نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: « نكوهش از تظاهر به دينداري »

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile « نكوهش از تظاهر به دينداري »



    «نكوهش از تظاهر به دينداري»



    ومن خطبة له (عليه السلام)
    [وفيها يصف زمانه بالجور، ويقسم الناس فيه خمسة أصناف، ثم يزهد في الدنيا]
    [معنى جور الزمان] أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا في دَهْر عَنُود، وَزَمَن كَنُود، يُعَدُّ فِيهِ الُمحْسِنُ مُسِيئاً، وَيَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّاً، لاَ نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا، وَلاَ نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا، وَلاَ نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا.

    [أصناف المسيئين] فَالنَّاسُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَصْنَاف:
    مِنْهُمْ مَنْ لاَ يَمْنَعُهُ الفَسَادَ في الاَْرْضِ إِلاَّ مَهَانَةُ نَفْسِهِ، وَكَلاَلَةُ حَدِّهِ، وَنَضِيضُ وَفْرِهِ.

    وَمِنْهُمُ المُصْلِتُ لِسَيْفِهِ، وَالمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَالُمجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَرَجِلِهِ، قَدْ أَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَأَوْبَقَ دِينَهُ لِحُطَام يَنْتَهِزُهُ، أَوْ مِقْنَب يَقُودُهُ، أَوْ مِنْبَر يَفْرَعُهُ. وَلَبِئْسَ المَتْجَرُ أَنْ تَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِكَ ثَمَناً، وَمِمَّا لَكَ عِنْدَ اللهِ عِوَضاً!

    وَمِنْهُمْ مَنْ يَطلُبُ الدُّنْيَا بِعَمَلِ الاْخِرَةِ، وَلاَ يَطْلُبُ الاْخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْيَا، قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَقَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَشَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ، وَزَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاَْمَانَةِ، وَاتَّخَذَ سِتْرَ اللهِ ذَرِيعَةً إِلَى المَعْصِيَةِ.

    وَمِنْهُمْ مَنْ أقْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ المُلْكِ ضُؤولَةُ نَفْسِهِ، وَانقِطاعُ سَبَبِهِ، فَقَصَرَتْهُ الحالُ عَلَى حَالِهِ، فَتَحَلَّى بِاسْمِ القَنَاعَةِ، وَتَزَيَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ، وَلَيْسَ مِنْ ذلِكَ في مَرَاح وَلاَ مَغْدىً.

    «در اين خطبه از ستمگرى زمان،اصناف مردم و زهد در دنيا سخن به ميان آمده‏است‏»زير نقاب آخرت دنيا را مى‏طلبند!

    اى مردم!ما در روزگارى كينه‏توز و زمانى پركفران واقع شده‏ايم،نيكوكار را بد-كردار مى‏شمارد،و بر ستم و سركشى ظالمان مى‏افزايد،از دانش خود بهره نمى‏گيريم واز آنچه نمى‏دانيم پرسش نمى‏كنيم،از حوادث و فتنه‏هاى آينده تا بر ما هجوم نياورده‏اندوحشتى نداريم.


    در چنين شرايطى مردم چهار گروهند:

    عده‏اى اگر دست‏به فساد نمى‏زنند به خاطر اين است كه:روحشان ناتوان و شمشيرشان كند، و امكانات مالى در اختيار آنها نيست.گروه ديگر آنانند كه شمشير كشيده‏اند و شر و فساد خويش را آشكار اعلام مى‏دارند،لشكرهاى خود از سواره و پياده گرد آورده،و خويشتن را آماده كرده‏اند،دين‏شان را براى‏اين تباه ساخته‏اند كه ثروتى بيندوزند،و يا فرماندهى جمعيتى را براى خود فراهم سازندو يا به منبرى صعود كرده براى مردم خطبه بخوانند،چه بد تجارتى است كه انسان دنيا رابهاى خويشتن ببيند،و به جاى نعمتها و رضايت پروردگار در آخرت، زندگى اين جهان رابرگزيند.

    گروه سوم كسانى هستند كه:(از زير نقاب)كارهاى آخرتى دنيا را مى‏طلبند و آخرت‏را به وسيله كارهاى اين جهان نمى‏طلبند،خود را كوچك و متواضع جلوه مى‏دهند،گامهارا كوتاه برمى‏دارند،دامن لباس خويش را جمع مى‏نمايند،خويشتن را به زيور ايمان-داران مى‏آرايند(خود را به شعار مردان صالح آراسته‏اند)و پوشش خدائى را وسيله‏معصيت قرار داده‏اند.

    گروه چهارم آنانند كه پستى و بى وسيله‏اى آنان را از رسيدن به جاه و مقام بازداشته‏و دستشان از همه جا كوتاه شده و خود را به زيور قناعت آراسته‏اند و به لباس زاهدان زينت‏داده‏اند(اما حقيقت اين است)كه در هيچ زمان نه بهنگام شب و نه بهنگام روز در سلك‏زاهدان راستين نبوده‏اند!.

    ادامه دارد ...


  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    [الراغبون في الله]

    وَبَقِيَ رِجَالٌ غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِكْرُ الْمَرْجِعِ، وَأَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْـمَحْشَرِ، فَهُمْ بَيْنَ شَرِيد نَادٍّ، وَخَائِف مَقْمُوع، وَسَاكِت مَكْعُوم، وَدَاع.

    مُخْلِص، وَثَكْلاَنَ مُوجَع، قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِيَّةُ، وَشَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ، فَهُمْ في بَحْر أُجَاج، أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ، وَقُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ، قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا، وَقُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا، وَقُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا.

    [التزهيد في الدنيا]

    فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا أَصْغَرَ في أَعْيُنِكُمْ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ، وَقُرَاضَةِ)الْجَلَمِ، وَاتّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ;

    وَارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً، فَإِنَّهَا قَد رَفَضَتْ مَنْ كَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْكُمْ.

    وهذه الخطبة ربما نسبها من لا علم له بها إلى معاوية، وهي من كلام

    أميرالمؤمنين(عليه السلام) الذي لا يشك فيه، وأين الذهب من الرّغام! والعذب من الاجاج! وقد دلّ على ذلك الدليل الخِرِّيِت ونقده الناقد البصير عمروبن بحر الجاحظ; فإنه ذكر هذه الخطبة في كتابه «البيان والتبيين» وذكر من نسبها إلى معاوية، ثم تكلم من بعدها بكلام في معناها، جملته أنه قال: وهذا الكلام بكلام علي(عليه السلام)أشبه، وبمذهبه في تصنيف الناس وفي الاخبار عماهم عليه من القهر والاذلال ومن التقية والخوف أليق. قال: ومتى وجدنا معاوية في حال من الاحوال يسلك في كلامه مسلك الزهاد، ومذاهب العُبّاد!





    راغبان به خدا(در اين ميان)گروهى باقى مانده‏اند كه:

    ياد قيامت چشمهاشان را فرو افكنده، وترس باز پسين اشكشان را جارى ساخته،اينان(به خاطر سخنان حقى كه مى‏گويند)يا ازجامعه رانده شده‏اند و در خاموشى و

    تنهائى فرو رفته‏اند و يا ترسان و مقهور مانده،و يا لب‏از گفتار فرو بسته‏اند،و بعضى هم مخلصانه به كار دعوت بسوى خدا پرداخته‏اند،عده‏اى‏هم گريان و دردناكند،كه

    تقيه آنان را از چشم مردم انداخته است،و ناتوانى وجودشان‏را فرا گرفته(اينان به كسانى مى‏مانند)كه در درياى نمك غوطه‏ورند،دهان‏شان بسته،وقلب‏شان مجروح

    است(آنقدر)نصيحت كرده‏اند كه خسته شده‏اند،از بس مغلوب شده‏اندناتوان گشته‏اند و از بس كشته داده‏اند به كمى گرائيده‏اند.

    بى اعتنائى و زهد در دنيا اى مردم!

    دنيا در چشم شما بايد كم ارزش‏تر از پوست درخت و اضافيهاى مقراضهائى‏كه با آن پشم حيوانات را مى‏چينند بوده باشد،از پيشينيان پند بگيريد،پيش از آنكه‏آيندگان

    از شما پند بگيرند،اين جهان پست و مذموم را رها كنيد زيرا كه افرادى را كه ازشما شيفته‏تر نسبت‏به آن بوده‏اند رها ساخت!


    سيد رضى مى‏گويد:

    بعضى از نادانان اين خطبه را به معاويه نسبت داده‏اند،ولى بدون ترديد اين خطبه‏از سخنان امير مؤمنان است:

    طلا كجا و خاك كجا؟آب گوارا و شيرين كجا و آب نمك كجا؟

    دليل بر اين مطلب سخن‏«عمرو بن بحر،جاحظ‏»است كه ماهر در ادب و نقاد بصير سخن مى‏باشد او اين خطبه را در كتاب‏«البيان و التبيين‏»آورده و گفته است:

    آن را به معاويه نسبت‏داده‏اند سپس اضافه كرده كه،اين خطبه به سخن امام(ع)و به روش او در تقسيم مردم‏شبيه‏تر است،

    و اوست كه به بيان حال مردم از غلبه،ذلت،تقيه،و ترس واردتر است،

    سپس مى‏گويد:تاكنون چه موقع ديده‏ايم كه معاويه در يكى از سخنانش مسير زهد پيش گيردو راه و رسم بندگان خدا را انتخاب كند؟!



    و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
    پايان خطبه 32/ نهج البلاغه

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •