رسول خداوند(ص) در مسير هدايت انسان‌ها رنج‌هاي بسياري را تحمل كرد. مشركان در آزار آن حضرت، هر چه در توان داشتند، انجام دادند؛ رفتارهايي كه قلب نازنين حضرت خاتم(ص) را آزرده مي‌كرد.درحالي كه پيامبر اكرم(ص) براي هدايت مردم بسيار مي‌كوشيد. در قرآن کريم، چنين آمده است:
«لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ» (توبه/128)
«به يقين، رسولي از خود شما به سويتان آمد كه رنج‌هاي شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است».
نمونه اول:
پس از جنگ بدر، نخستين تفرقه، ميان اصحاب پيامبر(ص) بروز كرد. اين مشكل كه حضرت رسول(ص) را آزرده خاطر ساخت، دربار? تقسيم غنايم اتفاق افتاد. پاسداران برجِ فرماندهي كل قوا، تعقيب كنندگان دشمنان تا آخرين لحظات، جمع آوران غنايم و ... سهم بيشتري را براي خود مي‌خواستند... پيامبر اسلام(ص) پس از گذشت مدتي، غنايم را به طور مساوي تقسيم فرمود. ولي باز هم برخي اعتراض مي‌كردند. مثلاً سعد وقاص به آن جناب، اعتراض مي‌كرد كه آيا مرا با كارگران ساده، يكسان مي‌بينيد؟(1) اين رفتارها، آن حضرت را ناراحت مي‌كرد؛ زيرا آن جناب براي پرهيز از مال پرستي مي‌كوشيد و آمده بود، تا تساوي را برقرار كند.
نمونه دوم:
در جنگ احد، كوهي به همين نام، پشت سر سپاه اسلام قرار داشت. شكافي در وسط اين كوه بود و پيامبر اسلام(ص) براي دفع خطر دشمن، چهل تيرانداز را مأمور كرد تا از اين قسمت حفاظت كنند و تأكيد فرمود كه به هيچ وجه، اين نقطه را رها نكنند.(2)دشمنان بارها تلاش كردند به لشكر اسلام حمله كنند؛ ولي با مقاومت مواجه شدند و عقب نشستند. در اواخر جنگ، سپاه دشمن، سلاح به زمين گذاشتند و فرار كردند.
برخي از مراقبان اين قسمت حساس، فكر كردند كه نبرد،‌ تمام شده است؛ آنان از سخنان پيامبر(ص) غفلت و از فرماندهشان سرپيچي كردند و تنها ده نفر باقي ماندند. بقيه محل مأموريت خود را ترك كردند و براي جمع آوري غنيمت رفتند؛ اما از سوي ديگر، دشمنان، متوجه شدند كه مي‌توانند تنگه را تصرف كنند.