ای که می پرسی نشان عشق چیست,عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مهر بی چون و چرا ,عشق یعنی کوشش بی ادعا
عشق یعنی مهر بی اما اگر ,عشق یعنی رفتن با پای سر
عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ,عشق یعنی جان من قربان اوست
عشق یعنی خواندن از چشمان او ,حرف های دل بدون گفتگو
عشق یعنی عاشق بی زحمتی,عشق یعنی بوسه بی شهوتی
عشق یار مهربان زندگی, بادبان و نردبان زندگی
عشق یعنی دشت گل کاری شده ,در کویری چشمه ای جاری شده
یک شقایق در میان دشت خوار, باور امکان با یک گل بهار
در خزانی برگریز و زرد و سخت ,عشق تاب اخرین برگ درخت
عشق یعنی روح را آراستن ,بی شمار افتادن و برخواستن
عشق یعنی زشتی زیبا شده,عشق یعنی گنگی گویا شده
عشق یعنی مهربانی در عمل ,خلق کیفیت به زنبور عسل
عشق یعنی گل به جای خار باش, پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی یک نگاه آشنا ,دیدن افتادگان زیر پا
زیر لب با خود ترنم داشتن ,بر لب غمگین تبسم داشتن
عشق, آزادی ,رهایی, ایمنی, عشق, زیبایی, زلالی, روشنی

عشق یعنی تنگ بی ماهی شده, عشق یعنی ماهی راهی شده
عشق یعنی آهویی آرام و رام, عشق صیادی بدون تیر و دام
عشق یعنی برگ روی ساقه ها ,عشق یعنی گل به روی شاخه ها
عشق یعنی از بدی ها اجتناب, بردن پروانه از لای کتاب

در میان این همه غوغا و شر ,عشق یعنی کاهش رنج بشر
ای توانا ناتوان عشق باش, پهلوانا پهلوان عشق باش
ای دل آور دل به دست آورده باش, در دل آزرده منزل گرده باش
عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر ,واگذاری آب را بر تشنه تر
عشق یعنی ساقی کوثر شدن, بی پر و بی پیکر و بی سر شدن
عشق یعنی خدمت بی منتی,عشق یعنی طاعت بی جنتی
گاه بر بی احترامی, احترام ,بخشش ومردی به جای انتقام
عشق را دیدی خودت را خاک کن ,سینه ات را در حضورش چاک کن
عشق آمد خود را گم کن عزیز, قوتت را قوت مردم کن عزیز
عشق یعنی مشکلی آسان کنی, دردی از درمانده ای درمان کنی
عشق یعنی خویشتن را گم کنی ,عشق یعنی خویش را گندم کنی
عشق یعنی نان ده و از دین مپرس, در مقام بخشش از آیین مپرس
هر کسی او را خدایش جان دهد, آدمی باید که او را نان دهد