صفحه 2 از 16 نخستنخست 12345678910111213141516 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 160

موضوع: سناتور عشق

  1. #11
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    Icon100 یک روز رسد غمی به اندازه کوه

    یک روز رسد غمی به اندازه کوه
    یک روز رسد نشاط به اندازه دشت
    افسانه زندگی چنین است
    در سایه کوه باید از دشت گذشت

  2. #12

    پیش فرض

    کاش می دیدم چیست
    آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
    آه وقتی که تو لبخند نگاھت را
    می تابانی
    بال مژگان بلندت را
    می خوابانی
    آه وقتی که توچشمانت
    آن جام لبالب از جاندارو را
    سوی این تشنه جان سوخته می گردانی

    موج موسیقی عشق
    از دلم می گذرد
    روح گلرنگ شراب
    در تنم می گردد
    دست ویرانگر شوق
    پرپرم می کند ای غنچه رنگین پر پر
    من در آن لحظه که چشم تو به من می نگرد
    برگ خشکیده ایمان را
    در پنجه باد
    رقص شیطانی خواھش را
    در آتش سبز
    نور پنھانی بخشش را
    در چشمه مھر

    اھتزاز ابدیت را می بینم

    بیش از این سوی نگاھت نتوانم نگریست

    اھتزاز ابدیت را
    یارای تماشایم نیست


    کاش می گفتی چیست
    آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
    ویرایش توسط علي 11 : 2013/02/08 در ساعت 18:11

  3. #13
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    بوسه هایت مسیر معراج است... زیر سقف خیال و خلوت و خشت


    با تو گویی خدا مرا آرام... می برد روی دوش خود به بهشت!



    با تو انگار ازل همین حالاست با تو نقش فرشته کمرنگ ست



    من که باشم در این میان که خدا در هوای تو سخت دلتنگ ست!



    بدنت همزمان حریق و حریر... من از اعجاز تو خبر دارم!!



    در تن نازکت خدا پیداست... تا ابد من به تو نظر دارم


    ویرایش توسط SENATOR : 2013/02/10 در ساعت 14:21 دلیل: رنگ نا مناسب متن

  4. #14
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398

    Eh

    از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم ،
    از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ،
    نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم.
    از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ،
    این را هم فراموش میکنم
    ، جای من در اینجا نیست!

    میروم تا آرام باشی ، تا از شر من و احساسم راحت باشی ،
    میروم تا روزی پشیمان شوی ،حیف احساسات عاشقانه ام بود ،
    میروم تا با کسی دیگر همنشین شوی
    از تو میگذرم و شک نکن که فراموشت میکنم ،
    هر چه شمع و شعله و آتش بود را در قلبم خاموش میکنم ….
    نه اندیشیدن به تو فایده دارد ، نه فکر کردن به خاطره هایت ،
    حالا آنقدر به دنبالم بیا تا خسته شود پاهایت….
    تو لیاقت مرا نداری ، از تو میگذرم تو ارزشی برایم نداری….
    کارت شده بود دلشکستن و بی وفایی ،
    روز و شب من این شده بود که از تو سوال کنم کجایی؟؟
    چرا پاسخی به دل گرفته ام نمیدهی ،
    چرا سرد شده ای و مثل آن روزها سراغی از من نمیگیری؟
    فکر کرده ای کیستی، برو با همان عاشقان سینه چاکت ،
    برو که تو با یک نفر راضی نیستی!
    از تو میگذرم بی آنکه تو را ببینم ،
    محال است دیگر برگردم ، حتی اگر از غم و غصه بمیرم….
    از تو میگذرم و بی خیالت میشوم ،
    شک نکن بدون تو از شر هر چه غم در این دنیاست راحت میشوم
    اشتباه گرفته ای ، من آن کسی که میخواهی نیستم ،
    تا هر چه دلت خواست با دلش بازی کنی ،
    میروم تا حتی نتوانی یک لحظه هم نگاهم کنی….
    از تو میگذرم بی آنکه لحظه ای برگردم و تو را ببینم ،
    یک روز بیا تا حساب تمام بی محبتهایت را از قلب شکسته ام برایت بگیرم….






    برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  Fantasy-Girl-parspic_net-2.jpg
مشاهده: 42
حجم:  212.7 کیلوبایت
    ویرایش توسط !MAHSA! : 2013/02/09 در ساعت 20:08

  5. #15

    پیش فرض

    از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
    از زندگی از این همه تکرار خسته ام

    از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

    دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه

    امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام

    دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم

    آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام

    بیزارم از خموشی تقویم روی میز

    وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام

    از او که گفت یار تو هستم ولی نبود

    تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید

    از حال من مپرس که بسیار خسته ام...

  6. #16

    پیش فرض

    بر روی ما نگاه خدا خنده میزند
    هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
    زیرا چو زاهدان سیه كار خرقه پوش
    پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم

    پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
    بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
    نام خدا نبردن از آن به كه زیر لب
    بهر فریب خلق بگویی خدا خدا

    ما را چه غم كه شیخ شبی در میان جمع
    بر رویمان ببست به شادی در بهشت
    او میگشاید ... او كه به لطف و صفای خویش
    گویی كه خاك طینت ما را ز غم سرشت

    طوفان طعنه خنده ما زلب نشست
    كوهیم و در میانه دریا نشسته ایم
    چون سینه جای گوهر یكتای راستیست
    زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم

    ماییم ... ما كه طعنه زاهد شنیده ایم
    ماییم ... ما كه جامه تقوا دریده ایم
    زیرا درون جامه به جز پیكر فریب
    زین راهیان راه حقیقت ندیده ایم

    آن آتشی كه در دل ما شعله میكشد
    گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
    دیگر به ما كه سوخته ایم از شرار عشق
    نام گناهكاره رسوا نداده بود

    بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
    در گوش هم حكایت عشق مدام ‚ ما
    هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد به عشق
    ثبت است در جریده عالم دوام ما
    ویرایش توسط علي 11 : 2013/02/09 در ساعت 22:51

  7. #17
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    بی تو این روزای روشن واسه من تاریک و تاره

    وقتی بی تو تک و تنهام زندگیم معنا نداره

    از همون روزی که رفتی دل به هیچ کسی ندادم

    فکر میکردم می رسی یه روز تو بی کسیم به دادم

    گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله

    دیدن دوباره ی تو فقط تو خواب و خیاله

    لحظه های آخر تو توی قلب من می مونه

    هیشکی مثل من بلد نیست قدر چشماتو بدونه

    رفتی و چشمای خیسم یادگاری از تو مونده

    بی وفاییات هنوزم تو رو از دلم نرونده

    چشم به راه تو می مونم تا که برگردی دوباره

    می ترسم وقتی که نیستی دل من طاقت نیاره

    گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله

    دیدن دوباره ی تو فقط تو خواب و خیاله

    رفتی اما خاطراتت توی قلب من می مونه

    هیشکی مثل تو بلد نیست دلمو بسوزونه

    تا وقتی که زنده هستم چشم به راه تو می مونم

    تو دیگه رفتی که رفتی نمای پیشم می دونم

    اما هر کجا که هستی منو تو دلت نگه دار

    با چشای خیس و گریون من میگم خدا نگهدار


  8. #18

    پیش فرض

    اون ور جنگل تن سبز
    پشت دشت سر به دامن
    اون ور روزای تاریک
    پشت اين شبای روشن

    برای باور بودن
    جایی باید باشه باید
    برای لمس تن عشق
    کسی باید باشه باید

    که سر خستگیاتو
    به روی سینه بگیره
    برای دلواپسی هات
    واسه سادگیت بمیره


    حرف تنهایی قدیمی
    اما تلخ و سینه سوزه
    اولین و آخرین حرف
    حرف هر روز و هنوزه

    تنهایی شاید یه راهه
    راهیه تا بی نهایت
    قصه ی همیشه تکرار
    هجرت و هجرت و هجرت

    اما تو این راه که همراه
    جز هجوم خار و خس نیست
    کسی شاید باشه شاید
    کسی که دستاش قفس نیست

    قلب تو قلب پرنده
    پوستت اما پوست شیر
    زندون تن و رها کن
    ای پرنده پر بگیر

  9. #19
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    توعوض شدی نگو نه عزیزم بگو که چت شد
    تو نخواستی و دل من اشتباهی عاشقت شد
    دل تو به قلب تنهام نسپردیو سپردم
    حالا می فهمم که اصلآمن به درد تو نخوردم
    چی می شد اگه عوض شه لحظه ای جای من و تو
    وای چقدر فاصله داره فکر و حرفای من و تو
    مگه مثل من عزیزم کسی هست تو اون حوالی
    مثل من سر کنه با تو روزگارشو خیالی...

    چی میشه وقتی که تنهام توی اوج گوشه گیری
    تو بیای آروم کنارم دستای منو بگیری
    چی میشه وقتی که نیستم بری گوشه اتاقت
    از رو دلتنگی مثل من گریه ها بیان سراغت
    گریه ها بیان سراغت...
    چی میشه بشنوم از تو کسی غیره من نداری
    خیلی دوست دارم بجز من به کسی محل نزاری
    خیلی دوست دارم تو این عشق حس کنم پای تو گیره
    تا بهت میگم خداحافظ دوست دارم گریه ات بگیره
    دوست دارم گریه ات بگیره...

    تو عوض شدی و دیگه نیستی اون آدم سابق
    حالا تو سردی و بی مهر ولی من عاشقه عاشق
    فکر میکردم که می مونی تا ته قصه کنارم
    کاش می دونستی که بی تو من چقدر بی کس و کارم
    گفته بودی که دل تو تا ته اش همیشه با ماست
    اما خوب نگفته بودی آخر قصه همینجاست
    فکر من پر شده بود از این یه مشت امید واهی
    کاش از اول می دونستم
    تو رفیق نیمه راهی

    چی میشه واسه ی حالم چشم براهه من بشینی
    یا شبا وقتی که خوابی خوابای منو ببینی
    خیلی حرفا توی قلبم هست
    هنوزم که هنوزه
    نمی خوام اصلآ بدونی که دلت واسم بسوزه
    که دلت واسم بسوزه...

    دوست دارم بعد یه چند وقت که منو ندیده باشی
    وقتی که میای سراغم به خودت رسیده باشی
    دیگه من حرفی ندارم ای خدا به من نظر کن
    حرفای مونده تو قلبم روی احساسش اثر کن
    هر جوری دلت می خواد باش
    ولی خوب بمون کنارم
    مشکلم اینه که جز تو
    هیچ کسی رو دوست ندارم...
    هیچ کسی رو دوست ندارم...

  10. #20

    پیش فرض

    گفت : می خوام برات یه یادگاری بنویسم .
    گفتم:کجا ؟
    گفت : رو قلبت .
    گفتم مگه می تونی ؟
    گفت : آره سخت نیست ، آسونه.
    گفتم باشه .بنویس تا همیشه یادگاری بمونه.
    یه خنجر برداشت .
    گفتم این چیه ؟
    گفت : هیسسسسس.
    ساکت شدم .
    گفتم : بنویس دیگه ، چرا معطلی .
    خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت .
    دوست دارم دیوونه.
    اون رفته ، خیلی وقته ، کجا ؟ نمی دونم .
    اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده.
    دوست دارم دیوونه

صفحه 2 از 16 نخستنخست 12345678910111213141516 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •