دیگه هیچ راهی نمونده دنیا قلبمو سوزونده


هر کی قصمو شنیده اشک روگونه هاش چکیده


بخدا دیگه تمومم توی دست غم حرومم


تکو تنهام توی این شهر همشون با من شدن قهر


حرف من همش همینه که چرا بخت من اینه


غمه تکرار شبو روز آه و گریه های پرسوز


گریه شاید یه نیازه تادلم با غم بسازه


واسه من سرابه دنیا قطره اشکام شده دریا


زندگی تاریک وتاره ابری حالو هوام


غمه تلخه تنها بودن جاگرفته تو صدام