صفحه 2 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 117

موضوع: درددل هاي عاشقانه

  1. #11

    پیش فرض

    گاه سکوت یک دوست معجزه می کند و تو می اموزی همیشه بودن در فریاد زدن نیست....

  2. #12
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/12/27
    محل سکونت
    شهر باران
    نوشته ها
    188

    پیش فرض

    خودم كوتاه
    شعرهام كوتاه تر
    و كوتاه تر از همه
    لحظه هاي با هم بودنمان . . ..

  3. #13

    پیش فرض

    نبودن هیچکس سخت نیست ، فراموش کردن یک بودن سخت است.

  4. #14

    پیش فرض

    در صفحه شطرنج زندگی همه مهره هایم ،مات مهربانی تو شد و من قلبم را به تو باختم
    ویرایش توسط *sadaf* : 2012/01/07 در ساعت 15:24

  5. #15

    پیش فرض

    انسان ها به ناگهان شکسته نمیشوتد ، این ما هستیم که دیر به دیرنگاهشان میکنیم
    ویرایش توسط *sadaf* : 2012/01/07 در ساعت 15:24

  6. #16

    پیش فرض

    مهربانی تزىین لحظاست ، برای مهربانیت جوابی جز دوست داشتنت نیست....

  7. #17
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/12/27
    محل سکونت
    شهر باران
    نوشته ها
    188

    پیش فرض

    گوشهایم را می گیرم...
    و چشم هایم را می بندم...
    و زبانم را گاز می گیرم..
    ولی...
    حریف افکارم نمی شوم...
    چقدردردناک است...
    فهمیدن ...!

  8. #18
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/12/27
    محل سکونت
    شهر باران
    نوشته ها
    188

    پیش فرض


    گاهــے فعل هـــا
    چنــان سریع ماضــے مــے شوند
    کــه باور نمــے کنـــے
    مــے گوینــد...مـے گفت
    مــے شود...شــد
    ...مــے رفت...رفت
    و رفت...
    و دیگر هیچ گــــــاه
    بـــاز نخواهـــد گشتــــ

  9. #19
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/12/27
    محل سکونت
    شهر باران
    نوشته ها
    188

    پیش فرض

    در هر نگاهت صد حرف بود و صد
    ولی من هرگز نفهمیدم حرف حقیقی ات
    تو می خواستی بروی و من
    می خواستم بمانم با تو
    برای همیشه
    ولی تو رفتی و من
    تنها شدم
    برای همیشه

  10. #20
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/12/27
    محل سکونت
    شهر باران
    نوشته ها
    188

    پیش فرض

    تو کجایی سهراب؟

    آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند...

    وای سهراب کجایی آخر؟...

    زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند !

    تو کجایی سهراب؟

    که همین نزدیکی عشق را دار زدند,

    همه جا سایه ی دیوار زدن !

    وای سهراب دلم را کشتند....!!!!

صفحه 2 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •