US Civil War


این مقاله نوشته ی اقای صادق راستگو هست که قسمتهایی به متن ان و مشخصات توسط خودم اضافه شده است.

جنگ داخلی آمریکا جنگ بین ایالت‌های شمالی به رهبری آبراهام لینکلن از حزب جمهوری‌خواه و یازده ایالت جنوبی تحت فرمانروایی رئیس‌جمهور جفرسون دیویس که در ایالات متحده آمریکا رخ داد.
سال 1861، آمريكا با انتخاب رئيس جمهور جمهوريخواه خود كه از نيمه شمالي كشور برخاست دچار تنش شده بود. آبراهام لينكلن هيزم شكن سابق و حقوقدان عضو حزب جمهوريخواه ( تاسيس 1855) در حالي با 40 درصد كل آراي اخذ شده به رياست جمهوري رسيد كه رقباي وي هر كدام با 30 درصد كل آرا نتوانستند بر وي غلبه كنند. رقيبان لينكلن كه هر دو عضو حزب دموكرات بودند بنا بر اختلافات درون حزبي نتوانستند به جمع آرا برسند و موقعيت مستحكم چند دهه اي خود را به حزب جمهوريخواه كه بيشتر طرفداران آن در شمال بودند، دادند.
چند هفته پس از انتخابات ریاست جمهوری در ۲۰ سپتامبر ۱۸۶۰، کارولینای جنوبی با رأی مجلس قانونگذاری خود، خروج از جرگه ایالات متحده را اعلام کرد. بلافاصله پس از مراسم سوگند لینکلن در ۴ مارس ،۱۸۶۱ ایالات متحده تجزیه شد. در این روز ایالت‌های کارولینای جنوبی، جورجیا، فلوریدا، می‌سی‌سی‌پی ، لوئیزیانا و تگزاس کنفدراسیون کشورهای آمریکا را تشکیل دادند. اندک زمانی بعد، آرکانزاس ، کارولینای شمالی ، ویرجینیا و تنسی نیز به ایالت‌های شورشی پیوستند و تعداد ایالت‌های تجزیه طلب به ۱۱ ایالت رسید. در این کشمکش، یازده ایالت جنوبی به ایالت‌های برده مشهور شده بودند، چرا که در این مناطق برده‌داری هنوز رواج داشت و برعکس ایالت‌های شمالی ممنوع نشده بود.

آمريكا به دو قسمت شمال و جنوب تقسيم شده بود، ايالات شمالي با جمعيتي بالغ بر 22 ميليون نفر، گروهي صنعتگر و روشنفكر بودند كه با تجارت، بازرگاني و بانكداري امور خود را مي گذرانيدند. در اين منطقه از آمريكا به دليل سرماي هوا و كمي زمين هاي كشاورزي، نه بردگان قدرت زندگي داشتند و نه زميني بود تا بر روي آن كار كنند. نظام حاكم بر اين قسمت نظامي كاملاسرمايه دار بود. در اين نظام كارگر و كارفرما بر طبق قراردادي در قبال هم مسئوليت هايي قبول مي كردند. كارگر بدون اجبار و با اختيار خود بر سر كار مي رفت و در قبال كار انجام شده مزد دريافت مي نمود. آنها داراي تحصيلات عاليه بودند و نظام آموزشي بسيار منظمي را به وجود آورده بودند. در سايه همين عوامل بود كه آنان مخالف جدي و سرسخت برده و برده داري شدند. اما برعكس شمال، مردم ساكن ايالت هاي جنوبي كه در دشت هاي حاصلخيز و زمين هاي بكر و دست نخورده زندگي مي كردند، با جمعيتي 9 ميليون نفري چهار ميليون برده و پنج ميليون سفيد پوست زندگي بسيار تجملاتي و اشرافي را به راه انداخته بودند. آب فراوان، زمستان هاي كوتاه، هواي مناسب، وجود كارگر بدون مزد، همه و همه دست به دست هم داده بودند تا مردم ايالت هاي جنوبي زندگي بسيار تجملاتي را تجربه كنند. آنها هنوز در انديشه هاي قرون وسطايي زندگي كرده و بر اين اعتقاد بودند كه نژاد سياه را خداوند فقط در راه تامين نيازهاي نژاد سفيد خلق كرده و همين اندازه هم كه ما لطف مي كنيم و آب و غذا و جاي خواب به آنها مي دهيم بايد سپاسگزار و شكرگزار ما و خداوند باشند.




راست:پرچم ایالات متحده امریکا( شمالی) چپ:ایالات متحد جنوبی

عمده ترين محصول توليد ايالت هاي جنوبي پنبه بود كه در كنار آن شكر و برنج نيز توليد مي شد. مزارع گسترده پنبه مي بايست توسط سياه پوستان آماده كشت مي شد و پس از طي مراحل داشت و برداشت، محصول به دست آمده در سواحل شرقي به دست بريتانيا يا ايالت هاي تمامي صادر مي شد تا در كارخانه هاي آن نقاط به پارچه تبديل شود.



درآمد سرشاري كه بزرگ مالكان جنوب از اين توليد خود به دست مي آوردند در بانك هايي كه توسط شمالي ها تاسيس شده بود، سپرده گذاري شده و به اين ترتيب آنها بر سرمايه گذاري هاي خود هر چه بيشتر مي افزودند.



اما در اين بين وضع برده ها چگونه بود؟ اينان كه از ابتداي كشف قاره آمريكا توسط اروپايي ها جهت كار در مزارع ابتدا خدمت در خانه ها از سواحل غربي آفريقا يا دزديده و يا خريده شده بودند، در وضعيتي بسيار رقت بار به سواحل و جزاير قاره نو آورده شده و مانند كالايي بي ارزش خريد و فروش مي شدند. اربابان، آنها را بنا بر سن و سال، قيافه و استعداد تربيت كرده و سپس با قيمت هاي گزافي مي فروختند. اما به تدريج مردم سيزده ايالت تشكيل دهنده ايالات متحده آمريكا كه با سركوب و معدوم كردن سرخپوستان به سمت شرق پيش رفته و زمين هاي بيشتري را به تصرف خود در مي آوردند، به كارگر بيشتري جهت كار بر اين زمين ها محتاج شدند. آنها سعي كردند تا بهترين و آسان ترين راه ممكن را در پيش گرفته و با به خدمات گرفتن برده ها بر توليد بيفزايند. بزرگ مالكان جنوب در راه استفاده از برده از هيچگونه اجحاف و سخت گيري دريغ نمي كردند. آنان برده ها را فقط در حدي كه از گرسنگي نمي ميرند تغذيه كرده و سرپناه مي دادند. وقتي كه روند وارد كردن برده از آفريقا كند شد بنابر معاهده كنگره وين در سال 1815 كشورهاي شركت كننده تصميم گرفتند در راه مبارزه با برده داري قوانيني را تصويب كنند و انگلستان به عنوان مالك الرقاب روياها نقش اساسي را در اين باره بازي مي كرد. اربابان سفيد پوست به روش هاي غيرانساني متوسل مي شوند تا بر تعداد برده ها بيفزايند، آنها در اين مورد برده ها را مجبور به زاد و ولد بيشتر مي كردند، به طوري كه هر مادر ساليانه مجبور بود فرزندي به دنيا بياورد كه آينده اربابان سفيدپوست را تامين كند.



روند زندگي برده ها هر روز بدتر و بدتر مي شد چنان كه در سال هاي پاياني نيمه اول قرن نوزدهم بر سپاه پوستان چنان فشار آورده شد كه مجبور به قيام هاي مسلحانه شدند. هرچند اين قيام ها به سرانجامي نرسيد با اين وجود، همين قيام ها و سركوب ها باعث روشن شدن اذهان مردم نسبت به وضعيت سياهان شد. در همين سال ها بود كه مردم ساكن شمال با تشكيل انجمن هايي راه فرار را بر سياهان هموار مي كردند. اين انجمن ها كه به صورت مخفي عمل مي كردند، در مرزهاي طولاني ميان ايالت هاي شمالي و جنوبي به فعاليت مشغول شده و هر سياهي را كه راه فرار در پيش گرفته بود به مناطق امن منتقل كرده و برايش كار پيدا مي كردند. بنا بر آمار موجود ساليانه هزاران برده از اين كانال هاي ارتباطي استفاده كرده و خود را به مناطق شمالي مي رسانيدند. رقابت ميان ايالت هاي شمالي ضد برده داري و ايالت هاي جنوبي طرفدار برده داري نه فقط در ميان مردم جريان داشت، بلكه اين امر در درون هيات حاكمه آمريكا در واشنگتن نيز ريشه دوانيده بود. در سال هايي كه آمريكا سياست پيش به شرق را در پيش گرفته بود و ماجراجويان و جويندگان طلابه عمق دشت هاي داخلي آمريكا نفوذ كرده بودند، هر از چند گاهي ايالتي جديد به وجود مي آمد كه اين ايالت مي خواست به جمع ايالت هاي تشكيل دهنده آمريكا بپيوندد. پيوستن ايالت جديد به محل جدال و نزاع ميان شمالي ها و جنوبي ها تبديل مي شد، در حالي كه سياست ايالت تشكيل شده اگر با شمالي ها هماهنگ بود، در مقابل جنوبي ها نيز تلاش مي كردند تا ايالتي را تشكيل داده كه طرفدار برده داري باشد و به اين ترتيب سعي مي شد تا توازن قوا حفظ شود.




در حالي كه اوضاع آمريكا هر روز بحراني تر مي شد، اشتياق مردم شمال به آزادي برده ها بيشتر و بيشتر مي شد. آنها با انتخاب لينكلن به رياست جمهوري درصدد آن بودند تا خواسته هاي خود را بر كرسي بنشانند. رقابت ميان شمال و جنوب هر روز حادتر مي شد و تبليغات دامنه دارتري را عليه يكديگر انجام مي دادند. در حالي كه شمالي ها سعي مي كردند تا تعرفه هاي سنگيني بر كالاهاي وارد شده از اروپا اخذ كنند، جنوبي ها هم درصدد بر مي آمدند تا پنبه كم تري به شمالي ها بفروشند. درگيري هاي لفظي ميان نمايندگان شمال و جنوب در مجلس نمايندگان وسنا هر روز شكل جديدتري به خود مي گرفت.



اما آبراهام لينكلن پس از انتخاب شدن شعارهاي تبليغاتي خود را براين امر استوار ساخت كه مي خواهد همه با هم برابر باشند و نبايد تفاوتي ميان افراد باشد. او با اين اشعار و اصلاح طلبي هايي كه سر داده بود توانست راي مردم شمال را به سوي خود جلب كند، هرچند او در خاطراتش نوشته كه هيچگاه قصد آن را نداشته تا بردگان را به همين سرعت آزاد كند. او در خاطراتش ذكر مي كند هدف اصلي و غايي او اتحاد مردم شمال و جنوب است و مي خواهد اختلافات به وجود آمده را رفع كند

راهيابي لينكلن به كاخ سفيد با اعتراض و قهر بسياري از كارمندان دولت كه جنوبي بودند رو به رو شد. لينكلن پس از به دست گرفتن مقام رياست جمهوري، وزير امور خارجه و معاونش را از حزب جمهوريخواه انتخاب كرد و اين انتخاب ها خشم جنوبي ها را بيش از پيش در پي داشت. جنوبي ها با جمع شدن در شهر ريجموند در ايالت ويرجينيا طي كنفرانسي تصميم بسيار مهمي را اتخاذ كردند آنها با اين استنباط كه سياست هاي در حال حاضر دولت مخالف منافع و آينده آنهاست و آنها خود به ميل و اختيار خود عضو اتحاديه ايالت هاي آمريكا شده اند، قصد دارند از دولت فدرال جدا شده و بنيان دولت مستقلي را بريزند. ايالت هاي جنوبي با انتخاب رئيس جمهور و پرچم جديد و حمله به برخي از مواضع و پايگاه هاي دولتي عملااقدام را به اطلاع عمومي رسانيدند.رئیس جمهور یازده ایالت جنوبی تحت فرمانروایی رئیس‌جمهور جفرسون دیویس اولین رئیس جمهور ایالات جنوبی قرار گرفت.


ابراهام لینکن 16 امین رئیس جمهور ایالات متحده امریکا




جفرسون دیویس اولین رئیس جمهور ایالات متحده جنوبی امریکا

جنوبي ها فكر مي كردند كه مي توانند با استفاده از اصل عضو شدن در اتحاديه ايالات حال از آن جدا گردند، اين عمل مقام هاي بلند پايه جنوبي كه همان گونه كه گفته شد، بيشتر آنها از مقامات بلند پايه سابق دولت بودند، با واكنش هاي متفاوتي در ميان مردم رو به رو گرديد. ساكنان جنوب كه سال هاي سال با تبليغات زياد بزرگ مالكان فريفته و مجذوب آنچه طرفداري از حق حيات مي ناميدند، شدند. آنها با بسيج تمامي امكانات و نيروهاي خود درصدد گردآوري ارتشي از نيروهاي داوطلب شدند و به واسطه داشتن سابقه نظامي گري و زندگي روستايي داراي قدرت بيشتري در مانورها بودند، فرمانده نيروهاي جنوب كه در جنگ خود بنيان آن را ريخته بودند، ژنرال رابرت لي بود، وي كه تحصيلكرده مدرسه نظام و از بزرگان ارتش آمريكا محسوب مي شد، درخواست لينكلن را مبني بر هدايت ارتش فدرال رد كرد و به جمع جنوبي ها پيوست. رابرت لي بزرگ شده ايالت ويرجينا بود كه اكنون به مركز تحرك وثقل جنوبي ها تبديل شده بود. ويرجينيا از ايالت هاي قديمي آمريكا و از طرفداران برده محسوب مي شد. اما در مقابل جنوب، شمالي ها عكس العمل متفاوتي را از خود نشان دادند، چرا كه آنها معتقد بودند كه به حقوق آنها تجاوز شده است.




ژنرال رابرت لی فرمانده نیروهای جنوبی

شمالي ها در حالي كه از اين اقدام جنوبي ها وحشت زده شده بودند، به سرعت عكس العمل نشان دادند. انديشه آنها در اين هنگام اين بود كه حتي الامكان از متلاشي شدن كشور جلوگيري كنند. اما شمالي ها تنها به اين دليل نبود كه مي خواستند با جنوبي ها مبارزه كنند بلكه آنها دل پري از اقدامات گذشته وحال جنو بي ها داشته و اين اقدام آنها را توهيني عليه خود مي دانستند. اصرار ساكنان ايالت شمالي آمريكا به خصوص تجار و بازرگانان بر وضع تعرفه هاي گمركي بر كالاهاي وارداتي از اروپا به خصوص انگليس در جهت دفاع از صنايع كشور و مخالفت جنوبي ها با اين امر به شدت خشم آنها را برانگيخته بود.



در سال 1860 در حالي كه جمعيت 24 ميليوني شمال در برابر جمعيت 9 ميليوني جنوب كه 45 درصد جمعيت آن ايالت را تشكيل مي داد از نظر رقابت اقتصادي در وضعيت بهتري به سر مي برد، جنوبي ها به واسطه كار ارزان رايگان برده ها هر سال به مكنت مالي بيشتري مي رسيدند و چون توليدكننده مواد خام مورد نياز صنايع شمالي بودند، جدايي آنها از آمريكا باعث از بين رفتن فرصت هاي شغلي بسياري در آمريكاي فدرال مي شد.



با بررسي ديگر وضعيت هاي پيش آمده، در همان آغازين روزهاي اعلام جدايي ايالت هاي جنوب از حكومت فدرال، همانند جنوب در شمال نيز داوطلبان زيادي جهت رفتن به جبهه هاي جنگ آماده شدند. خيلي زود هزاران نفر از مردان اسلحه به دست گرفته و از سمت واشنگتن به سوي ريچموند به راه افتادند. اين عمليات جنگي كه شمالي ها به آن پرداختند تقريبا شبيه يك سفر شكار بوده چرا كه آن (هيچگاه فكر نمي كردند كار خيلي سخت خواهد شد آنها در اين انديشه بودند كه به هر حال عمليات جنگي فقط يك روز به طول خواهد انجاميد و با شكست جنوبي ها به زودي به خانه هايشان باز خواهند گشت. لشگريان شمال را شمار بسياري از سياستمداران و خانواده هاي آنها تا پشت جبهه جنگ بدرقه كردند ولي هنگامي كه جنگ شروع شد، سربازان ايالت هاي شمال خيلي زود طعم تلخ شكست را پذيرا شده و به سرعت فرار را ترجيح دادند، در حالي كه جنوبي ها اقدام به تعقيب آنها نكردند و اگر چنين امري اتفاق مي افتاد بي ترديد تعداد بسيار زيادي از زنان، كودكان و سياستمداران به اسارت نيروي جنوب در مي آمد. فرار آشفته وار شمالي ها تنها هشداري را كه در پي داشت اين بود كه جنگ برخلاف آنچه آنها فكر مي كردند به اين سادگي ها تمام نخواهد شد و بايد در انتظار روزهاي بد آينده بود. لازم به ذكر است هنگامي كه جنگ هاي داخلي آمريكا شروع شد، آمريكا داراي يك ارتش حرفه اي جنگ ديده نبود .16 هزار نظامي دولت فدرال بيشتر در مرزهاي شرقي در مصاف با سرخپوستان مشغول عمليات مرزباني بودندو تنها جنگي كه تجربه كرده بود درگيري كوچك مرزي بود كه با مكزيكي ها داشتند. نكته ديگر اينكه بيشتر نظاميان ارتش فدرال آمريكا از اهالي ساكن جنوب بودند كه با اعلام استقلال و جدايي به ارتش جنوب پيوستند. آنها تحت فرماندهي ژنرال مجرب و بسيار با تجربه اي چون رابرت لي در برابر نيروي بي تجربه و فاقد انسجام شمال خيلي سريع در اولين برخورد به پيروزي رسيدند.








پس از شكست نيروهاي ائتلاف شمال، لينكلن با انتخاب فرماندهي جديد براي ارتش فدرال، دستور آموزش دادن نيروهاي داوطلب را داد به اين ترتيب كه نيروهاي داوطلب وارد ارتش شده پس از ديدن دوره هاي لازم به جبهه هاي نبرد عازم مي شدند.



رقابت سخت و فشرده ميان ايالت هاي طرفدار و چند برده دار هم در اين ميان به شدت جريان داشت. يك سري ايالت كه به آنها ايالات مرزي مي گفتند، در اين دوره تلاششان بر اين متمركز شده بود كه خود را بي طرف نگه دارند، اما طرف هاي متخاصم در درگيري ها هم بيكار ننشسته و با تبليغات فراوان سعي در جذب و به كارگيري نيروهاي ساكن اين ايالات كردند.



ائتلاف شمال به دليل صنعتي بودن و داشتن تكنولوژي به سرعت سلاح و مهمات كافي جهت ارتش تدارك ديد و اين نيرو با فرماندهي جديد به سمت جنوب راه افتاد. در برابر تعلل و دودلي هاي فرماندهي جديد، ژنرال لي و مشاورانش به سرعت وارد عمل شده و با تار و مار كردن قسمت هاي جناحي نيروهاي دولت فدرال آنها را مجبور به عقب نشيني كرد. اين دومين شكست نيروهاي ائتلاف شمال بود كه براي آنها خيلي گران تمام شد.




پس از شكست دوم لينكلن ضمن اعلام، بسيج تمام امكانات كشور از دوره فترت پيش آمده جهت تركيب جديد نيروها استفاده كرد و اين بار نيروهاي ائتلاف شمال با تجربه و درس گرفتن از دو جنگ قبل، با آمادگي بيشتري رو به سوي ميدان كارزار گذاشتند و موفق شدند در جنگي كه رخ داد هرچند پيروز قطعي نشدند اما شكست هم نخوردند.



جنگ داخلي آمريكا ميدان بسياري از تجربه هاي نوين جنگي بود، تاكتيك ها و رزم هايي كه از زمان ناپلئون به وجود آمده بود در اين جنگ ها شكسته شد. خطوط گسترده راه آهن كه شمالي ها به شدت و با وسعت فراوان از آن بهره مي گرفتند، انتقال نيرو و تجهيزات را به مناطق درگيري سريع تر مي كرد. توپ ها و تفنگ هاي جديدي كه به خصوص توسط مخترعان و مبتكران صنعتگر شمالي ساخته شد در سرنوشت جنگ تاثير بسيار بسزايي داشت.




در همين حال در سرنوشت نيروهاي دريايي هم اتفاقات جالبي افتاد. نيروي دريايي ايالات متحده آمريكا كه به تازگي توسط مهندسان خود در سواحل ويرجينيا موفق به ساخت اولين كشتي هاي جنگي زره دار شده بود از آنها جهت استفاده عليه جنوبي ها درنگ نكرد، هرچند جنوبي ها نيز هنگام اعلام جدايي يكي از اين نوع كشتي ها را به غنيمت گرفته بودند، اما در مجموع شمالي ها در استفاده از نيروهاي دريايي موفق تر عمل كردند و توانستند طي چند مرحله تمام خطوط ارتباط درياي جنوب را قطع كنند. هرچند اتحاديه ايالت هاي جنوب در ابتدا در برابر اين اقدامات مقاومت مي نمود، اما عدم صدور محصولات توليد شده توسط نيروي بردگان به شمال به دليل جنگ اروپا و به دليل محاصره اقتصادي به زودي تاثيرات خود را نشان داد، به اين ترتيب دنيا فهميد كه بايد در شيوه ها و تاكتيك هاي جنگي خود در خشكي و بخصوص در دريا تجديدنظر كند.




اما وضعيت سياهان در اين ميان چگونه بود؟ در حالي كه جنگ به بهانه آزادي بردگان شروع شده بود اين قشر از جامعه آمريكا هنوز در وضعيت فلاكت باري به سر مي بردند. جنوبي ها هنوز هم از آنها بهره گيري مي كردند و بسياري از شمالي ها نيز به آنان به چشم عوامل شروع جنگ نگاه مي كردند. نيروهاي ائتلاف شمال در ابتدا حاضر به قبول سياهان، به عنوان نيروهاي جنگي نبودند ولي وقتي جنگ كم كم طولاني شد و از ميزان نيروهاي داوطلب سفيد پوست كاسته شد تصميم گيران چاره اي جز استخدام و به كارگيري سياهان كه داراي انگيزه بالايي جهت جنگيدن بودند، نداشتند. به اين ترتيب سياهان در نقش نيروهاي رزمنده و بلدچي به خدمت ائتلاف شمال در آمدند. در بعد بين المللي جنگ داخلي آمريكا توسط محافل اروپايي به شدت و با دقت فراوان مورد پيگيري قرار مي گرفت و روزنامه هاي آن روز لندن و پاريس اخبار مربوط به جنگ هاي داخلي آمريكا را در راس خبرهاي خود قرار مي دادند. از جمله كساني كه به جنگ هاي داخلي آمريكا توجه ويژه اي نشان دادند و مطالبي نيز در مورد آن نگاشتند كارل ماركس بود. وي در مطالبي كه در روزنامه هاي آن روز لندن چاپ مي كرد به تفسير و توضيح اتفاقات و حوادث پيش آمده در جنگ مي پرداخت. از بعد سياسي نيز جنگ داخلي آمريكا از طرف سياستمداران اروپايي به خصوص انگليسي ها به شدت و با علاقه خاصي پيگيري مي شد. آنها كه سال هاي سال با استفاده از پنبه هاي وارداتي از آمريكا چرخ صنايع خود را به گردش در آورده بودند اكنون به دليل محاصره دريايي جنوب توسط شمال مجبور شده بودند تا در مناطق حاره اي هند، شروع به كاشت پنبه كنند. هر دو طرف درگير در آمريكا سعي داشتند به هر طريق ممكن توجه سياستمداران انگليسي را به خود جلب كنند و دولت انگليس نيز با اين امر با نظر احتياط نگاه مي كرد. جنوبي ها حتي يك بار نمايندگاني هم جهت سخنراني در پارلمان انگليس فرستادند كه با اطلاع شمالي ها در اقيانوس اطلس دستگير شدند ولي با وساطت انگليسي ها و تهديد آنها به دخالت در جنگ، مجبور به آزادي آنها شدند. بدون شك اگر جنوبي ها اندكي مقاومت به خرج مي دادند نيروهايي در انگليس و به خصوص لندن وجود داشت كه حاضر بودند جنوب را به رسميت بشناسند. در سال 1864 لينكلن يك بار ديگر به مقام رياست جمهوري رسيد. او كه هنوز خواستار پيوستن ايالت هاي جنوبي به دولت فدرال بود درصدد برآمد تا جنگ را يكسره كند بنابراين به فرماندهان ارتش دستور داد تا به سرعت واردعمل شده و اين جنگ خانمان سوز را پايان دهند.



نيروي صنعتي شمال با تكيه بر تعداد بيشتر افراد نظامي خود كه در اين سال ها پخته شده بودند حمله نهايي خود را به سمت استحكامات جنوب آغاز كردند. اين حمله با پاتك ژنرال رابرت لي كه قصد داشت ايالت پنسيلوانيا را به تصرف خود درآورده رو به رو شد. اگر لي و افرادش موفق مي شدند در آخرين تلاش خود اين ايالت را به تصرف در بياورند، خطوط ارتباطي نيروهاي شمال به طور كلي به هم مي ريخت اما شمالي ها با استفاده از فرصت هاي پيش آمده و از طريق رودخانه مي سي سي پي خود را به درون خطوط داخلي ايالت هاي جنوب كشيدند و با تهديد شهرهاي بزرگ به خصوص ريچموند، لي را از انجام انديشه اش باز داشتند. با عقب نشيني لي از مناطق شمالي كه اولين تعرض جنوبي ها به سمت شمال بود و ناكامي او از به دست آوردن اهداف مورد نظر به زودي آثار شكست در تمام جبهه ها مشهود شد. نيروهاي دولت فدرال به سرعت شهرها را يكي پس از ديگري به تصرف در مي آوردند و با بي رحمانه ترين حالت ممكن شروع به غارت آنها مي كردند به طوري كه هر كجا ارتش شمال پا مي گذاشت به جز ويراني چيزي بر جاي نماند.





یک سرباز جوان مرده.

در سال 1865 با تسليم ژنرال لي و افراد تحت امرش كه به محاصره نيروهاي شمال درآمده بودند، به جنگ خونين چند ساله پايان داده شد. با انتشار خبر پايان جنگ موجي از شادي تمام شمال آمريكا را در بر گرفت، در حالي كه صدها هزار نفر در طول اين جنگ كشته، مجروح يا آواره شده بودند. شمالي ها غرق در شادي بودند درحالي كه از سرزمين آباد و حاصلخيز جنوب جز برهوت چيزي باقي نمانده بود و انگار كه سال هاي سال است اينجا ويرانه بوده است. با هجوم نيروهاي شمال به جنوب، سياهان دسته دسته راه فرار را در پيش مي گرفتند و يا از اربابان سابق خود كه غير از اجحاف و ظلم چيز ديگري به آنها هديه نكرده بودند انتقام گرفتند. چندي پس از پايان جنگ آبرهام لينكلن كه به همراه همسرش به تماشاي نمايشنامه اي رفته بود مورد حمله يك جنوبي طرفدار برده داري قرار گرفت و كشته شد. اما در جنگ هاي داخلي آمريكا، اين نيروي صنعتگر شمال بود كه توانست به پيروزي برسد و آمريكاي نوين را براساس انديشه هاي سرمايه داري مدرن شكل بخشد. جنگ هرچند ويراني هاي بسياري به بار آورد اما موجب گسترش بيش از اندازه ابتكارات و اختراعات بشري شد و در سايه آن انديشه هاي نوين خود را به بشريت معرفي كردند. ارتش آمريكا به يك ارتش حرفه اي داراي تجربه تبديل شد و خود را آماده كرد تا در آينده براساس همين آموزه ها و آموخته ها در دنياي جديد نقش ايفا كند.

درفاصله ی 4 سال جنگ 600 هزار نفر کشته شدند.



مشخصات:

نقشه ی مناطق درگیر:



نقشه سیاسی آمریکا در حین جنگ داخلی. ایالت‌های جنوبی، با رنگ قرمز و ایالت‌های شمالی با رنگ آبی نشان داده شده‌اند. رنگ آبی کمرنگ، برای ایالت‌های شمالی است که هنوز برده‌داری را ممنوع نکرده بودند و ایالاتی که هنوز عضو ایالات متحده نبودند، با رنگ سفید نشان داده می‌شوند.

طرفهای درگیر:
ایالات متحده شمالی امریکا- ایالات متحده جنوبی امریکا

تاریخ:
12 اوریل 1861 تا 9 اوریل 1865

تعداد نیروها:
ایالات جنوبی 1,064,000 - ایالات شمالی 2,200,000

تلفات:


کشته ها:
ایالات جنوبی 260,000 نفر - ایالات شمالی 360,000

مجروح ها:
ایالات جنوبی 137,000+ -ایالات شمالی 275,200



در انتها باید گفت جنگ براي آزادي برده ها يا تلاش براي رونق تجارت.




منابع:

نویسنده :اقای صادق راستگو