اولین بار در تاریخ نابغه ایتالیایی، لئوناردو داوینچی طرحی ساده از چترنجات ارائه داد. برای عملیاتی شدن این ایده زمانی در حدود 500 سال لازم بود.
چتربازان نقش قاطعی در جنگ جهانی دوم بازی کردند. آنها در حمله آلمان به جزیره کرت، حملات آغازین در نرماندی و حمله نافرجام به پل آرنهایم نقشی حیاتی داشتند. چتربازان به عنوان نیروهایی نخبه توسط دو طرف درگیر در جنگ توسعه یافتند. شجاعتی که چتربازان انگلیسی در آرنهایم نمایش دادند به تقویت این تصویر -حتی در هنگام شکست حملات هوابرد- کمک کرد. حمله چتربازان آلمانی به جزیره کرت نیز همان اثر را بر روی دیدگاه آلمانها داشت. آرزوی ارسال سربازان به پشت خطوط دشمن، پیشینه ای چندصدساله دارد و بنجامین فرانکلین -دومین رئیس جمهور آمریکا- در نوشته هایش آرزوی داشتن چنین نیروی نظامی پرده را نشان داده است.

در جنگ جهانی اول، وینستون چرچیل پیشنهاد کرد که ستونهای پرنده را برای نابود کردن پلها، کارخانه ها و وسایل ارتباطی از آسمان فروریزند. یک افسر آمریکایی به نام سرهنگ بیلی میچل نقشه ای کشید بر این پایه که سربازان را توسط چتر از بمب افکنهای هندلی-پیچ انگلیسی بر روی شهر متز بریزند. 25 روز بعد از آن، جنگ اول جهانی تمام شد و طرح سرهنگ میچل به بایگانی سرده شد.

در فاصله بین دوجنگ، تمام قدرتهای نظامی جهان با فکر عملیات هوابرد مشغول بودند. ایتالیایی ها در سال1927 گردانهای چترباز تشکیل دادند اما هیچگاه آنها را در صحنه نبرد بکارنبردند.

روسها نیز در این حوزه پیشگام بودند. در سال 1936، 1200سرباز ارتش سرخ در طی مانوری درنزدیکی کیف با چتر فرودآمدند. وابسته های نظامی کشورهای خارجی کاملا تحت تاثیر قرارگرفتند. روسها این سربازان را ملخهای جنگجو می نامیدند. به صورتی طعنه آمیز، با وجود پیشگامی روسها در دوران قبل از جنگ در استفاده از چترباز، آنها در جنگ به سختی از نیروی چترباز استفاده کردند. روسها در جنگ بر علیه فنلاند از چتربازان در پشت خطوط دفاعی فنلاند استفاده کردند، هرچند که مجموعه عملیات نظامی ارتش سرخ در فنلاند فاجعه ای بیش نبود. پس از آن، افرادی که برای هدایت پارتیزانهای روس انتخاب شده بودند در پشت خطوط آلمان فروریخته شدند. اسطوره های ارتش سرخ بیان می کنند که سربازان را بدون چتر و در ارتفاعی کم از هواپیما به میان توده برفها پرتاب می کرده اند! روسها ترجیح دادند از نیروهای چترباز خود به عنوان پیاده نظام استفاده کنند و در نبرد معروف کورسک یک واحد از آنها توانست با شجاعت نقشی حیاتی در سیستم دفاعی روسها بازی کند.

هنگامی که صدای طبل جنگ بلندشد، بریتانیا و ایالات متحده هیچکدام دارای نیروی چترباز نبودند. هر دو کشور روش خود را بر پایه حمل کامل واحدهای نظامی، سربازان، توپخانه وتدارکات توسط هواپیما بناکردند. این روش را پیاده سازی از طریق هوا نام دادند. فرانسوی ها یک گردان چترباز را در سال 1939 سازمان دادند اما به زودی آن را منحل کردند.

اما در میان کشورهای پیشرفته، این آلمانها بودند که ایده استفاده از توان بالقوه نیروی چترباز را قاپیدند. استفاده از چنین نیرویی در دیدگاه گودریان از جنگ برق آسا به خوبی دیده می شد.

گورینگ -که فرماندهی لوفت وافه را بر عهده داشت- اولین هنگ چترباز را در سال 1935 سازمان دهی کرد. آنها با یک گردان چترباز شروع کردند و در سال 1938 استعداد نیروهای چترباز خود را به یک لشکر و بعدتر به یک سپاه افزایش دادند. سپاه چترباز لوفت وافه شامل چتربازان، سربازان گلایدرسوار و پیاده های نخبه بود. این سپاه مستقل، تاکتیکها و تکنیکهای جدیدی را توسعه داد که بعدها تاثیر خود را در عمل نشان دادند. یک سرتیپ لوفت وافه به نام کورت اشتودنت وظیفه آموزش و سازماندهی نیروی چترباز را برعهده گرفت.

در طی جنگهای داخلی اسپانیا، آلمانها تجربیاتی در مورد حمل و نقل هوایی -ابتدا با یونکرس52- انجام دادند. این هواپیما اسب کاری نیروهای چترباز آلمان شد. هر هواپیمای یونکرس 52 می توانست 17 چترباز را با خود حمل کند یا یک فروند گلایدر که قادر به حمل 1 تن تجهیزات سنگین تر بود را به دنبال خود بکشد.

آلمانها حمله ای را که آن را می توان اولین حمله هوابرد تاریخ نامید در دوازدهم مارس 1938 انجام دادند. چتربازان آلمانی در آن روز یک فرودگاه در واگرام اطریش را -در طی اشغال بدون خونریزی اطریش- تصرف کردند.

در سپتامبر 1939، هنگامی که آلمانها به لهستان یورش آورند و دنیا اولین نگاه خود را به تاکتیک حمله برق آسای آلمانها انداخت، چتربازها جز شایعه اینکه اشغال چند نقطه از لهستان توسط آنها قرار است انجام شود نقشی بازی نکردند. به هرحال، آلمانها درحمله به نروژ -می 1940- از چتربازان استفاده کردند و فرودگاه های اسلو و استاوانگر را تصرف کردند تا دیگر نیروهای کمکی بتوانند به سلامت در این فرودگاه ها پیاده شوند.

درحمله به هلند، چتربازان آلمانی نقشی مهم در جداکردن شهرها داشتند. در بلژیک نیز آنها چند پل حیاتی و دژ استراتژیک ابن مائل را تصرف کردند. این قلعه دارای 18 موضع توپخانه بود و 1000سرباز به همراه مواضع مسلسل، میدانهای مین، سیمهای خاردار، خندق از آن حفاظت می کردند. در روز10می 1940، 78 چترباز آلمانی بر روی سقف این دژ فرود آمدند و با منفجرکردن توپها و تیراندازی از بالا به سمت سربازان بلژیکی به مدافعین اجازه ندادند تا از امکانات دفاعی این دژ استفاده کنند. این چتربازان قبلا در یک ماکت به اندازه اصلی دژ، تمرینهای خود را انجام داده بودند. نتیجه عملیات هوابرد چتربازها حیرت آور بود؛ تلفات آنها تنها 6کشته و 20مجروح بود. روز بعد که نیروی زمینی آلمان سررسید صدها تن از مدافعین بلژیکی درون دژ چاره ای جز تسلیم شدن نداشتند.

یک سال بعد، آلمانها برای حمله به جزیره کرت از نیروی چترباز استفاده کردند. این برای اولین بار در تاریخ بود که چتربازان وظیفه حمله و نابود کردن دشمن و رسیدن به تمام اهداف حمله را به تنهایی برعهده می گرفتند. در آن زمان، این بزرگترین عملیات هوابرد تاریخ به حساب می آمد. اگرچه کرت پس از نبردی سنگین سقوط کرد و این حمله به افسانه های نظامی پیوست اما آلمانها تلفات سنگینی دادند -در حدود25%- و بدین سبب هیتلر علاقه خود را به این روش تهاجم از دست داد. به دستور هیتلر، چتربازان آلمانی را به روسیه فرستادند تا مانند سایر نیروهای پیاده نظام بجنگند.

به هرحال، بریتانیا این نبرد را به دقت مطالعه کرد. بدین سان آخرین عملیات بزرگ هوابرد آلمان تاثیر زیادی بر روی دکترین نظامی متفقین گذاشت و با پشتیبانی چرچیل بریتانیا به زودی صاحب یک لشکر هوابرد شد.

در ژوئن1940، چرچیل به کابینه جنگ نوشت:
"ما باید نیرویی شامل حداقل 5000نفر چترباز داشته باشیم... من قبلا چیزهایی در مورد این نیرو شنیده ام اما من باور دارم که آنها در مقیاسی کوچک عمل می کنند. در تابستان با تمرین دادن به چنین نیرویی باید برتری بوجود آید که کسی نتواند آنها را نادیده بگیرد و در ضمن تکانی به نیروهای مدافع از وطن نیز وارد شود."

سرگرد جان راک از گروه مهندسی رزمی سلطنتی موظف شد تا یک واحد هوابرد انگلیسی را بوجود آورد. برخلاف آلمانها، چتربازان بریتانیایی قسمتی از نیروی زمینی بودند. پایگاه واحدهای سرگرد راک در رینگ وی منچستر بود و او مجبور بود که با کمترین تدارکات کارخود را پیش ببرد. اولین هواپیماهایی که او از آنها بهره برد، بمب افکنهای وایتلی بودند که برجک مسلسل انتهایی آنها را برداشته بودند و چتربازان می توانستند از آنجا بیرون بپرند.
بریتانیایی ها اولین نمایش چتربازان خود را در نوامبر 1940توسط 4 فروند بمب افکن وایتلی -که 50 چترباز را حمل می کردند- انجام دادند. در همان ماه، ژنرال برونینگ به عنوان افسر فرمانده نیروهای هوابرد منصوب شد. درانتهای دسامبر1940، همه چیز آماده بود تا اولین لشکرهوابرد بریتانیا تشکیل شود. مشخصه آنها کلاه قرمز و سردوشی با نشان اسب بالدار بود. در سال 1944، نیروهای هوابرد بریتانیا در سپاه اول هوابرد به فرماندهی ژنرال برونینگ متمرکز شدند.

اولین عملیات هوابرد بریتانیا در دهم فوریه 1941 در ایتالیا انجام شد. در 27فوریه یک رادار ساحلی آلمان در سواحل فرانسه مورد هجوم چتربازان برتیانیا قراگرفت و آنها لوازم الکترونیکی آن را برای بررسی بیشتر با خود باز کرده و به انگلستان بازگرداندند.

در سال1939،در آمریکا بحث از ایجاد یک تیپ چترباز در سرفرماندهی پیاده نظام شروع شده بود. در ژوئن1940 یک آزمایش از چتربازان، تحت کنترل پیاده نظام انجام شد. سرگرد ویلیام لی هدایت این مانور را برعهده داشت. در پاییز1940، یک گردان چترباز در ایالات متحده تشکیل شد و در فورت بنینگ جورجیا یک مدرسه چتربازی ایجاد شد. آمریکایی ها مانند بریتانیایی ها استفاده از گلایدر برای رساندن چتربازان به منطقه پرش را تجربه کردند. لشکرهای هشتاد و دوم و صدو یکم هوابرد که اولین لشکرهای چترباز آمریکا بودند در سال 1942 تشکیل شدند.

اولین عملیات هوابرد آمریکا در 15 نوامبر 1942 در شمال آفریقا و عملیات هوابرد بعدی آنها در سیسیل انجام شد. در 13 جولای1943 بیش از 112 هواپیما و 16فروندگلایدر 1856 چترباز را از شمال آفریق به ایتالیا بردند تا آنها پل پریموسول و ارتفاعات اطراف آن را تصرف کنند و راهی برای عبور ارتش هشتم بگشایند. آتش سنگین ضدهوایی بیشتر هواپیماها را ساقط کرد و تنها 295 نفر توانستند به پل حمله کنند. اما تیپ چهارم چترباز آلمان حمله کرد و پل را از آنها بازپس گرفت. آنها توانستند تا رسیدن ارتش هشتم ارتفاعات را نگه دارند اما عملیات آنها در حقیقت یک شکست بود.

پس از آن در ماه سپتامبر 1943در حوزه اقیانوس آرام فرود با چتر انجام شد اما عملیات هوابرد درمقیاس بزرگ اولین بار در سپتامبر 1943 در سالرمو انجام شد که به علت سازماندهی ضعیف به فاجعه تبدیل شد. آخرین عملیات هوابرد بزرگ آمریکایی ها در سال 1945 در جزایر فیلیپین انجام شد.

لشکرهای هوابرد بریتانیا و آمریکا به استعداد 9000 سرباز بودند. بیشتر تمایل بود که چتربازان تجهیزات سبکی داشته باشند که توانایی حرکت آنها در میدان افزایش یابد. این امر آنها را در هنگامی که بر روی زمین با تانک یا ادوات زرهی برخورد می کردند در وضعیت بدی قرار میداد. تلفات چتربازان در حال فرود آلمان در حمله به کرت به آنها این درس را داده بود که در مکانهایی که برای مقابله با حملات هوابرد آمادگی دارند باید منتظر تلفات سنگینی باشند.

چتربازان در روز حمله به نرماندی در مقایسه با دیگر نیروهایی که در ساحل پیاده شدند -به غیراز ساحل اوماها- تلفات بی اندازه نامناسبی داشتند. وظیفه نیروی چترباز حفاظت از جناحین نیروهایی بود که در ساحل پیاده شده بودند. نیروهای چترباز و گلایدر سوار بریتانیا در جناح شرقی پیاده شدند و پل پگاسوس را به خوبی پوشش دادند اما چتربازان لشکرهشتاد و دوم و صد و یکم هوابرد آمریکا به خاطر هوای بد پراکنده شدند و برای تصرف آتشبار توپخانه مارویل در جناح غرب تلفات زیادی دادند.

در عملیات مارکت گاردن عملیات هوابرد به مانع برخوردکرد. 35000نفر در طی این عملیات هوابرد در عمق 100 کیلومتر پشت خط مقدم آلمان فرود آمدند تا پلهای حیاتی بر روی رودخانه هایی را تصرف کنند که متفقین را مستقیما به داخل خاک آلمان هدایت می کردند. لشکر اول هوابرد بریتانیا، لشکرهای هشتاد و دوم و صد و یکم هوابرد آمریکا و تیپ اول مستقل هوابرد لهستان در این عملیات شرکت کردند اما ضدحمله شدید آلمانها متفقین را از رسیدن به اهدافشان بازداشت.

تجربه عملیات مارکت گاردن باعث شد تا درعملیات وارسیتی واحدهای چترباز تنها چندصد متر جلوتر از خطوط مقدم نیروهای خودی فروریخته شوند که بتوانند به سرعت با هم الحاق کنند. تلفات نیروهای زمینی زیاد نبود اما خسارت زیادی به نیروهای چترباز وارد شد. در این عملیات چتربازان ارتفاعات مشرف به رود راین را نگه داشتند تا از نیروهای پیاده نظام که در حال عبور از رودخانه بودند پشتیبان کنند. از چتربازها انتظار می رفت که با هر حمله آلمان که سرعت عبور نیروها از رودخانه را کم کند مقابله کنند.

موفقیت متفقین در تصرف یک فرودگاه در برمه ناشی از استفاده همزمان از نیروهای زمینی و هوابرد بود. در غرب اروپا سرعت پیشروی متفقین به اندازه ای زیاد بود که زمان کافی برای کشیدن نقشه و همکاری حجم انبوهی از حملات هوابرد انجام پذیر نبود.

ژاپن نیز دارای چند واحد چترباز در نیروی دریایی و حداقل یک تیپ چترباز در نیروی زمینی بود و در چندعملیات کوچک درسال1942 از آنها در سوماترا و تیمور استفاده کرد.

در چند مورد نیز -هم در اروپا و هم در اقیانوس آرام- از چتربازان مانند نیروهای معمولی پیاده نظام استفاده شد. در طی نبرد "بولگه" ژنرال آیزنهاور از 3 گردان چترباز برای مقابله با ضدحمله آلمانها چون نیروهای پیاده نظام استفاده کرد. در فیلیپین، لشکر11هوابرد آمریکا مانند سربازان معمولی جنگیدند.
پس از جنگ جهانی دوم و با اختراع هلیکوپتر، استفاده از هواپیماهای گلایدر در عملیات هوابرد منسوخ شد. هلیکوپترها می توانستند در مکانی کوچک فرود آمده و با سرعت به سوار کردن نفرات بپردازند در صورتی که هواپیماهای گلایدر را باید توسط هواپیمایی دیگر تا منطقه فرود یدک می کشیدند و آنها نیاز به یک باند یا زمینی مسطح برای فرود آمدن داشتند. در ضمن، این هواپیماها توان برخواستن از زمین را به تنهایی نداشتند و در صورت شکست عملیات نیروهای پیاده شده از این گلایدرها یا باید تا پای جان می جنگیدند و یا تسلیم دشمن می شدند اما هلیکوپترها را می توانستند برای خارج کردن نیروهای محاصره شده و یا پشتیبانی هوایی از نیروهای عمل کننده فراخواند.

اما بر خلاف عملیات هوابرد توسط گلایدر، نیروهای چترباز در اکثر نیروهای نظامی مدرن جهان گسترش پیداکردند. در درگیریهای پس از جنگ جهانی دوم، بکارگیری چترباز در نبردها گاه قرین موفقیت و گاه فاجعه آمیز بود.

فرانسویان در نوامبر1951 در ویتنام با استفاده از نیروی چترباز هوابین را تصرف کردند اما نیروهای ویت مینه آنها رامجبور به عقب نشینی از آنجا کردند. هر دو طرف حدود 5000نفر را در طی این عملیات از دست دادند. در نوامبر1953، فرمانده نیروهای فرانسه در ویتنام، 1800چترباز گردانهای اول و دوم هوابرد خود را در دین بین فو پیاده کرد. چتربازان فرانسوی خود را درمیان مانعی از دره ها و جنگلها یافتند. ظاهرا عملیات فرانسوی ها موفقیت آمیز بود و آنها با کمک نیروهای تایلندی و لژیونر خارجی فرانسه شروع به محکم کردن مواضع خود نمودند اما آرامش آنها زیاد طول نکشید و درحدود 5 ماه بعد ژنرال جیاپ حمله مشهور خود را به استحکامات دین بین فو انجام داد. این نبرد آخرین و بزرگترین نبرد فرانسه و ویتنام بود. 57 روز در جهنم آغاز شده بود. نتیجه نبرد دین بین فو، حداقل 2200نفر کشته و اسرای زیاد برای مدافعین و شکستی فاحش برای ارتش فرانسه بود. پس از شکست سهمگین دین بین فو برای فرانسه چاره ای جز ترک ویتنام باقی نمانده بود. به غیر از هندوچین، فرانسه در جنگ استقلال الجزایز نیز در برابر نیروهای مردمی الجزایر از نیروهای چترباز بهره برد.
آمریکا در اکتبر سال 1950و در جریان جنگ کره تعداد 4100 سرباز به همراه ماشینهای سبک و تجهیزات را در 40کیلومتری پایتخت کره شمالی پیاده کرد تا از فرار رهبران کره شمالی به سمت چین جلوگیری کند و اسرای خود را از دست کره شمالی نجات دهد.

در جنگ سوئز کشورهای انگلیس، فرانسه و اسرائیل به صورت گسترده از نیروی چترباز استفاده کردند. این عملیات را می توان تا آن زمان، بزرگترین عملیات هوابرد پس از جنگ جهانی دوم دانست. بریتانیا در روز پنجم نوامبر1956 اقدام به پیاده کردن یک گردان چترباز در فرودگاه الجمیل کرد که توانستند با موفقیت آنجا را پاکسازی کنند و برای فرود هواپیماهای پشتیبانی امن گردانند. هماهنگ با آنان 500چترباز از هنگ دوم چترباز فرانسه -که با شتاب از الجزایر اعزام شده بودند- به همراه تعدادی از مهندسین رزمی دسته مستقل چترباز اقدام به تصرف الرسوا کردند. در بعد از ظهر همان روز 522 چترباز از هنگ اول چترباز لژیون خارجی فرانسه در نزدیکی بندر فواد فرود آمدند. چتربازان فرانسوی توسط هواپیماهایی که از ناوهای هواپیمابر برخواسته بودند پشتیبانی شدند ولی در انتها10 کشته و 30 زخمی برجای گذاشتند. سرنوشت این عملیات نه در جبهه های نبرد بلکه توسط قطعنامه سازمان ملل و اولتیماتوم شوروی و آمریکا تعیین شد.

اسرائیل سازماندهی نیروی چترباز خود را با 50 سرباز -که به صورت کاملا محرمانه در پایگاهی در چکسلواکی آموزش دیدند- شروع کرد. در سال 1956 و با آغاز جنگ سوئز استعداد این نیرو به یک لشکر چترباز شامل 4 تیپ رسید. لشکر 202چترباز اسرائیل دارای گردان مهندسی، خمپاره اندازهای 120میلیمتری، 40 خودرو نیم شنی بودند و می توانستند به صورت مستقل عملیات کنند. در جنگ سوئز -29 اکتبر 1956- یک گردان چترباز -شامل 395 چترباز- را توسط 16 فروند هواپیمای داکوتا در گذرگاه استراتژیک متلا پیاده کردند. هواپیماهای انگلیسی و فرانسوی شبانه در کنار چتربازان اسرائیلی فرود آمدند و دو تفنگ ضد تانک 106 میلیمتری 2 قبضه توپ 120 میلیمتری و 8 جیپ را برای آنها پیاده کردند. این گردان با ایجاد سنگر منتظر ماند تا بقیه لشکر چترباز که به صورت زمینی پیشروی می کردند با آنها الحاق کنند. موفقیت چتربازان اسرائیلی بیشتر مدیون عکس العمل کند و نامناسب مدافعین مصری بود تا توان رزمی و تاکتیکی آنها. پس از آن، از چتربازان اسرائیلی بیشتر به عنوان پیاده مکانیزه و یا در عملیاتهای هلی بورن بکارگرفته شدند وعملیات متلا در حقیقت تنها عملیات بزرگ هوابرد اسرائیل تا کنون بوده است.

در سال 1965 و در طی جنگ دوم هند و پاکستان اولین عملیات هوابرد توسط کشورهای آسیایی انجام شد. 200 کوماندوی پاکستانی برای خرابکاری در فرودگاه های هند فرودآمدند. تنها در حدود یک دوجین از آنان زنده به پاکستان بازگشتند و بیشتر آنها اسیر یا کشته شدند. در جنگ بعدی دو کشور در سال 1971، هندیها بودند که از نیروهای چترباز خود در شرق و غرب استفاده کردند. در 11 دسامبر چتربازان گروه 130 به صورتی سودمند از عقب نشینی و تجمع مجدد ارتش پاکستان جلوگیری کردند و به صورتی موثر در سقوط داکا مشارکت کردند. کوماندوهای چترباز نیز مهارت بی همتایشان را در هجوم برق آسای خود در حوزه رود سند وکشمیر به نمایش گذاشتند.

تنها عمیات چتربازی در جنگ ویتنام درعملیات جانکشن سیتی در فوریه1967 روی داد. در این عملیات 845نفر چترباز شرکت کردند.

بریتانیا در عملیات بازپس گیری جزایر فالکلند در سال 1982، به صورتی موثر از چتربازان خود استفاده کرد.

آمریکا در عملیات تهاجم به گرانادا در سال 1983 از هنگ 75رنجر و در تهاجم به پاناما در سال1989 از لشکر هشتاد و دوم هوابرد و پس از آن در افغانستان و عراق از نیروی چترباز به صورتی محدود استفاده کردند.

از دیدگاه تاکتیکی بسیاری از فرماندهان ارشد، نقش نیروی چترباز را به سادگی در تصرف نقاط کلیدی -مانند پلها و فرودگاه ها- و نگهداری از آنها تا لحظه رسیدن قوای کمکی زمینی می دانند. از نیروی چترباز زمانی استفاده می شود که بمباران هوایی نتواند اهداف نظامی مورد نظر را تامین کند. نگه داشتن یک پل برای عبور نیروهای خودی درمقایسه با منفجر کردن آن، امکانات بهتری در اختیار نیروهای نظامی می گذارد.
در حال حاضر کشورهای آمریکا، روسیه و چین بزرگترین نیروهای چترباز را در دنیا دراختیار دارند اما استفاده گسترده از نیروی چترباز -همانند جنگ دوم جهانی- دیگر کاربردی ندارد و با توجه به پیشرفتهای تکنولوژیکی در ساخت هلیکوپتر و پیشرفتهای تاکتیکی در عملیات هوابرد بیشتر عملیات هوابرد توسط هلیکوپترها انجام می شوند. اما این امر به معنی منسوخ شدن نیروی چترباز نیست و هنوز هم نیروهای نظامی پیشرفته با درس گرفتن از تاریخ نبردها، درحال بکارگیری نیروهای نخبه چترباز و استفاده مناسب از آنها در نقاط حساس و تعیین کننده نبردها می باشند.
سرهنگ مک دانل: "درتمام حملات هوابرد اجرا شده در طی جنگ دوم جهانی تنها یک حمله را می توان قاطع دانست و آن تهاجم آلمان به جزیره کرت بود. ناگزیر این سوال مطرح می شود که آیا نیروی چترباز برای ارتشهای مدرن ضروری اند یا تجملاتی غیرضروری."