مهمترين شـعـار زرتـشت : پندار نيک، گفـتار نيـک، کردار نـيـک
ظهور زرتشت
در فضائى که کاهنان، ساحران، آتشبانان بى شمار به بهانه وساطت صدها خدا و خداى نما مردم ساده را گوسفندوار به کنار قربانگاهها، معابد و آتشگاه ها ميکشيدند و با اوراد و آداب و اعمال اسرار گونه به جلب توجه قدرتهاى ساختگى مافوق بشرى تظاهر مى نمودند؛ در محيطى که انسانها با وحشت و هراس به هر پديده طبيعى مينگريستند و در هر گوشه اى به انتظار برخورد با موجودات عجيب و مافوق الطبيعه بودند. در دورانى که بشر خود را اسير نيروهاى خارق العاده و رام نشدنى ميدانست و اميدوار بود سرنوشت خويش را با شرک و بت پرستى، نيايش مردگان و هراس از زندگانى که با خرافات و شعائر و آداب بدوى آميخته شده بود تحول بخشد. ابرمردى ظهور کرد که پيام نافذ يگانه توحيدش و صداى پر طنين حق پرستيش مرزهاى زمان و مکان را در هم ريخت و از لابلاى قرون و اعصار تاريخ جهل را در نورديد و به فضاها و مکانهاى دور پراکند.
او مبشر سرور و صفا و راستى و محبت بود و مبلغ اراده و اختيار و کار و فعاليت. او بر آن شد که سرنوشت بشر را از کف اختيار خدايان و کاهنان، رمالان و سرداران و سردمداران بدر آورد و در دستهاى پر توان و سازنده انسانهاى راست پندار و راست کردارى که جز در مقابل حق سر فرود نياورند قراردهد. و همين امر موجب اشاعه سريع انديشه هاى او و سربلندى ايرانيان آگاه گرديد. سرودهاى مذهبى که از اعصار بسيار کهن بنام (گاثاها) بر جاى مانده است بخشى از پيام هاى زرتشت است که با رسالتش انقلاب فکرى عظيمى را در انديشه بشرى پايه گذارى کرد. اين انديشه والا هر چند ابتدا به ظاهر پيروان بسيار نيافت ولى در بسيارى از مکاتب فکرى و مذهبهاى دورانهاى بعد اثر خود را بجاى گذاشت.
آرياها احساسات و عواطف و معتقدات خود را بيشتر در لباس شعر و سرود نمايان مى ساختند و گفتار منظوم از هنرهاى جالب توجه آنان بشمار ميرفت. به ويژه ميتولوژى و اسطوره هاى مذهبى و فولکلوريک خويش را به صورت حماسه و شعر ميسرودند که حفظ کردن و انتقال آنها نيز بسيار آسانتر صورت ميگرفت. سرودهاى ريگ وداى آرياهاى هند از کهن ترين نمونه هاى اين اسطوره ها و معتقدات مذهبى منظوم است. سرودهاى زرتشت و سرانجام سروده هاى نغز و دلکش گويندگان قديم پارسى را که در ادبيات جهان بى نظير است ميتوان نشانه هاى جوان ترى از اين هنر آريايى دانست.
گاث يا به زبان اوستاى قديم "گاثا" به معنى سرود است و در زبان سانسکريت يا زبان آريائيان هند، نيز همين مفهوم را دارد. در پهلوى يا زبان ايرانيان دوران ساسانى نيز "گاث" به معنى سرود بوده است. نام حقيقى زرتشت به آنگونه که در گاثاها آمده «زرتوشتره اسپيتامه» است. يونانيان، زرتشت را "زرو آستر" مى ناميدند و معتقد بودند که اين نام را کلمه آستر يا استر (ايستار) به معنى ستاره مشتق شده و مفهوم آن ستاره شناس بوده است. پروفسور گيگر خاورشناس مشهور آلمانى معتقد است که برخى از يونانيها نام او را ترکيبى از کلمات زئيرا به معنى نياز و استر (استار) به معنى ستاره ميدانستند که رويهم مفهوم آنکه به ستاره نياز مى برد (يا مدد ميگيرد که همان محاسبات نجومى است) داشته است. بهمين جهت گاهى هم زرتشت را استروتوتم يا فرمانرواى ستارگان (که همان عالم آگاه بر ستارگان باشد) مى ناميدند.