معرفی و نقد Tom Clancy's Splinter Cell Conviction





دیگر از زمانی که او با اسم رمز پلنگ شناخته می شد، سال ها گذشته است. بهترین دوست خود را با دستانش کشته و تنها امید زندگی اش که دخترش بود هم به قتل رسیده است. تنها انگیزه ای که باعث شده تا به آینده فکر کند، این است که قاتل دخترش را پیدا کند. زمانی هدف او فقط خدمت به کشورش و انجام ماموریت هایی بود که کمتر کسی توانایی انجام آن ها را داشت. اما هم اکنون دولت و کشوری که به آن خدمت می کرده، او را نادیده گرفته اند و حالا باید به تنهایی پرده از راز قتل دخترش بردارد. سم فیشر (Sam Fisher) شخصیت بسیار محبوب سری بازی های Splinter Cell ساخته کمپانی Ubisoft بعد از 3 سال بازگشته است تا ماموریت ناتمامش را به اتمام برساند. سرباز کهنه کار نبردهای سخت اکنون برای خودش کار می کند.



داستان: زمانی که اسرار ناگفته لب به سخن می گشایند

برای اینکه کمی با داستان بازی بیشتر آشنا شوید، بهتر است نگاهی به نسخه گذشته این بازی که Double Agent نام داشت، بیندازیم. نسخه Double Agent در زمانی اتفاق افتاد که سم به تازگی دخترش را از دست داده بود. لمبرت (Lambert) که آن زمان رئیس سازمان Third Echelon بود، به سم خبر مرگ دخترش را اعلام کرد. سم که دیگر تمام امیدش را از دست داده بود، قبول می کند که به عنوان یک مامور دوجانبه وارد یک سازمان تروریستی شود. پس از انجام ماموریت های مختلف آن سازمان به سم مشکوک می شود و سرانجام موفق می شوند لمبرت را که به نوعی رابط سم با سازمان Third Echelon است، دستگیر کنند. با دستگیری لمبرت، سم مجبور می شود که برای ادامه ماموریتش لمبرت را بکشد. سم بهترین دوستش را با دستان خودش کشته است و دیگر فقط به پایان ماموریتش فکر می کند. اکنون چند سالی از آن ماجراها می گذرد و سم دیگر برای هیچ سازمانی کار نمی کند. در طول این مدت سعی کرده که درباره مرگ دخترش به طور مخفیانه تحقیق کند، اما همیشه به بن بست برخورد کرده است. بازی از جایی آغاز می شود که یکی از دوستان قدیمی سم که ویکتور (Victor) نام دارد، در مکانی نامعلوم درباره سم و کارهایی که انجام داده است، صحبت می کند. پس از به نمایش در آمدن آن، صحبت های بازی به سه روز قبل بر میگردد. زمانی که سم در جزیزه ای به نام Malta به دنبال سرنخ هایی از قاتل دخترش می گردد. او در یک تماس تلفنی متوجه می شود که Third Echelon از دور مراقب فعالیت های او بوده است. آنا گریمزدوتیر (Anna Grimsdottir) همکار قدیمی سم در Third Echelon تلفنی به سم می گوید که فردی قصد دارد او را بکشد. سم پس از آن گفتگو و پیدا کردن فرد مورد نظر می فهمد که شخصی به نام آندره کوبین (Andre Kobin) قاتل دختر او است و از اینجاست که سم به سراغ او می رود. سم با تلاش های بسیار موفق می شود که از کوبین اطلاعاتی به دست آورد، اما در لحظه آخر نیروهای Third Echelon او را دستگیر می کنند و... داستان بازی بسیار جالب و زیبا است و به گونه ای کاملا سینمایی روایت می شود. در طول بازی فلش بک های زیادی به نمایش در می آیند که گذشته سم را به تصویر می کشند. در اینجاست که قدرت نویسندگی تام کلنسی (Tom Clancy) در خلق داستان های نظامی مشخص می شود. کلنسی با استفاده از داستان نسخه های گذشته و نمایش دادن قسمت های مهم آن در لحظات خاص بازی عمق زیادی به بازی بخشیده است و ارتباط این نسخه را با نسخه های قبلی بیشتر کرده است. کلنسی با استفاده از تجربه نظامی خود سعی کرده است که داستان این نسخه را بسیار درگیر کننده و زیبا خلق کند. داستان بازی کاملا غیر قابل پیش بینی است و صحنه هایی در طول بازی به نمایش در می آیند که حتی فکرش را هم نمی کنید.


گرافیک: زیبایی در نهایت مخفی کاری

بازی همانند نسخه گذشته با استفاده از موتور بازی سازی Unreal ساخته شده است. البته تیم سازنده با تغییرات زیادی که در موتور بازی سازی ایجاد کرده اند، آن را با نام Lead هم معرفی کرده اند. گرافیک بازی در سطح بسیار خوبی قرار دارد، اما نمی توان آن را بسیار شگفت انگیز و عالی نام برد. طراحی شخصیت های بازی به خصوص سم فیشر بسیار عالی صورت گرفته است. در حالی که شخصیت های فرعی که بیشتر شامل دشمنان و یا مردم عادی می شوند کاملا معمولی طراحی شده اند. محیط بازی هم در سطح نسبتا خوبی طراحی شده است. بازی از محیط های باز مانند شهر بازی، شهرها و یا محیط های بسته مانند سازمان های خاص تشکیل شده است. تمام این محیط ها از جزئیات تقریبا خوبی بهره می برند و کم کاستی های اندکی در آن ها دیده می شوند. نورپردازی یکی از بخش های بسیار خوب این بازی است. اکثر منابع نوری که در بازی به کار رفته اند، داینامیک هستند و با تیراندازی به سمت آن ها می توانید آن ها را از بین ببرید. جلوه های ویژه هم در بازی بسیار خوب از کار در آمده اند. انفجارهای عظیم که تخریب پذیری محیط را بسیار خوب نشان می دهند، به بازی زیبایی خاصی بخشیده اند. البته فیزیک در این بازی در سطح خوبی قرار دارد و در مقایسه با نسخه های قبلی این سری از بازی ها بسیار عالی است. اکثر اشیائی که در محیط بازی دیده می شوند، قابل تخریب هستند و یا در برخورد با شما تکان می خورند. البته لازم به ذکر است که ایرادهای اجرایی مانند برش های صفحه (Screen Tearing) و Texture Loading هم در طول بازی دیده می شوند که لطمه چندانی به بازی وارد نمی کنند. اما انتظار داشتیم که این مشکل را هم در بازی نبینیم. درکل شاید نتوان گرافیک بازی را در سطح عالی نام برد، اما کمبود خاصی هم در آن در دیده نمی شود. تمام عناصری که برای زیبا به نظر رسیدن بازی لازم هستند، در این عنوان دیده می شوند.




موسیقی/صداگذاری: سکوت در اوج هرج و مرج

صداگذاری را هم می توان یکی دیگر از قسمت های خوب بازی دانست. همان طور که گفته شد، بازی در مکان های مختلفی در جریان است. در محیط های عمومی که مردم در آن ها حضور دارند، دیالوگ های بسیار جالبی را می توان شنید. صحبت های روزمره جالبی که مردم با یکدیگر می کنند، بسیار جالب و شنیدنی هستند. از طرف دیگر هم دشمنان شما در طول بازی دیالوگ های بسیار خوبی را بیان می کنند. حتی در آن قسمت کوتاه از بازی که در عراق دنبال می شود، شاهد آن هستیم که سربازان به خوبی عربی صحبت می کنند. تنوع دیالوگ ها در آن قسمت هم به خوبی قابل تشخیص است و این نکته به خوبی نشانگر توجه تیم سازنده روی این مسئله است. صدای جلوه های ویژه به کار رفته در طول بازی هم بسیار خوب است. اما درکنار این مسائل صداگذاری ای که مایکل آیرونساید (Michael Ironside) روی شخصیت سم فیشر انجام داده است، بسیار عالی است. تعداد بسیار زیادی دیالوگ برای حالت های مختلف برای سم در بازی قرار گرفته شده اند. دیالوگ هایی مانند I see death over your furtur (مرگ را در آینده تو می بینم)، Face meet the Wall...Wall this is face (صورت با دیوار آشنا شو... دیوار این صورته) I think plastic surgery will fix it (فکر کنم جراحی پلاستیک درستش کنه) از جمله گفته هایی هستند که سم در شرایط مختلف آن ها را بیان می کند. در کل مایکل آیرونساید مثل همیشه در این بازی بسیار عالی هنرنمایی کرده است و تمام دیالوگ ها را با حس عالی بیان کرده است. موسیقی متن بازی هم به صورت ارکسترال ضبط شده است. موسیقی این بازی همچون نسخه های گذشته توسط کاوه کاون (Kaveh Coven) و مایکل نیلسن (Michael Nielsen) ساخته شده است.


گیم پلی: قدرت تاریکی

یکی از مهم ترین قسمت هایی که در این شماره دست خوش تغییرات شده است، قسمت گیم پلی بازی است. سری بازی های Splinter Cell از آن دسته از عناوینی هستند که در آن ها مخفی کاری حرف اول را می زند. نسخه جدید هم کاملا بر همین اصل تمرکز دارد، اما با این تفاوت که سازندگان تغییراتی را در بازی ایجاد کرده اند که بخش اکشن بازی جذاب تر از گذشته به نظر برسد. از جمله تغییراتی که در بخش گیم پلی بازی صورت گرفته است، اضافه شدن قابلیتی به نام Mark and Execute است. بازیکن با استفاده از این قابلیت می تواند حداکثر 3 نفر از افراد دشمن را علامت گذاری کند و در لحظه مناسب با زدن دکمه مناسب آن ها را از بین ببرد. شاید به نظر برخی از بازیکنان، این قابلیت بازی را بسیار آسان کرده باشد، اما در واقع چنین چیزی نیست. محدودیت استفاده از این قابلیت باعث می شود که بازیکن در لحظه های بخصوص از آن استفاده کند. در کنار این مسئله سم حرکات رزمی بسیار جالبی را روی دشمنان اجرا می کند و می تواند به راحتی دشمنان را از پا در بیاورد. همانند گذشته در طول بازی باید اصول مخفی کاری را پیاده کنید. چرا که به هیچ عنوان نمی توان بازی را فقط به صورت اکشن پیش برد. در طول بازی باید حتما از کاورهای مختلف استفاده کنید. البته لازم به ذکر است که سیستم کاور گیری بازی اصلا با بازی مانند Gears of War قابل مقایسه نیست. سیستم کاور گیری در این بازی بسیار عالی صورت می گیرد. شما می توانید کاورهای مختلف را برای خود انتخاب کنید و به سمت آن ها حرکت کنید. می توانید از روی آن ها بپرید و یا در پشت آن ها پنهان شوید. پنهان بودن در بازی و اینکه دیده نشوید، نقش بسیار مهمی را در طول بازی ایفا می کند. برای اینکه در طول بازی بفهمید که به طور کامل مخفی هستید و دیده نمی شوید، رنگ محیط تغییر می کند. زمانی که شما در تاریکی قرار دارید، فضای بازی به صورت سیاه و سفید نمایش داده می شود و این نشان دهنده این است که شما در دید دشمن قرار ندارید. اما اگر دشمن شما را ببیند و یا در محیط ها روشن حرکت کنید محیط بازی کاملا رنگی می شود. اما این امکان هم در بازی قرار دارد که شما محیط را برای خود تاریک کنید. تاریکی عنصری است که قدرت شما را چند برابر می کند. در یکی از صحنه های ابتدایی بازی سم به دختر کوچک خود سارا در مورد تاریکی می گوید: "زمانی که تو در تاریکی قرار داری، هیولاها نمی توانند تو را ببینند و این چیزی است که تو می توانی در تاریکی از آن استفاده کنی. زمانی که کسی تو را نمی بیند قدرت تو بیشتر می شود. پس نباید از تاریکی بترسی". از دیگر قسمت هایی که گیم پلی بازی را جذاب کرده است، سرعت سم در طول بازی است. او می تواند به روش های مختلف دشمنان را از پا در آورد، خود را لحظه ای نشان دهد و سپس ناپدید شود و دشمن را دور بزند و از پشت او را نابود کند. نظر سازندگان درباره سم این بود که بازیکن با کنترل سم احساس کند که او مانند یک ببر سریع و چابک است، نه مانند یک لاکپشت کند و آرام. این مسئله به خوبی در طول بازی دیده می شود. همچنین به گفته تیم سازنده، آن ها برای شکل دادن شخصیت سم فیشر در این نسخه از سه JB معروف که عبارتند از جک بائر (Jack Bauer) در سریال 24، جیمز باند (James Bond) در فیلم های 007 و جیسون بورن (Jason Bourne) الهام گرفته اند. البته خصوصیت های جک بائر به خوبی در سم فیشر دیده می شود، به خصوص قسمت هایی که سم از حرکات رزمی استفاده می کند و یا قسمت هایی که از دشمنان اعتراف می گیرد. هوش مصنوعی به کار رفته در بازی بسیار خوب است. با کوچکترین اشتباه موقعیت شما لو می رود و یا در درگیری های شدید به راحتی کشته می شوید. زمانی که دشمنان شما را در نقطه ای می بینند، به سرعت آن محل را بررسی می کنند. از این رو اصلا پیشنهاد نمی شود که بازی را به صورت اکشن پیش ببرید. هوش مصنوعی بازی به قدری قوی است که دشمنان می توانند در عرض چند ثانیه شما را از پا در بیاورند. کارگردان بازی آقای ماکسیم بلند (Maxime Béland) صحنه های سینمایی بسیار زیبایی را در بازی قرار داده است که زیبایی بازی را دوچندان کرده است. به طور مثال می توان به نمایش برخی از خاطرات گذشته در صحنه های حساس بازی روی دیوار اشاره کرد. حرکات دوربین در به نمایش در آوردن صحنه های اکشن و حساس بسیار زیبا است و هیجان بسیار خاصی را به بازی بخشیده است. یکی از خوبی های بازی این است بازی یک تم Sandbox دارد. یعنی بازیکن برای به پایان رساندن مراحل بازی، می تواند با روش ها و راه های مختلفی بازی را پیش ببرد. در این شماره، بخش Co-Op هم در بازی قرار گرفته است. خوبی این بخش این است که بازیکن در یک داستان جدید قرار می گیرد که وقایع قبل از بخش تک نفره بازی را روایت می کند. در این بخش بازیکنان در نقش 2 مامور بسیار حرفه ای قرار می گیرند. یکی از آن ها که آرچر (Archer) نام دارد، مامور Third Echelon است و دیگری هم کسترل (Kestrel) نام دارد که یک مامور روسی است. در این قسمت بازیکنان باید اوج همکاری را با یکدیگر داشته باشند. چرا که یا با هم زنده هستید یا تنهایی می میرید. همکاری تیمی در این قسمت، از بازی هایی نظیر Army of Two هم که کلا بر این مبنا ساخته شده اند، هم بهتر است. این شخصیت ها در کل فرم سم فیشر را در طول بازی دارند و اگر شما کنترل سم را به خوبی یاد گرفته اید، حتما می توانید این قسمت را هم به خوبی بازی کنید. اکثر مراحل این بخش شامل قسمت هایی می شوند که شما در طول بازی تک نفره آن ها را دیده اید. به علاوه دو قسمت جدید کاملا اختصاصی هم برای این قسمت در نظر گرفته شده است. بخش داستانی بازی بیش از 8-7 ساعت روی درجه سختی متوسط زمان شما را به خود اختصاص می دهد و بخش Co-Op و چند نفره بازی هم نزدیک به همین مقدار از شما زمان می گیرد.


نتیجه گیری

بازی Splinter Cell: Conviction را می توان یکی از نسخه های بسیار خوب سری بازی های Splinter Cell دانست. تغییرات بسیار خوبی که در بخش گیم پلی بازی صورت گرفته است، هیجان بازی را چند برابر کرده است. جلوه های سینمایی و کارگردانی خوب، این عنوان را بیشتر به یک فیلم سینمایی تبدیل کرده است. Splinter Cell: Conviction قطعا آن چیزی بود که ارزش این صبر و انتظار را داشت. این بازی برای Xbox 360 و PC عرضه شده است.