صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22

موضوع: روزشمار سفر * کاروان عشق *

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض



    [SIZE=2] 7 محرم الحرام سال 61 هجري قمري


    نامه عبيدالله بن زياد به عمر بن سعد مبني بر سختگيري بر امام حسين(ع)



    پس از آن كه عمر بن سعد وارد كربلا گرديد، پيكي به نزد امام حسين(ع) فرستاد و از آن حضرت پرسش كرد، كه به چه منظوري به اين ديار

    روي آورده است و امام حسين(ع) در پاسخش فرمود: آمدن من به اين سرزمين به خاطر دعوت همشهري هاي شما بوده است، كه با

    ارسال هزاران نامه، مرا به سوي خود خواندند. هم اينك اگر از ادامه حركت من ناخرسنديد، من اصراري بر آن ندارم و حاضرم برگردم.

    عمر بن سعد، پس از دريافت پاسخ امام حسين(ع)، دلگرم و به ايجاد صلح و سازش اميدوار گرديد.



    از آن پس ميان امام حسين(ع) و عمر بن سعد، پيام هاي ديگري نيز مبادله و موجب فروكش كردن حساسيت هاي ابتدايي و كاستن

    خصومت طرفين شد.

    امّا عبيدالله بن زياد، عامل يزيد بن معاويه در كوفه، كه بر جريان كربلا و نحوه رفتار عمر بن سعد با امام حسين(ع) إشراف و نظارت داشت،

    حاضر به مصالحه و پايان ماجرا بدون خون ريزي نبود و تلاش مي كرد كه اين أمر را سخت تر و حادتر نمايد.



    بدين جهت، در هفتم محرم نامه اي براي عمر بن سعد نوشت و به وي دستور داد كه بر امام حسين(ع) سخت گيرد و ميان وي و آب فرات

    حايل گردد و نگذارد كه آن حضرت و يارانش از رود فرات استفاده كنند، تا در فشار قرار گرفته و تسليم گردند.

    عمر بن سعد كه به خاطر دلبستگي به حكومت "ري" ، حاضر به انجام هر كاري شده بود، فرمان عبيدالله را بي درنگ به اجرا در آورد و

    عمرو بن حجّاج زبيدي را با پانصد سواره نظام، موكل آب فرات نمود، تا از دسترسي ياران امام حسين(ع)، به شريعه فرات جلوگيري نمايد.

    سپاهيان عمر بن سعد از روز هفتم محرم، با شدت تمام از آب فرات مراقبت كرده و مانع دستيابي ياران امام حسين(ع) به آن شدند.



    وليكن علي رغم سخت گيري و تلاش پي گير آنان، ياران امام حسين(ع) تا شب عاشورا از تاريكي شب استفاده كرده و خود را به رود فرات

    رسانيده و آب خيمه ها را تامين مي كردند. حضرت عباس بن علي(ع)، كه در دليري، غيرت و وفاداري، ضرب المثل دوستان و دشمنان بود،

    در آب رساني خيمه ها پيش گام و بسيار كوشا بود.(1)


    ــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــ

    نك: الارشاد (شيخ مفيد)، ص 434؛ بحار الانوار (علامه مجلسي)، ج 44، ص 315 و ص 389؛ كشف الغمه
    (علي بن عيسي اربلي)، ج2، ص 226 و منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج1، ص 335

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض



    8 محرم الحرام سال 61 هجري قمري


    ديدار امام حسين(ع) با عمر بن سعد



    پس از آن كه به دستور كتبي عبيدالله بن زياد، آب فرات بر روي امام حسين(ع) و يارانش بسته شد، وضعيت نگران كننده اي ميان سپاه

    امام حسين(ع) و سپاه عمر بن سعد پديد آمد و احتمال بروز جنگ و خون ريزي را، هر ساعت قوي تر مي كرد.

    امام حسين(ع) براي كاستن حساسيت هاي دو سپاه و ايجاد تفاهم ميان طرفين، خواستار ملاقات خصوصي با عمر بن سعد، فرمانده

    سپاهيان عبيدالله بن زياد گرديد.



    عمر بن سعد از پيشنهاد امام حسين(ع) استقبال كرد و در شب هشتم محرم، در خيمه اي ميان دو لشكر گاه، تشكيل جلسه داده و تا

    پاسي از شب با هم گفت و گو كردند. سپاهيان از متن گفت و گو آن دو بي خبر بودند، ولي همين مقدار مي دانستند كه آنان به توافق

    هاي تازه اي رسيده اند. (1)



    ابومخنف روايت كرده است كه ملاقات آن دو، تنها يك بار نبود، بلكه آنان سه يا چهار بار با يكديگر ملاقات و گفت و گو كردند.(2)

    عمر بن سعد، كه حوادث كربلا را پي در پي براي عبيدالله بن زياد گزارش مي كرد، پس از ملاقات با امام حسين(ع) نامه اي رضايت بخش

    براي عبيدالله ارسال كرد و در آن، يادآوري كرد: خداوند متعال، نائره جنگ ما را خاموش و أمر امت را اصلاح نمود. زيرا حسين بن علي(ع)

    هم اينك حاضر است از همان جايي كه آمده است، برگردد و يا به سوي يكي از مرزهاي كشور برود و بسان ساير مسلمانان زندگي كند.

    نه از او بر ضد ما و نه از ما بر ضد او چيزي در ميان نباشد، و يا به جانب شام نزد يزيد بن معاويه رفته و اختلافش را با وي حل و فصل كند.

    اي عبيدالله! اين پيش آمد، هم مي تواند موجب خرسندي تو و هم موجب اصلاح امت باشد. (3)



    شايان ذكر است چيزهايي كه عمر بن سعد در اين نامه به آن ها اشاره كرد، برداشت هاي شخصي وي و يا مبالغه گويي اش براي آرام

    كردن عبيدالله و اصلاح ذات البين بود، تا از اين طريق زودتر غائله را پايان دهد و به حكومت "ري" دست يابد. زيرا امام حسين(ع) كه با هدف

    امر به معروف و نهي از منكر اقدام به قيام بر عليه باطل كرده بود، هيچ گاه به شخصي چون عمر بن سعد، چنين تعهدي نمي داد.




    ــــــــــــــــ پی نوشت ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــ

    1- بحار الأنوار (علامه مجلسي)، ج 44، ص 388

    2- معالم المدرستين (سيد مرتضي عسكري)، ج3، ص 103

    3- الارشاد (شيخ مفيد)، ص 437

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    (ادامه ...)


    هشتم محرم‌الحرام سال ‌۶۱ هجرى قمرى


    پيوستن اميه بن سعد طايى به ‏ياران امام


    در روز هشتم محرم‌الحرام سال 61 هجرى قمرى با اينكه سپاه امام حسين ‏‏(ع) در محاصره شديد قرار داشت، اميه بن سعد

    طايي خود را به ياران امام رساند.‏

    اميه بن سعد طايي از شهداي كربلا به شمار مي‌آيد و روز عاشورا ‏به نقلي در حمله اول شهيد شد. وي در سواركاري نامي،

    شجاعي از كوفيان و از اصحاب ‏اميرالمومنين (ع) بوده است و در جنگ صفين نيز حضور داشتند در اين روز عطش بار ‏ديگر بر

    همراهان امام (ع) غلبه كرد و عمربن حجاج به محاصره شريعه فرات مباهات ‏مي‌كرد و به حضرت زخم زبان مي‌زد.‏



    ابومخنف از زبيدي نقل كرده كه مي‌گفت: از عمروبن حجاج هنگامي كه نزديك اصحاب امام ‏‏(ع) شد شنيدم مي‌گفت: اي كوفيان!

    از ابن زياد و جمع خود دست نكشيد و در كشتن ‏كسي كه از دين بيرون رفته امام حسين (ع) و با امام خود يزيد مخالفت

    مي‌كند ترديد ‏نكنيد.



    امام فرمود: اي عمروبن حجاج! آيا مردم را بر من مي‌شوراني؟ آيا ما از دين خدا ‏بيرون رفته‌ايم و شما بر دين پايدار مانده‌ايد؟

    هان! به خدا سوگند، آنگاه كه جانهاي شما از ‏بدنها مفارقت كنند و بر اين اعمال خود بميريد، درخواهيد يافت كه كدام يك از ما

    از دين ‏خدا بيرون رفته و چه كسي به سوختن در آتش سزاوارتر است.‏



    با توجه به اينكه عطش بر امام و همراهان غلبه كرده بود، عبدالله بن حصين ازدي بر ‏محاصره فرات فخر مي‌ورزيدند عبدالله بن

    حصين ازدي كه مرگش دربجيله رخ داد، به ‏رويارويي امام آمده و گفت: اي حسين! آيا اين آب را نمي‌بيني كه همچون دل

    آسمان ‏مي‌درخشد؟! به خدا سوگند يك قطره از آن را نخواهي چشيد تا تشنه كام بميري! امام ‏فرمود: خدايا! او را از تشنگي

    بميران و او را هرگز نيامرز.



    حميد بن مسلم مي‌گويد: پس از ‏آن، او مريض شد و من به عيادتش رفتم سوگند به خدايي كه هيچ معبود به حقي جز او

    ‏نيست. او را ديدم كه پيوسته آب مي‌خورد و سيراب نمي‌شد، سپس آن را پس مي‌داد و ‏دوباره مي‌آشاميد و سيراب

    نمي‌شد. بدين گونه بود تا مرد.‏



    در پايان روز هشتم، حضرت سكينه (ع) فرزند اباعبدالله الحسين (ع) مي‌گويد مهتاب ‏فضاي خيمه امام را روشن كرده بود ديدم

    پدرم ميان جمعيت ايستاده و خطاب به ياران و ‏همراهان مي‌فرمايد: اي مردم! هر كدام از شما كه مي‌تواند بر تيزي شمشير

    و ضربات ‏نيزه‌ها صبر كند، با ما قيام نمايد وگرنه از ميان ما برود و خود را نجات دهد.



    سخنان امام به ‏پايان نرسيده بود كه ياران همگي صدا زدند سوگند به خدا چنين نخواهيم كرد، بلكه جان، ‏مال، زن و فرزندان

    خود را فداي تو خواهيم كرد.

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض



    9 محرم الحرام سال 61 هجري قمري


    ورود شمر بن ذي الجوشن به كربلا


    در برابر كاروان كم تعداد امام حسين(ع) و يارانش، كه اهل و عيالشان نيز همراه آنان بودند، عبيدالله بن زياد نيروهاي رزمي

    فراواني به كربلا اعزام كرد.



    وي، علاوه بر لشكر يك هزار نفري حرّ بن يزيد رياحي، چهار هزار تن به همراه عمر بن سعد، دو هزار نفر به همراه يزيد بن

    رَكاب كلبي،
    چهار هزار نفر به همراه حُصين بن نُمير سكوني، هزار نفر به همراه شبث بن ربعي، هزار نفر به همراه حجّار بن

    ابجر بجلي،
    سه هزار نفر به همراه مصار بن مزينه مازني، دو هزار نفر به فرماندهي شخص ديگر به كربلا اعزام كرد، تا با

    پيوستن به سپاه عمر بن سعد، جبهه سپاهيان يزيد را در برابر سپاهيان امام حسين(ع) تقويت و تحكيم نمايد.



    اما شرورترين نيروهاي عبيدالله بن زياد، لشكر شمر بن ذي الجوشن بود، كه به استعداد چهار هزار تن به قصد نبرد حتمي با

    اهل بيت پيامبر(ص) وارد سرزمين كربلا شد. ورود شمر به كربلا، مصادف بود با روز نهم ماه محرم. (1)

    هنگامي كه نامه رضايت بخش عمر بن سعد به دست عبيدالله بن زياد رسيده بود، شمر بن ذي الجوشن در مجلس وي حضور

    داشت و چون نظر عبيدالله درباره پيشنهاد عمر بن سعد، مبني بر مصالحه با امام حسين(ع) را مشاهده كرد، بر آشفت و به

    عبيدالله گفت: اي امير! آيا پيشنهاد او را پذيرفته اي؟ هم اينك حسين بن علي(ع) با پاي خود در سرزمين تو گام نهاد و در

    نزديكي تو مقيم گشت. به خدا سوگند، اگر امروز از تو رهايي پيدا كند، ديگر نمي تواني بر او دست يابي.



    در آن صورت، او عزيزتر و نيرومندتر گردد و تو ناتوان تر و خوارتر خواهي شد. پس او را رها مكن و در اختيارت بگير، در اين صورت

    هر تصميمي كه درباره اش بگيري مي تواني جامه عمل به پوشاني. (2)

    گفتار خصمانه و تحريك آميز شمر، اثر سويي در عبيدالله بن زياد به وجود آورد و نظرش را درباره امام حسين(ع) دوباره تغيير داد.



    بدين جهت، در همان ساعت، نامه شديد اللحني براي عمر بن سعد نوشت و به اين مضمون، به وي فرمان داد: يا از حسين

    بن علي(ع) براي يزيد بيعت بگير و يا بر او بتاز و سرش را از بدن جدا كن و تمام ياران وي را از دم تيغ و تير بگذران و بر بدن

    هايشان اسب بدوان. گرچه اسب تاختن بر بدن هاي آنان، فايده اي ندارد وليكن چون از زبانم جاري شده است، بايد به عمل آوري.



    سپس يادآور شد: اي عمر بن سعد! اگر آن چه را به تو فرمان داده ام انجام دهي، در نزد ما عزيز و سربلند خواهي بود و به

    آرزو و آمالت مي رسي، ولي اگر تمايلي براي نبرد با حسين بن علي(ع) نداري، از فرماندهي سپاه معزول و كارهاي سپاه را

    به شمر بن ذي الجوشن بسپار. (3)

    عبيدالله، اين نامه را به شمر سپرد و او را روانه كربلا نمود و وي را بر كردار و رفتار عمر بن سعد، مراقب ساخت.



    ـــــــــــــــــــ پی نوشت ـــــــــــــــــــــــــ ـــ

    1- الفتوح (ابن اعثم كوفي)، ص 891

    2- بحارالانوار (علامه مجلسي)، ج 44، ص 390

    3- الارشاد (شيخ مفيد)، ص 438؛ منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج1، ص 335

  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    ( ادامه ...)

    9 محرم الحرام سال 61 هجري قمري


    امتناع حضرت عباس(ع) و برادرانش از پذيرش امان نامه دشمن



    حضرت فاطمه، مكنّي به "اُمّ البنين" همسر اميرمؤمنان(ع)، داراي چهار فرزند دلاور و رشيد بود، كه همگي در ركاب برادر و

    امامشان حضرت ابي عبدالله الحسين(ع)
    در كربلا حضور داشتند.(1)


    حضرت عباس(ع)، كه بزرگترين آنان بود، از شهرت به سزايي برخوردار و به خاطر جمال زيبا، قامت رشيد، بهره مندي از دلاوري،

    غيرت و تعهد و تقوا، به "قمر بني هاشم" معروف و حضور وي در سپاه امام حسين(ع)، براي دشمنان اهل بيت(ع) بسيار

    سنگين و زجرآور بود.



    بدين جهت، دشمن در صدد برآمد، تا وي و برادرانش را از جبهه توحيدي امام حسين(ع) گسسته و به جبهه باطل اموي ملحق كنند.

    به همين منظور، شمر بن ذي الجوشن كلابي كه از قبيله ام البنين(س) بود، مأموريت يافت كه به حضرت عباس(ع) و سه تن از

    برادرانش امان نامه دهد. وي، در عصر روز تاسوعا (نهم محرم) به نزديكي خيمه گاه امام حسين(ع) رفت و با صداي بلند فرياد زد:

    خواهر زادگانم كجايند؟



    امام حسين(ع) كه منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهيد، اگر چه او فاسق است وليكن با

    شما قرابت و رابطه خويشاوندي دارد.

    حضرت عباس(ع) به همراه سه تن از برادرانش ( عبدالله، جعفر و عثمان ) در نزد شمر حضور يافته و از او پرسيدند:

    حاجت تو چيست؟



    شمر گفت: شما خواهر زادگان منيد. بدانيد تا ساعاتي ديگر شعله هاي جنگ برافروخته مي گردد و از ياران حسين بن علي

    (ع) كسي زنده نمي ماند. من براي شما امان نامه اي از عمر بن سعد آوردم. شما از اين ساعت در امان ما هستيد، مشروط

    بر اين كه از ياري برادرتان حسين(ع) دست برداشته و سپاهش را ترك كنيد.



    حضرت عباس(ع) كه كانون غيرت، حميت و وفاداري بود، بر او بانگ زد و فرمود: بريده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه

    تو. اي دشمن خدا!
    ما را فرمان مي دهي كه از ياري برادر و مولايمان حسين(ع) دست برداريم و سر در طاعت ملعونان و

    ناپاكان در آوريم. آيا ما را امان مي دهي ولي براي فرزند رسول خدا(ص) اماني نيست؟



    شمر از پاسخ دندان شكن فرزندان ام البنين(س)، نااميد و خشمناك شد و با سرافكندگي به خيمه گاه خويش برگشت. (2)

    برخي از روايات، به جاي شمر بن ذي الجوشن، شخصي به نام "عبدالله بن أبي محل بن حزام" برادرزاده ام البنين(س) را نام

    برده اند، كه براي حضرت عباس(ع) و برادرانش امان نامه برد، ولي با پاسخ منفي آنان روبرو گرديد. (3)

    به هر روي، سپاه عمر بن سعد از اين ترفند نيز طرفي نبست و نتوانست خللي در سپاه يكپارچه و مستحكم امام حسين(ع) به وجود آورد.



    ــــــــــــــــ پی نوشت ـــــــــــــــــــــــــ

    1- الارشاد (شيخ مفيد)، ص 342

    2- همان، ص 440؛ بحارالانوار (علامه مجلسي)، ج 44، ص 391

    3- معالم المدرستين (سيد مرتضي عسكري)، ج3، ص 105؛ الفتوح (ابن اعثم كوفي)، ص 895

  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    ( ادامه ...)

    9 محرم الحرام سال 61 هجري قمري


    فرمان حمله عمومي به خيام امام حسين(ع) از سوي عمر بن سعد



    هنگامي كه عمر بن سعد، فرمانده كل سپاه عبيدالله بن زياد، با دريافت نامه شديد الحن عبيدالله احساس خطر كرد و با آمدن

    شمر بن ذي الجوشن به كربلا، وي را رقيبي براي فرماندهي خويش مي ديد، با دستپاچگي تمام و بدون اطلاع قبلي، در

    عصر روز تاسوعا (نهم محرم) فرمان حمله عمومي به سوي خيمه گاه امام حسين(ع) را صادر كرد.



    وي با گفتن: "يا خيل الله اركبي و بالجنة ابشري"، سپاهيان خود را وادار به هجوم سراسري كرد و تلاش نمود تا كردار و رفتار

    خود را بايسته جلوه دهد و روحيات متزلزل سپاهيان خويش را تقويت كند، تا مبادا در نبرد با فرزندزاده رسول خدا(ص) دچار

    حيرت و سستي گردند.



    امام حسين(ع) كه در آن هنگام، در پيش گاه خيمه اش به شمشير تكيه داده و به استراحت مختصر پرداخته بود، با صداي

    خواهرش زينب كبري(س) بيدار گرديد و خيل عظيم سپاهيان دشمن را در روبروي خود مشاهده نمود، كه در حال پيش روي به

    سوي خيمه گاه وي بودند. آن حضرت، بي درنگ برادرش حضرت عباس(ع) را به همراه بيست تن از ياران فداكارش چون زهير

    بن قين و حبيب بن مظاهر
    به سوي سپاه دشمن فرستاد، تا از فرمانده آنان، علت تهاجم عمومي را جويا شوند.



    حضرت عباس(ع) و هيأت همراه، به سران سپاه عمر بن سعد نزديك شده و پيام امام حسين(ع) را ابلاغ كردند و آنان در پاسخ

    امام حسين(ع) گفتند: از امير عبيدالله بن زياد فرمان آمده است كه حسين بن علي(ع) يا در طاعت او در آيد و با او بيعت كند و

    يا هم اينك آماده نبرد سرنوشت ساز باشد.



    حضرت عباس(ع) پيامشان را به امام حسين(ع) رسانيد و از آن حضرت، كسب تكليف نمود. امام حسين(ع) به وي فرمود: از

    آنان بخواه كه امشب را صبر كرده و كار نبرد را به فردا واگذارند. زيرا دوست دارم شب آخر عمرم مقدار بيشتري به عبادت و

    نماز بپردازم و خدا مي داند كه من به راز و نياز با وي و نيايش در درگاهش چه قدر علاقمندم.



    حضرت عباس(ع) بار ديگر به سوي سپاه دشمن رفت و درخواست امام حسين(ع) را به آنان ابلاغ كرد. عمر بن سعد كه

    مظنون به مسامحه كاري بود و شمر را رقيب خود مي ديد، از درخواست امام حسين(ع) سر باز زد و گفت: براي حسين، ديگر مهلتي نيست!



    برخي از فرماندهان سپاه، زبان به اعتراض گشوده و گفتند: اي فرمانده! اگر كافران و مشركان از ما مهلت مي خواستند، ما

    دريغ نمي كرديم ولي از مهلت دادن به فرزندزاده رسول خدا(ص) امتناع مي كنيم؟



    عمر بن سعد در برابر اعتراض هاي متعدد ياران خويش مواجه گرديد و به ناچار درخواست امام حسين(ع) را پذيرفت و به وي

    پيام داد كه يك شب را به شما مهلت دادم، ولي بامدادان فردا اگر بر فرمان امير، سر اطاعت فرود نياوريد، فيصله كار را به

    شمشير مي سپارم. در اين هنگام، آرامش نسبي حاكم گرديد و هر دو سپاه به خيمه گاه خويش برگشته و منتظر فرا

    رسيدن روز بعد، يعني روز عاشورا شدند.(1)



    ــــــــــــــــــــ پی نوشت ـــــــــــــــــــــــــ ــــــ

    1- نك: الارشاد (شيخ مفيد)، ص 440؛ منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج1، ص 337

  7. #17
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض



    10 محرم الحرام سال 61 هجري قمري


    دور انديشي و تدبير امام حسين(ع) در شب عاشورا



    امام حسين(ع) پس از اطمينان از عدم حمله دشمن در عصر روز نهم محرم و در شب عاشورا، فرصتي يافت تا با يارانش به

    گفت و گو پرداخته و امور سپاه را تنظيم و به عبادت و تهجّد خود بپردازد و براي روز بعد، خود را از هر جهت آماده نمايد. در اين

    جا وقايع شب عاشورا را فهرست وار به استحضار مي رسانيم:



    1- خطبه امام حسين(ع).


    امام حسين(ع) در شامگاه روز تاسوعا، يارانش را در خيمه اي بزرگ گرد آورد و براي آنان خطبه اي خواند و در بخشي از آن

    فرمود: اما بعد، من ياراني باوفاتر و بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و خويشاونداني نيكوكارتر و به حقيقت نزديكتر از

    خويشاوندان خود نمي شناسم، خدا شما را از جهت من، پاداش نيك عطا فرمايد. ياران من! بدانيد يك امشب، بيشتر در اين

    جهان به سر نخواهيم كرد و فردا از دست اين مردم، جان به سلامت نخواهيم برد. من به شما اجازه مي دهم كه همگي از

    اين سرزمين بيرون رويد و من بيعت خود را از شما برداشتم و اينك شب تاريك است و شما مي توانيد با كمال آسودگي خود را

    از چنگال دشمن برهانيد.



    پس از سخنان آن حضرت، حاضران در مجلس از جمله برادران، فرزندان، برادر زادگان و عموزادگان آن حضرت، يكي پس از ديگري

    داد سخن داده و عرض كردند كه ما هرگز چنين نخواهيم كرد و تا زنده ايم، تو را تا آخرين قطره خونمان ياري خواهيم نمود.

    پيش از همه، برادرش حضرت عباس(ع) سخن گفت و وفاداري و پايداري خويش را ابراز داشت. سپس ساير ياران امام حسين

    (ع) به وي اقتدا كرده و هر كدام به نوعي وفاداري خويش را اعلام كردند و از تنها گذاشتن آن حضرت و رفتن از سرزمين كربلا امتناع نمودند.



    2- سفارش امام حسين(ع) به خواهرش زينب كبري(س).


    حضرت زينب(س) هنگامي كه متوجه حالات امام حسين(ع) گرديد و يقين حاصل كرد كه وي از دنيا قطع اميد كرد و آماده لقاي

    الهي
    شده است، بسيار نگران و سراسيمه شد و به نزد آن حضرت رفت و عرض كرد: اي كاش مرگ مرا در مي يافت و به

    زندگي ام پايان مي داد و من شاهد چنين روزي نبودم. امروز گويا مادرم فاطمه زهرا(س)، پدرم حضرت علي(ع) و برادرم

    حسن مجتبي(ع) از دنيا رفته اند. اي يادگار گذشتگان و سرپرست بازماندگان! تو چرا؟



    امام حسين(ع) خواهرش را دلداري داد و به وي فرمود: خواهرم! متوجه باش كه شيطان، حلم و بردباريت را از تو نربايد.

    خواهرم! آرام باش و از خدا بپرهيز و به اراده او خوشنود باش و بدان كه اهل زمين مي ميرند و آسماني ها باقي نمي مانند و

    غير خدا هر چه هست، از بين مي رود و جز ذات پاك باري تعالي كه موجودات را آفريد و مردم را مبعوث مي سازد و يكتاي بي

    همتا است، هيچ چيز ديگري برقرار نخواهد ماند. جدّم رسول خدا(ص)، پدرم، مادرم و برادرم كه از من بهتر بودند، همگي

    رفتند. بر من و هر مسلماني لازم است از آنان پيروي كرده و به راه آنان برويم.


    آن حضرت، با بياني شيوا و آرام بخش، خواهرش را تسلي داد و بر قوه صبر و حلمش افزود و براي هميشه وي را آرام نمود.



    3- تنظيم امور خيمه گاه.


    امام حسين(ع) كه تجربيات ارزنده اي از نبرد با دشمنان داشت، با همان ياران اندك خود، تمام جوانب جنگ و دفاع بايسته را

    ملحوظ مي داشت و از پيش براي آن تصميمات لازم را اتخاذ مي كرد.

    آن حضرت، براي دفاع بهتر و روان تر در برابر تهاجم احتمالي دشمن، دستور داد كه خيمه ها را به يكديگر نزديك كرده و با طناب

    هاي محكم آن ها را به هم پيوند دهند و در اطراف خيمه ها خندقي حفر كرده و آن ها را از خار و هيزم انباشته كنند، تا در

    هنگام هجوم دشمن از سه طرف آنان را با خندق هايي شعله ور مواجه كرده و از يك طرف با نيروهاي تدافعي خويش در برابر

    دشمن ايستادگي كنند.


    اين تصميم و تدبير آن حضرت، بسيار اثر بخش و كارساز بود. زيرا بارها دسته هايي از اراذل و گروه هاي جنايت پيشه سپاه

    عمر بن سعد، قصد هجوم به خيمه گاه امام حسين(ع) را نمودند ولي با انبوهي از آتش مواجه شده و از ادامه كار خود

    منصرف گرديدند.



    4- عبادت و تهجّد.


    شب عاشوار به عنوان آخرين شب زندگاني امام حسين(ع) و ياران وفادارش، براي آنان بسيار با ارزش و مغتنم بود. آنان از اين

    شب، بيشترين و بهترين بهره هاي معنوي و عرفاني را تحصيل كرده و تا بامدادان روز عاشورا به راز و نياز، مناجات، نماز و

    قرائت قرآن پرداختند و روح و روان خود را با تهجّد و شب زنده داري صيقل داده و براي شهادت در راه خدا آماده كردند. (1)




    ـــــــــــــــ پی نوشت ـــــــــــــــــــــــــ ـــ

    1- نك: الفتوح (ابن اعثم كوفي)، ص 901؛ الارشاد (شيخ مفيد)، ص 442؛ لهوف سيد بن طاووس، ص 109



  8. #18
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض



    10 محرم الحرام سال 61 هجري قمري


    عاشورا (دهم محرم)، واقعه جانگداز كربلا



    اين روز، پُر آوازه ترين روز سال و خاطره آميزترين روز تاريخ بشري است. در اين روز بزرگ، پاي مردي، فداكاري و سربلندي گروه

    اندكي از انسان هاي به خدا پيوسته در برابر خيل عظيم و كثير دشمنان و جنايت پيشه گان به نمايش درآمد.

    اين روز، روز فداكاري امام حسين(ع) و ياران باوفاي وي مي باشد و تا ابد به آنان تعلق خواهد داشت.

    در اين روز، حوادث و رويدادهاي مهمي در سرزمين كربلا به وقوع پيوست كه براي هميشه در تاريخ انسان ها ثبت و درج خواهد ماند.

    در اين جا به طور گذرا به اهم رويدادهاي عاشوراي سال 61 قمري اشاره مي كنيم:



    1- تنظيم صفوف سپاه


    امام حسين(ع) پس از نماز صبح عاشورا، سپاه كم تعداد خود را كه متشكل از 32 تن سواره و 40 تن پياده بودند، به سه دسته

    تقسيم كرد. دسته اول را در بخش ميمنه به فرماندهي زهير بن قين، دسته دوم را در بخش ميسره به فرماندهي حبيب بن

    مظاهر
    و دسته سوم را در قلب سپاه به فرماندهي خود آن حضرت تقسيم بندي كرد. هم چنين آن حضرت، بيرق سپاه را به

    برادرش حضرت عباس بن علي(ع) واگذارد و نيروهاي خود را در جلو و خيمه گاه را در پشت سر آنان قرار داد.

    عمر بن سعد نيز فرماندهي ميمنه سپاه خود را به عمرو بن حجّاج، فرماندهي ميسره را به شمر بن ذي الجوشن، فرماندهي

    سواره نظام را به عروة بن قيس و فرماندهي پياده نظام را به شبث بن ربعي واگذاشت و بيرق سپاه را به دست

    غلامش "دريد" سپرد.



    2- موعظه هاي امام حسين(ع)


    امام حسين(ع) پيش از آغاز نبرد، بارها براي اندرز سپاه كفر پيشه دشمن، پيش قدم شد و با بيان خطبه هايي روشن گر، آنان

    را به حفظ آرامش و عدم خون ريزي دعوت كرد و از جنگ و مبارزه بازداشت.

    آن حضرت، علاوه بر خود، برخي از ياران خويش را نيز در اين روز به نزد سپاهيان عمر بن سعد فرستاد و از طريق آنان، اين

    سپاه گمراه را به هدايت و حقانيت دعوت كرد.



    3- ندامت حرّ بن يزيد


    حرّ بن يزيد كه از فرماندهان سپاه عمر بن سعد و از دلاوران و دلير مردان عرب بود، روز عاشورا پيش از آغاز درگيري رسمي،

    پشيمان شد و به سپاه امام حسين(ع) پيوست. با اين كه وي نخستين كسي بود كه راه را بر امام حسين(ع) بسته و با اجبار

    و اكراه، آن حضرت را به سوي سرزمين كربلا گسيل داشت، با اين حال، مورد پذيرش اباعبدالله الحسين(ع) قرار گرفت و آن

    حضرت، توبه اش را پذيرفت و او را در جمع يارانش قرار داد.

    پيوستن حرّ بن يزيد و تعدادي از سپاهيان عمر بن سعد به سپاهيان امام حسين(ع)، دودلي و سردرگمي بسياري از كفر

    پيشه گان را به دنبال داشت و حالت عجيبي در ميان سپاهيان عمر بن سعد به وجود آورد.



    4- هجوم سراسري دشمن


    عمر بن سعد كه تاب پيوستن افراد ديگري به سپاه امام حسين(ع) را نداشت، لشكريان خود را به جنبش درآورد و دستور

    حمله عمومي داد. در اندك مدتي دو سپاه به هم نزديك شده و نبرد سختي آغاز گرديد.

    هر يك از ياران امام حسين(ع) با ده ها تن از سپاه دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت و هيچ سستي و ترديدي در وي

    ملاحظه نمي شد و اين روحيه بالاي رزمي و اعتقادي قوي، براي دشمن سنگين و كمرشكن بود.

    در اين نبرد، حدود پنجاه تن از ياران امام حسين(ع) و صدها تن از سپاه دشمن كشته شدند.



    5- نبرد انفرادي


    دشمن كه از نبرد سراسري و تهاجمي، نتيجه اي نگرفته بود، به تدريج به سوي نبرد انفرادي روي آورد.

    زيرا اگرچه سپاه عمر بن سعد جملگي براي نبرد با امام حسين(ع) آمده بودند، ولي در ميان آنان مردان زيادي بودند كه جنگ با

    فرزندان رسول خدا(ص) را روا نداشته و به اكراه و اجبار در سپاه عمر بن سعد قرار گرفته بودند. بدين جهت در كار نبرد عمومي

    و هجوم سراسري تعلل مي ورزيدند و عمر بن سعد را در رسيدن به مقاصد پليدش ناكام گذشته بودند.

    در اين مرحله نيز تعدادي از سپاهيان امام حسين(ع) كشته شدند.



    6- نماز ظهر عاشورا


    ابوثمامه صيداوي در گرما گرم نبرد، به امام حسين(ع) نزديك شد و به آن حضرت عرض كرد، كه وقت زوال فرا رسيده است.

    امام حسين(ع) كه به نماز اهميت ويژه اي مي داد، دستور داد جنگ را متوقف كرده و همگي به نماز پردازند.

    دشمنان كه به نماز اهميت چنداني نمي دادند، آن حضرت و يارانش را در حال نماز نيز مورد هجوم ناجوانمردانه قرار داده و با

    پرتاب تير آنان را نشانه مي گرفتند.

    عبدالله حنفي كه خود را سپر امام حسين(ع) قرار داده بود، متحمل سيزده تير دشمن شد و عاقبت در حال دفاع از وجود

    شريف امام حسين(ع) به لقاء الله پيوست.
    ( روحش شاد و بهشت گوارایش باد)


    7- شهادت ساير ياران امام حسين(ع)


    پس از نماز ظهر عاشورا، باقيمانده ياران امام حسين(ع) نيز يكي پس از ديگري به شهادت رسيدند. شير مرداني چون زهير بن

    قين، نافع بن هلال، مسلم بن عوسجه، حبيب بن مظاهر، حرّ بن يزيد، برير بن خضير و دلير مرداني از بني هاشم چون علي

    اكبر(ع)، عباس بن علي(ع)، قاسم بن حسن(ع)، عبدالله بن مسلم(ع) و افرادي ديگر در ياري مولا و سرورشان امام حسين

    (ع) جنگيدند و سرانجام به دست دشمنان اهل بيت(ع)، مظلومانه به شهادت رسيدند.



    8- مبارزه و شهادت امام حسين(ع)


    امام حسين(ع) پس از آن كه همه ياران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خيمه اي گرد آورد و آنان را تسلي و

    دلداري داد و به صبر و شكيبايي سفارش نمود و با قلبي شكسته از آنان خداحافظي كرد.
    آن حضرت، فرزندش امام زين

    العابدين(ع) را كه در بيماري سختي به سر مي برد،
    جانشين خويش قرار داد و با او نيز وداع كرد و آماده نبرد با دشمن گرديد.

    امام حسين(ع) به تنهايي، ساعاتي با نيروهاي گسترده دشمن مبارزه كرد و تعداد زيادي از آنان را كشته و زخمي نمود.

    خود آن حضرت نيز زخم هاي فراواني در ميدان مبارزه متحمل شد و بر اثر آن ها، از زين اسبش "ذوالجناح" به زمين افتاد و مورد

    هجوم وحشيانه دشمن قرار گرفت
    .



    سرانجام شمر بن ذي الجوشن، با قساوت و بي رحمي تمام به بدن خونين و كم رمق آن حضرت نزديك شد و

    سر مباركش را از قفا جدا كرد و بدين طريق، روح شريفش را به اعلي عليين به پرواز در آورد. (1)


    و لعنة الله علی القوم الظالمین ...



    ــــــــــــــــــ پی نوشت ـــــــــــــــــــــــــ ــــ

    1- نك: الارشاد (شيخ مفيد)، ص 447؛ الفتوح (ابن اعثم كوفي)، ص 901؛

    منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج1، ص 342؛ لهوف سيد بن طاووس، ص 114

  9. #19
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض



    10 محرم الحرام ، (عاشورای) سال 61 هجري قمري


    جنايات سپاه عمر بن سعد، در عصر عاشورا


    پس از شهادت جانسوز اباعبدالله الحسين(ع) و هفتاد و دو تن از ياران فداكار وي در صبح و عصر عاشورا، دشمنان اهل بيت(ع)

    جنايت هاي ديگري در عصر عاشورا مرتكب گرديدند، كه به طور اختصار به آن ها اشاره مي كنيم:



    1- غارت خيمه هاي حسيني


    سپاهيان عمر بن سعد، به ويژه جنايت كاران گروه نابكار و سفاك شمر بن ذي الجوشن، پس از شهادت امام حسين(ع) به

    خيمه هاي آن حضرت يورش برده و آن ها را غارت كردند و چهارپايان، لباس ها، صندوق ها، اسلحه ها، خواركي ها و هر چه

    يافتند، تمامي آن ها را به يغما بردند. آنان، حتي حريم اهل بيت(ع) را مراعات نكرده و زيور آلات و البسه بانوان را به اجبار از

    آنان ستاندند و به تاراج بردند.
    به طوري كه زنان اهل بيت(ع) ناچار شده و به عمر بن سعد پناهنده گرديده و از شدت جنايت

    كاري شمر و گروه نابكارش شكايت كردند. با اين كه عمر بن سعد به ظاهر دستور داد كه از غارت خيمه ها دست بردارند، با اين

    حال منافقان و جنايتكاران به پست فطرتي و فرومايه گي خويش ادامه دادند. (1)



    2- آتش زدن خيمه ها


    پس از غارت، اقدام به آتش زدن خيمه ها نمودند. در اندك مدتي تمامي خيمه ها هر چه در آن ها بود، در آتش ظلم يزيديان

    سوخت و نابود شد و حتي جان بازماندگان و يتيمان كاروان حسيني، با خطر آتش سوزي مواجه گرديد و بدين منظور، زينب كبري (س)

    به آنان دستور داد كه از خيمه ها بيرون رفته و به اطراف پناهنده شوند. تا از اين طريق از آتش سوزان خيمه ها در امان بمانند. (2)



    3- اسب دواني بر پيكر شهيدان


    عمر بن سعد، بنا به دستور كتبي عبيدالله بن زياد، پس از شهادت امام حسين(ع) و ياران او در كربلا، تصميم به اسب دواني

    بر پيكرهاي خونين شهيدان گرفت.

    ده نفر از منافقان و دشمنان اهل بيت(ع) براي اين كار پيش قدم شده و پس از نعل بندي اسبان خويش بر پيكرهاي شهيدان

    كربلا، اسب تاختند و پيكرهاي پر از جراحت و بي سر شهيدان را در هم شكستند.(3)



    4- ارسال سر مقدس امام حسين(ع) به كوفه


    عمر بن سعد، براي خوش خدمتي بيشتر به دستگاه ظالمانه اموي، دستور داد سر بريده امام حسين(ع) را در عصر عاشورا با

    شتاب و سرعت به كوفه ببرند و عبيدالله را از پايان يافتن غائله كربلا با خبر گردانند. مأموريت رساندن سر مقدس امام حسين

    (ع) بر عهده خولي بن يزيد اصبحي گذاشته شد. ولي وي شب هنگام به كوفه رسيد و در آن وقت، دارالاماره بسته بود. به

    همين جهت شب را در خانه خويش گذرانيد و سر امام حسين(ع) را از ترس همسرش در تنوري پنهان كرد و در بامداد روز

    يازدهم به دارالاماره رفت و سر آن حضرت را تحويل عبيدالله بن زياد داد. (4)


    اللّهمَ العَن اوّل ظالِمٍ ظَلَمَ حَقّ محمّدٍ و آلِ محمّدٍ و آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذَلک ، اللّهُمّ العَنهُم جَمیعاً


    ـــــــــــــــــــــ پی نوشت ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ

    1- الارشاد (شيخ مفيد)، ص 468؛ منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج1، ص 399
    2- لهوف سيد بن طاووس، ص 150
    3- الارشاد، ص 469
    4- همان، ص 470؛ منتهي الآمال، ج1، ص 401

  10. #20
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض




    11 محرم الحرام سال 61 هجري قمري


    اسارت بازماندگان شهداي كربلا


    پس از شهادت اباعبدالله الحسين(ع) و ارسال سر مقدس آن حضرت در عصر عاشورا به كوفه، عمر بن سعد در روز يازدهم

    محرم
    دستور داد كه سرهاي ساير شهيدان را شست و شو داده و در ميان سركردگان سپاه خويش تقسيم كنند. تا آنان، آن

    سرها را به نزد عبيدالله برده و پاداش بگيرند.



    هم چنين وي دستور داد كه كشته هاي خود را گردآوري كرده و بر آنان نماز بخوانند و سپس دفن كنند. ولي بدن هاي بي سر

    شهيدان را در آن بيابان رها كرد.
    آن گاه دستور داد زنان، كودكان و بازماندگان واقعه عاشورا را اسير و به همراه خود به كوفه ببرند.

    هنگام خروج آنان از سرزمين كربلا، به خواسته اسيران و يا به دستور عمر بن سعد جهت تازه كردن داغ اسيران و عزيز از

    دست دادگان، آنان را از كنار پيكرهاي شهيدان عبور دادند. لحظه وداع بازماندگان با بدن هاي بي سر شهيدان، محشري بود و

    دل هر سنگي را آب مي كرد.



    در همين روز آنان را وارد شهر بزرگ كوفه كرده و جمعيت فراواني به ديدن اسيران آمدند، كه برخي اظهار خوشحالي و

    شادماني كرده و برخي ديگر در مظلوميت اهل بيت(ع) و در عزاي سيد شهيدان، مي گريستند و ضجّه مي كشيدند.

    عبيدالله بن زياد در قصر دارالاماره كوفه، بار عام داد و تعداد زيادي از اشراف و أعيان و هواداران بني اميه در آن گرد هم آمده

    و سپس سرهاي شهيدان كربلا و اسيران و بازماندگان را بر مجلس عبيدالله وارد كردند. (1)

    ـــــــــــــــــــ پی نوشت ـــــــــــــــــــــــــ ـــ

    1- نك: الارشاد (شيخ مفيد)، ص 470؛ الفتوح (ابن اعثم كوفي)،
    ص 913؛ منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج1، ص 407

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •