پیامبر ما کیست؟

اولین دلیلی که انسان را به انسانیت رساند و مقام خلیفه اللهی را نصیبش کرد، عنایت حضرت پروردگار به او بود که اگر این عنایت حضرت رب شامل حالش نمی گردید، هرگز آدم و فرزندانش به محوریت در عالم امکان دست نمی یافتند و اشرفیت بر جمیع مخلوقات را تجربه نمی نمودند.

در میان فرزندان آدم و حوازادگان عالم، یکدانه ای است که اقلیم بالا برایش فرش است و عشق حضرت دوست برایش عرش، فاتح قله (فکان قاب قوسین) و ساکن مقام حبیب اللهی، یتیم مدینه محمد بن عبد الله(صلی الله علیه و آله وسلم) که عالم امکان و تمام هستی، به طفیل وجودش به موهبت وجود نائل آمدند و در زمره کائنات شدند.

محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) کسی است که مقام بندگی(1) ایمان(2) عصمت(3) طهارت(4)رسالت(5) حکومت(6) اولویت(7) و اول المسلمین و اخلص الموحدین و اخشع العابدین(8) بودن، و دارا بودن خصائصی چون فضل عظیم(9) مانع عذاب(10) مؤید به نصر الهی(11) رؤوف و رحیم(12) مسافر معراج(13) رحمه للعالمین(14) اسوه حسنه(15) و خاتم النبیین(16) بودنش، او را چو خورشیدی بی مانند کرده است.

محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) بهانه رحمت پروردگار بر عالمیان و واسطه فیض قدسی اوست، هرچند که بی خردانی از همان زمان طلوع اسلام و آغاز برآمدن صدای دلنشین دعوتش، قلب رئوفش را به بی ادبی ها و ستیزه های جاهلی رنجه کردند. اما این پیامبر رحمت و این فرستاده مبارک، هماره نوید دهنده رحمت الهی است و بی شک قلب مهربانش، خواسته ای جز هدایت بشریت ندارد.

هتاکی امروزه بی خردانی از تبار اعراب جاهلی که در بیچارگی غوطه ورند و شنیدن صدای دلربای محمدی(صلی الله علیه وآله و سلم) را بر نمی تابند یادآور همان بی مهری های سالهای نخستین تولد اسلام است که روز را در پیش چشمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) چون شب ظلمانی می نمود اما هماره دعای خیر او بدرقه راه آنان بود.

آنکه امروز محمد(صلی الله علیه وآله و سلم) را نمی شناسد را چه گناهی است؟ هرچند که هتاکی مزدوران شیطان را راه توجیهی نمی توان یافت اما آیا مسلمانان توانسته اند چهره پیامبر عزیز خود را آنچنان که شایسته است به جهانیان بشناسانند؟ آیا خردمندی یافت می شود که او را بشناسد و از صمیم قلب زبان به ستایش او نگشاید؟

بی شک آنکه بیش از دشمن دانا مورد نکوهش است، دوست نادان است که چهره ای عبوس از پیامبر رحمت به نمایش می گذارد و یا از معرفی چهره ملکوتی او آنسان که باید، عاجز است.

در سال پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله و سلم) پیگیری این هدف که به جهانیان بگوییم پیامبر ما کیست، از اولویت خاصی برخوردار است. موقعیت های مسلمانان بسیار بیشتر از آن است که تصور می شود و این واقعیت، اقتضای آن را دارد تا هر مسلمانی در راه شناساندن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلم) ، قدمی در خور توان خود بردارد.

نوشتار زیر به بیان شمه ای از ویژگیهای حضرت محمد(صلی الله علیه وآله و سلم) می پردازد که بیان آن میتواند راهکاری برای شناساندن آن جلوه آسمانی باشد.



اخلاق و سيره پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)

رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) كاملترين انسان و بزرگ و سالار تمام پيامبران است.

در عظمت آن حضرت همين بس كه خداوند متعال در قرآن مجيد او را با تعبير «يا ايّها الرّسول» و «يا ايّها النّبى» مورد خطاب قرار میدهد و او را به عنوان انسانى الگو براى تمام جهانيان معرّفى مینمايد: «لَقَدْ كانَ لَكُم في رَسُول اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»; «در(سيره و سخن) پيامبر خدا براى شما الگوى نيكويى است.»او به حقّ داراى اخلاقى كامل و جامعِ تمام فضايل و كمالات انسانى بود.

خدايش او را چنين مى ستايد: «إِنّك لَعَلى خُلُق عَظيم»; «اى پيامبر تو داراى بهترين اخلاق هستى.» «وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»; «اگر تندخو و سخت دل مى بودى مردم از اطرافت پراكنده مى شدند.» از اين رو، يكى از مهمترين عوامل پيشرفت اسلام، اخلاق نيكو و برخورد متين و ملايم آن حضرت با مردم بود.

در طول زندگانى او هرگز ديده نشد وقتش را به بطالت بگذراند.

در مقام نيايش هميشه مى گفت: «خدايا از بيكارگى و تنبلى و زبونى به تو پناه مى برم.»، و مسلمانان را به كار كردن تحريض مى نمود.

او هميشه جانب عدل و انصاف را رعايت مى كرد و در تجارت به دروغ و تدليس، متوسّل نمى شد و هيچ گاه در معامله سختگيرى نمى كرد و با كسى مجادله و لجاجت نمى نمود و كار خود را به گردن ديگرى نمى انداخت.

او صدق گفتار و اداى امانت را قوام زندگى مى دانست و مى فرمود: اين دو در همه تعاليم پيغمبران تأكيد و تأييد شده است.

در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمكاران هستند و نبايد نقش تماشاگر داشته باشند.
مى فرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، يارى نما! اصحاب گفتند: معنى يارى كردن مظلوم را دانستيم، ولى ظالم را چگونه يارى كنيم؟ فرمود: دستش را بگيريد تا نتواند به كسى ستم كند!

پيامبران سيمايى دوست داشتنى دارند، در رفتارشان صداقت و صميميّت بيشتر از اُبّهت و قدرت پيداست، از پيشانيشان پرتو مرموزى كه چشمها را خيره مى دارد ساطع است ، پرتويى كه همچون «لبخندِ سپيده دم» محسوس است امّا همچون راز غيب مجهول.

ساده ترين نگاهها آن را به سادگى مى بينند امّا پيچيده ترين نبوغها به دشوارى مىتوانند يافت.

روحهايى كه در برابر زيبايى و معنا و راز حسّاسند، گرما و روشنايى و رمز شگفت آن را همچون گرماى يك «عشق»، برق يك «امّيد» و لطيفه پيدا و پنهان زيبايى حس مى كنند و آن را در پرتو مرموز سيمايشان، راز پرجذبه نگاهشان و طنين دامن گستر آوايشان، عطر مستى بخش انديشه شان ، راه رفتنشان، نشستنشان، سخنشان، سكوتشان و زندگى كردنشان مى بينند، مى يابند و لمس مى كنند.

و به روانى و شگفتى، «الهام» در درونشان جريان مى يابد و از آن پُر، سرشار و لبريز مى شوند.
و اين است كه هر گاه بر بلندى قلّه تاريخ برآييم انسانها را هميشه و همه جا در پى اين چهره هاى ساده امّا شگفت مى بينيم كه «عاشقانه چشم به آنان دوخته اند.» ابراهيم، نوح، موسى و عيسى، پيامبران بزرگِ تاريخ اين چنين بوده اند.

امّا محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)كه خاتم الانبيا است چگونه است؟

در برابر كسانى كه با وى به مشاجره برمى خاستند وى تنها به خواندن آياتى از قرآن اكتفا مى كرد و يا عقيده خويش را با سبكى ساده و طبيعى بيان مى كرد و به جدل نمى پرداخت.

زندگى اش، پارسايان و زاهدان را به ياد مى آورد.

گرسنگى را بر سیری ترجیح میداد گاه خود را چندان گرسنه مى داشت كه بر شكمش سنگ مى بست تا آزارِ آن را اندكى تخفيف دهد.

در برابر كسانى كه او را مى آزردند چنان گذشت مى كرد و بدى را به مِهر پاسخ مى داد كه آنان را شرمنده مى ساخت.

هر روز، از كنار كوچه اى كه مى گذشت، يهودى اى طشت خاكسترى گرم از بام خانه بر سرش مى ريخت و او بى آنكه خشمگين شود، به آرامى رد مى شد و گوشه اى مى ايستاد و پس از پاك كردن سر و رو و لباسش به راه مى افتاد.

روز ديگر با آنكه مى دانست باز اين كار تكرار خواهد شد مسير خود را عوض نمى كرد.
يك روز كه از آنجا مى گذشت با كمال تعجّب از طشت خاكستر خبرى نشد! محمّد با لبخند بزرگوارانه اى گفت: رفيق ما امروز به سراغ ما نيامد! گفتند: بيمار است.

گفت: بايد به عيادتش رفت.

بيمار در چهره محمّد كه به عيادتش آمده بود چنان صميميّت و محبّت صادقانه اى احساس كرد كه گويى سالها است با وى سابقه ديرين دوستى و آشنايى دارد.

مرد يهودى در برابر چنين چشمه زلال و جوشانى از صفا و مهربانى و خير، يكباره احساس كرد كه روحش شسته شد و لكّه هاى شومِ بدپسندى و آزارپرستى و ميل به كجى و خيانت از ضميرش پاك گرديد.

چنان متواضع بود كه عرب خودخواه و مغرور و متكبّر را به اعجاب وامى داشت.

زندگى اش، رفتارش و خصوصيّات اخلاقى اش محبّت، قدرت، خلوص، استقامت و بلندى انديشه و زيبايى روح را الهام مى داد.

سادگى رفتارش و نرمخويى و فروتنى اش از صلابت شخصيّت و جذبه معنويتش نمى كاست.

هر دلى در برابرش به خضوع مى نشست و هر غرورى از شكستن در پاى عظمتِ زيبا و خوبِ او سيراب مى شد.

در هر جمعى برترى او بر همه نمايان بود.»



صفات و ويژگيهاى پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)

از آشكارترين صفات رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) اين بود كه غرورِ پيروزى او را نمى گرفت، چنان كه در بازگشت از نبرد بدر و فتح مكّه نشان داد، و نيز از شكست نا اميد نمى شد، همان طور كه شكست احد بر وى تأثير نداشت، بلكه پس از آن به سرعت براى جنگ «حمراءالأسد» آماده شد و نيز نقض پيمان بنى قريظه و پيوستن آنان به سپاه احزاب بر روحيه او تأثيرى نگذاشت، بلكه او را ثابت قدم گردانيد.

از صفات ديگر او احتياط و پرهيز بود كه نيروى دشمن را بدين وسيله ارزيابى كرده، براى مقابله با او به تهيّه ابزار و تجهيزات دست مى زد.

حتّى هنگام اقامه نماز نيز احتياط را از دست نمى داد، بلكه مراقب و هوشيار بود.

صفت ديگر او نرمى همراه با صلابت بود كه در شرايط متغيّر جنگى از آن برخوردار بود و به سبب سرعت تغيير اين شرايط، دستورها و احكام جديدى صادر مى كرد.

سرعت در فرماندهى نزد او، براى مقابله با مسائل جدّى، شرطى اساسى بود و به تمركز فرماندهى، توجّه و تأكيد فراوان داشت.

با ياران و قوم خود رفتارى مبتنى بر جذب و اصلاح داشت و روح اعتماد و آرامش را در ميان آنها تقويت مى كرد.

به كوچك رحم مىكرد، بزرگ را گرامى مى داشت، يتيم را خشنود كرده و پناه مى داد، به فقيران و مسكينان نيكى و احسان مى كرد، حتّى به حيوانات هم ترحّم مى نمود و از آزار آنها نهى مى كرد.

از مهمترين نمونه هاى انسانيّتِ رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) اين بود كه آن حضرت نيروهايى را كه براى سرايا و جنگ با دشمن اعزام مى كرد به دوستى و مدارا با مردم و عدم يورش و شبيخون عليه ايشان وصيّت و سفارش مى فرمود.

او بيشتر دوست داشت دشمن را به سوى صلح منقاد كند، نه اين كه مردانِ ايشان را بكشد.

آن حضرت سفارش مى كرد تا پير مردان، كودكان و زنان را نكشند و بدن مقتول را شكنجه و مُثله نكنند.
وقتى قريش به او پناه آوردند، محاصره اقتصادى آنان را لغو و با تقاضاى ايشان، براى تهيّه گندم از يمن، موافقت فرمود.

او به صلح كامل در جهان دعوت مى كرد و از جنگ، جز به هنگام ضرورت و ناچارى، پرهيز داشت.
نامه هايى كه به سوى پادشاهان مى فرستاد به سلام و صلح، آراسته و مزّين بود و آن را براى آغاز كلام در ديدار بين فرزندان آدم قرار داده بود.

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در جنگها بيش از يك فرمانده تعيين مى كرد، ضوابطى دقيق براى فرماندهى لشكر و تقويت آن قرار مى داد و بين اصول سياسى و نظامى ارتباط برقرار مى ساخت و اطاعت از فرماندهان را رمزى براى انضباط، انقياد و فرمانبردارى مى دانست.

او برنامه ريزى جدّى، سازماندهى نمونه و فرماندهى برتر را بنياد گذاشت، و فرماندهى لشكر را بر اساس شايستگى و شناخت برگزيد.

لشكر را به طور يكسان در فرماندهى خود جمع كرد، و از آنچه كه در وسع و توانايى رزمندگان بود بيشتر به آنان مى بخشيد.

----------------------------------

1 – بقره : 23 .



3 – اسراء: 74.

4 - احزاب : 33.

5 - آل عمران:164.

6 – نساء : 65.

7 – احزاب : 6.

8 – انعام: 161-163.

9- نساء: 113.

10 - انفال:33.

11 – توبه : 40.

12 – توبه : 128.

13 – اسراء : 1.

14 – انبیاء: 107.

15- احزاب : 21.

16 – احزاب : 40.
2 – بقره :285.