دژهاي دهگانه(و به روايتي هفتگانه) خبير از قلاع مهم و استراتژيک يهوديان، در شبه جزيره عربستان بود.اين دژها نام‌هاي گوناگوني داشتند از جمله: دژ ناعم، قموص، کتيبه، نسطاة، شق، وطيح و سلالم.

يهوديان، قلعه هاى خود را بر فراز كوهى ساخته بودند و در اطراف آن حصاري خندق مانند کشيده بودند. آنگاه پلى متحرك بر آن خندق نهاده بودند كه به ضرورت و بر حسب نيازگذارده و هر گاه که بيم حمله دشمن مي رفت، برداشته مي شد.

خيبر رفته رفته به صورت کانوني فتنه انگيز و مرکزي توطئه خيز عليه مسلمانان مدينه بدل شده بود؛ نمونه اي کوچک از آن توطئه گريها را مي توان درجنگ خندق و نقش آنها در تقويت سپاه احزاب سراغ گرفت.

اين حرکات، البته از نظر پيامبر اسلام(ص)پنهان نبود.

پيامبر(ص) به دنبال فرصتي بود که اين دست درازيها و دندان کجي ها را يکجا پاسخ گويد. و چه زود، احتمال همدستي يهوديان با کسري و قيصر، اين بهانه را به دست پيامبر(ص) سپرد. بدين روي پيامبر با لشکري فراهم آمده از 1600سرباز(200نفر سواره نظام و بقيه پياده) به قصد فروپاشي پايگاههاي دشمن به سوي خيبر روانه شد.

اولين قلعه اي که فتح شد، «حصن ناعم» بود و در پي آن حصن قموص که بزرگترين قلعه بود به دست حضرت علي عليه السلام گشوده شد. آنگاه حصن شق، نطاه، کتيبه، طيح و سلالم پي در پي فتح شدند.(1)

پيامبر(ص) به دنبال فرصتي بود که اين دست درازيها و دندان کجي ها را يکجا پاسخ گويد. و چه زود، احتمال همدستي يهوديان با کسري و قيصر، اين بهانه را به دست پيامبر(ص) سپرد.

"با مجاهدتها و دلاوري هاى سربازان ارتش اسلام قلعه‏ ها يكى پس از ديگرى اما به سختى و كندى سقوط كرد ولى دژ «قموص‏» كه بزرگترين دژ و مركز دلاوران آنها بود، همچنان مقاومت مى‏كرد و مجاهدان اسلام قدرت فتح و گشودن آن را نداشتند و سردرد شديد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مانع از آن شده بود كه خود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در صحنه نبرد شخصاً حاضر شود و فرماندهى سپاه را بر عهده بگيرد، از اين رو هر روز پرچم را به دست ‏يكى از مسلمانان مى‏داد و ماموريت فتح آن قلعه را به وى محول مى‏كرد ولى آنها يكى پس از ديگرى بدون اخذ نتيجه باز مى‏گشتند. روزى پرچم را به دست ابوبكر و روز بعد به عمر داد و هر دو نفر بدون اينكه پيروزى به دست آورند به اردوگاه ارتش اسلام بازگشتند.

تحمل اين وضع براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بسيار سنگين بود. حضرت با مشاهده اين وضع فرمود: «فردا اين پرچم را به دست كسى خواهم داد كه خداوند اين دژ را به دست او مى‏گشايد؛ كسى كه خدا و رسول خدا را دوست مى‏دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست مى‏دارند».

آن شب ياران پيامبر اسلام در اين فكر بودند كه فردا پيامبر پرچم را به دست چه كسى خواهد داد؟ هنگامى كه آفتاب طلوع كرد سربازان ارتش اسلام دور خيمه پيامبر را گرفتند و هر كدام اميدوار بود كه حضرت پرچم را به دست او دهد. در اين هنگام پيامبر (ص) فرمود:

على كجاست؟ عرض كردند: به درد چشم دچار شده و به استراحت پرداخته است. پيامبر فرمود: على را بياوريد. وقتى على عليه السلام آمد، حضرت براى شفاى چشم او دعا كرد و به بركت دعاى پيامبر ناراحتى على عليه السلام بهبود يافت. آنگاه پرچم را به دست او داد.

امام على عليه السلام گفت:

يا رسول الله آنقدر با آنان مى‏جنگم تا اسلام بياورند. پيامبر فرمود: به سوى آنان حركت كن و چون به قلعه آنان رسيدى، ابتدا آنان را به اسلام دعوت كن و آنچه در برابر خدا وظيفه دارند (كه از آيين حق الهى پيروى كنند) به آنان يادآورى كن. به خدا سوگند اگر خدا يك نفر را به دست تو هدايت كند، بهتر از اين است كه داراى شتران سرخ موى باشى. امام على عليه السلام رهسپار اين ماموريت‏ شد و آن قلعه محكم و مقاوم را با شجاعتى بى‏نظير فتح نمود.(2)

خيبر رفته رفته به صورت کانوني فتنه انگيز و مرکزي توطئه خيز عليه مسلمانان مدينه بدل شده بود؛ نمونه اي کوچک از آن توطئه گريها را مي توان درجنگ خندق و نقش آنها در تقويت سپاه احزاب سراغ گرفت.
رسول خدا(ص) پس از آنكه قلاع يهوديان را يكى پس از ديگرى به تصرف خود در آورد، اهلى قريه فدك، كس نزد آن حضرت فرستادند و از او خواستند كه بر آنان منت گذارد و به تبعيدشان بسنده كند و آنان رانكشد. حضرت پذيرفت. و چون لشكرى به سوى فدك نرفت، خالصه رسول خدا گرديد و ساير مسلمانان در آن سهمى نداشتند. حضرت نيز فدك را به دخترش فاطمه بخشيد.(3)

سايت تبيان
ابوالقاسم شکوري

منبع:

1- معجم البلدان، ج 2، ص409

2- پيشوايى، مهدى، سيره پيشوايان

3- خان صنمي(صبوري)، شعبان، خاطرات امام علي(ع)، با اندکي تصرف و تلخيص