من پذيرفتم که عشق افسانه استاين دل درد آشنا ديوانه استميروم از رفتن من شاد باشاز عذاب ديدنم آزاد باشگرچه تو زودتر از من ميرويآرزو دارم ولي عاشق شويآرزو دارم بفهمي درد راتلخي برخوردهاي سرد را
من پذيرفتم که عشق افسانه استاين دل درد آشنا ديوانه استميروم از رفتن من شاد باشاز عذاب ديدنم آزاد باشگرچه تو زودتر از من ميرويآرزو دارم ولي عاشق شويآرزو دارم بفهمي درد راتلخي برخوردهاي سرد را
من از قصه زندگی ام نمی ترسممن از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم.ای بهار زندگی اماکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیستاکنون که باهایم توان راه رفتن نداردبرگردباز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه راباز هم آغوش گرمت را به سویم بگشاباز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورمبدان که قلب من هم شکستهبدان که روحم از همه دردها خسته شده.این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد.بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام
عشق راستین همچون روح است ،که همگان درباره اش سخن میگویند و کمتر کسی ان را دیده است
عشق همچون ابریست
،همچون رویاست
،عشق تنها یک واژه است
و در عین حال همه چیز را در بر میگیرد.
عشق داستانیست خیالی که به حقیقت میپیوندد
زیرا من عشق را دریافتم انگاه که تو را یافتم.
ویرایش توسط !.behnoosh.! : 2013/06/11 در ساعت 00:49
عشق همچون باتلاقی شنی است . هر چه ژرفتر در آن فرو شوی دشوارتر از آن خارج خواهی شد
عشق یعنی ....!
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده با چشمان تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست وبی پروا شدن
عشق یعنی سوختن با ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن........
عشق يعني تولد دوباره
ویرایش توسط !MAHSA! : 2013/03/16 در ساعت 21:46
عشق میوه ی فصل در تمام زمان هاست و در دسترس همگان است
عشق برهان نمیشناسد با دروغ بیگانه است .عشق تمامی دلایل را به چالش میکشد .عشق چشم ندارد ولی نا بینا هم نیست < میبیند اما نمی اندیشد>
عشق چیست؟ عشق آنست که شخصی قلب تو را میشکند و شگفت است که تو همچنان با هر قطعه ی شکسته شده ی قلبت او را دوست داری