اندک اندک جمع مستان می‌رسند

اندک اندک می پرستان می‌رسند


دلنوازان نازنازان در ره اند

گلعذاران از گلستان می‌رسند


اندک اندک زین جهان هست و نیست

نیستان رفتند و هستان می‌رسند


جمله دامن‌های پرزر همچو کان

از برای تنگدستان می‌رسند


لاغران خسته از مرعای عشق

فربهان و تندرستان می‌رسند


جان پاکان چون شعاع آفتاب

از چنان بالا به پستان می‌رسند


خرم آن باغی که بهر مریمان

میوه‌های نو زمستان می‌رسند


اصلشان لطفست و هم واگشت لطف

هم ز بستان سوی بستان می‌رسند