اطلاعات جامع درباره استان گيلان :

سرزمين جنگل و باران , برنج و نوغان , بستر رودهاي خروشان و پهنه رويش بنفشه ها , پامچالها , نيلوفرهاي آبي و زيستگاه قوها و مرغابي ها و هزاران گياه چشم نواز و زيبايي هاي بيشمار ديگر . جايي كه جلگه و دريا و كوهستان روي در هم مي سايند و شب و روز امواج خروشان دريا بر ساحل و ماسه زارهاي آن بوسه مي زنند. سرزميني سرشار از حيات و مملو از نشاط كه طبيعت سحرانگيز آن به همان نسبت كه مايه پويش است و سختكوشي , الهام بخش آرامش است و نيروبخش انديشه و خلاقيت . گيلان , منطقه سرسبز و دل انگيز شمال ايران كه تكيه به كوههاي البرز زده و آبهاي خزر به پايش مي ريزد در دوران زندگي خود همواره بدين شكل كه امروز مي بينيم نبوده و حتي طبيعتش هم نتوانسته است شكل نخستين خود را حفظ كند . سرزمين سبز شمال در طول تاريخ كهن خويش كه گاه و بيگاه بسان كانوني از آتش به پيكر سرد و بيروح ايران گرمي بخشيده و نام آوران آن در سايه شوريدگي و عشقي كه به سرزمين خود مي ورزيده اند بپا مي خاستند و داغ بد نامي از چهره اش مي زدودند .
ازدوران باستان
سابقه تقسيمات كشوري ايران به قرن پنجم پيش ازميلاد مسيح ( دوره فرمانروايي سلسله هخامنشي ) ميرسد . اولين تقسيمات كشوري، توسط داريوش اول ( 521 – 485 ق. م ) انجام گرفت ، كه قلمرو پادشاهي ايران شامل تمام منطقه خاورميانه ، خاور نزديك و آسياي مركزي بوده است . داريوش اول اين منطقه وسيع را به 30 قسمت بر مبناي حدود جغرافيايي و ويژگيهاي نژادي و قومي تقسيم و براي هر قسمت فرمانروا و حكمراني به عنوان ( خشتروپان ) يعني شهربان انتخاب كرد . با توجه به كتبه هاي رسمي پادشاهان پارس ، سرزمين كادوسيان و كاسپيان ( گيلان و ديگربخشهاي سواحل درياي خزر )جزو سرزمينهاي تابع هخامنشيان نبوده است .
مختصات استان گيلان شامل :
سرزمين پست و جلگه اي جنوب و جنوب غرب درياي خزر تا خط الراس ارتفاعات تالش و بخشي از دامنه هاي شمالي و جنوبي البرز غربي( حوزه انتهاي دره شاهرود )است. اين سرزمين از رود آستارا در شمال تا مرز جنوبي (بخش عمارلو) در حاشيه شاهرود ،به ترتيب؛ بين عرض شمالي در امتداد شمال غربي-جنوب شرقي،بادرازاي 235 كيلومتر، و در جهت مداري ؛ازقلل بغروداغ {دهستان گرگانرود جنوبي } در مغرب تا مرزهاي غربي استان مازندران در شرق به ترتيب ؛ بين 25،34،48 و 50،26،42 طول شرقي با پهناي متغير 105 تا 25 كيلومتر گسترده شده است. اين استان كه توسط حصار بلند البرز و تالش از بقيه سرزمين ايران جدا گرديده از شمال به درياي خزر و كشور آذربايجان، از غرب به استان اردبيل، از شرق به استان مازندران و از جنوب به استان قزوين و زنجان محدود است و مساحتي حدود 14711 كيلومتر مربع را داراست.
گيلان قديم
گيلان قديم به دو بخش عمده "" بيه پس "" و "" بيه پيش "" تقسيم مي شد . در لهجه محلي "" بيه "" به رودخانه يا ساحل رودخانه اطلاق مي شده . و منظور از رودخانه همانا سفيدرود مظهر بركت و زايندگي بوده است . رشت و لاهيجان در طول زمان بترتيب پايتخت دو قسمت بيه پس و بيه پيش بوده اند كه البته در مقطعي از زمان فومن بعنوان مركز بيه پس شناخته مي شده است . در قرن چهارم هجري ( قرن دهم ميلادي ) و يا دوره اي كه خاندان بويه در اوج قدرت بوده اند تمام گيلان و همچنين ولايات كوهستاني مشرق و طول ساحل درياي خزر ( طبرستان گرگان و قومس ) ضميمه ولايت ديلم بوده ولي در دوره هاي اخير ولايات شرقي از آن مجزا شد . نام ديلم بعدها در اثر عدم استقلال از بين رفت و دشتهاي دلتاي سفيدرود نام خود را به مجموعه نواحي مجاور داد , و سراسر به نام گيلان خوانده شد . اما به طور دقيق گيلان نام منطقه ساحلي بوده و به مناطق كوهستاني مشرف بر آن , نام ديلمان اطلاق مي شده است. در اعصار مختلف ديده مي شود كه اين نام گاهي به يكي و گاهي به ديگري تعلق مي گرفت , و منظور از آن سراسر نواحي ساحلي جنوب غربي درياي خزر بوده است. گيلان بيه پس شامل چهار شهر بزرگ بود كه هر يك معمولا امير مستقلي داشت كه بر شهر و تمام نواحي اطراف آن حكومت مي كرد. فومن در مركز اين منطقه و مجاور كوهستان ها قرار داشت. در سمت مشرق به طرف دريا شهر تولم واقع بود. گسكر در مجاورت ولايت فومن و رشت واقع شده و كمي از ساحل دريا فاصله داشت. از نظر مذهبي تمام ساكنان اين منطقه حنبلي مذهب بودند. گيلان از نظر فراواني باران و رودهاي متعددي كه آن را آبياري مي كرد مشهور بود . به استثناي خرما , آلوزرد و نيشكرقند , درخت ميوه در آن به مقدار فراوان مي روييد. مركبات را از مازندران به اين منطقه مي آوردند . شهرهاي گيلان در اطراف خود حصار نداشتند ولي پادشاهان قلعه هاي مستحكمي در آن بنا كرده بودند . تمام ساختمان ها از آجر بود . فرش خانه ها مانند خانه هاي بغداد از آجر و بام ها لته پوش و بعضي از بامها نيز گاليپوش بود . لازم به توضيح است كه لته قطعات تخته به ابعاد 30در20سانتيمتر است و گالي از ساقه برنج گرفته مي شود كه به آن كولش هم مي گويند. و اما دو قوم كاس و خزه كه تاكنون شايد كمتر به آنها پرداخته شده باشد و بخصوص خزه ها كه عليرغم تسلطي كه در بيشتر اوقات بر درياي خزر داشتند و اصلا همانگونه كه پيداست نام اين دريا نيز از اين قوم گرفته شده است به جرأت مي توان گفت كه براي اكثر مردم گيلان ناشناخته اند . كاس ها نيز همچون خزه ها قومي جزيره نشين بودند و مردان و زنان زيباروي آنها كه داراي چشماني به رنگ دريا و آسمان و موهايي بلوند بودند با دريا پيوندي نا گسستني داشتند . در اينجا بد نيست به نكته اي اشاره شود و آن اينكه در حدود قرن شانزدهم ميلادي يعني هنگامي كه كاس ها بر درياي خزر تسلط داشتند _ البته اين سلطه به تناوب با خزه ها عوض مي شد _ گروهي شرق شناس براي تهيه نقشه هاي جغرافيايي به كناره هاي اين دريا كه آنزمان درياي كاس شده بود آمدند و بدينترتيب نام پهناورترين درياچه روي زمين را كاسپين نهادند و هنوز هم اين دريا نزد اروپاييان به اين نام خوانده مي شود . از كاس ها اكنون نيز مردان و زنان چشم آبي بجاي مانده اند .
گويش
لهجه گيلاني مشتمل بر دو گويش گيلكي و تالشي مي باشد .
گويش گيلكي نيز بنوبه خود به دو بخش متمايز در دو ناحيه غربي ( بيه پس ) و شرقي ( بيه پيش ) تقسيم مي شود : يكي گويش رايج در رشت , بندر انزلي , لشت نشا , صومعه -سرا , كوچصفهان , فومن و شفت و ديگري گويش رايج در آستانه اشرفيه , لاهيجان , لنگرود , رودسر , چابكسر , سياهكل و ساير شهرهاي واقع در شرق گيلان . البته لهجه هر يك از شهرهاي مستقر در نواحي غرب يا شرق ضمن اينكه ساختار مشتركي با ديگر شهرهاي هم گروه خود دارند تفاوتهايي نيز در طرز تلفظ بعضي لغات و بخصوص افعال با آنها دارا مي باشند . اما در هنگام تحقيق و بمنظور جلو گيري از پراكندگي نظرها و تعدد لهجه ها , گويش رايج در رشت معيار بررسي و پژوهش زبان گيلكي است . گويش تالشي نيز در نواحي ماسال , شاندرمن , اسالم , تالش , تالش دولاب و حتي در انزلي و فومن و برخي بخشهاي غربي رايج است . البته گالشي نيز گويشي برگرفته شده از تالشي است كه ساكنان كوهپايه هاي غربي گيلان به آن تكلم مي كنند . لازم به توضيح است كه برخي از ساكنان كنوني شهرستان رودبار وكوهپايه هاي اطراف آن را مهاجرين كرد تشكيل مي دهند و بديهي است كه گويش رايج آنها كردي است . همچنين در ساليان اخير با مهاجرت مهاجرين ترك زبان كه عمدتا از استان اردبيل وارد استان گيلان شده اند لهجه تركي نيز در برخي شهرهاي گيلان نظير تالش و بندر انزلي و حتي رشت رواج دارد . ولي با توجه به آنچه كه در ابتداي اين قسمت گفته شد لهجه هاي اصلي و اصيل گيلان را همان گيلكي و تالشي تشكيل مي دهند .
جغرافياي طبيعي گيلان
از نظر جغرافيايي گيلان را مي توان به چهار قسمت مجزا و مشخص به صورت زيرتقسيم نمود :
ابتدا قسمت پست ساحلي است , كه در معرض امواج درياي خزر است . در اينجا خود را درمقابل پديده اي قابل توجه و مداوم مي بينيم : حركت امواج و شدت بادهاي شمالي و شمال غربي كه بر سطح دريا مسلط است , مسافتي طولاني از ساحل را با شنهايي كه باد آنها را جا به جا مي كند , به صورت تپه هايي به ارتفاع هفت تا ده متر و عرض دويست تا چهارصد متر , مي پوشاند . در سمت ديگر اين تپه هاي شني به طرف داخل , رودخانه ها با رسوبات زيادي كه همراه دارند از كوه سرازير مي شوند , و چون نمي توانند راهي به طرف دريا باز كنند در باتلاقها و مردابها مي ريزند . فشار امواج دريا , از رسوبات رودهايي كه به دشواري راهي به سوي دريا گشوده اند , سدي در دهانه مرداب ايجاد مي كند , و آنجا را به روي كشتيها مي بندد . اين مردابها تمام طول ساحل را مي پوشانند : نمونه بارز آنها مرداب انزلي در انتهاي غربي , و مرداب استراباد در انتهاي شرقي است , و مردابهاي مشابهي مانند مرداب لنگرود نيز در فاصله ميان آن دو قرار دارد . سواحل داخلي اين آبهاي راكد پوشيده از قشر ضخيمي از قطعات كوچك شاخه هاي زبان گنجشك , چنار , تبريزي , بيد و انواع درختهايي است كه در نواحي مرطوب مي رويد . جويها و رودخانه هايي كه از كوه سرازير مي شوند از روي اين تكه چوبها و يا از ميان ريگهاي روان راهي براي خود باز مي كنند . در فصول باراني همه اين نواحي از آبهاي راكد پوشيده مي شود . در قسمت دوم , دامنه هاي البرز به صورت ديواره اي وسيع و شيبي جنگلي به طرف دريا كشيده مي شود . در همين قسمتها است كه مسيلها و تنگه هايي خيال انگيز وجود دارد . به دشواري مي توان عظمت و تنوع جنگلهايي را كه همانند روپوشي زيبا تمام اين مسيلها و دره ها را پوشانده است توصيف كرد و يا آنها را طبقه بندي نمود . در اين نواحي بلوط , نارون ، چنار , افرا , زبان گنجشك , زيز فون , شمشاد , گردو , آلش , سروكوهي و سرخدار - نوعي كاج - ديده مي شود . شاخه هاي موي وحشي به تنه درختان مي پيچد و بالا مي رود . در اين قسمت رازك وحشي , انجير , گوجه , گلابي و سيب وحشي فراوان است و همه جا از توتهاي وحشي , نسترن هاي وحشي , پيچك و گلهاي سرخ پوشيده شده است . جايي كه درخت غان و شمشاد ديده مي شود با بيشه هايي زينت مي گيرد. هنگام بهار بنفشه, پامچال و ديگر گلهاي جنگلي زمين جنگل را به صورت فرشي زيبا مي پوشاند. اين گلها را در منطقه معتدل جنوبي نيز مي توان ديد, ولي اين مقايسه با هند شرقي يا هند غربي به علت وجود آب و هواي خاص آن مناطق و اثر آنها در پرورش اين گلها درست تر به نظر مي رسد. گياهان اين سرزمين از نوع گياهان جنوب اروپا با شرايط آب و هوايي همانجا است و بايد رطوبتي را كه به ندرت در خارج از منطقه حاره ديده مي شود به آن اضافه نمود. حيوانات اين ناحيه مانند حيوانات دشتهاي جنگلي عرضهاي بالاي جغرافيايي يعني مناطق نزديك به قطب است . در سومين قسمت يعني زمين هاي خارج كوهستان ها است كه شهرها و مراكز بزرگ جمعيت ديده مي شود. اين نقاط در ميان انبوه درختان جنگلي پنهان شده است , چنانكه مسافران چون به اين نقاط وارد مي شوند گمان مي برند كه هنوز از جنگل نگذشته اند و چون همه جا را غرق در شاخ و برگ گياهان طبيعي مي بينند و در هر جا با مراتع و باغهايي از ميوه هاي گوناگون روبرو مي شوند به دشواري مي توانند يقين كنند كه وارد دهكده اي شده اند و يا به شهر بزرگي رسيده اند. در اين قسمت از كشور كرم ابريشم تربيت مي شود, و تهيه كرم ابريشم در گذشته گيلان را مورد توجه بازرگانان اروپايي قرار مي داده است , و به همين جهت گيلان در نظر خارجيان مشهور ترين ولايت ايران بود . بالاخره در چهارمين قسمت پايين قسمت جنگلي , قله هاي بلند كوهها ديده مي شود , كه پو شيده از چراگاه هاي تنك است و مه زيادي آنها را مي پوشاند .قله ها تقريبا هميشه با باريكه هايي از برف به نظر مي رسند. بخاري كه از چشمه هاي آب گرم بالا مي رود , طول ساحل را تا قله هاي برف گرفته دماوند مه آلود نشان مي دهد, و به سبب نوسان تدريجي حرارت , آب و هواي اين منطقه گاهي كسل كننده و زماني حيات بخش جلوه مي كند . در رشته كوه هاي بالايي , بر روي تخته سنگها با گذرگاه هايي روبرو ميشويم , كه از لحاظ خطري كه هنگام عبور از آنها متصور مي شود , نظيرشان در ساير نقاط ايران ديده نمي شود . در منطقه خالي از درخت و در جنگلها و در دامنه كوه هايي كه بر آنها مشرف است .
ييلاقهايي
بسيار زيبا و خوش آب و هوا ديده مي شوند . درگذشته چادرنشين ها كه بايد براي تامين خوراك گله هاي خود همراه آنها زندگي مي كردند , در فصل تابستان گله ها يشان را به اين ييلاق ها مي بردند . يكي از اختصاصات مهم اين چادرنشينها آن بود كه , گاهي با قبايل چادرنشين ديگري كه بي اراده در دهكده ها جاي مي گرفتند مخلوط مي گرديدند ولي شدت گرما و شرجي بودن بيش از حد هوا آنها را وا مي داشت تا از اين عده جدا بشوند . دسته هاي كولي نيز در گيلان قديم كم نبودند . ولي امروزه با گسترش روزافزون مدنيت و زندگي شهرنشيني در استان سبز , چادر نشيني روزبروز كمرنگ و كمرنگتر مي شود و تا جاييكه اكنون بندرت مي توان اين سبك زندگي را در اين ناحيه مشاهده نمود .
رودها و منابع آبي مهم :
رودهاي بزرگ و پر آب استان گيلان عبارتند از سفيدرود , آستاراچاي , قره سو , گري چاي , هره دشت , گركانرود , ناو , لمير , شفارود , رود پلنگ دره , رود شاندرمن , توروبارس, شاديران , رودخانه پسيخان , رود شيجان , خمام رود , دسيدم رود , چاك رود , لنگرود , پلرود و شلمان رود . بر روي برخي از اين رودها سد و تأسيسات آبي نظير سد سفيدرود , سد گله ( امام زاده هاشم ) و شبكه آب بر تاريك فومن ساخته شده است . يادآوري مي شود كه بزرگترين درياچه طبيعي جهان يعني درياچه خزر نيز همچون دايه اي مهربان از طرف شمال بر سراسر استان گيلان پنجه افكنده است .
گيلان در تقسيمات كشوري
استان گيلان با 14709 كيلومتر مربع وسعت در شمال ايران و در مجاورت استانهاي اردبيل , قزوين , مازندران و زنجان واقع گرديده و از استانهاي كوچك كشور پهناور ايران محسوب مي شود . از نظر آب و هوايي , گيلان در منطقه معتدل خزري واقع شده است . رشت , بندر انزلي , لاهيجان , لنگرود , رودسر , آستانه اشرفيه , سياهكل , املش , تالش , رضوانشهر , ماسال , شفت , فومن , صومعه سرا , آستارا , رودبار شهرهاي استان گيلان را تشكيل مي دهند و همچنين اين استان داراي 40 بخش و قريب به 110 دهستان مي باشد