک عبور می داد.

  7. #17
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نبرد شبه جزیره کریمه

    <b>
    ریشه های جنگ

    روسیه پس از شکست دادن ارتشهاى بزرگ ناپلئون در ۱۸۱۴ به قدرت درجه اول نظامى اروپا مبدل شد، اما نکته نگران کننده تر براى قدرتهاى استعمارى فرانسه و انگلیس موفقیتهاى پى در پى این کشور در آسیا بود. شکستهاى ایران، ترکمنها، عثمانیها، ازبکها و قرقیزها در آسیاى میانه، قفقاز و جنوب اروپا سبب شده بود تا روسها به گونه اى خطرناک به مناطق موردعلاقه غرب نزدیک شوند. برنامه انگلیسیها و فرانسویها براى جلوگیرى از پیشروى روسها به سمت جنوب سبب شد تا در قرن ۱۹ شبه قاره هند، افغانستان، ایران و عثمانى مانند کمربندى مانع پیشروى روسها شود. اما علاقه روسها به توسعه قلمروى خود بیش از این جدى بود که دولتهاى محلى بتوانند مانع آن شوند. روسها عثمانى را دولت بیش از اندازه بزرگ و کمتر از اندازه لایق مى دانستند و بخوبى واقف بودند که ارتش عثمانى قادر به دوام آوردن در برابر ارتش تزار نیست. روسیه برای سالیان متمادی تمایل داشت کنترل تنگه های استراتژیک بسفر و داردانل را به دست بگیرد و از این طریق دسترسی خود را به دریای مدیترانه تضمین نماید. این تنگه ها توسط دولت عثمانی کنترل می شد که در اواسط قرن نوزدهم به مرد بیمار اروپا شهرت یافته بود؛ زیرا امپراتوری عثمانی رو به اضمحلال گذاشته بود. بنابراین روسها پس از دستیابى به مولداوى و والاکیه در ۱۸۴۹ به دنبال دستیابى به سواحل دریاى سیاه که هنوز در اختیارعثمانى بود، رفتند، ترکان عثمانی قسمت اعظم شبه جزیره بالکان را زیر سلطه داشتند و نیکلای اول ،تزار روسیه، امید داشت که علاوه بر تصرف بنادر دریای سیاه، حوزه نفوذ خود را به بالکان گسترش دهد. بهانه روسها براى آغاز جنگ بسیار فریبنده بود، آنها به این دلیل که امتیازات داده شده ازسوى سلطان عثمانى به مسیحیان کاتولیک درباره گذاشتن نشانى در بیت اللحم به مسیحیان ارتودکس شرقى اعطانشده واحدهاى خود را به سمت جنوب به حرکت درآوردند.


    واکنش فرانسه و انگلیس

    حرکت ارتش روسیه بلافاصله زنگهاى خطر را در پاریس و لندن به صدا درآورد. آنها مى دانستند باید جلوى روسیه را در جایى در دوردستها گرفت. درغیر این صورت گام بعدى روسیه عملیات در آناتولى خواهد بود. در ۴ اکتبر ۱۸۵۳ همزمان با اعلام جهاد در اسلامبول، بریتانیا نیز ناوگان دریاى مدیترانه خود رابه دریاى سیاه فراخواند. بافاصله در ۲۰ اکتبر فرانسویها نیز اسکادران هاى دریایى خود را به منطقه اعزام کردند. روسها که گمان نمى بردند فرانسه و انگلیس حاضر به حمایت از عثمانى حتى به شکل کمک مستقیم نظامى باشد به دنبال ادامه میانجیگرى اتریش براى جلوگیرى از برخورد نظامى رفتند اما اعلام جهاد شیخ الاسلام عثمانى و عبور کشتى هاى انگلیسى از داردانل هر دو نشان دهنده غیرقابل برگشت بودن عملیات را داشتند. روسها که ناوگان بزرگى را در بندر سباستپول در جنوب شبه جزیره کریمه در اختیار داشتند در نمایشى دلهره آور قدرت خود را در دریاى سیاه به نمایش گذاشتند. یک ناوگان کوچک ترک به منظور نشان دادن آمادگى عثمانى ها در همین زمان به سمت بندر سینوپ در جنوب دریاى سیاه حرکت کرد، اما قبل از رسیدن به بندر رودرروى ناوهاى سنگین روس قرارگرفت. روسها که به دلیل عبور قواى عثمانى از رود دانوب خود را در وضعیت جنگى با ترکها مى دیدند از ناوهاى کوچک ترک درخواست توقف و تسلیم کردند اما دریادار ترک تصمیم به مقاومت گرفت و از فرانسویها و انگلیسى ها درخواست کمک کرد.
    ناوهاى روسى اما این فرصت را به آنها ندادند و بلافاصله به سمت ناوهاى ترک به حرکت درآمدند. در ناوگان روسیه ۶ رزم ناو بزرگ بود حال آنکه ترکها تنها کشتى هاى کوچک در اختیار داشتند در نتیجه با شلیک اولین گلوله از سوى آنها، بارانى از آتش سنگین بر روى کشتى هاى ترک باریدن گرفت. چند ساعت بعد کل کشتى هاى ترک به استثناى یکى از بین رفت و ۳ هزار ناو و سرباز ترک کشته شدند. در این جنگ نابرابر روسها تلفات قابل توجهى ندادند. کشتار سینوپ سبب شد تا موتور جنگ عظیم کریمه روشن شود.


    روسها بلافاصله در بهار ۱۸۵۴ با ارتشى بسیار بزرگ از دانوب عبور کرده (شرق دانوب) و وارد خاک عثمانى شدند و با در هم کوبیدن نیروهاى محلى ترک، دژ سیلیستریا را محاصره کردند. از سوى دیگر نیروهاى عظیم فرانسوى و انگلیسى نیز در بندر وارنا (بلغارستان) پیاده شده و راه روسها به سمت جنوب را بستند. حملات پى درپى روسها به دژ راه به جایى نبرد و ترکها قهرمانانه مقاومت کردند دهها فرمانده ترک یکى پس از دیگرى بر بلندى هاى حلقه هاى اولیه دژ جان دادند اما مانع مهاجمان براى ردشدن از حصارهاى اولیه شدند.
    دژ سیلیستر به انتظار رسیدن قواى متفقین بود حال آنکه آنها در دهها کیلومتر دورتر هنوز در تردید از ورود به منطقه بودند زیرا ارتش هایى معادل نیروهاى روس به میدان نیاورده و از طرف دیگر سقوط دژ (در شمال وارنا) را قطعى مى دانستند. لردکین راس نویسنده کتاب «قرون عثمانى» مى نویسد: «نیروهاى متفقین هنوز آمادگى عملیات نجات را نداشتند با اینکه مى توانستند از اردوگاه خود غرش مداوم توپهاى دژ را بشنوند. لیکن یک روز صبح در اواخر ژوئن ۱۸۵۴ پس از گلوله بارانى که تا نیمه شب به درازا کشید سکوت ناگهانى و کاملى برقرار شد. در حالى که همه گمان مى بردند دژ تسلیم شده اتفاق کاملاً برعکس رخ داده بود.» روسها پس از ۵ هفته حمله و بمباران دست از محاصره برداشته بودند از این لحظه به بعد ابتکار عمل از دست روسها خارج شد و با رسیدن قواى امداد عثمانى عبور از دانوب آغاز شد و پیشروى سریع ترکها با حمایت آتش توپخانه، کشتى ها، روسها را به سمت بخارست(رومانى) عقب راند. ملداوى ووالاکیه اکنون از تسخیر روسها درآمده و «نبرد خشکى» بیابان رسید. اما در دریا جنگ تازه آغاز شده بود زیرا ۶۵ هزار سرباز بریتانیایى و فرانسوى به همراه ناوگانى بسیار عظیم و یک لشکر ترک به شبه جزیره کریمه حمله کرد و بندر سباستوپول و دژ مالاخوف را مورد حمله قراردادند. اگرچه روسها مقاومت بسیار سنگینى از خود نشان دادند اما روحیه ناسیونالیستى و مذهبى عثمانیها در کنار برترى توپخانه و دریایى متفقین سبب شد تا روسها به مرور دریابند که قادر به ادامه نبرد نیستند. مرگ نیکلاى تزار روس و تسخیر دژ مالاخوف به دست فرانسویها در کنار ورود ۲۰ هزار سرباز جدید ترک به فرماندهى ژنرالهاى انگلیسى در سپتامبر ۱۸۵۵ سبب شد تا روسها همه شرایط را بپذیرند. بریتانیا هنوز مایل به ادامه جنگ بود اما فرانسه و عثمانى با این استدلال که متفقین به کلیه اهداف خود رسیده اند تمایلى به جنگ نداشتند. در بهار ۱۸۵۶ در پاریس روسیه تعهد کرد که حاکم نشین هاى ملداوى ووالاکیه را مستقل و تمامیت ارضى عثمانى را محترم بداند.

  8. #18
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نتیجه نبرد

    <b>

    جنگ کریمه در سال ۱۸۵۶ با شکست روسیه پایان یافت. دلایل شکست روسیه را می توان چنین برشمرد:

    روسها علی رغم برخورداری از امکانات و نیروی انسانی قابل ملاحظه، فاقد توان صنعتی لازم برای سامان دهی ارتشی نوین بودند. چالش دیگری که روسیه با آن مواجه بود، عدم وجود جاده ها و خطوط راه آهن کافی جهت نقل و انتقال نیرو و تدارکات به خطوط مقدم جبهه بود. به علاوه ژنرالهای روسی بیش از آنکه علاقه مند به فراگیری فنون نظامی باشند، نگران ظاهر و لباس خود بودند.

    شکست روسیه در جنگ کریمه، ضعف رژیم تزاری را به عینه نشان داد و بر توهم ابرقدرتی روسیه در آن مقطع تاریخی خط بطلان کشید. همچنین این ناکامی، اعتبار نظام تزاری را خدشه دار ساخت و به موج درخواستها برای اصلاحات در روسیه دامن زد. نبرد کریمه یک اثر دیگر نیز داشت. روسها دریافتند که دنیاى غرب به هیچ عنوان اجازه بلعیدن عثمانى را به او نخواهد داد، حتى اگر لازم باشد نیمى از ناوگان دریایى خود به همراه ۶۵ هزار ملوان را به مدیترانه و دریاى سیاه بکشاند. نبرد کریمه منجر به مرگ دهها هزار سرباز ترک، روس، فرانسوى و انگلیسى شد و در نوع خود اتحادى عجیب بود. زمانى ارتودکسها و کاتولیک ها به اتفاق هم مقابل پیشروى عثمانى مسلمان مى ایستادند اما تغییر زمانه شرایط را اینگونه کرده بود که کاتولیک ها و مسلمانان در برابر ارتودکس ها مقاومت و مبارزه کنند.

  9. #19
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    بانوی فانوس به دست در جنگ کریمه

    وقتی سخن از پیشاهنگان پرستاری در میان است، باید قبل از همه از " بانوی فانوس به دست" یعنی فلورانس نایتینگل (Florence Nightingale) نام برد. این زن نیکوکار در سال 1820 درشهر فلورانس ایتالیا متولد شد، اما همه ایام جوانی را در انگلستان به سر برد. هجده سال بیشتر نداشت که متوجه شد برای کار بزرگی آفریده شده است. خود او گفته است:" خداوند درهفتم فوریه 1838، مرا به خدمت خود برگزید." وی ابتدا خواست در بیمارستان یکی از ولایات شمالی انگلیس مشغول کار شود، اما وضع پرستاری و پرستاران در آن وقت چنان بدنام بود که مادرش راضی به این کار نشد. وی ناچار مدتی در انگلستان و سایر نقاط اروپا به تحصیل و مطالعه در وضع پرستاران و بیماران پرداخت و چون در سال 1853 به انگلستان بازگشت ، ریاست بیمارستان کوچکی را که مخصوص زنان بود به او سپردند. نایتینگل بی درنگ به تربیت پرستار مشغول شد؛ اما نبرد کریمه کار او را ناتمام گذاشت . ماجرای جنگهای شبه جزیره کریمهCrimean war (56-1953) بدین شرح بود که نیکلای اول تزار روسیه در سال 1854، برای بسط نفوذ خود درعثمانی به ولایتهای والاشیValachie و مولداویMoldavie واقع در شبه جزیره بالکان لشکر کشید. دولتهای انگلیس ، فرانسه و ساردنی که مخالف پیشرفت روسیه به سوی مدیترانه بودند، به کمک دولت عثمانی وارد جنگ شدند. این جنگ حدود دو سال طول کشید و به سبب اینکه میدان نبرد بیشتر در شبه جزیره کریمه واقع شده بود به جنگهای کریمه معروف شد. شکست روسیه دراین جنگ چنان سنگین بود که نیکلای اول از فرط تأثر در سال 1855، جان سپرد.


    در سال 1854، جنگ کریمه ورد زبان اروپاییان بود.انگلیسیها و فرانسویها و ترکان عثمانی متفقاً با روسها می جنگیدند، و برای سربازان زخمی وسیله پرستاری نداشتند. از طرفی تیفوس هم میدانهای جنگ را فرا گرفته بود. در این هنگام ، وزیر جنگ انگلستان که دوست فلورانس بود به او نامه ای نوشت و خواهش کرد به شبه جزیره کریمه برود و کار پرستاری از زخمیها را سرو سامان بدهد. با وجود مخالفت اداره طب لشکری که می گفت این نوع کارها مناسب زنان نیست و با وجود تاخیر و تردید اولیای امور، فلورانس به میدان جنگ شتافت و با مهربانی و مهارت خود هزاران سرباز را از مرگ نجات داد.

    فلورانس شبها چراغ به دست درمیدانهای جنگ به دنبال زخمیها می گشت. در کریمه دیگر سخن از ملیت خاصی نبود صحبت از نوع بشر بود که در معرض مرگ قرار می گرفت. در اندک زمانی، پرستاری ده هزار سرباز بیمار به عهده او محول شد. پس از سه ماه و با 20 ساعت کار شبانه روزی ، شماره کشته شدگان از 42% به 2% تقلیل یافت. این پیشرفت ثمره نظم ، ترتیب ، پاکیزگی ، حسن اداره ، رعایت قواعد صحت ، و سرانجام عشق فلورانس نایتینگل به کار بود.

  10. #20
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/07/27
    نوشته ها
    8,031

    پیش فرض

    نبرد صحرا

    <b>
    اقدامات احمقانه ايتاليا در اوج جنگ جهانى دوم مكرراً سبب مى شد هيتلر مجبور به دخالت در جبهه هايى شود كه اصلاً مايل به ورود به آن نبود. موسولينى ديكتاتور ايتاليا به اشتباه گمان مى برد مى تواند با هجوم برق آسا مانند ارتش آلمان كشورها را تصرف كند. حمله اكتبر ۱۹۴۰ او به يونان از جمله اشتباهات احمقانه موسولينى بود. قدرت دفاعى يونان ايتاليا را به زحمت انداخت تا آنكه هيتلر مجبور شد آوريل ۱۹۴۱ با ورود به جبهه نبرد يونان، كار را يكسره كند.
    اما موسولينى دسته گل ديگرى نيز به آب داده بود! «ورود به قلمرو بريتانيا در شمال آفريقا.» ايتاليا كه ليبى را در دست داشت دسامبر ۱۹۴۰ تصميم گرفت خود را به اسكندريه و قاهره برساند تا با تسلط به كانال سوئز ناوگان دريايى انگليس را با مشكل مواجه كند.
    غافل از آنكه ارتش ايتاليا تنها به درد نبرد با كشورهاى جهان سومى و يا ارتشهاى درجه دوم اروپا مى خورد. در شرق ليبى نيروهاى انگليسى به فرماندهى ژنرال ويول و اوكانر نيروهاى ايتاليا را محاصره كرده و وادار به تسليم مى كنند. سقوط دژ طبروق (توبروك) در ۲۲ ژانويه ۱۹۴۱ سبب فروپاشى دفاع ايتاليا در جبهه ليبى شد اكنون قواى فرانسه آزاد به رهبرى ژنرال شارل دوگل نيز وارد صحنه شمال آفريقا شده بودند و ديگر براى ايتاليا مجالى باقى نمانده بود. لازم به ذكر است ارتش فرانسه آزاد براى از پاى درآوردن ايتاليا بيابانهاى بى آب و علف چاد و جنوب ليبى را پشت سر گذاشتند.


    اروین رومل ژنرال آلمانی

    ورود رومل

    سقوط بنادر بنغازى و طبروق سبب شد، هيتلر تصميم بگيرد با قدرت مانع پيشروى انگليسى ها و فرانسوى ها در شمال آفريقا شود. به همين دليل در فوريه ۱۹۴۱ رومل فرمانده لايق و موفق آلمانى (كه پيش از اين در نبردهاى جبهه غرب قدرت خود را نشان داده بود) را به همراه ۲ لشكر زرهى و موتوريزه به طرابلس (پايتخت ليبى) واقع در غرب ليبى اعزام كرد.
    رومل به محض ورود به منطقه متوجه شد قواى ايتاليا به شدت روحيه خود را از دست داده اند به طورى كه مارشال گرادزيانى، فرمانده كل قواى ايتاليا در شمال آفريقا و فاتح ليبى در ۱۵ سال قبل (كسى كه موفق شد عمر مختار مبارز بزرگ ليبى را شكست دهد) چند روز قبل استعفاى خود را تقديم موسولينى كرده است.
    وى تصميم گرفت شيوه جنگهاى نوين در غرب را در آفريقا دنبال كند و بلافاصله ستاد خود را تجهيز كرد.

    توقف انگليسى ها
    شكست هاى متعدد ايتاليا سبب شد، در خطوط دفاعى قواى محور شكاف بزرگى ايجاد شود كه در ابتدا حتى خود طرابلس را در خطر انداخته بود. اما چنان كه ذكر شد، آنان در نوامبر ۱۹۴۱ براى اولين بار با مقاومت هاى جدى روبرو شدند و در شرق طرابلس در نبردى سنگين در اين منطقه ضربه نابودكننده اى را از قواى زرهى رومل تحمل كردند. گفته مى شود ؛ آنان در عمليات ماه هاى اكتبر و نوامبر، ۷۵درصد از قواى زرهى خود را از دست داده بودند.
    از اين زمان به بعد اين آلمانها بودند كه تحت فرمان رومل شروع به پيشروى كردند. رومل از ژانويه تا ژوئن ۱۹۴۲ در چندين جنگ پياپى، انگليسى ها و فرانسوى ها را از خاك ليبى بيرون كرد و در نبرد بئرالحكيم اگر دلاورى ۵۵۰۰ سرباز فرانسوى نبود ستون هاى انگليسى قتل عام مى شدند.


    ورود به مصر

    رومل ۲۴ ژوئن با اجازه پيشوا آماده ورود به مصر شد. قواى آلمان به سرعت در محور سيدى برانى _ العلمين شروع به پيشروى كرد و در همه جا قواى انگليس به همراه سربازان استراليايى و نيوزيلندى را عقب زد. در ۲۸ ژوئن با عقب كشيدن سپاه هاى هشتم و دهم انگليس رومل به ۲۰۱ كيلومترى اسكندريه رسيد.


    اولين توقف

    طولانى شدن خطوط تداركاتى رومل از يك سو و ورود نيروهاى تازه نفس انگليسى از شرق مصر، سبب شد وضعيت مدافعان تقويت شود. در جولاى ۱۹۴۲ نبرد سرنوشت ساز العلمين نشان داد دستيابى به كانال سوئز تقريباً غيرممكن است. مدافعان اين شهر كوچك كه در ۸۸كيلومترى قاهره قرار دارد، دو حمله پياپى ايتاليايى ها و رومل را بدون فايده گذاشتند. رسيدن دهها هزار سرباز كمكى انگليسى در ماه اوت سبب شده، رومل نتواند از حملات پى در پى خود نتيجه بگيرد.


    اشتباه هيتلر

    هيتلر كه سخت درگير نبرد سرنوشت ساز و بى رحمانه با شوروى بود، به درخواست هاى مكرر رومل براى قواى كمكى جوابى نداد حال آنكه اين سردار شجاع آلمانى با كمتر از ۱۰۰ تانك در ۳۰۰ كيلومترى كانال سوئز بود و در آن شرايط مى توانست با كمك يك سپاه كمكى خاورميانه را به خطر بيندازد و در كشورهايى نظير سوريه، عراق و ايران جنبش هاى ضدانگليسى را تقويت كند. علاوه بر آنكه مناطق نفت خيز مورد علاقه انگليس در خليج فارس را به خطر اندازد.
    اما قبل از هيتلر اين چرچيل بود كه از وضعيت حساس جبهه مصر باخبر شده و به سرعت يك ژنرال با روحيه و معروف به نام مونتگومرى را به همراه واحدهاى جديد كمكى به جنگ رومل فرستاده بود.


    مونتگمری

    نبرد موش صحرا و روباه صحرا

    مونتگومرى كه بعدها به موش صحرا معروف شد، از همان ابتدا تاكتيك خود را بر «حمله و باز هم حمله» متمركز و رومل روباه صحرا را عاصى كرد. در ماه نوامبر حملات مكرر انگليسى ها، رومل را مجبور به عقب نشينى از مصر كرد.
    دستورات اشتباه هيتلر سبب شد ، سپاه آلمان و ايتاليا نامنظم عقب نشينى كند و در نتيجه ۳۰هزار سرباز دول محور اسير انگليس ها شوند و به اين ترتيب نبرد ۶ماهه العلمين با شكست آلمان پايان يافت.

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •