چرا «پایان نامه» نمی فروشد؟


فیلم سینمایی «پایان نامه» به رغم تمام پیش بینی ها و جنجال های جشنواره ای پس از گذشت دو هفته از آغاز اکران همچنان در جذب مخاطب ناکام بوده است.

توزیع بلیط در ایستگاه های مترو، چهارراهها و حتی ارسال به درب منازل هم تا به امروز برای عوامل فیلم سینمایی «پایان نامه» کارگشا واقع نشده و پس از گذشت بیش از دو هفته از آغاز اکران این فیلم رقم فروش آن نه فقط برای موافقان که برای مخالفان آن هم تعجب برانگیز بوده است. حتی مخالف ترین مخالفان فیلم «پایان نامه» که در هنگامه رونمایی و اکران این دومین ساخته حامد کلاهداری در جشنواره فیلم فجر، همه جوره از خجالت آداب و ترتیب نقد و نقادی درآمدند هم پیش بینی نمی کرد این فیلم در گیشه با چنین شکستی مواجه شود. استدلال هم مشخص بود؛ تنها یکی از برگ برنده های متعددی که «پایان نامه» در دست داشت، برای فروش یک فیلم در گیشه کفایت می کرد. از موضوع حساس و مرتبط با حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری گرفته تا جنجالهای حین ساخت و رونمایی فیلم در جشنواره و از همه مهمتر حمایت تمام قد مدیران سینمایی از آن. اما گویی هیچ یک از این موارد برای «پایان نامه» مثمرثمر واقع نشده و آنچه امروز بعنوان کارنامه این فیلم در گیشه به ثبت رسیده است برای هیچ کس قابل پیش بینی نبود.
از سلیقه هنری تا استاندارد سینمایی


اگر از پیگیران تحولات سینمای ایران در سالهای قبل و پس از انقلاب بوده باشید، حتماً بارها با این کلیدواژه در تحلیل کیفیت برقراری ارتباط مخاطبان با یک فیلم مواجه شده اید که «مخاطب ایرانی غیرقابل پیش بینی است.» این گزاره البته ریشه در رفتارشناسی جمعی ما ایرانیان دارد و در مقیاسی بزرگ تر بارها شاهد شگفتی آفرینی همین جماعت در عرصه های تأثیرگذاری چون انتخابات بوده ایم. اما این غیرقابل پیش بینی بودن تا حدی می تواند تکیه گاه یک تحلیل صحیح پیرامون چرایی استقبال و یا عدم استقبال مخاطبان از یک فیلم و یا هر اثر هنری دیگر قرار گیرد. پس باید کمی جدی تر به این مقوله پرداخت و نباید از یاد برد که سینما فراتر از سویه هنری که مستقیم با سلیقه سینماگر و مخاطب در ارتباط است و چندان فرمول بردار نیست، سویه ای صنعتی هم دارد که معادلات و اصولی کاملاً روشن دارد و برای رسیدن به حد «استاندارد» ناگزیر از رعایت آنها هستیم. با این مقدمه شاید بتوان جدی تر به دنبال پاسخی برای این سوال بود که چرا «پایان نامه» نمی فروشد؟
فیلمنامه پایان نامه که به قلم برادر کارگردان و بعنوان نخستین تجربه به رشته تحریر درآمده است آنچنان رویایی و شانه به شانه تخیل نوشته شده است که تبدیل آن به یک فیلم تأثیرگذار و دیدنی به این سادگی ها مقدور نبوده است.


«پایان نامه» از چه می گوید؟

فیلم سینمایی «پایان نامه» به زعم عواملش یک فیلم سیاسی است. فیلمی که می خواسته حرفهای متفاوتی پیرامون پشت پرده حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری بزند و در این راستا هم در مرحله پیش تولید و انتخاب عوامل با مشکلاتی مواجه شد. همین موانع هم طبیعتاً اجازه فعلیت یافتن بخشی از پتانسیل حرفه ای و بالقوه سینماگران برای مشارکت در این پروژه را نداد. اتفاقی که حامد کلاهداری آن را مسبب تحقق یافتن تنها بخشی از آنچه از ابتدا در ذهن داشته، خوانده است. اما آنچه از محصول نهایی برمی آید نشان دهنده این است که چند گام پیشتر از مرحله انتخاب عوامل هم این پروژه دچار معضلی اساسی بوده است؛ فیلمنامه پایان نامه که به قلم برادر کارگردان و بعنوان نخستین تجربه به رشته تحریر درآمده است آنچنان رویایی و شانه به شانه تخیل نوشته شده است که تبدیل آن به یک فیلم تأثیرگذار و دیدنی به این سادگی ها مقدور نبوده است. فضای بشدت متأثر از سینمای هالیوود در نگارش دیالوگها و فضاسازی های غریب، چنان برگرده فیلم سنگینی می کند که مخاطب ایرانی که بخش عظیمی از آنچه فیلم قصد تحلیل آن را دارد(حوادث پس از انتخابات) از نزدیک درک کرده است را پس می زند و امکان برقراری ارتباط اولیه برای درک روایت را از او سلب می کند. پس نمی توان از این مخاطب خرده گرفت که چرا حرفهای مهم فیلم را نادیده گرفته و خرده ایرادات ساختاری را بر سر فیلم می زند!

تمهیداتی که جواب نمی دهد


جدای از محتوای الکن، فیلم «پایان نامه» در ساختار هم نتوانسته اتفاقی نو در سینمای ایران رقم بزند و جز در مواردی که پشتیبانی های مالی دست عوامل را برای خلق صحنه های پرخرج بازگذاشته است هیچ حرکت تأثیرگذار و قابل ملاحظه ای از سوی کارگردان و بازیگران آن مشاهده نمی شود. اشاره می کنم به تمهیدات کارگردان برای خلق فضای رازآلود در برخی قسمتهای فیلم که بیشتر یادآور تجربه های ناموفق و دست و پاشکسته سینمای وحشت در سال های اخیر سینمای ایران است. یا کافیست کیفیت بازی بازیگران این فیلم را در قیاس با دیگر فیلمهای خودشان به داوری بگذارید تا مشخص شود تعجیل و اصرار در به سرانجام رساندن سریع یک فیلم تا چه حد می تواند برای حاصل آن مضر باشد. همه این ها اما ناظر به متن فیلم بود، ناکامی «پایان نامه» از منظری دیگر هم قابل بررسی است.
جای خالی صداقت!


باید اعتراف کنیم عوامل فیلم «پایان نامه» اگر هیچ دستآوری با ساخت و اکران آن برای سینمای ایران نداشته باشند، همین که باب ساخت فیلم های سیاسی را بار دیگر و با صراحت بیشتر در سینمای ایران گشوده اند کاری بس مهم انجام داده اند که البته استمرار آن نیاز به مساعدت و همراهی بیش تر سینماگران و مدیران دارد. اما این بخشی از داستان است؛ اینکه فیلم «پایان نامه» به دلیل محتوای تند و تیز سیاسی مخالفان بسیاری دارد و احتمالاً در مسیر تبلیغ با سنگ اندازی و دشواری هایی مواجه بوده است را نمی توان کتمان کرد، اما در این بین واقعیت دیگری هم وجود دارد که نادیده انگاشتن آن یک طرفه به قاضی رفتن است.
حامد کلاهداری همچنان در آغاز راه است و این جسارت که در دومین تجربه کارگردانی خود فیلمی این چنین حساس را روی پرده سینماها فرستاده است، خود محل تحسین است اما باید پذیرفت که این جسارت تیغ دو دمی است که به همان میزان که می تواند پیشبرنده باشد، خاصیت برندگی هم دارد و می تواند ذوق و استعدادهای بسیاری را در او کور کند.


مخالفان «پایان نامه» از همان نخستین روز اکران فیلم در جشنواره به صورت آشکار (و به تعبیری صادقانه!) مخالفت خود با محتوا و احتمالاً کلیت این فیلم را فریاد زدند (هرچند خروج برخی از ایشان از دایره ادب و انصاف نه فقط قابل تأیید نبود که تأسف برانگیز بود) اما در مقابل عوامل فیلم در اقدامی عجیب فضایی متظاهرانه برای جذب مخاطب برگزیده اند که به هیچ عنوان نمی توان در تحلیل چرایی رویگردانی مخاطبان از فیلم آن را نادیده گرفت. حتماً در روزهای اخیر تیزرهای تلویزیونی و تبلیغات میدانی این فیلم را دیده اید. متأسفانه تنها چیزی که از این تبلیغات درک نمی شود محتوای واقعی فیلم است و به تعبیر دیگر عوامل فیلم برای جذب مخاطب از بنیانی بهره گرفته اند که اتفاقاً در فیلم داعیه بی بنیانی آن را دارند! این یعنی عبور از «صداقت». دوستان و عوامل فیلم «پایان نامه» خود متوجه این امر هستند که با فاصله گرفتن از اصل خود در بعد تبلیغاتی، چنان تصویر ناصحیحی از خود ارائه کرده اند که مخاطب از همه جا بی خبر اگر با پیش فرض این تبلیغات پا به سالن تاریک سینما بگذارد جز بهت و تعجب عایدی دیگری نصیبش نمی شود چراکه عوامل فیلم مخاطب خود را دور زده اند. بی تردید این بی صداقتی در تبلیغ اگر اصلی ترین عامل شکست ایشان در گیشه نباشد یکی از مهمترین هاست.

و اما حرف آخر


با وجود تمام این واقعیتها اما همچنان باید منتظر ماند، چراکه اکران فیلم «پایان نامه» همچنان ادامه دارد و با آغاز پخش تیزرهای تلویزیونی احتمالاً حال و روز بهتری در آینده خواهد داشت. حامد کلاهداری همچنان در آغاز راه است و این جسارت که در دومین تجربه کارگردانی خود فیلمی این چنین حساس را روی پرده سینماها فرستاده است، خود محل تحسین است اما باید پذیرفت که این جسارت تیغ دو دمی است که به همان میزان که می تواند پیشبرنده باشد، خاصیت برندگی هم دارد و می تواند ذوق و استعدادهای بسیاری را در او کور کند. نکته دیگر اینکه حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری هم ای کاش متوقف به این فیلم نماند، چه اینکه این موضوع پتانسیل بسیار بالایی برای احیای سینمای سیاسی در ایران دارد و می توان امید داشت که در آینده نزدیک با تدبیر مدیران و جسارت فیلمسازان حرف های بسیار ناگفته مانده از این حوادث، بر پرده سینماها به تصویر درآید و مانع تکرار رویدادهایی از این دست در آینده و در سطح ملی شود.