تصرف مصر توسط کمبوجيه به نقل از مصري ها

شرق شناسان بزرگ اروپايي، براي تاييد صحت اين مطالب به سندي معتبر از يک فرد مصري که معاصر کمبوجيه بود، دست يافتند. توضيح اينکه در مقر کليساي واتيکان، مجسمه اي از يک فرد مصري وجود دارد که شاهد فتح مصر بدست کمبوجيه بوده است. اين مجسمه داراي کتيبه اي است که حاوي شرح زندگاني صاحب مجسمه و وقايع آن زمان مصر است. اين مجسمه مربوط به پسر رئيس معابد مقدس شهر سائيس است. او در زمان آمازيس، خزانه دار پادشاه، رئيس قصر سلطنتي و فرد مورد اعتماد کامل پادشاه بوده است. او سپس در زمان پسامتيک سوم، رئيس کل کشتيهاي مصر باستان شد. پس از تسلط کمبوجيه بر مصر، او فرد مورد اعتماد و پزشک بزرگ مصر ميشود. او از کمبوجيه خواهش ميکند که عظمت معبد بزرگ نيت (مادر خدايان مصر باستان) و چند معبد ديگر را که مربوط به خدايان مهم بود و در شهر سائيس قرار داشت، به آنجا برگرداند و آساييها را که در معبد (نيت) اقامت داشتند، از آنجا بيرون کند.

کمبوجيه هم چنين ميکند و زمينها و خانه هاي خوب به مصريها ميدهد. او در مورد خدمات خود به مردم مصر مينويسد که آنها را از بدبختي و گرسنگي نجات داده است. از اين نوشته ها چنين بر مي آيد که کمبوجيه دقيقا مانند کوروش کبير در بابل رفتار کرد و به تمام آداب و رسوم مصريها احترام گذاشت.

در بعضي از روايت ها نوشته اند که کمبوجيه، معابد مصري را ويران کرد ولي به مکانهاي مقدس يهوديان و قوم بني اسرائيل احترام گذاشت. ولي طبق اسناد و نوشته هاي مصريان، آنها کمبوجيه را زاده خداي بزرگ (را) و فرعون قانوني خود ميدانستند و بر اين عقيده بودند که با رفتن او به مصر، سلسله بيست و ششم فراعنه يا سلسله پادشاهان سائيس، منقرض ميشود و سلسله بيست و هفتم تاسيس ميشود که تا زمان پادشاهي اردشير دوم هخامنشي ادامه پيدا ميکند.

درگذشت کمبوجيه

ظاهرا کمبوجيه پس از حدود هفت ماه حکومت بر مصر، در ميگذرد. در مورد مرگ کمبوجيه هم روايتهاي مختلفي وجود دارد. بعضيها ميگويند که او خودکشي کرد و بعضي ديگر از تاريخ نگاران ميگويند که او بر اثر بيماري صرع، ديوانه شده و سپس درگذشته است. ولي به نظر نميرسد هيچ يک از اين روايتها، سند تاريخي معتبري داشته باشند.

در زماني که کمبوجيه در مصر حضور داشت، يکي از مغان مادي بنام (گئومات) از غيبت طولاني کمبوجيه استفاده ميکند و خود را در پاريس، شاه ميخواند. او چنين وانمود ميکند که برديا (برادر کوچکتر کمبوجيه ) است. اين خبر ناراحت کننده هنگامي به کمبوجيه ميرسد که در راه بازگشت به پارس بود. اما کمبوجيه هرگز به ميهن نرسيد و در راه درگذشت.

منبع: شاهنشاهي هخامنشي

امير حسين خنجي


محمد ::: يکشنبه 20/10/1388::: ساعت 12:48 صبح
نظرات ديگران: 0 نظر
جنگ کمبوجيه با مصري ها
جنگ با مصري ها به نقل از هرودوت

لشکر ايران از کوير ميگذرد و به پلوزيوم که در کنار شعبه اول رود نيل از سمت مشرق قرار دارد، ميرسد و در مقابل قشون مصر صفوف خود را مي آرايد. سپس جنگ سختي شروع ميشود و به هر دو طرف تلفات زيادي وارد ميشود، ولي بالاخره مصريان وادار به تسليم ميشوند. مصريها پس از اين شکست با بي نظمي به طرف منفيس پايتخت مصر باستان فرار ميکنند. تسليم شدن مصريها، اهالي ليبيا را به وحشت مي اندازد و آنها بدون جنگ کردن، باجي را براي خود معين کرده و به همراه هدايايي براي کمبوجيه ميفرستند. اهالي سيرن (از مستعمرات يونان در آفريقا) و برقه هم، باج و خراج خود را به همراه سفيراني نزد کمبوجيه ميفرستند.

پس از تسخير منفيس، کمبوجيه، پسامتيک را دوباره حاکم مصر کرد ولي به سبب شورشي که ايجاد کرد، کشته شد. سپس کمبوجيه به شهر سائيس رفت. اين شهر در نزد مصريان، بسيار مقدس بود. پس از تصرف مصر، کمبوجيه به فکر حمله به قرطاجنه، آمون و حبشه افتاد. از آنجايي که حمله به قرطاجنه بايد از طريق دريا صورت ميگرفت، بنابراين کمبوجيه از فنيقيها کمک خواست. ولي چون اين کشور از مستعمرات سابق فنيقيه بود، آنها حاضر به کمک به کمبوجيه نشدند. بنابراين او از حمله به قرطاجنه منصرف شد.

کمبوجيه به نزد پادشاه حبشه سفيراني را فرستاد، ولي پادشاه حبشه به سفيران پارسي چيزهايي را نشان داد و حرفهايي را گفت که آنها تا حدي ترسيدند ولي عاقبت، کمبوجيه به حبشه حمله کرد. اما او به دليل اينکه غذا و تدارکات لازم را براي سپاهيانش فراهم نکرده بود، با دادن تلفات زيادي، مجبور به به عقب نشيني شد. کمبوجيه لشکري را که براي تصرف حبشه فرستاد، دو قسمت کرد و قسمتي را براي تصرف شهر آمون (آمون يا خداي خورشيد يکي از خدايان بزرگ مصر باستان است) فرستاد ولي از سرنوشت آنها اطلاع دقيقي بدست نيامده است. با تمام اين احوال در زمان داريوش بزرگ و خشايارشاه، حبشه و قرطاجنه، جزء کشورهاي تابعه ايران بودند.

متاسفانه بعضي از تاريخ نگاران يونان باستان، کمبوجيه را فردي خشن و جلاد معرفي کرده اند که کشتار زيادي در مصر به راه انداخت. بعضي ديگر نيز او را فردي ديوانه معرفي کرده اند، ولي به نظر نميرسد اين ادعاها سند تاريخي معتبري داشته باشند. زيرا اگر او فردي ديوانه يا خشن بود، هرگز نميتوانست بر فرعون قدرتمند مصر پيروز شود و تا مدتي بر مصر حکومت کند.

يوناني ها همچنين نقل قول کرده اند که کمبوجيه به خاطر علاقه به خواهرش، با او ازدواج ميکند و بر اثر اختلاف نظري که در مورد قتل برادرش (برديا) با همسرش پيدا ميکند، او را ميکشد. ولي به نظر نميرسد اين گونه ادعاها هم سند تاريخي معتبري داشته باشند. ظاهرا کمبوجيه فرزند پسري نداشته است که بتواند او را به عنوان جانشين خود تعيين کند.

منبع: شاهنشاهي هخامنشي. امير حسين خنجي


محمد ::: شنبه 19/10/1388::: ساعت 1:34 صبح
نظرات ديگران: 0 نظر
لشکرکشي کمبوجيه به مصر
لشکرکشي کمبوجيه به مصر

در ابتدا بايد گفت که برخي از محققين، معتقد هستند که کوروش اصلا به فکر حمله به مصر نيفتاد، چون حدود مرزهاي ايران بسيار وسيع بود و کوروش نيازي به کشورگشايي بيشتر نداشته است. حدود مرزهاي ايران از طرف غرب شامل بحرالجزاير (درياي اژه و درياي مديترانه)، از طرف شرق تا حدود رود سند، از طرف شمال به درياي سياه، کوههاي قفقاز، درياي مازندران و رود سيحون، از طرف جنوب به خليج فارس و درياي عمان ميرسيده است. برخي ديگر از تاريخ نگاران ميگويند که کوروش به فکر حمله به مصر افتاد ولي رسيدگي به کارهاي شمال شرق و شرق ايران، اين فرصت را به او نداد که به مصر حمله کند. با تمام اين احوال، کمبوجيه از روزي که به حکومت رسيد، نقشه مصر را در سر ميپروراند.

هرودوت به نقل از مصريها در کتاب تاريخ خود نوشته است که کمبوجيه، سفيري را به مصر ميفرستد و دختر آمازيس، فرعون مصر را خواستگاري ميکند. اين اقدام کمبوجيه بر اثر تحريک يک چشم پژشک (کحال) مصري مقيم دربار ايران بوده است. چون کوروش وقتي از آمازيس، پادشاه مصر خواست که بهترين چشم پزشک مصر را انتخاب کند و به پارس بفرستد، اولين شخص را انتخاب ميکند. او را از زن و فرزندانش جدا ميکند و به پارس ميفرستد. از اين نظر، اين چشم پزشک، سخت از آمازيس ميرنجد و از کمبوجيه ميخواهد که دختر آمازيس را خواستگاري کند. بر اثر اين تقاضا، آمازيس تصميم ميگيرد به جاي دختر خودش، دختر پادشاه سابق مصر را نزد کمبوجيه بفرستد. مدتي کمبوجيه در اشتباه بود تا اينکه دختر، راز خود را فاش ميکند و به کمبوجيه ميگويد که من دختر (آپري يس) هستم. به همين دليل، کمبوجيه بسيار ناراحت ميشود و تصميم ميگيرد که به مصر حمله کند. ولي به نظر نميرسد اين گفته مصريها، صحت داشته باشد.

چون حمله کمبوجيه به مصر بر اثر ميل به جهانگيري بوده است. از آنجايي که تاريخ نشان ميدهد، وقتي ملتي به فکر گسترش قلمرو و متصرفاتش بود، هر پادشاهي که به تخت سلطنت مينشيند آن راه را ادامه ميدهد تا به متصرفات موروثي، مقداري افزوده شود و از نظر شهرت از نياکان خود عقب نماند.

هرودوت در مورد شروع سفر جنگي کمبوجيه به مصر مينويسد: شخصي بنام فانس از آمازيس، بسيار رنجيده ميشود و از مصر ميگريزد. او خود را به پارس ميرساند و اوضاع مصر را براي شاه بيان ميکند. او به کمبوجيه توصيه ميکند از راه خشکي وارد مصر شود. به اين منظور، کمبوجيه سفيري را نزد پادشاه عرب در عربستان ميفرستد و از او اجازه ميخواهد که از کشورش عبور نمايد. پادشاه عرب هم موافقت ميکند و آب انبارهايي را در صحراي عربستان و شبه جزيره سينا (عربستان سنگي عهد قديم) براي استفاده سپاهيان کمبوجيه ميسازد.

آمازيس از شنيدن خبر لشکرکشي کمبوجيه، بسيار نگران ميشود. چون او در موقع لزوم، هيچ کمکي به ليديه و بابل نکرده بود، حالا که اين خبر را شنيده بود فکر ميکرد کمبوجيه با داشتن نيروي دريايي قوي که از فنيقنيها و يونانيهاي آساي صغير تشکيل داده بود، از راه دريا به مصر حمله خواهد کرد. بنابر اين با جزاير يونان و قبرس که تابع دولت ايران نبودند وارد مذاکره شد تا کشتيهاي خود را به کمک نيروي دريايي مصر بفرستند. از خوش شانسي کمبوجيه، آمازيس که شخصي مدير و فعال بود ميميرد و پسامتيک (فستميخ) سوم، جانشين او ميشود. اين پادشاه آدمي نبود که بتواند مصر را از دست دشمني نيرومند مانند کمبوجيه، نجات دهد.


محمد ::: پنجشنبه 17/10/1388::: ساعت 12:16 صبح
نظرات ديگران: 7 نظر
حکومت کمبوجيه
تاريخ حکومت کمبوجيه

اسم اين پادشاه را چنين نوشته اند: در کتيبه بيستون-کبوجيه، در نسخه بابلي همان کتيبه-کمبوزيه، در اسناد مصري-کنبوت و کمبات، هرودوت و ديگر تاريخ نگاران يونان باستان-کامبزوس، ابوريحان بيروني-قمب سوس و قمبوزس،ابوالفرج بن عربي-قمباسوس بن کوروش.

متاسفانه در تورات، نامي از اين پادشاه برده نشده است. در صورتيکه ميدانيم تورات، اسامي اکثر پادشاهان ايراني را صحيح ذکر کرده است. استاد روانشاد حسن پيرنيا (مشيرالدوله) معتقد بود که نام صحيح اين پادشاه کبوجيه است که نويسندگان يوناني، آنرا بصورت کامبوزس نوشته اند و اروپاييان او را کامبيز مينامند.

کمبوجيه پسر کوروش بود و نام مادر او را، هرودوت، کاسادان مينويسد. کتزياس (يکي ديگر از تاريخ نگاران يونان باستان)، نام مادر او را، آمتيس نوشته است. ميگويند که کوروش، همسر خود را بسيار دوست داشت و از مرگ او بسيار ناراحت ميشود، سپس دستور ميدهد که مراسم سوگواري برپا کنند.

واقعه برديا

کوروش به غير از کمبوجيه، پسر ديگري داشت بنام برديا که از کمبوجيه کوچکتر بود و بر حسب انتخاب پدر، حکومت بر ساتراپ نشينهاي شمال شرقي کشور شامل، پارت(خراسان)، گرگان، باختر، خوارزم، کرمان و بلخ را بر عهده داشت. نام برديا را چنين نوشته اند: در کتيبه بيستون-برديا، در نسخه بابلي همان کتيبه-برزيا، هرودوت و ديگر تاريخ نگاران يوناني-مرديس.

کوروش به فکر حمله به مصر افتاده بود ولي چون مرگ محلتش نداد، پس کمبوجيه اين مقصود را برآورد. اما او پيش از حرکت به سمت مصر به سبب وحشتي که از قيام برادرش برديا براي به چنگ آوردن قدرت فرمانروايي پارس در غيبت خودش را داشت، پنهاني او را کشت. ظاهرا درباريان و مردم هم به برديا، علاقه خاصي داشتند. البته در مورد کشته شدن برديا، روايتهاي گوناگوني وجود دارد که در تعدادي از آنها در مورد نفرين مادر کمبوجيه به پسرش و گرفتار شدن کمبوجيه به عذابي سخت، سخناني گفته شده است.

ادامه دارد

منبع: شاهنشاهي هخامنشي- نويسنده: امير حسين خنجي